×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

دانشگاه مکان مقدسی است،اورا همانگونه پاک و مطهر نگاه دارید
1385/12/14

مقام محترم وزارت علوم و آموزش عالی

اخیراً در مراسم سخنرانی آقای ازغدی در دانشگاه تهران مباحثی مطرح گردید که به نظر رسید لازم است آن مقام محترم در جریان ما وقع قرار گیرند ومطمئناً شما هم همین عقیده را دارید که سخنرانی هایی که در سالن دانشگاه اجرا می شود باید در جهت پیشبرد امر تحقیق و پژوهش و با هدف توسعه علم و دانش و فرهنگ اصیل قرار گیرد و به جهت حساسیت این موضوع باید نظارت مسئولین دانشگاه و عطف توجه مخصوص آنان و پیگیری در جهت رفع تخلفات و نارسائی ها با دقت و قوت صورت پذیرد و همواره عنایات خاصه نسبت به این جایگاه عزیز و شریف مبذول گردد که بدون کنترل و مواظبت جدی و همه جانبه طبعاً و بلاشک مورد دست اندازی وطمع و سوء استفاده سودجویان قرار خواهد گرفت.
لذا لازم است که مشروح مباحث مطرح شده در آن جلسه را همراه با نظرات خود که با تجزیه و تحلیل و نقد علمی و درادامه با گله مندی و تظلم و دادخواهی توأم گشته، همراه با توضیحاتی که در جهت تنویر افکار و ضمائر همگان و اطلاع رسانی لازم درباره پاره ای از مسائل دینی طی مقاله ای گسترده تقدیم گردد.
سخنرانی آقای ازغدی که در تاریخ13 بهمن1385 درسالن سخنرانی دانشگاه برگزار گردید ظاهراًبا هدف تحقیق در عرفان انحرافی و تقلب درمعنویت عنوان گردید اما در واقع آنچه اجرا گردید هیچ تناسب و توافقی با آنچه وعده داده شده بود نداشت و براستی معلوم بود که اقدامی غیرازتحقیق و پژوهش در نظر است که طی برنامه ریزی خاصی قرار است بوسیله ایشان اجرا گردد و سناریوئی در دست تهیه بوده است و برنامه جلسه هم برای استماع این مبحث، با ترفند و تزویر و به صورت ساختگی تنظیم شده است. این اطلاع رسانی با دلایل و شواهدی که در ذیل می آید حضور جنابعالی عرضه می گردد.
اول آنکه :
تحلیل مسائل و مباحث عرفانی و نقد علمی تعمداً به معرفی جامعه ای کشیده می شود که مناسبت این بررسی و تحقیق را ندارد. ظاهراً سه جامعه خاص که در باطن فقط جامعه بهایی مدنظر است و از آنها به سرعت میگذرد، از طرف ایشان جهت بحث معرفی می شوند که هیچکدام مشخصه بارز و معروف آنها جنبه های عرفانی نیست و طبعاً نمی تواند زمینه خوبی جهت بررسی موضوع انحراف یا تقلب در عرفان به حساب آید.علاوه بر این اصولاً مباحثی که ایشان در مورد جامعه بهایی مطرح نمودند مسائل عرفانی نبود،مسائلی از قبیل تغییر قبله و حج و طواف و وضو و تیمم و رکعات نماز و ایام صیام و حکم نجاسات وازدواج و... موضوعاتی عرفانی نیستند که وقت جمع در بحث پیرامون آنها گرفته شود.این موضوعات در تقسیم بندی معروف (شریعت- طریقت-حقیقت) درذیل شریعت است حال آنکه عرفان در طبقات بعدی یعنی طریقت و حقیقت قرار گرفته است. وانگهی برفرض هم که این مباحث عرفانی باشند، هیچکدام از ایرادات ایشان تقلب در عرفان یا انحراف ازعرفان به حساب نمی آید.عمدة انتقادات ایشان در سه موضوع خلاصه شده: تغییر در احکام- سهل گشتن احکام- مسکوت گذاشتن بعضی احکام.
هیچکدام از این ایرادات انحراف در عرفان نیست. تغییردراحکام از نظراهل بصیرت نه فقط امری انحرافی نیست که خود اقدامی جهت پویایی و پیشرفت بشر است و یکی از انگیزه های بعثت انبیا شمرده شده است (لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم .(آمده ام تا حرام گذشته را حلال کنم).آل عمران 50)
سهل و ساده نمودن احکام هم از سنت نبی اکرم بوده . چنانچه ساده شدن فرائض و آوردن شریعت سمحۀ سهله هم از طرف پیامبرمعروف است.لذا این موردرا هم نمی توان مورد انحراف و تقلب خواند.
مسکوت گذاشتن و محول نمودن بعضی احکام شریعت مثل ازدواج و نظائر آن به جمع منتخب جهانی هم فیض و موهبتی است که برای این زمان به گواهی هر عاقل فهیمی لازم و مفید است ونه فقط انحراف نیست بلکه ازانحرافات جلوگیری می کند؛ انحرافاتی که در نتیجه اجتهادات گوناگون و مراکزمختلف تصمیم گیری در عالم ادیان منجر به ظهور مخاصمات بین قبائل شده و راحتی و آسایش را از ابناء بشر سلب نموده و برای اولین بار در تاریخ بشریت این موهبت الهی و هدایت کلی در جهان کنونی ظهور و بروز نموده است.
بنا بر این کاملاً پیداست که ایشان مأمور بودند که به دیانت بهایی حمله کنند اما این امرچون در دانشگاه در سالن تحقیق و پژوهش مستقیماً قابل قبول نبوده، به ناچار دنبال بهانه ای بودند تا مبحثی مطرح شود که بتوانند حمله به جامعۀ بهایی را به آن ربط دهند و توجیه کنند.
در ابتدای سخنرانی اصل مبحث و عنوان اصلی تقلب درعرفان بود اما ناگهان اصل مطلب فراموش می شود و سه مصداق و زمینۀ تحقیق برای آن مبحثی که دو مورد آن هم به سرعت کنار گذاشته می شود، مطرح شده و با کلامی از پیش تعیین شده با این عنوان که «بنده سعی می کنم این سؤال شما را درمورد بهائیان با مبحث تعیین شده ربط دهم و آنرا درحد چند دقیقه تمام کنم» شروع به بیان عقاید بهائیان می کند و کل برنامه تغییرمی کند به سمت و سوی آنان و درحول جهت گیریهای تند و خشن به حملۀ بی رحمانه و توهین و بدگوئی سوق داده می شود و زمان چند دقیقه به درازا می کشد وتغییرمی یابد که به هیچ وجه شباهتی با یک تحقیق و پژوهش دانشگاهی ندارد.
دوم آنکه :
تحقیق بی طرفی می طلبد. شرط تحقیق آزادی از تعصبات و جهت گیریهاست.اینگونه حملات و بیانات یک طرفه با روح تحقیق مناسبتی ندارد. آنچه در این نوع سخنرانی ها و تحقیقات از اهمیت خاصی برخوردار است،روحیۀ بیطرفی و عدم وابستگی و آزادی از هر دو طرف و توجه به واقعیت هاست و تنها این ویژگی است که میتواند انسان را به حقیقت رهنمون شود. تاریخ به یاد ندارد شخصی در عین شدت تعلق و تعصب به عقاید خود و انزجارازعقاید دیگران موفق شده باشد به حقیقت دست یابد تا چه رسد که بخواهد در جمع مشتاقان و طالبان حقیقت سخنرانی کند و هدایت نماید؛جمعی که پاک و آزاد آمده اند تا همۀ عقاید و افکار را بررسی و تفحص نمایند و دانش و بینش یابند و علم و اطلاع کسب کنند و با عقاید گوناگون آشنا شده بروسعت دید و نگرششان افزوده گردد و به آنچه حق و حقیقت است هدایت شوند.
سوم آنکه :
محققین و مدققین عموماً خود را ملزم و متعهد می دانند که در مقام تحقیق اصولی که در بین اهل پژوهش پذیرفته شده و متداول گشته رعایت نمایند و آنها همگی مراعات امانت در نقل قول ها و منابع و مستندات را با وسواس خاص پیگیر شوند.حال چنانچه سخنرانی مزبور یک سخنرانی واقعی بود و هدفش هدف صحیح و مبتنی برپایه خلوص و صداقت بود قطعاً مانند سایر سخنوران علمی حداقل توجهی درحد محدود به این امورمی نمود در حالیکه در این سخنرانی چیزی که کاملاً جایش خالی بود استناد به منابع و مآخذ بود واین امر مهم حتی برای یک مورد هم صورت نگرفت و این خود نشان میدهد و معلوم می نماید که روال، روال تحقیقات علمی نبوده و بنا نبوده که اصولاً تحقیقی صورت گیرد بلکه احساسات دانشجویان تحریک گردد و بهائیان مورد تعرض قرار گیرند.
چهارم آنکه :
تحقیق براساس تعریفی که دارد اصولاً برای یک فرد مسلمان در مورد دیانت بهائی در نظام فعلی مفهومی ندارد .پس چگونه میشود قبول کرد ایشان این موضوع را جهت سخنرانی در دانشگاه و جهت تحقیق و پژوهش انتخاب نموده باشند؟ پس روشن و واضح است، هدف سرکوبی و تخطئه و تحقیراست نه تحقیق.
تعریف تحقیق اینست که در موردیکه حقیقت نا معلوم است افرادی درطلب کشف آن جستجو کنند و با ترکیب و ایجاد هماهنگی بین عناصر معلوم ،امر مجهول و حقیقت نامعلوم کشف شود.حال اگردرموضوع مورد تحقیق هیچ گونه اختیاری درجهت انتخاب تمام جهات مختلفۀ تحقیق وجود نداشته باشد واجباراً تنها یک جهت مشخص را بتوان فکر نمود و اعتقاد داشت. مسلم است که در این صورت راهی جز تقلید وجود ندارد و تحقیق قربانی تعصبات شده است.
بهائیان جایگاه دیانت بهائی نسبت به اسلام را مشابه جایگاه اسلام نسبت به مسیحیت میدانند. تحقیق در مورد صحت یا بطلان اعتقاد بهائیان فقط یک وجه داشته و دارد و یک جهت را می توان پذیرفت یعنی جهت بطلان این ادعا را. زیرا اگر تحقیق منجر به صحت این ادعا شود (که اکثراًهم چنین می شود و ترس و هراس و هشدار استاد هم ناشی از همین است) این امر بزعم آنان باعث خروج از اسلام و موجب کفر و ارتداد و محکومیت به مرگ می گردد .بنا بر این تحقیق در چنین فضایی در مورد آرا و عقاید بهائیان برای یک مسلمان مفهومی ندارد.
الا من شاءالله.
پنجم آنکه :
سخنرانی دینی و طرح این مسائل و مباحث در دانشگاه و محیط علم بهترین وسیله برای قوت واستحکام و اثبات صحیح عقاید و نظرات در خصوص ادیان است زیرا بحث ومشاوره وتصادم افکارباعث ظهوربارقه حقیقت میگردد و برامرتحقیق قوت می بخشد ،به دیدگاه دانشجویان وسعت می دهد و جهان بینی عطا می نماید و بسیاری از واقعیات نهفته را برروی طالبان علم و معرفت می گشاید.اما این فوائد و امتیازات درمورد سخنرانی اخیر که در دانشگاه برگزار شد و بطورکلی هر سخنرانی که در مراکزرسمی و عمومی در خصوص بهائیان برگزارشود فاقد این امتیازات است زیرا سخنرانی درباره مکتب و مرامی که حق گفتگو و بیان صحیح معتقدات خویش و دفاع از عقاید خود را ندارد و اجازه ورود در مباحثات و گفتگوهایی که صورت میگردد به او داده نمی شود، از لحاظ علمی بی ارزش و اعتبار است.
بهائیان ده ها سال است و نزدیک یک قرن و نیم می گذرد که اجازه سخن گفتن درباره اعتقادات خویش را نداشته اند. در هیچ روزنامه یا مجله یا کتابی تا کنون حتی یک سطر هم از آنان کسی ندیده و نشنیده است.انتشاراتی در این مملکت ندارند ، حق چاپ هیچ کتاب یا مجله یا جزوه ندارند ،در مجامع عمومی و همگانی مجاز به صحبت و سخنرانی نیستند،تا کنون در هیچ مجمع و کنفرانسی و سمینار و یا همایشی و بزرگداشتی حق اظهار نظر و ابراز عقیده نداشتند.هیچ روزنامه نگاری تاکنون هرچقدر هم که مشهور و شجاع و دل و جرأت داشته که مطالب ممنوعه را در روزنامه اش بنویسد اما جرأت نوشتن حتی یک جمله هم در مورد بهائیان غیر از بدگویی و ناسزا و اتهامات به خود نداده است. در رسانه های محلی و ملی حق ورود نداشته حتی درمقطع کوتاهی که دراوائل انقلاب که هرگروه ودسته ای حتی بی دینان و مارکسیت ها دعوت جهت مناظره شدند، بهائیان به تصور اینکه وقتی چنین جامعه هایی دعوت شده اند آنها هم لابد اجازه دارند، لذا نماینده ای به صدا و سیما معرفی نمودند اما دولت مردان آنها را نپذیرفته و راه ندادند.تا کنون حتی یک بار هم برای نمونه یک بهایی در تلویزیون ظاهر نشده که بتواند ابراز عقیده و وجود کند. اما در مقابل هر کس در هر مقام و منصبی که هست فرقی ندارد ، از علم و جاهل ، مسئول و غیر مسئول هر که باشد، هر کس و نا کسی هرچه دلش خواسته و میلش کشیده و اراده فرموده و هوس نموده، هر مطلبی، هر تهمتی، هرنسبت زشت و قبیحی که ازآن قبیح تر درعالم نیست و هر دروغ بزرگی که بالاتر از آن کسی نگفته، بی مهابا و بدون ترس و هراس برای جامعه عنایت نموده و اگر هم شکایت نموده اند، هیچ دادستان و محکمه ای و هیچ مقامی جرأت رسیدگی نداشته بلکه برعکس آنها را به جرم برهم زدن نظم عمومی به زندان انداخته اند.اگر تهمت زدن جرم است، در مورد بهائیان مجاز است. اگر هتک حرمت گناه است، در مورد بهائیان ثواب است.دروغ بد است اما نه در مورد بهائیان. تعدی و ظلم بد است اما نه درحق بهائیان. حرف زشت و ناسزا بد است، اما نه درباره بهائیان.
حال در چنین فضای بسته و محدود و وضعیت اختناق، آقای ازغدی عرفان بهایی را به بحث و گفتگو گذاشته و خیالش خوش است که دانشجویان را از افکار بهائیان و عقاید آنان آگاه ساخته است.اگردانشجویی نداند وآنقدرفکرش را به کارنیندازد که بفهمد عقاید هیچ دینی را نمی شود تنها از دشمن آن دین پرسید زیرا همان جوابی را میشنود که یک مسلمان از آقای سلمان رشدی می شنود، چنین دانشجویی بهتر است تحصیل را رها کند وپی کارخود رود و وقت خود و دانشگاه و استادش را هم تلف نکند.
اگرمعلمی در کلاس درس مطالبی را درمورد یکی از شاگردان مطرح نماید ودر محکومیت او دلایلی را عنوان کند و اتهاماتی بر او وارد سازد ولی به او اجازه ندهد که درباره مطالب مطرح شده توضیحاتی بدهد و اورا از سخن گفتن و پاسخ دادن منع کند و اجازه تکلم راازاو سلب نماید، اظهارات چنین معلمی در کلاس همان اندازه اعتبار و ارزش خواهدداشت که سخنرانی ناطق محترم درفضای دانشگاه در محکومیت بهائیان.
آقای ازغدی اگربخواهند مطالبشان ازنظر یک محقق و دانشمند قابل بررسی وتوجه باشد و یا انسانهای بیطرف و طالب حقیقت ارزشی برای آن قائل شوند، باید در حد همان زمانی که در دانشگاه درباره بهائیان صحبت نمودند جلسه ای مخصوص برای یکی از دانشمندان بهایی با همان مستمعین برگزار شود و حتی طبق قانون مطبوعات و رسانه ها این سخنرانی هم مانند سخنرانی ایشان از کانال 1 صدا وسیما در همان ساعت پخش شود .اما این آرزو رامیدانیم و برای همه معلوم است که چقدر خنده آوردرحد یک جوک و خواب و خیال و اوهام است و به همین دلیل است که منطقاً سخنرانی ایشان و نظائر ایشان درباره بهائیان هم نزد صاحبان بصیرت و معرفت جز یک خواب و خیال چیز دیگری نبوده و نخواهد بود.
امروزه این حقیقت که هیچکس و هیچ مقامی نباید به خود اجازه دهد کسی را از حق مسلم خود باز دارد ومنع کند برای همه مورد تحسین و تمجید است وآنقدر عزیزو گرانقدر است که یکی ازمقبولات مهم جهانی گشته است.آزادی حق مسلم هرانسانی است و موهبتی است که خداوند بر بندگان خود ارزانی داشته تا درارتقاء به مقام والای انسانیت که بالاترین فیض برای بندگان خداست، راه برای همه باز باشد وقابلیت هر انسانی به منصه ظهور برسد.سلب این حق مسلم الهی از هر گروهی گناه کبیره وموجب غضب الهی است. میزان شدت این گناه و زشتی این عمل را باید از کسانی سؤال کرد که خود در معرض سلب چنین حق مسلمی قرار گرفته اند.لا ترض لاحد ما لا ترضاه لنفسک.
ششم آنکه:
دانشگاه مکان شریف و عزیزی است و دانشجویان دانشگاه همواره محترم و معززند و در جایگاه والایی قرار دارند، بنا بر این مسئولین باید حفظ و حرمت این مکان را به خوبی لحاظ کنند و از هتک حرمت آن جلوگیری به عمل آورند.سخنرانان را از به کار بردن کلمات و جملات خارج از ادب و نزاکت و توهین و تحقیر برحذردارند و آنرا ممنوع نمایند.بلاتردید فضایی که برای علم و دانش تأسیس و آماده گشته اگر تقدیس و حرمتش شکسته شود ومحل تاخت و تاز مخالفان و میدانی برای تصفیه حساب شود، دیگر مجالی برای تحقیق و تفحص و پیشرفت و ارتقاء علمی نخواهدبود و از این روست که باید شکوه نمود و ابراز تأسف کرد از سخنرانی که تقدس این مکان را هتک نمود، بی حرمتی آغاز کرد و آداب و اخلاق را زیر پا گذاشت.
صدها نفوس محترم در آن مکان شاهد گفتاری بودند که هرگزدرشأن مستمعین حاضر در جلسه و زیبندۀ این اجتماع علمی و دانشگاهی نبود،سخنرانی که حرمت و کرامت انسانی را بشدت زیر پا گذاشت و لگدمال نمود.
قرآن کریم نه فقط مؤمنان که حتی یهود و نصاری هم که یکدیگررا تخطئه نموده اند مورد انتقاد قرارداده و فرموده است این نوع برخوردها که تابعین ادیان نسبت به هم روا می دارند و یکدیگررا نفی می کنند، ناشی از جهالت و از آداب بد گذشتگان و موجب تفرقه افکنی است و باید ازآن پرهیز کرد.(قالت الیهود لیست النصاری علی شیئ و قالت النصاری لیست الیهود علی شیئ کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قومهم تشابهت قلوبهم . بقره 113)
اسف بار ترازاین موضوع اظهاراتی است که مکرراً در پاسخ به تظلم و شکوه هایی که از مظالم وارده بر بهائیان از امثال این افراد شنیده می شود که میگویند همۀ این آداب و سنن حمیده وپسندیده که باید رعایت شود و حفظ حقوق و حرمت انسانها و آزادی بیان که باید حفظ شود همه مربوط به ادیان حقه است نه بهائیان و بهائیان تنها یک فرقۀ ضاله و گمراه بیش نیستند.چه خوب فرموده است مولای متقیان علی بن ابیطالب، در نهج البلاغه: (زمانی بر شما خواهد آمد که چیزی مخفی تراز حقیقت نیست ونه چیزی آشکار ترازباطل ونه چیزی زیاد تر از دروغ بر خدا و رسول خدا.در نزد مردم آن زمان متاعی کسادتر از قرآن ،آن زمان که واقعیتش گفته شود نیست ونه متاعی سودآورتر ازقرآن ،آن زمان که به میل و خواسته خودشان آنرا تحریف می کنند. در آن زمان چیزی متروک تر ورها شده تر از نیکی نیست و چیزی شناخته شده تر و معروف تر از زشتی وجود ندارد زیرا حاملین قرآن، قرآن را به دورافکنده اند و حافظین قرآن،قرآن را فراموش کرده اند. در آن روزقرآن واهل قرآن طرد ورها گشته اند و مانند دو دوست و مصاحب دست یکدیگر را گرفته ، راه خود را در میان پیش می گیرند، زیرا نه کسی به آنها راه می دهد و نه مأوایی دارند. قرآن ظاهراً در بین مردم است اما در حقیقت از بین آنها رخت بربسته است.در حقیقت آن روز دیگر قرآن راهنمای آنها نیست بلکه آنها راهنمای قرآن گشته اند.)
کسانی که اینگونه نیستند و مایلند از قرآن کریم هدایت بگیرند نه آنکه خود هادی قرآن باشند،بهتر است در جهت تصحیح گفتار و کردار خود به قرآن توجه کنند؛ به آیاتی که بصورت دقیق و عمیق طریق صحیح و راه معقول درارتباط بین ادیان را معین فرموده واین نوع افکار و بینش ها را موجب عصیان عمومی و هرج ومرج و هتک حرمت خداوند خوانده است.
در یکی از آیات حقیقتی را به این مضمون متذکر می گردد که اگر بنا باشد هر دینی که خود را حق می داند به این دلیل که او حق است و دیگری باطل او را دشنام دهد، اوهم به همین دلیل یعنی به تصوراینکه خودش حق است ودیگری باطل، متقابلاً دشنام دهنده را دشنام میدهد و این باعث میشود که همه ادیان حقه و غیرحقه یکدیگررا سب ولعن کنند که نتیجۀ نهایی آن این است که دین حق خداوند هم که قدر مسلم در بین همین دین هاست مورد سب و لعن قرار گیرد که این امر مورد غضب خداوند است، لذا به مردمانی که ایمان آورده اند وفقط دین خود را حق میشمارند دستور فرموده که اگر خداوند رادوست دارید و مایل نیستید خدایتان مورد سب و لعن واقع شود از سب و لعن دیگران حتی بی دینان خودداری نمایید: (لاتسبوالذین یدعون من دون الله فیسب الله عدواً بغیرعلم . انعام108)
و از سخنان امیر مؤمنان است : «انی اکره ان تکونوا من السبابین».من دوست ندارم شما امت رسول از دشنام دهندگان باشید.
این هدایتی است بسیار با ارزش که از طرف خداوند به همۀ ادیان که باید همگی خودرا متعهد به اجرای بدانند و قانونی کلی در سطح جهانی جهت رعایت حقوق یکدیگربدون تبعیض و استثناء وضع نمایند وعامل گردند زیرا در این مورد هرگونه استثنایی این بهانه رابه ادیان میدهد که نسبت به هر دینی که مبغوض آنهاست به دلیل اینکه او دین باطل است و مشمول این قانون کلی نیست،بنای تجاوز و تعدی گذارند و دامنه این استثنائات به تدریج منجر به تشکیل گروهی از مجموع این مستثنیات می شود که باز باهم متحد شوند و به مبارزات گروهی و فرقه ای پرداخته، نظم جهان را مختل نمایند و نتیجه اش جزاختلاف و خونریزی چنانچه ما امروز شاهد گسترش آن هستیم نخواهدبود. روند تکامل عالم به گونه ای پیش میرود که هر لحظه نیازبه این داروی شفابخش یعنی اتحادملل وادیان بیشترمی شود.دردنیایی که هرج ومرج و بی ثباتی به شدت درحال گسترش است و درحال فراگیری همۀ جوامع است قطعاً و بلا شک بدون رعایت قوانین جهانی و بین المللی دیگر نباید انتظار داشت بتوان آرامشی حتی برای پرسابقه ترین ادیان مشاهده کرد.
در اینجا مناسب است یادی از مظلومیت جامعه بهایی نمود.تابعین ادیان هیچگونه تحملی در شنیدن تضعیف یا تحقیر یا اهانت به مقدسات خویش را ندارند ودر قبال کمترین تخطئه عکس العمل های شدید ازآنها بروزمی نماید گرچه این حق آنهاست که از حیثیت و حرمت مقدسات خود حکیمانه دفاع کنند،اما باید انصاف داد کسانی که این اعمال توهین آمیز و بی حرمتی هارا تااین حد زشت و قبیح و گناه میدانند که در مقابله با آنها اینچنین صبرو قرار از کف میربایند، چگونه بر خود روا می دارند که در مکانی محترم،محل علم وآداب و دانش و اخلاق ، اینگونه عنان گفتار از دست داده بی رحمانه به جان عده ای بی دفاع افتند وهر نسبت زشت و توهین و دروغ واهانتی را که هیچ کافری به همنوع خود روا نمی دارد برآنها روا دارند.آیا روزنامه ها و مجلات و کتاب ها و اعلامیه ها و دفاتر و منابر و مساجد و حسینیه ها و رسانه ها و درودیوار کوچه ها و خیابان ها کم بوده که حتماً باید تریبون مقدس دانشگاه را هم به این افکارسخیفه و اظهارات قبیحه مزین نمایند و محل بهره برداری و سوءاستفاده گروهی خاص از دشمنان باسابقه بهائیان کنند؟
کافی است لحظه ای بیندیشیم و خدای را د ر نظر گیریم و تصور کنیم که اگر این نسبتهایی را که سخنران محترم دانشگاه بی مهابا و عنان گسیخته (در جلوی چشم میلیونها هم وطن ایرانی) برجامعۀ بهایی و پیامبر عظیم الشأنشان روا داشتند، یکی از بهائیان به هیاکل مقدسه اسلامی داده بود و یا یک هزارم اعمالی که تا به حال براین جامعه روا گشته بر جامعه اسلامی وارد می گشت، چه اتفاق پرمخاطره ای رخ می داد و چه طوفان مهیبی میوزید که عالمی رازیرو رو می کرد.بقعه مبارکه ای راکه بهائیان بدان عشق میورزند ، خاکش را میلیونها نفر از سراسر عالم طوطیای چشم می نمایند و تنها آرزویشان اینست که روزی موفق شوند به این دیارعزیزسفرنمایند و به زیارت این مکان مقدس قدم گذارند، سربرآن آستان نهند و جبین برآن خاک مالند، ببویند و ببوسند و سجده کنند و مشام معطر نمایند، بیت عزیزومقدسی که چشم میلیونها نفراز اقوام و قبائل و نژادهای مختلف ودر حدود دویست هزار نقطه درعالم به عشق آن روشن گشته و به یاد آن زنده شده و حیات جدید یافته اند،چنین مکان مقدسی را در نهایت ظلم و اعتساف تخریب نمودند و با خاک یکسان ساختند و هیچگونه اثری از آن باقی نگذاشتند.حال باید در این فضای ظلم و بی عدالتی و تبعیض دست به دعا برداشت وبه درگاه ایزد منان مناجات نمود که بارپروردگارا ،امرا را عدل عنایت نما و علما را انصاف،تا به آنچه برزبان می رانند عامل گردند که آنچه به خود نمی پسندی به دیگری مپسند.
در قسمت دوم این مقاله مجموعۀ اعتراضات عنوان شده در جمع دانشجویان را تماماً از جزئی و کلی پاسخ کافی داده شد با اینکه حقیقتاً تضییغ وقت است و حیف است انسان فکر و ذهن خود را مشغول این امور کند ولی برای اطلاع جنابعالی از اینکه در مهد علم و دانش از شخصی که در مقام استاد مطالبی این چنین بی مایه و بی محتوی درمحیط دانشگاه عنوان بکند و خود ودانشگاه را آلت دست گروهی خاص که در نظر دارند از تریبون دانشگاه استفاده کنند و مطالب کلیشه ای و تکراری خود را که صدها بار جواب شنیده اند ولی بی انصافی به آنان اجازه میدهد که بازهم مجدداً برای عده ای نا آگاه که نشنیده اند، بازگوکنند تا مگر چند صباحی دیگرخاطرآزرده خود را که ازاستقبال بی سابقۀ جهانی برای تعالیم حیات بخش بهائیان به تنگ آمده اند التیام بخشند.حال تأسف آوراست که مسئولین دانشگاه ازچنین استفاده های سوئی بیخبر وبی توجهند و شاید هم اینچنین نیست و متوجه اند ولی همانطور که ذکر شد هر عمل قبیح و تأسف باری آنگاه که در حق بهائیان اعمال شود به عملی خداپسندانه و ممدوح بدل می شود و مورد رضای خداوند می گردد ولو آنکه به قیمت از بین رفتن حرمت علم و دانشگاه تمام شود.
معلوم نیست چه دستی درکار است و چه توطئه ای در شرف وقوع که این استاد رابه بازیچه گرفته است به بهانۀ سخن رانی در موضوع ( تقلب در عرفان) که حداقل عرفانش هیچ ربطی به بهائیان ندارد برای اینکه معلوم نشود فقط و فقط برنامه ها جهت حمله به بهائیان طرحریزی شده، دو فرقۀ دیگر اسلامی را (وهابیون و قادیانی)که هیچ وجه اشتراکی به هم ندارند به بهائیان منضم کردند و در حد چند دقیقه صحبت سریعاً از آنها گذشته و کل وقت را پیرامون تحریک احساسات مردم نسبت به بهائیان نمودند بدون اینکه فکر کنند کشیدن پای وهابیون و اهل تسنن به این ماجرا در حال حاضر و در شرائط فعلی که حتی علما و مراجع قم هم به جهت حساسیت اوضاع دست دوستی به سوی آنها دراز کرده اند، به هیچ وجه به صلاح ملت ایران نیست و جز آتش افروزی و شدت بخشیدن به خصومت های قومی حاصلی نخواهد داشت.
جناب آقای وزیر
بنده خالصانه خدمت شما عرض می نمایم و بر آنچه می گویم خدای را شاهد می گیرم و به ارواح پاک مقدسین سوگند یاد می کنم که ذره ای از صداقت و راستی منحرف نمی شوم و به شما اطمینان میدهم که متوجه باشید آنچه ایشان ،این استاد عزیز در چنین جمعی اظهار داشتند سر سوزنی با واقعیت تطبیق ندارد.صحبت های ایشان در تریبون دانشگاه و پخش آن از کانال 1 صدا و سیما در بهترین وقت ممکنه ضربۀ مهلکی بر حیثیت و آبروی دانشگاه و مسئولین بود و اعتبار آن را پائین آورد.شما در این ایام شاهد خواهید بود که سیل نامه ها و پاسخ ها تا به کجا خواهد رسید.معلوم نیست چه تحولی صورت گرفته که ایشان رضا دادند اینگونه خودشان و مقام علم و دانش و موقعیت استاد را در این جایگاه با ارزش ضایع گردانند.اگر بخواهید بدانید تا چه میزان در این واقعه به انحطاط کشیده شدند مثالی باید عرض نمود.اظهارات ایشان در خصوص عقاید و احکام و فرهنگ بهائیان درست مانند اظهار یک مسیحی است که نداند امام حسین پسر حضرت علی است یا حضرت محمد و یا تصور کند امام رضا امام چهارم است یا حج بیت الله الحرام از واجبات نیست و با این قلت دانش به اعتراض بر جامعه اسلامی و اسلام بپردازد.ایشان هنوز نمی داند که وضو در دیانت بهائی از واجبات است و بدون آن نماز باطل است و این از ضروریات دین است که همه می دانند. ذکر «بسم الله الاطهر الاطهر»، به جای تیمم است نه برای شانه خالی کردن از انجام وضو و تیمم هم فقط در جایی است که شستن دست و صورت ضرر داشته باشد عیناً مانند اسلام، بنابراین نتیجه گیری ایشان که گفته اند : وضو را هم می خواهی انجام بده می خواهی انجام نده، برای یک کودک بهائی هم جز خنده حاصلی ندارد.
حقیقتا ً جای حیرت است و نمی دانیم و نمی فهمیم و در مخیله مان نمی گنجد، استادی که فلاسفه شرق و غرب را در یک آن خرد و خمیر می کند چگونه این فکر را نکرده و این موضوع به ذهنش نیامده که میلیونها نفر از کسانی که خودشان شب و روز با این احکام سروکار دارند و برای تعالیمشان برنامه های وسیع آموزشی دارند، کلاسهای بحث و استدلال دارند، دانشگاه دارند، محقق دارند، دانشمند دارند، اینگونه بی پروا هرچه بر زبانشان جاری شود مطابق عقل و منطق نیست. گاهی اوقات گرچه این کلام ذکرش برای ما قبیح است اما می بینیم جهت پرهیز از بدبینی و بدفکری نسبت به این استاد عزیز چاره ای نداریم جز آنکه شک نمائیم نکند ایشان آنگاه که به دام مزدوران افتاده اند، این افراد معلوم الحال که ایشان را بازیچه امیال خود گرفته اند قبل از شروع برنامه، داروی سکرآوری به ایشان خورانده و بعد یادداشت خودرا به ایشان داده و خواسته اند از تریبون دانشگاه قرائت نمایند.
آقای وزیر
دنیا اینگونه نمی ماند، ایام به سرعت در گذر است، ده ها سال بعد که نه ما هستیم و نه شما و نه این اوضاع و احوال، مردمانی می آیند و نوار این رویدادها را مرور می کنند و با دقت می نگرند آنگاه که دیدگانشان از ملاحظۀ این تصاویر ساختگی و خسته کننده متوجه منشأ این انحرافات گردید، مسئولین دانشگاه اولین مقاماتی هستند که با حیرت و تأسف به آنها متوجه می گردند و شاید هم دعای خیری بنمایند. پس تا دیر نشده فرصت را از دست مدهید و اقدامی کنید.
جانتان خوش باد

نظر خود را بنویسید


من یه مسلمونم ول

rasol
ارسال شده در : 1386/3/11

من یه مسلمونم ولی یرا اون وزیر متاسفم با اون مخش

مفهوم تقدس در جا

شكيبا
ارسال شده در : 1385/12/27

مفهوم تقدس در جامعهء امروز ما آنقدر به كار رفته است كه ارزش خودش را از دست داده است. ديگر چيزهاي مقدس مقدس نيستند؛ همه آنها را به شوخي مي‌گيرند. وقتي دين بازيچهء دست عده‌اي براي كسب منافع شخصي شد، ارزش و اعتبار خود را در انظار مردم از دست مي‌دهد، و وقتي دين از اعتبار افتاد هيچ چيز مقدسي باقي نمي‌ماند.