×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

رفتار دینی عجیب در قرن بیست و یکم
1386/07/24

در روزنامه ایران در این هفته خبری مندرج بود که هم احتمالا به جهت حفظ وحدت بسیار مختصر بود و هم آنقدر کلی و مبهم که لااقل با وجود افکار غالب جاری نتوان ایرادی بر روزنامه یا نویسنده وارد نمود و تقریبا مثل تصاویر بدون شرح است اما در لباس متن و متشکل از کلمات. اما به هر صورت زخم کهنه تخریب اماکن مقدسه را دوباره زنده کرد. «خبر ديگر اين كه مسجد غدير خم در عربستان به دست افراطيون وهابي تخريب شده است. اين مسجد كه وسعتي بالغ بر ۵۰ متر مربع داشت در منطقه غدير خم در ۲ دهه اخير به دست افراد خير و نيكوكار ساخته شده كه نشانگر وجود اهميت اين منطقه بود و افراد بومي و زائران در آن نماز مي خواندند. افراطيون مذهبي اين مسجد مقدس را در اقدامي شبانه به ويرانه اي تبديل كردند.» این هم از محسنات خبر کوتاه است که می توان تمامش را بدون زحمت نقل کرد. اما اگر قبول داشته باشیم که حتی حضور فیزیکی افراد مقدس و یا بعض اجزای آنها در اماکن مقدسه چندان قابل توجه نیست و در این صورت ساختن یک بنا هم کاری نیست که نتواند دوباره انجام شود و یا در صورت دوباره ساخته شدن از تقدس آن کسرشود و این بحثها که البته حاکمین هر گاه که دیگر جوابی بر محکومین و اهانت شدگان نداشته باشند بر زبان می آورند و به راحتی می گویند و از کنار آن رد می شوند و با این پاسخ هم خود را انسانی جلوه می دهند و هم به نوعی عقیده مورد اهانت را مستحق می شمارند که اگر نمی خواهی اینگونه اتفاقات بیفتد بیا و با عقیده رسمی و با گروه و جماعت همرنگ شو تا هم صحیح الاعتقاد گردی و هم محترم الامکان و هم غالب الایمان.
اما این مسئله جنبه های دیگری نیز دارد که بحث در آن خالی از لطف نیست. مثلا یک بررسی نه چندان علمی اما مبتنی بر شواهد غیر قابل انکار نشان می دهد که در جهان شش میلیاردی اهل ادیان و عقاید زیادی زندگی می کنند که به لطف دینداری خاص و مقرب بودنشان در درگاه پروردگارشان هیچ یک یکدیگر را قبول ندارند و در ضمن ماست هیچکدامشان هم ترش نیست بلکه اصل ماست است و اگر برخی نیزبه حکم صریح کتابشان مجبورند تصدیق قبلی کنند هزار و یک بهانه و دلیل می آورند که منظور مومنین و کتابی بوده که تحریف نشده و چطور و چطور بوده نه این کتاب و کسانی که حالا زندگی می کنند (به هر حال باید از خدای آنان پرسید که اگر اینطور بوده چرا در کتاب آسمانی ذکر کرده و باید می گفت که منظورم اینها که الان هستند نیست بلکه منظورم این است که اول دینشان بد نبوده به هر جال درست است که مثل دینی که من دارم نبوده ولی بعد از من دیگر اعتبار و صحتی ندارند ودر شمار مهدور الدموم ها قرار می گیرند و (…
حالا در کشورهای کاملا مسیحی همه زندگی می کنند در حالی که آنان هیچ دینی بعد از خود را صاحب حق نمی شمارند چه که اگر چنین بدانند مسیحیت خود را انکار کرده اند و برایشان تفاوتی ندارد که اسلام باشد و یا ادیان شرقی مانند هندو و برهمایی و یا ادیان ایرانی چون زرتشتی یا بهایی تنها یهودیت کمی مفهوم دین دارد که آنهم به سبب خصومتی دیرینه که دارند چندان قابل توجه نیست اما این مسئله و تفکر را به عنوان جوازی بر آزار و اذیت سایر عقاید نمی دانند و یا می توان گفت که بعد از رفتارهای سبعانه قرون وسطی کاملا متقاعد شدند که این نحوه دینداری غلط و نا کارامد بوده است و ادامه آن به هر نحوی نه به صلاح دین است و نه به صلاح دنیا. به هر صورت غیر رسمیان و غیر مسیحیان و غیر نجات یافتگان نیز نه در زنداننند و نه از تحصیلات ممنوعند و نه مصادره اموالند و نه از حقوق اجتماعی محرومند و نه از اجرای مراسم مذهبی خود ممنوعند و نه عبادتگاهشان تخریب می شود و نه زیارتگاهشان مورد اهانت قرار می گیرد و ... البته انکار نباید کرد که در مشکلات هستند و گاهی رفتارهایشان عجیب است بخصوص اینکه مثلا حجاب مسلمانان برای تمدن غربی که بسوی عریانگرایی در حرکت است جلب توجه می کند (همانگونه که عدم تقیه و انکار عقیده بهایی ها در کشورهای اسلامی بخصوص مدعیان تمام عیار اسلام مانند سلفیون و شیعیان اثنی عشیریه جلب توجه می کند) و یا اعمال تروریستی و جهاد گرایانه که برخی فرق اسلامی به فتاوی علمای خود انجام می دهند به حساب کل دین و اسلام نوشته می شود نه افراد و طبق آمارهایی که بی طرفانه از سوی مجامع حقوق بشری ارائه می شود تا درصدی اظهار انزجار از مسلمانان در کشورهای مسیحی وجود دارد و ناشی از همین نوع تفکر است که مسلمانی مرتکب این عمل شده نه فردی به نام زید و .... اما اینکه همواره در بین عقاید گوناگون افرادی یافت می شوند که یا فهم کاملا متضادی با سایرین دارند و یا اینکه خود را به برخی نصایح و یا آموزه های دینی خود محدود نمی سازند و یا به نوعی مایلند هم منتسب به عقیده ای باشند و هم مطابق آن عقیده رفتار ننمایند و یا به رسم امروزی خود را طرفدار ناب یک عقیده بدانند و سایرین را معتقدین غیر ناب و خالص قلمداد کنند و یا به هر شکلی از این اشکال مرتکب اعمال منفی و مغایر با اهداف اصلی انسانی و الهی شوند. در این صورت بسیار محتمل است که بتوان گفت به سبب چنین اعتقادی و یا چنان نگرش و تمایلی مرتکب این عمل شده اند و البته بعید نیست که این فرضیه هم به شواهدی که در کتب مقدسه برخی ادیان یافت می شود که صریحا مشرک کشی و کفر ستیزی و ثواب قتال مورد تاکید صریح قرار گرفته است چندان قابل رد و انکار نباشد اما اینکه بتوان این مسئله را به عنوان یک دلیل و مجوز رسمی به جهت انتقام و سرکوب سایر هم عقیدگانش بکار برد جای بحث و تردید بسیار دارد. تاریخ بشر این نوع انتقام کشی ها را بسیار در حافظه خود دارد و متاسفانه هنوز در برخی جوامع شرقی و کشورهای اسلامی کارایی خاصی دارد بخصوص در مورد اقلیتهایی که مورد بی مهری علما و بزرگان دینی و یا سیاسی قرار می گیرند و سرکوبی و یا انهدام آنان نیازی به یک بهانه سهل الوصول دارد زیرا خصوصیت این سلاح است که همیشه و در همه زمانها قابل دسترسی است و هیچ هزینه ای هم ندارد و از آنجا که نوع بشر جائز الخطاست لابد همه انسانها هر نوع عقیده و دین و مذهبی هم که داشته باشند در میانشان انواع مرتکبین یافت می شود و همین مسئله ساده می تواند به نحو بسیار موثری در جهت بدنامی و تبلیغات منفی و سرکوبی و اعمال سایر محرومیتها استفاده تام و تمامی بشود تا مقصود علما و یا حکام حاصل آید. زید و عمرو و بهل و سهل همه مجرمند و این جرم آنان غیر قابل انکار اما هر گاه استناد گردد به یهودی بودن زید و یا وهابی بودن عمرو و یا شیعه بودن بهل و بهایی بودن سهل و ... همه یک معنا و یک مفهوم دارد که به ظاهر حاکی ازفساد یک عقیده است و به باطن نشانی از عدم رضایت حاکمان از وجود آنها که البته نسبت به زمان و مکان مصداق می یابد و الا در همان زمان و مکان بسیاری از معتقدین به عقیده غالب و همسو با حاکمیت را می توان یافت که مرتکب اعمالی به مراتب شنیع تر و مجرمانه تر شده و در محاکم قضایی محاکمه می شوند اما هیچگاه تکیه و تاکیدی بر عقیدشان نیست و و این عقیده را مرتبط با آن عمل نمی شمارند. روشن است هدف جز این نیست که یک گروهی مغلوب و قلیل که بستگی دارد در ظل کدام حکومت و دین غالب بختشان برگشته و نمی توانند رضایت غالبین را جلب نمایند نوبت رفع زحمت و سرکوبشان رسیده و باید قربانی بشوند. در این موارد معمولا فتاوی شرعی بسیار به کار می آید که البته مهم نیست مربوط به کدام شرع باشد فقط غلبه و سیطره آن مهم است و حکمرانان نا امید را چنان امیداوار می سازد که با پای برهنه به در خانه صاحبان شرع می آیند و حکم استفسار می نمایند تاریخ اینگونه خدمات متقابل صاحبان قدرت دنیوی و قدرت دینی بسیار مفصل است و در عین حال قدمتی به عمر حاکمیت و دین دارد. قدرت مغان در ایران باستان به کار صاحبان قدرت می آمد و حکمرانان فاسد را دلیل و پناهی بود. حضرت مسیح را صاحبان قدرت به علمای یهود ارجاع نمودند ودر یک جو همکاری مساعد ایشان را محاکمه نمودند و کردند آنچه تاریخ را سیاه و لکه دار نمود. در قرون وسطی چه مقدار از کشتار یهودیان بی پناه و یا مسلمانان در کشورهای غالب مسیحی گر چه با قدرت حاکمیت وقت انجام گرفت اما مسبب اصلی آن شرعیون و صاحبان فتوا بودند که جواز این کار را صادر نمودند و نه تنها مجوز وجود داشت بلکه نوعی وظیفه و حتی فراتر یک نوع الزام و واجب شرعی و دینی شمرده می شد. این میراث نامرغوب به حکومتهای اسلامی نیز منتقل شد و الحق آنان نیز به نحو شایانی از آن استفاده جستند چنانچه از همان ابتدا یزید بن معاویه با زیرکی دریافت که از سر راه برداشتن یک مظلوم و بی گناه که در ضمن وجود او تهدیدی بر مشروعیت و قدرت اوست از این قدرت نهفته در شرع بسادگی بر می آید در صورتی که راههای دیگر خطرناک و پر هزینه تر خواهند بود . به همین دلیل با توسل به علما و احترام و انعام آنها فتوای مخالفت با شرع و امام زمان و خلیفه را به راحتی اخذ و حکم آن را برای سرکوبی و در نهایت شهادت امام حسین بکار گرفت. این شروع به نوعی ادامه یافت که تمامی وارثان به حق پیامبر یا مسموم و یا مقتول گشتند و همواره در این سرکوبی دین به کمک دنیا آمد و دنیا خود را موجه و مدلل و متدین جلوه داد این روند در دوران خلافت اسلامی در بغداد و هم چنین در ایران ادامه یافت و حکمرانان دنیوی به کمک صاحبان شرع به خلیفه الله و ظل الله مبدل شدند که به جهت حفظ خود دین و دنیا را به خدمت می گرفتند فجایع بیشماری واقع شد که تماما در زمان خود به عنوان افتخارات بزرگ شرع و یا حکومت ثبت می شد اما امروزه نه صاحبان شرع و نه حکومتگران حاضرند که اینکونه اعمال را دینی و یا شرعی بدانند و حتی صاحبان قدرت از چنین اعمالی اظهار شرم می نمایند.
البته این تطویل به جهت شرح اینگونه فتاوی و تاثیرات آن نبود بلکه در پی ذکر این مطلب بود که در شرع و دین متاسفانه قدرتی نهفته است که می تواند براحتی مورد سوء تعبیر و یا سوء استفاده قرار گیرد و باز باید گفت که با نهایت تاسف هنوز هم شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد نسل کشی ها و کشتار مظلومین و بی گناهان و آوارگی و بی سرپناهی مظلومان و بی قوتی بیچارگان حاصل از همین نوع دین است کشتارهای بوسنی و هرزگویین جزء تاریخ معاصر است که نقش دین بسیار بارز بود تخریب برجهای دوقلو بعنوان یک حادثه و یا فاجعه جهانی ثبت اذهان است که در کنه آن قدرت دین نهفته است با این تفاوت که این حادثه در آمریکا یکبار رخ داد و در عراق و افغانستان هر روز شاهد تصاویر تکان دهنده و اخبار مشابه آن هستیم که از عملیات انتحاری پر ثواب بر ضد افراد انسانی تا تخریب اماکن متبرکه و مقدسه گسترده است. حوادث دلخراشی که در اراضی مقدسه رخ می دهد سالهاست که وجدان بشریت را آزار می دهد و از این مسئله مستثنی نیست در تمام این مسائل دین است که به این اعمال مشروعیت می بخشد و به جهت طرفین منازعه وصول به بهشت و دیدار خداوند را وعده می دهد. به نظر می رسد که علمای ادیان بزرگ و دارای سابقه در جهان به تلاشی هماهنگ و هدفدار در جهت براندازی هر گونه حیثیت و آبرویی که دین به زحمت توانسته بود کسب کند بر آمده اند و در این راه همکاری کاملی دارند و شاید این تنها نقطه اشتراکی است که بین تمامی آنها بتوان بدون زحمت یافت. اگر از این وضعیت جهان و ادیان خسته شده اید دعا کنید که در بهشت لااقل این منازعات ادامه نیابد زیرا هیچیک از این افراد با وعده جهنم به مخاصمه نرفته اند البته راه دیگری نیز هست که اگر وضع را اینگونه دیدید داوطلبانه طلب جهنم نمایید که محل امنی است زیرا شنیده نشده که کسی مدعی جهنم بوده و به جهاد علیه دیگران اقدام نموده باشد و یا فتوای قتل گروهی را به جهت رفتن به جهنم صادر کرده و یا کودکان و زنان بی پناه را به طمع رسیدن به جهنم یتیم و بی سرپرست کرده باشد.
جانتان خوش باد.

نظر خود را بنویسید


چرا بهاییت این ق

قادر
ارسال شده در : 1387/7/22

چرا بهاییت این قدر با تشیع مخالف است

یه سوال دارم. اما

مهدی
ارسال شده در : 1387/5/27

یه سوال دارم. امامان ما را کی ها شهید کردند؟؟؟ کی ها بودند که بر علیه اونها افترا کردند و می کنند؟؟؟ کی ها هستند که سر شیعه ها را میبرند؟؟؟ کی ها بوند و هستند کسانی که بر علیه شیعه بسیج شده اند؟؟؟ بغیر از همین برادران سنی مذهب که نه منطق دارند نه عقل چه کسانی بر ضد مذهب تشیع هستند؟؟؟ ای صد رحمت به اسراییل . درود بر آمریکا . بس نیست اونها خون ماها را حلال نمیدانند. مسیحیان از نظر بسیاری از شیعیان بسیار محترم و دوست داشتنی اند چون با منطق با دین و مذهب غیر برخورد می کنند . امامان ما رو نه مسیحی ها کشتند نه یهودی ها . تازه مثلا بعد از فاجعه عاشورا و در اوج خفقان اموی اولین فردی که از امام حسین حمایت کرد اونهم با شجاعت و در مقابل یزید مسیحی بود . الان هم افرادی مثل آنتوان بارا در مورد امام حسین و نهضت عاشورا مطالبی نوشته و چاپ کرده اند که باعث تعجب هر کسی است زیرا که با لحنی جدید عاشورا و امام حسین را ستوده اند. ولی در عربستان اسلامی کتابی چاپ شده بنام یزیدالمومنین . فتواهای مفتی های مسلمان بن براک و بن جبرین را بخونید که در مورد ایرانیان مجوس( منظور شیعه است در کلام مسلمانان سنی) چه فرمایشاتی کرده اند

پاسخ به نیونگاه اوهام زدایی و ساغر

چشم انداز جوان
ارسال شده در : 1386/8/6

متن کامل کتاب آقای احمد کسروی و پاسخ به سایت‌های نیونگاه و ساغر و اوهام زدایی در وبلاگ چشم انداز جوان
درماندگی بهائیت از پاسخگویی به وبلاگ های فارسی