×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

استاد مطهری و معجزه
1388/05/13

چندی پیش سالگرد شهادت استاد شهید و عالی مقام، آیت الله مرتضی مطهری بود. استادی که ویژگی بارز وی، آن بود که اجازه می داد و بلکه اصرار داشت که دانشجویانش، شبهات خود را در باره اصول اعتقادات اسلامی مطرح و در باره آن بحث نمایند و تا قانع نشده اند، پا پس نکشند و بدیهی است که از نقد نظرات خود در این مواضیع نیز نه تنها ممانعت نمی کرد بلکه پیش قدم بود. یاد و خاطره اش گرامی باد. در همین ارتباط، قبلا در باب نظر استاد مطهری در باره ختم نبوت (۱) و همچنین نظر استاد شریعتی در باب معجزه(۲)، در دو مقاله جداگانه نظرات خود را بیان داشتم. درگفتار پیش رو و در ارتباطی بسیار نزدیک با دو مقاله قبلی، به بررسی نظرات استاد مطهری در باب معجزه می پردازم. عصاره نظرات ایشان در این باب، در پاراگراف زیر مطرح است:

«قران کریم نقل می کند که مردم هر زمان، از پیامبران خویش، تقاضای ایت و معجزه می کردند و آن پیامبران، به این تقاضا که تقاضائی معقول و منطقی بود- زیرا از طرف مردمی جویای حقیقت صورت می گرفت و بدون آن، برای آن مردم، راهی به شناخت پیامبری آن پیامبر نبود- جواب مثبت می دادند ولی اگر تقاضای معجزات، به منظور دیگری جز جویندگی حقیقت، صورت می گرفت، مثلا اگر بصورت معامله پیشنهاد می شد که اگر فلان کار را بکنی، ما در عوض، دعوت تو را می پذیریم، پیامبران از انجام آن استنکاف می کردند.»
( نقل از مجموعه اثار استاد مطهری ،ج ۲ ص ۱۶۰)

بر طبق نظرات استاد، تقاضای معجزه، معقول و منطقی است زیرا کسانی که آن را طلب می کردند، جویای حقیقت بودند و تنها راه برای شناخت پیامبر محسوب می گردید. اما آیا چنین است؟

واقعیت این است که مردم، اکثرا طلب معجزه می کردند و پس از اجابت، اکثرا ایمان نمی اوردند. چرا؟ اگر معجزه انبیا، امری قیزیکی و ظاهری بوده است، و هیچکس دیگر نمی توانسته همانند آن را ظاهر کند، چرا باید توسط اکثریت مردم انکار شود؟ معجزات ظاهری، (بر فرض که واقع شده باشند)، نا کارایی خود را در طول تاریخ به اثبات رسانده اند یعنی قادر نبوده اند مردم را به پیامبر، مومن کنند. با اینکه این معجزات، اکثرا در زمان و مکان سرنوشت ساز واقع شده اند، باز بی فایده بوده اند. دربار فرعون، حمورابی، روسای یهود، قریش و اهل مکه و بقیه مخالفین پیامبران، کماکان درانکار خود باقی و برقرار و بلکه ثابت تر می گردیده اند. چه توضیح و توجیهی می توان برای این امر اورد؟ تصور بفرمایید که امری مورد تقاضا و انتظار افراد باشد و ایمان خود را موقوف به تحقق آن نمایند و این تقاضا از طرف پیامبر براورده گردد و ظاهر شود. بدیهی است که نتیجه منطقی، این خواهد بود که همه مشاهده کنندگان ایمان بیاورند. اگر چنین شده باشد، هیچ مشکلی نمی ماند و همه چیز معقول و منطقی و مورد انتظار است. اما تاریخ و شواهد تاریخی، چنین چیزی را تایید نمی کند و این خود ابهامات زیادی را بوجود می اورد. لجوجانه است اگر بگوییم که همه مردم ، خودخواه، متکبر، بی منطق و زور گو بودندو به اصطلاح بازی را به هم زدند. آنها خود این شرط را نهاده بودند پس چرا ادای دین نکردند؟ شکی نیست که برای این واکنش خود دلایلی داشته اند. آیا ساده ترین دلیل آنها، این نبود که آنچه را که ما گفتیم و خواستیم و شرط کردیم، انجام نشد؟ اما اگر خواسته آنان براورده شده بود، چگونه به خود حق می دادند که چنین ادعایی را بکنند؟ فرض کنیم که آنها خواسته باشند که مثلا مسیر رود نیل تغییر کرده و از مسیر دیگری جاری شود. این امری نیست که بتوان در تحقق و یا عدم تحقق آن شک و شبهه آورد یعنی مردم بگویند انجام نشد و پیامبر بگوید انجام شد. یا اینکه مردم بگویند ماه دو تکه نشد و پیامبر بگوید شد. نمی توان در چنین اموری ظاهری و عینی، اختلاف نظر داشت. اگر مردم زمان حضرت مسیح، شرط ایمان خود به آن حضرت را زنده شدن یک مرده قرار داده باشند، و اگر این امر محقق شده باشد، چه دلیلی دارد که منکر آن شوند. یعنی بگویند که درست است که این مرده ، زنده شد اما ما ایمان نمی اوریم آن هم در سطحی چنین گسترده؟ آخر زنده شدن مرده را (در صورت وقوع ) که نمی توان منکر شد. چاره ای نمی ماند مگر این که اقرارکنیم که معجزات انبیا از نوع ظاهری نبوده است.

از بیانات استاد نتایج دور از انتظار دیگری هم حاصل می اید. مطابق نظر ایشان، چنانچه تقاضای معجزه، از روی غرض و یا معامله باشد،پیامبران آن را انجام نمی داده اند. در نظر آورید که حتی اگر یک نفر که به قول استاد، جویای حقیقت بوده است، تقاضای ظهور معجزه ظاهری را می نمود و این تقاضا اجابت می گردید، نتیجه آن برای خلق کثیری حاصل می شد. خلق کثیری که ظاهرا جویای حقیقت نبوده اند. نمی شود تصور کرد که پیامبر برای یک و یا چند نفر، ماه را به دو شقه کرد !. شق القمر کردن (که نمونه بارز معجزات نقل شده برای حضرت محمد است)، چیز کمی نیست که بتوان آن را در خانه و یا مکان پوشیده و به دور از چشم نامحرمان انجام داد. نمی توان شق القمر کرد و به عده زیادی گفت که شما آن را نبینید چون جویای حقیقت نیستید. اگر هم بالفرض کسی بگوید که منظور استاد این بوده که فقط اهل حق و حقیقت، شق القمر را می دیدند که وضع بدتر می گردد زیرا ثابت می شود که این امر واقعا و بصورت فیزیکی و ملموس و در خارج از ذهن، تحقق نپذیرفته است و تنها در ذهن معدودی از افراد جویای حقیقت، نقش بسته است و این دقیقا همان است که اهل فن ،به آن ،«سحر» می گویند یعنی جادوگری. یعنی اینکه امر مورد ادعا، واقعا اتفاق نمی افتد بلکه فقط به اوهام و تصورات اشخاص در می آید در این صورت، کار پیامبران، سحر و نه معجزه و مخاطبین آنها اشخاص متوهم و نه جویای حقیقت نام می گیرند که خلاف شان پیامبران است. و گفته حافظ که «سحر با معجزه پهلو نزند» نیز بر همین اساس است.

از منظری دیگر، می توان این سوال را مطرح نمود که آیا پیامبر اکرم نیز برای تحقق معجزات، شرایطی را تعیین می کردند؟ ایشان تا چه زمان می توانستند به اتیان معجزات ادامه دهند؟ بر طبق نظر استاد، تنها شرط ایشان این بود که مخاطبین، افرادی حقیقت جو باشند اما شکی نیست که مردم، حتی آنها که جویای حقیقت هستند، سلایق مختلف دارند. اگرپیامبر، قصد اظهار معجزات داشتند، منطق حکم می کرد که که از همه بخواهند که جمع شوند و پس از مشورت و به اجماع، وقوع یک یا دو و یا سه معجزه را طلب کنند تا با اظهار آنها، حجت تمام گردد اما هیچ نشانه ای از این تدبیر در تاریخ حیات ایشان مشاهده نمی گردد. خود این امر نشانه ای روشن است بر اینکه پیامبر اصولا قصد ارائه معجزات را نداشته اند. تصور کنید که هر روز، یکی از این حقیقت طلبان، امری طلب می نمود و مخصوصا اگر این خواسته ها، تکراری هم می بود. مثلا یک روز پیامبر به در خواست یکی از این حقیقت جویان، معجزه ای را ظاهر می نمود ولی موضوع به اطلاع بقیه نمی رسید و وز بعد فرد دیگری مجددا همان تقاضا را می نمود. پیامبر چه باید می کرد؟ آیا می گفت که دیروز انجام دادم، می خواستی بیایی و ببینی؟ ملاحظه می فرمایید که اوضاع چقدر مغشوش می گردید. از این گذشته این وهن آن حضرت می بود که هر روز یکی بیاید و سفارشی بدهد. براستی چرا حضرت محمد،یک اعلان عمومی برای اظهار معجزات نکردند؟

قران کریم صراحتا بیان می کند که حضرت محمد، تمامی درخواستهای مردم برای اظهار معجزات، نظیر« بر آوردن چشمه ای از زمین و رویاندن باغی از انگور و آوردن قطعه ای از آسمان و بر شدن به آسمان»، را رد کرده اند و در پاسخ فرموده اند که اینها از توان من خارج است. من هم بشری مانند شما هستم. استاد مطهری در تحلیل این ایات می فرمایند:

«.......تقاضای جاری کردن چشمه، برای سود طلبی بوده است تا در مقابل آن مصلحتا به حضرت محمد ایمان آورند ولی از آب چشمه استفاده کنند...»
( نقل از مجموعه اثار جلد ۲ ص ۲۰۲)

اما این تحلیل، قانع کننده نیست. ممکن است در مورد مثال ظاهر کردن چشمه و یا باغی از انگور آن را پذیرفت اما در موارد دیگر منطبق نیست. آیا مشرکان از بر شدن پیامبر به آسمان و آوردن قطعه ای از اسمان در بازگشت و یا آمدن ملائکه با ایشان، سودی می بردند؟ در حالیکه آن خواسته آنان نیز رد شده است. اما بحث مهم و اصلی، تناقضی است که خود استاد هم متوجه آن شده و آن را مطرح نموده است. اگر پیامبر در مقابل درخواست معجزه، اظهار عجز و ناتوانی کرده است، آیا مشرکان مکه، حق نداشتند بپرسند که آیا پیامبران گذشته که تو خود معجزات آنها را با این همه آب و تاب و ذکر جزئیات نقل می کنی، بشر نبودند و یا رسول نبودند؟ پس چگونه است که اظهار عجز نکردند و تو اظهار عجز می کنی؟ این یک تناقض آشکار است. اما استاد مطهری، این تناقض را حل می کندو می فرماید:

«اگر این منطق روشنفکری صحیح باشد، پیامبر بجای اینکه بگوید «سبحان الله من، بشر رسولی بیش نیستم»، باید می گفت که «سبحان الله من خاتم رسولانم. من از قاعده رسولان دیگر مستثنی هستم».....پس معلوم می شود که آنچه مشرکان از پیامبر می خواستند، معجزه یعنی آیت و بینه به منظور کشف حقیقت که حقیقت جویان، حق دارند از مدعی پیامبری بخواهند، نبوده است. چیزی بوده که شان پیغمبران، عموما این نبوده که به چنین درخواستهایی پاسخ بگویند. این است که پیغمبر فرمود، سبحان الله من بشری رسول بیش نیستم «یعنی آنچه شما می خواهید، چیزی نیست که یک حقیقت جو از پیامبران و رسولان بخواهد و رسولان، ملزم باشند به آنها پاسخ مثبت بدهند. چیز دیگر است. قرار داد و معامله است. مرا دیدن و خدا را ندیدن و از من بالاستقلال چیزی را خواستن است. اظهار تکبر و خود خواهی و اثبات امتیاز برای خود نسبت به دیگران است. تقاضای یک سلسله امور محال است و ....»
(نقل از مجموعه اثار استاد شهید،جلد ۲ ص ۲۰٤)

علی الظاهر، استاد، موضوع تناقض را حل نموده اند اما این فقط ظاهر امر است. و تناقض، نه تنها حل نشده که اشکار تر شده است. ایشان معتقدند که اگر معجزه پیامبران، غیر از وسیله ای برای طلب حقیقت، مثلا وسیله ای برای سود جویی، تماشا، سرگرمی، استهزاء، دست انداختن و سوء استفاده باشد، از طرف پیامبران اجابت نمی گردد. سوال این است که به چه دلیل و نشانه و برهانی حکم می شود که طلب معجزات از سایر پیامبران، از این اقسام نبوده است؟ مثلا قصد فرعون از طلب معجزه از حضرت موسی چه بود؟ و یا دیگر معجزات منقول در قران؟ اگر فرعون جویای حقیقت بود، پس چرا ایمان نیاورد؟ و اگر جویای حقیقت نبود، چرا تقاضایش اجابت شد؟ فضای داستانی که در قران، از حکایت حضرت موسی تصویر می گردد، تماما مبارزه طلبی است. حتی بحث از خوف موسی می گردد. موسی می گوید که من می ترسم که آنها بر من پیشی بگیرند. نه فرعون و نه اطرافیانش، هیچکدام حقیقت جو و حقیقت طلب نبودند و شواهد بسیار بر این امر در خود قران یافت می گردد. در اذهان عموم و حتی علمای اسلام نیز هیچ قرینه ای دال بر حقیقت جویی فرعون، وجود نداشته و ندارد. لذا ملاحظه می گردد که با بیانات استاد چیزی حل نشده است. اما کلید حل این معما در طرح صحیح مساله است. قران کتاب اسمانی و الهی است و هیچ تناقضی در آن وجود ندارد. تناقضی اگر هست در نحوه نگرش ما به موضوعات است. تناقضات را اذهان ما بر قران حمل می کند. معجزات منقول در قران، تماما جنبه استعاری دارد. هیچ کدام به صورت ظاهری اتفاق نیفتاده اند. اگر این سنگ بنا درست نهاده شود دیگر نیازی به تاویلات غریبه نیست. نظرات دیانت بهایی در باب معجزه پیامبران، به گونه ای است که هم کرامت ذاتی انبیاء عظام را حفظ می کند و هم تناقضات ظاهری در کتب مقدسه را حل می نماید.(۳)

---------------------------------------------------------------------------------
١ - //www.noghtenazar17.info/node/453
٢ - //www.noghtenazar17.info/node/454
٣ - شمه ای از عقاید دیانت بهایی در باب معجزه،در دو ادرس فوق در دسترس است

نظر خود را بنویسید


در مورد مقاله

شینتو
ارسال شده در : 1388/6/25

سرباز عزیز
از بین بسیار کسانی که به پرسش گری در این سایت می پردازند،معدود افرادی را می بینم که جویای حقیقت باشند.بدون هیچ تعارف،(و البته فقط بر اساس گفته های شما)،شما را در زمره همان افراد می بینم و می دانم.

من،نویسنده این مقاله و دو مقاله دیگر در این باب هستم.اکثر نکاتی که مطرح کرده اید،بجاست اما مستقیما به مباحث این مقاله بخصوص مرتبط نمی باشد.در پایان مقاله،ادرس دو مقاله دیگر را دادم تا رفع اکثری از این سوالات را نماید.البته الان که نگاه می کنم می بینم این دو لینک ،فیلتر شده اند . شما می توانید برای دستیابی به انها،به این دو ادرس مراجعه نمایید

//www.noghtenazar11.info/node/453
//www.noghtenazar11.info/node/454
------------------------------

اما چند مورد را مختصرا می توان در اینجا ذکر کرد:

1- فرموده اید:

شما با چه مدرکی میگویید معجزات ناکارآمد بوده و توسط اکثر مردم انکار میشدند؟ در حال حاضر چیزی بالغ بر یک ملیارد و سیصد و بیست و دو ملیون! مسلمان معجزه پیامبر اکرم (ص) را که همان قرآن کریم است دیده و به آن ایمان آورده اند. این آمار به نظر شما ناکارآمدی معجزه حضرت رسول (ص) را بیان میکند؟!

مدرک من،انکار حضرت محمد و شکسته شدن دندان ایشان و ریختن خار و خاشاک بر سر و روی مبارکشان به نشانه اعتراض و جنگهای بسیاری که با هدف نابودی ایشان بر پا گردید است
مدرک من،فرار حضرت موسی و قوم ایشان از مصر و اواره شدنشان در صحرای سینا به مدت طولانی است.

مدرک من،دستگیری عیسی مسیح و نهادن تاج خار بر سر مبارکش به نشانه استهزاء و تمسخر و بالاخره بر سر دار کردنشان است
و دهها مورد دیگر

شما می دانید که اکثر پیامبران با انکار اکثریت مردم زمان خود روبرو بوده اند.چرا باید چنین باشد؟بنظر من،منطقی نیست که چون موسایی،پس از انکه اژدهایی مخوف و هولناک و مقتدر را خلق کرد که تمام مارهای دیگران را بلعید و تا انجا که شنیده ام ،قادر بوده که تمامی در بار فرعون و فرعونیان را به اشارتی از سوی موسی،ببلعد و بساط ظلم را یکسره فرو پیچد،پا به فرار بگذارد! شخصی که چنین سلاح مخوف و هراسناک و قدرتمندی را دارد،از چه باید بترسد؟ ایا برای پیشبرد امر الهی ،بهترین فرصت برای استفاده از این اسلحه مرگبار نبود؟ایا ظهور این ایت الهی،برای نشان دادن قدرت خداوند نبود؟اگر چنین است ،فرار شبانه و در خفای موسی،چگونه تعبیر می گردد؟

به همین منوال است دو نیمه کردن ماه . ابو سفیان ،چگونه به خود جرات می داد تا پس از دیدن چنین عظمتی،باز دم از مخالفت با ایشان زند و تدارک سپاه برای حمله به یاران ایشان ببیند؟

از سوی دیگر،نشان دادن قدرتی در این حد و به صورتی اینچنین عینی و ظاهری،که هیچکس را یارای انکار ان نباشد،در هر فرد عاقل و حتی مصلحت اندیشی،این تصور را بوجود می اورد که باید از صاحب ان قدرت ،اطاعت نموده و او را تمکین کرد.چرا قریشیان،چنین نکردند؟ ایا همین ابو سفیان نبود که وقتی حضرت محمد را بر دروازه مکه دید و فهمید که تاب مقاومت در مقابل سپاه مقتدر او را ندارد،از سر ناچاری( و به ظاهر )، اسلام اورد؟ یعنی وقتی قدرت ظاهره را دید،بناچار ایمان اورد.سوال این است که همین شخص،چرا وقتی دو نیمه شدن ماه را دید،ایمان نیاورد؟ ایا ندید؟می شود ماه را دو نیمه کرد و به ابو سفیان گفت که تو نبین؟
عقل من،با همه نقائص و نواقصی که دارد و خود من بیش از هر کس دیگری بر انها واقفم،از پذیرش این مساله ابا می کند.

در بخش دیگری فرموده اید:

فرموده بودید معجزات پیامبر همه اوهام بودند و هیچکدام ظاهری نبودند. زحمت کشیده و سری به یک کتابفروشی و یا کتابخانه اسلامی بزنید تا معجزه پیامبر (ص) را در طرح ها, رنگ ها و شکل های متعدد با دستان خود لمس نمایید!

به یاد ندارم که گفته باشم معجزات پیامبر اوهام بوده است و اگر هم گفته ام ،بی گمان دچار خطا شده ام.انچه من سعی کرده ام که بگویم این است که تصوراتی که مردم از معجزات ظاهری انبیا دارند تصورات صحیحی نیست.من هم مانند شما ،معجزه حضرت محمد را در کتابفروشیها می دانم.شما هم همانند من ،از قران کریم،صحبت می کنید.من هیچگاه منکر این مساله نبوده ام.

بحث در این باره بسیار است و من سعی کرده ام در دو مقاله ای که لینک ان را برایتان گذاشته ام تا حد مقدور جزئیات ان را روشن نمایم.امید وارم که موفق شده باشم و منتظر نقد های سازنده شما طالب حقیقت می مانم.

از مرحمت شما در مورد قبول زحمت برای ارسال نسخه ای از مصحف شریف،کمال امتنان را می نمایم.هدیه شما را پذیرفتم اما نیازیبه ارسال ان نیست.اما در هر حال ممنونم

حقیقت

سرباز
ارسال شده در : 1388/6/25

سرکار خانم پرستو، بنده فرمایشات شما را دقیق مطالعه کرده بودم اما چون فرمودید مجددا با دقت بیشتری مطالعه کردم:
1.شما فرموده بودید " مقصود از معجزات كار هاي خارق العاده اي است كه تمام انبيا توان انجام آن را با امداد الهي داشته اند ولي هرگز نتوانستند كه با اين معجزات و امور خارق العاده براي تمام مردم در اعصار مختلف براهين خوبي باشند." شما با چه مدرکی میگویید معجزات پیامبران هرگز براهین خوبی برای مردم عصر خودشان نبوده اند؟ مگر شما آنموقع زنده بوده اید و معجزات پیامبران و عکس العمل مردم را دیده اید که اینچنین به ایشان دروغ و افترا میبندید؟
2.شما فرموده بودید " انجيل تورات وقرآن مجيد معجزاتي هستند كه هميشه در دسترس هستند." اشتباه به عرضتان رسانده اند. انجیل و تورات در زمان نزولشان هم معجزه نبوده اند چه رسد به حالا که به کلی تحریف شده اند! (حتما دقت دارید که معجزه به چیزی گفته میشود که دیگران از انجام آن عاجزند در حالی که نوشتن کتابی همچون تورات یا انجیل کار چندان دشواری نیست.) تنها قرآن مجید است که از زمان نزول تا به اکنون بزرگترین معجزه پیامبر به حساب می آید چرا که بشریت از همان زمان تا به اکنون از آوردن چنین کتابی عاجز بوده است.
3.شما فرموده بودید " آيا شما امروز ميتوانيد به يك چشم پزشك اثبات كنيد كه حضرت مسيح كور ها را بينا مي فرمودند." تا جایی که بنده اطلاع دارم تمام کسانی که حضرت عیسی (ع) را به پیامبری قبول دارند-از پزشکشان گرفته تا بی سواد-معجزات ایشان را قیلا پذیرفته اند و دیگر نیازی به اثبات چیزی برایشان نیست.
4.شما فرموده بودید " با آيات انجيل و قرآن و ....مي توانيد اثبات كنيد كه فرستاده ي خدا هستند." حال یک سوال پیش می آید: مگر تورات سالها پس از اعلام پیامبری توسط حضرت موسی (ع) بر ایشان نازل نشد؛ پس مردم آن زمان قبل از نزول تورات چگونه به پیامبری حضرت موسی (ع) ایمان آورده بودند؟
5.شما فرموده بودید " انبياءو خداي يكتا هيچ گاه اين معجزات را دليل اثبات ديني نمي دانند." شما از کجا میدانید؟ مگر با انبیاء یا خدای یکتا ارتباط دارید که اینگونه به صراحت سخن میگویید؟ پس خداوند این همه معجزه را با پیامبرانش برای چه فرستاده است؟ نعوذ بالله من و شما را به بازی گرفته؟
6.شما فرموده بودید "محكم ترين معجزات كه در هر عصر و زماني براي تمام انسانها قابل مشاهده است كتب آسماني است." خیر اصولا محكم ترين معجزه در هر عصر و زماني بر اساس مهارتی که مردم آن عصر و زمان داشته اند از طرف پیامبر ارائه میشده است. مثلا محکم ترین معجزات حضرت عیسی (ع) در رشته پزشکی بوده که تخصص مردم آن عصر و آن منطقه بوده است و یا معجزات حضرت موسی (ع) در زمینه سحر و جادو بوده که مردم آن عصر و منطقه بیشتر در آن مهارت داشتند. چرا که اینچنین معجزه ای بیشتر تاثیر گذار خواهد بود و به قول معروف دیگر حرف و حدیثی باقی نخواهد ماند. معجزه حضرت محمد (ص) نیز در زمینه ادبیات و زبان بوده است چرا که اعراب جاهلی در سخنوری و شاعری به کمال رسیده بودند و سخنوری کسی مایه شان و افتخار وی میگردیده است. اکنون نیز تنها معجزه ای که در دست ما باقی مانده قرآن کریم است که صدق مدعای حضرت محمد (ص) را اثبات می نماید.
7.شما فرموده بودید "در ضمن اگر شما كتاب قرآن را موقع سفر براي حفظ خود از بالاي سر مي گذراني و يا گاهي اوقات چند آيه را بدون تفكر در معناي آن مي خواني بهائيان اكثرا در منزل دارند آن را خوانده اند و صحت ادعاي پيامبر خود رادر ميان آيات آن يافته اند." بهائیان در میان کدام آیات قرآن صحت مدعای پیامبر خود را یافته اند که دیگران تا کنون آنرا ندیده اند؟ لطفا آدرس دقیق آنرا بفرمایید تا ما نیز استفاده کنیم!

دوست عزيز جناب سرباز شما

پرستو
ارسال شده در : 1388/6/16

دوست عزيز جناب سرباز شما متاسفانه عرايض بنده را دقيق مطالعه نفرموديد بنده منكر معجزات انبياء نيستم و تمام آنها را بر حق مي داتنم فقط عرض كردم كه محكم ترين معجزات كه در هر عصر و زماني براي تمام انسانها قابل مشاهده است كتب آسماني است ولي شما بدون خواندن مطالب بنده پاسخ داديد شما ايمان خود و بسياري از مردم را در اثر معجزات و امور خارق العاده ذكر نموديد در حالي كه ايمان شما ابتدا در نتيجه آيات و كتب آسماني حاصل شده و در كنار آن به معجزات ديگر هم معتقد هستيد بنده هم همين را گفتم كه محكم ترين دليل آيات كتب آسماني است شما حرف بنده را به خودم تحويل مي دهيد لطفا مطالب را با دقت بخوانيد متشكرم

حقیقت

سرباز
ارسال شده در : 1388/6/14

سرکار خانم پرستو:
1. شما چطور از حقانیت فرقه خود دفاع میکنید در حالی که سایت های بهایی از جمله این سایت حتی جرات ندارند نظرات کم سوادانی چون بنده را روی سایت بگذارند چه رسد به مباحث عالمان شیعه!
2. شما چطور ادعا میکنید معجزات پیامبران براهین خوبی برای اثبات مدعایشان نبوده اند در حالی که من و یک ملیارد و اندی مسلمان معجزه پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) که همان قرآن است را دیده ایم که به ایشان ایمان آورده ایم. در حالی که اگر این معجزه را نمیدیدیم شاید دیگر ایمان نمی آوردیم.
3. شما چطور نقل تاریخ را در ارتباط با زنده کردن مرده یا شفای بیمار توسط حضرت عیسی (ع)، دو نیم کردن ماه توسط حضرت محمد (ص)، شکافتن دریا توسط حضرت موسی (ع) و هزاران معجزه دیگر را که بسیاری را قرآن بر آنها صحه گذاشته انکار میکنید؟ آیا شما خودتان شاهد بودید که این معجزات اتفاق نیفتاده و تنها توسط عده ای کشف شهودی شده است و یا ذهن هزاران انسان را که این معجزات را به چشم خود دیده اند مغشوش و متخلخل فرض میکنید؟
4. شما از کجا میدانید بنده قرآن را تنها قبل از سفر از بالای سر میگذرانم و یا آنرا بدون تفکر مطالعه میکنم؟ آیا شما از علم غیب بهره مندید و یا تهمت و افترا زدن به دیگران را از بهاءالله آموخته اید؟
5. بهائیان صحت ادعای بهاءالله را از کدام آیه قرآن فهمیده اند که ما تا کنون چنین آیه ای را ندیده ایم؟
در نهایت شما را برای بحث بیشتر به سایت یار جوان دعوت میکنم چرا که هرچند به اندازه سایت نقطه نظر پر زرق و برق نیست اما حداقل نظرات دوستان مخالف را سانسور نمیکند!
//www.yarejavan.com/Default.aspx
به امید حق محوری

دوست عزيزكه خود را سرباز

پرستو
ارسال شده در : 1388/6/6

دوست عزيزكه خود را سرباز معرفي كرديدكتب آسماني غير قابل انكارند و مقصود از معجزات كار هاي خارق العاده اي است كه تمام انبيا توان انجام آن را با امداد الهي داشته اند ولي هرگز نتوانستند كه با اين معجزات و امور خارق العاده براي تمام مردم در اعصار مختلف براهين خوبي باشند انجيل تورات وقرآن مجيد معجزاتي هستند كه هميشه در دسترس هستند ولي آيا شما امروز ميتوانيد به يك چشم پزشك اثبات كنيد كه حضرت مسيح كور ها را بينا مي فرمودند ولي با آيات انجيل و قرآن و ....مي توانيد اثبات كنيد كه فرستاده ي خدا هستند لذا انبياءو خداي يكتا هيچ گاه اين معجزات را دليل اثبات ديني نمي دانند زيرا براي قلوب پاكي چون بلال حبشي حتي يك دليل و معجزه لازم نيست ولي براي قلوب غبار گرفته هزاران دليل و معجزه نيز كار گر نخواهد افتاد در نتيجه با مراجعه به آثار و كتب بهائي و مطالعه آنها با قلب پاك و منصف آنچه مي خواهيد مي يابيد ولي اگر با بغض و تعصب و بي انصافي دنبال دليل باشيد هزاران معجزه هم نخواهد شما را مطمئن كند در ضمن اگر شما كتاب قرآن را موقع سفر براي حفظ خود از بالاي سر مي گذراني و يا گاهي اوقات چند آيه را بدون تفكر در معناي آن مي خواني بهائيان اكثرا در منزل دارند آن را خوانده اند و صحت ادعاي پيامبر خود رادر ميان آيات آن يافته اند من پيشنهاد مي كنم شما با مطالعه و مراجعه به آن آگاهتر شويد بهتر است برايتان آرزوي موفقيت مي كنم.

ادعاهای شما باطل است

سرباز
ارسال شده در : 1388/6/4

جناب شینتو,
شما با چه مدرکی میگویید معجزات ناکارآمد بوده و توسط اکثر مردم انکار میشدند؟ در حال حاضر چیزی بالغ بر یک ملیارد و سیصد و بیست و دو ملیون! مسلمان معجزه پیامبر اکرم (ص) را که همان قرآن کریم است دیده و به آن ایمان آورده اند. این آمار به نظر شما ناکارآمدی معجزه حضرت رسول (ص) را بیان میکند؟!
فرموده بودید چگونه میشود که برخی از اعراب صدر اسلام معجزات پیامبر را میدیدند اما به ایشان ایمان نمی آوردند. جواب خیلی ساده است: همانطور که شما معجزه پیامبر (ص) را میبینید اما بدان ایمان نمی آورید!
فرموده بودید معجزات پیامبر همه اوهام بودند و هیچکدام ظاهری نبودند. زحمت کشیده و سری به یک کتابفروشی و یا کتابخانه اسلامی بزنید تا معجزه پیامبر (ص) را در طرح ها, رنگ ها و شکل های متعدد با دستان خود لمس نمایید!
اگر امکان چنین کاری را ندارید آدرس خود را محبت کنید تا بنده یک نسخه از آنرا برایتان بفرستم.
به امید حق محوری
موفق باشید

حمید عزیزجویای حقیقت،را اقای

شینتو
ارسال شده در : 1388/5/16

حمید عزیز

جویای حقیقت،را اقای مطهری مطرح کرده اند و منظورشان نیت خالص طالبان معجزه بوده است.در ذیل مقاله ادرس مقالاتی برای مطالعات بیشتر در باره معجزه و دیدگاه دیانت بهایی موجود است.با توجه به سوالات و دیدگاههای شما در این باره،فکر می کنم مراجعه به این مقالات برای شما جالب باشد

منظورتان را از جویایی حقیقت

حمید
ارسال شده در : 1388/5/13

منظورتان را از جویایی حقیقت متوجه نشدم؟ مردم ویا فرد جویای حیقت طلب معجزه میکردند برای اثبات چه امری؟ اگر سخن و حرفی سودمند و مفید باشد و اصطلاحا هدایت باشد آنگاه در پذیرش منطقی و عقلی آن چه مانعی بوده که با دیدن معجزه حل میشده است؟ آیا موانع عقلی و منطقی که یک فرد حقیقت جو در پذیرش حرفی دارد با دیدن کار خارق العاده حل میشده است؟ و اگر موانع قبول ان حرف عقلی نبوده بلکه احساسی بوده آنگاه میتوان فرد درخواست کننده معجزه را حقیقت جو دانست؟ و دیگر آنکه دیدن این معجزه کدام حس را در فرد بیننده بوجود می اورد؟ حس ترس و حیرت و ضعف به گمان بنده که دلایل خوبی برای اثبات حقیقت امری نمی باشند و بسیاری از حقایق با موارد دیگری ارائه می شوند نه ترس و حیرت و ضعف که احساساتی منفی و سرکوب کننده اند نه مثبت و برانگیزاننده. ( هر چند در ارتباط حقیقت امری با احساس فردی نسبت به آن امر هم ایراد جدی میبینم). سوال دیگر اینکه آیا در نوع بشر افرادی هستند که از بدی بدی خوششان بیاید و از خوبی خوبی گریزان باشند؟ در مورد فردی که طلب معجزه میکند هم سوال هست که معیار قضاوت برای اینکه فرد حقیقت جو هست یا نیست چه میباشد؟ علم لدنی پیامبر؟ این علم لدنی از کی و چه موقع مطابق با حقیقت است و مثلا قبل از به دنیا آمدن یکنفر پیامبر میدانسته که آیا آن فرد در سی سال دیگر حقیقت جو خواهد بود یا نه؟ مثل داستان کشتن یکنوجوان به دست پیامبری که گویا خضر بوده و اعتراض موسی به او ؟