×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

چرا دين جديد ؟
1388/02/29

براي پاسخ به سوال اول ، سوال ديگري را مطرح مي كنم . آيا تا به حال فكر كرده ايد :چرا در جامعه امروز ما، فساد اينگونه بيداد مي كند؟

"هر جامعه اي در ارتباط با بقا و رفع نيازهاي اجتماعي اساسي خود، وظايف و كاركردهاي مهمي دارد . براي مثال ضروريات مادي مردم بايد توليد و توزيع شود، نظم اجتماعي برقرار و محفوظ ماند .. ساختارها يا شيوه هايي كه وظايف اساسي فوق از طريق آنها عملي مي شود ،" نهاد اجتماعي" ناميده مي شود . نهادهايي كه ايفاي وظايف فوق را بر عهده دارند عبارتند از نهاد اقتصاد براي توليد و توزيع كالا و خدمات و يا نهاد حكومت، براي استقرار و حفظ نظم اجتماعي و يا نهاد آموزش و پرورش براي تربيت اعضاء جامعه و انتقال فرهنگ از نسلي به نسل ديگر.

نهادها، داراي كاركرد يا نقش ويژه اي هستند يعني هر يك كار معيني را براي جامعه انجام مي دهند و نيازهاي اساسي خاصي را در جامعه براورده مي سازد.

دين نيز نهادي اجتماعي است كه همچون ساير نهادها كاركرد و نقش ويژه اي را در جامعه بر عهده دارد".(جامعه شناسي آموزش و پرورش ص 31 الي 35)

يكي از مهمترين كاركردهاي دين، پرورش ارزشهاي اخلاقي و روحاني افراد جامعه اي است كه آن دين در ميان آن جامعه ظهور مي نمايد. مثل شرافت ، خويشتن داري ، راستي و صداقت و درستكاري و بسياري ارزشهاي اخلاقي و روحاني ديگر .

ارزشها ، عامل اصلي و تعيين كننده و جهت دهنده افعال و حركات و اقدامات انسانها در زندگي روزمره مي باشد(فلسفه اخلاق و مباني رفتار ص 227) هيچ رفتار عمدي و آگاهانه اي نيست كه ريشه در ارزش نداشته باشد . از رفتار افراد مي توان ارزشهاي حاكم بر رفتار آنان را پيش بيني كرد.

حال نگاهي مي اندازيم به جامعه امروز ما نو مشاهده مي كنيم ، آمار رفتارهاي مجرمانه و غير اخلاقي چون اعتياد به انواع مواد مخدر ، قاچاق ،دزدي ، قتل ، فحشاء و بي عفتي، كلاهبرداري و اخاذي و عدم صداقت و راستي و درستكاري ، بي عدالتي و هزاران عمل غير اخلاقي ديگر، بالا است. اخبار حوادث روزنامه ها، مجلات، فيلم هاي مستند تلويزيون ، هشدارهاي دائم نيروي انتظامي ، بررسي ليست مجرمان و زندانيان و آمار پرونده هاي موجود در دادگاهاي قضايي وكيفريو اعتراف مسئولان در مصاحبه هاي تلويزيوني شاهدي است غير قابل انكار بر اين مدعا .

در اين ميان هر نهادي ،نهاد ديگر را مسئول و مقصر معرفي ميكند. يكي نهاد خانواده را مقصر مي داند و ديگري نهاد اقتصاد را و ديگري نهاد حكومت راو در اين ميان ،نيروي انتظامي با تمام قوا براي سركوب و كنترل نظم و امنيت جامعه اقدام مي كند. اما افسوس كه راه به جايي نمي برد جز آنكه زندانها را انباشته مي نمايد و بعد از مدت كوتاهي مجبور به آزادي مجرمان مي شودو اين در حالي است كه سير صعودي فساد اخلاقي در جامعه، به عنوان معضل اجتماع، همچنان باقي است . غافل از آنكه علت تمام اين معضلات ، ضعيف شدن ارزشهاي اخلاقي است زيرا هر گاه ارزشهاي اخلاقي در جامعه و ميان افراد ضعيف شود ، فساد اخلاقي رخ مي نمايد و ضعيف شدن ارزشهاي اخلاقي نمايانگر آن است كه نهاد دين كه وظيفه پرورش اخلاق بر عهده اوست، كاركرد خود را از دست داده و عملكرد آن فاقذ تاثير است زيرا دين منبع و منشاء تمام ارزشهاي اخلاقي است.

حال سوال اينجاست كه چرا دين تاثير و نفوذ و به عبارت ديگر كاركرد خود را از دست مي دهد؟ آيا اشكال از دين است؟ پاسخ منفي است

حضرت عبدالبها در مورد اين پديده توضيحي به اين مضمون دارند :

در اين عالم جسماني ، زمان ،ادواري دارد و فصول در گردش است و موجب ترقي و تدني موجودات . گاه فصل بهار است و گاه پاييز. گاه فصل تابستان است و اوقاتي فصل زمستان . در فصل بهار نسيم جان بخش مي وزد ،هوا در نهايت اعتدال است. باران مي بارد و خورشيد مي تابدو عالم تجديد مي شود و در همه موجودات نشانه هاي حيات ديده مي شود. جميع موجودات لباس تازه مي پوشند. درختان برگ و شكوفه مي كنند و گلستان پر گل مي شود و جهان جهان ديگرمي گردد. بعد فصل تابستان مي آيد و حرارت افزايش يافته و رويش ،نهايت قوت مي يابد. دانه خرمن گردد و زمان درو مي شود. بعد فصل پاييز و خزان است . نسيم ناگوار مي وزد و باد عقيم مرور مي كند. جميع اشياء پژمرده مي شوند و درختان سبز و خرم، عريان مي گردند و بعد فصل زمستان است و سرما و برف و بوران . تگرگ است و باران رعد آسا. جميع گياهان و موجودات به حالت موت افتند و چون به اين درجه رسد، از نو بهار مي آيد و دوره جديد آغاز مي شودو بهار با عظمت و جلال رجوع مي كند.

اين دور و گردش در عالم جسماني است. به همين ترتيب ادوار روحاني براي پيامبران وجود دارد. يعني زمان ظهور هر پيامبري ،بهار روحاني است. ارواح زنده شود ، قلوب تر و تازه گردد ،نفوس پاك و طيب شوند. از نظر كمالات ، نشو و نما يابند و ترقيات بزرگي حاصل شود . بعد تابستان پر ثمر آيد ،كلام خدا ،بر پا گردد و شريعت الله كاملا ترويج يابد و نفوس انساني به درجه كمال رسند و تعاليم خداوند جهانگير شوداما به تدريج رو به غروب رود و در پي تابستان خزان آيد .رشد ،متوقف شود ،قلوب تيره و كدر شود، اخلاق حسنه تغيير يابدو خوبي ها به بدي ها مبدل گرددو پاكي و تقديس نماند. از شريعت الله اسمي ماند و از تعاليم رسومي . پايه و اساس دين محو و نابود گردد و به جاي آن عادات و رسوم ،موجود گردد.آنگاه ايام زمستان آيد يعني سرماي جهل و گمراهي و ناداني و شئونات غير اخلاقي و حيواني مسلط گرددتا آنكه دوباره پيامبري ظهور نمايد و بهار روحاني شود و دور جديد آغاز گردد.

از جمله پيامبران حضرت موسي بود كه در سال 1330 قبل از ميلاد در زمان حكومت فرعون كه تاريكي و ظلمت محض بود ،ظهور نمود و با ظهور خود بهار روحاني را به ارمغان آورد. ملت عظيمه اي را كه در نهايت ذلت بودند به اراضي مقدسه برد و به عزت رساند. حضرت زردشت سال 700 قبل از ميلاد در ايران ظهور نمود و بهار روحاني آغاز و تجديد حيات اخلاقي و معنوي نمود بگونه اي كه تمدن ايران و ايرانيان ،مشهور آفاق گرديد. سپس حضرت مسيح قيام كرد و اخلاق عمومي را كه فاسد شده بود احياء كرد و نورش جميع آفاق را احاطه نمودو سعادت و مدنيت را براي جامعه بشر به ارمغان آورد . تا آنكه در سال 622 ميلادي حضرت محمد در عربستان ودر ميان قومي جاهل ظهور نمود و به هدايت و تربيت آنان پرداخت بگونه اي كه در علوم و رياضيات و مدنيت و سياست و ساير فنون بر ساير ملل تفوق يافتند ودر سال 1863 حضرت بهاالله در ايران ظهور نمودند و بهار روحاني جديدي، آغاز گرديد.

و اين است علت ظهور ديانت جديد بهايي. و اين سنت و قانون الهي است كه هر گاه دين، بر اثر مرور زمان تاثير خود را از دست دهد ،ديني جديد، همراه با دوري جديد و بهاري جديد، آغاز گردد.

اگر چه امروزه كساني كه قبول تعاليم ديانت بهايي را نمودند بالنسبه به كل جمعيت جهان ، اندك محسوب مي شوند (حدود 7 ميليون بهايي) اما در ارزيابي مختصري از رفتارهاي اين افراد و وجود ارزشهاي اخلاقي بارزي همچون صداقت ،صراحت ،درستي و امانت در رفتار و اعمال آنان ، نشان دهنده آن است كه نهاد دين بهايي،آنگونه كه از آن انتظار مي رود، بر اساس كاركرد خود عمل مي كندو از تاثير قوي و به سزايي در پرورش ارزشهاي اخلاقي در ميان پيروان خود برخوردار است. و اين همان چيزي است كه از نهاد دين انتظار مي رود و اين همان نيازي است كه جامعه مملو از فساد اخلاقي ما، به آن نياز داردو هيچ نهاد ديگري نمي تواند جايگزين آن شود .

مقاومت در برابر دين جديد به منزله آن است كه خواهان سرماي زمستان بوده و نخواهيم از بهار و حرارت گرما بخش و حيات بخش پيامبر و ظهور جديد ،استقبال كنيم پس عكس العمل عده اي آن است كه به تاريكي پناه برند ، عده اي بد و بيراه مي گويند و عده اي سعي مي كنند كساني را كه از بهار استقبال نموده اند ،آزار دهند و مانع شوند. اما غافل از آنند كه اين اراده پروردگار و قانون روزگار است و مقاومت بي فايده . آيا مي توان از طلوع دوباره خورشيد جلوگيري نمود يا آمدن فصل بهار و رشد و نمو گياهان و حيات دوباره موجودات را مانع شد؟

نظر خود را بنویسید


نظر شخصی

یکی
ارسال شده در : 1391/5/23

من تو همین سایت خوندم که از اصول دیانت بهایی اعتقاد به جمیع پیامبران است. اگر به پیامبر اسلام اعتقاد دارید پس باید به خاتمیت ایشان و دینشان ایمان داشته باشید و این با آمدن دین جدید بابیت و بهایت تناقض دارد. در ضمن یک سوال داشتم طول این سال روحانی تقریبا چند ساله؟ که ما اطلاع داشته باشیم پیامبر بعدی چه زمانی ظهور خواهند کرد با این اوصاف حتما در کتابهای شما پیش بینی هایی در این خصوص شده اگه لطف کنید اسمش رو هم بگید ممنون میشم تازه چه سال کوتاهی داشته این دیانت بابیت چه زود به خزان رسیده.سال خبیثه بوده حتما.