×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

حضرت محمد (ص)
1386/06/30

زمانی كه مسیحیان بر مسلمانان خرده می‌گرفتند و از اسلام و پیامبر عظیم‌الشأن آن انتقاد می‌كردند، حضرت عبدالبهاء در بیانات مبارك خود چنین ایشان را با حقیقت دیانت مقدس اسلام آشنا می‌فرمودند:
«اهل اروپا و امریكا بعضی روایات از حضرت رسول شنیده‌اند و صدق [1] انگاشته‌اند و حال آن‌كه راوی یا جاهل بوده و یا مبغض و اكثر راوی‌ها قسیس‌ها [2] بوده‌اند و هم‌چنین بعضی از جهله‌ی اسلام روایت‌های بی‌اصل از حضرت محمد نقل كردند و به خیال خود مدح دانستند. مثلاً بعضی از مسلمانان جاهل كثرت زوجات را مدار ممدوحیت دانسته و كرامت قرار داده زیرا این نفوس جاهله تكثر زوجات را از قبیل معجرات شمرده‌اند و استناد مورخین اروپا اكثرش بر اقوال این نفوس جاهله است. مثلاً شخص جاهلی در نزد قسیسی گفته كه دلیل بزرگواری، شدت شجاعت و خون‌ریزی است و یك شخص از اصحاب حضرت محمد در یك روز صد نفر را در میدان حرب [3] سر از تن جدا كرد. آن قسیس گمان نمود كه فی‌الحقیقه برهان دین محمد قتل است و حال آن‌كه این صرف اوهام است. بلكه غزوات حضرت محمد جمیع حركت دفاعی بوده و برهان واضح آن‌كه سیزده سال در مكه چه خود و چه احبایش [4] نهایت اذیت را كشیدند و اموال به یغما رفت و سائرین ترك وطن مألوف نمودند و به دیار غربت فرار كردند و خود حضرت را بعد از نهایت اذیت مصمم به قتل شدند. لهذا نصف شب از مكه بیرون رفتند و به مدینه هجرت فرمودند. با وجود این اعدا ترك جفا نكردند بلكه تعاقب تا حبشه و مدینه نمودند و این قبائل و عشائر عرب در نهایت توحش ودرندگی بودند كه برابره و متوحشین امریكا نزد این‌ها افلاطون زمان بودند. زیرا برابره‌ی امریكا اولادهای خویش را زنده زیر خاك نمی‌نمودند اما این‌ها دختران خویش را زنده زنده زیر خاك می‌كردند و می‌گفتند كه این عمل منبعث از حمیت [5] است و به آن افتخار می‌نمودند. مثلاً اكثر مردان به زن خویش تهدید می‌نمودند كه اگر دختر از تو متولد شود تو را به قتل رسانم حتی الی‌الآن [6] قوم عرب از فرزند دختر استیحاش [7] كنند و هم‌چنین یك شخص هزار زن می‌برد. اكثرشان بیش از ده زن در خانه داشتند و چون این قبائل جنگ و پرخاش با یكدیگر می‌نمودند و آن‌ها را كنیز و غلام دانسته خرید و فروش می‌نمودند و چون شخصی فوت می‌نمود و ده زن داشت اولاد این زنان بر سر مادران یكدیگر می‌تاختند و چون یكی از این اولاد عبای خویش را بر سر زن پدر خود می‌انداخت و فریاد می‌نمود كه این حلال من است فوراً بعد این زن بیچاره اسیر و كنیز پسر شوهر خویش می‌شد و آن‌چه می‌خواست به زن پدر خود می‌نمود. می‌كشت و یا آن‌كه در چاهی حبس می‌كرد و یا آن‌كه هر روز ضرب و شتم و زجر می‌كرد تا به تدریج آن زن هلاك می‌شد. به حسب ظاهر و قانون عرب مختار بود و حقد و حسد و بغض و عداوت میان زنان یك شوهر و اولاد آن‌ها واضح و معلوم است و مستغنی [8] از بیان است. دیگر ملاحظه كنید كه از برای آن زنان مظلوم چه حالت و زندگانی بود به قسمی كه این قبائل متصل با یكدیگر حرب و جدال می‌نمودند و همدیگر را می‌كشتند و اموال یكدیگر را نهب و غارت می‌كردند و زنان و كودكان را اسیر می‌نمودند و به بیگانگان می‌فروختند. چه بسیار واقع كه جمعی از دختران و پسران امیری در نهایت ناز و نعمت روز را شب نمودند ولی شام‌ را در نهایت ذلت و حقارت و اسارت صبح كردند. دیروز امیر بودند و امروز اسیر. دیروز بانو بودند و امروز كنیز. حضرت محمد در میان این قبائل مبعوث شد و سیزده سال بلایی نماند كه از دست این قبائل نكشید. بعد از سیزده سال خارج شد و هجرت كرد. ولی این قوم دست برنداشتند. جمع شدند و لشكر كشیدند و بر سرش هجوم نمودند كه كل را از رجال [9] و نساء [10] و اطفال محو و نابود نمایند. در چنین موقعی حضرت محمد مجبور بر حرب با چنین قبائلی گشت. این است حقیقت حال. ما تعصب نداریم و حمایت نخواهیم ولی انصاف می‌دهیم و به انصاف می‌گوییم. شما به انصاف ملاحظه كنید. اگر حضرت مسیح در چنین موقعی بود در بین چنین قبائل طاغیه متوحشه و سیزده سال با جمیع حواریون تحمل هر جفایی از آن‌ها می‌فرمود و صبر می‌كرد و نهایت از وطن مألوف از ظلم آنان هجرت به بیابان می‌نمود و قبائل طاغیه باز دست برنداشته تعاقب می‌كردند و بر قتل عموم رجال و نهب اموال و اسیری نساء و اطفال می‌پرداختند آیا حضرت مسیح در مقابل آنان چه نوع سلوك می‌كردند [11] . این اگر بر نفس حضرت وارد عفو و سماح می‌نمودند و این عمل عفو بسیار مقبول و محمود ولی اگر ملاحظه می‌كرد كه ظالم قاتل خونخوار جمعی از مظلومان را قتل و غارت و اذیت خواهد كرد و نساء و اطفال را اسیر خواهد نمود البته آن مظلومان را حمایت و ظالمان را ممانعت می‌فرمود. پس اعتراض بر حضرت محمد چیست؟ این است كه چرا با اصحاب و نساء و اطفال تسلیم این قبائل طاغیه نگشت؟ و از این گذشته، این قبائل را از خلق و خوی خونخواری خلاص‌كردن عین موهبت است و زجر و منع این نفوس محض عنایت است. مثلش این است كه شخصی قدح سمی در دست دارد و نوشیدن خواهد. یار مهربان آن قدح را بشكند و خورنده را زجر نماید و اگر حضرت مسیح در چنین موقعی بودند، البته رجال و نساء و اطفال را از دست این گرگان خونخوار به قوه‌ی قاهره [12] نجات می‌دادند. حضرت محمد با نصاری ٰ [13] محاربه ننمود بلكه از نصاری بسیار رعایت كرد و كمال حریت [14] به ایشان داد. در نجران طائفه‌ای از مسیحی بودند و حضرت محمد گفت هر كس به حقوق این‌ها تعدی [15] كند من خصم [16] او هستم و در نزد خدا بر او اقامه‌ی دعوی ٰ كنم. اوامری كه نوشته است در آن صریحاً مرقوم كه جان و مال و ناموس نصاری ٰ و یهود در تحت حمایت خدا است. اگر چنان‌چه زوج مسلمان باشد و زوجه مسیحی زوج نباید زوجه را از رفتن به كلیسا منع كند و نباید او را مجبور بر حجاب نماید و اگر چنانچه فوت شود باید او را تسلیم قسیس كند و اگر چنانچه مسیحیان بخواهند كلیسا سازند اسلام باید آن‌ها را اعانت كند و دیگر این‌كه در وقت حرب حكومت اسلام با دشمنان اسلام باید نصاری را از تكلیف جنگ معاف بدارد مگر به دلخواهی خود آرزوی جنگ نمایند و معاونت اسلام كنند. زیرا در تحت حمایتند ولی در مقابل این معافیت باید یك چیز جزیی در هر سال بدهند. خلاصه هفت امرنامه‌ی مفصل است. از جمله صورت بعضی از آن‌ها الی‌الآن در قدس موجود است. این است حقیقت واقع. این را من نمی‌گویم فرمان خلیفه‌ی ثانی در قدس در نزد باطریق ارتودكس موجود است و ابداً شبه‌ای در آن نیست. ولی بعد از مدتی در میان ملت اسلام و نصاری ٰ حقد و حسد حاصل شد. هر دو طرف تجاوز نمودند. ماعدای این حقیقت حال آن‌چه مسلمانان و نصاری و غیره گویند روایت و حكایت محض است. منشأ آن اقوال یا تعصب و جهالت است و یا آن‌كه از شدت عداوت صادر شده مثلاً اسلام گویند كه شق‌القمر كرد و قمر بر كوه مكه افتاد خیال می‌كنند كه قمر جسم صغیری است كه حضرت محمد او را دو پاره كرد. یك پاره بر این كوه انداخت و پاره‌ی دیگر بر آن كوه. این روایت محض تعصب است و هم‌چنین روایاتی كه قسیس‌ها می‌نمایند و مذمت می‌كنند كل مبالغه و اكثر بی‌اساس است. مختصر این است كه حضرت محمد در صحرای حجاز در جزیرة‌العرب ظاهر شد. بیابانی بی‌زرع و بی‌اشجار بلكه ریگزار و به كلی از عمار بیزار و بعضی مواقع مثل مكه و مدینه در نهایت گرمی. اهالی بادیه‌نشین، اخلاق و اطوار بیابانی، از علوم و معارف به كلی عاری، حتی خود حضرت محمد امی بود و قرآن را روی كتف گوسفند می‌نوشتند و یا برگ خرما. از این نمونه بفهمید كه چه اوضاعی بود و محمد میان این‌ها مبعوث شد. اول اعتراضی كه بر این‌ها كرد گفت چرا تورات و انجیل را قبول ندارید و به عیسی و موسی ایمان نیاوردید. این حرف بر این‌ها بسیار گران آمد به جهت آن‌كه گفتند حال آباء و اجداد ما كه به تورات و انجیل مؤمن نبودند چگونه بود. جواب داد كه آنان گمراه بودند. شما باید از نفوسی كه به تورات و انجیل مؤمن نبودند تبری جویید و لو این‌كه آباء و اجداد باشند. در چنین اقلیمی بین چنین قبائل متوحشه‌ای شخصی امی كتاب آورد كه آن كتاب بیان صفات الهیه و كمالات الهیه و نبوت انبیا و شرایع الهیه و بیان بعضی از علوم و بعضی از مسائل علمیه در نهایت فصاحت و بلاغت است. از جمله می‌دانید كه قبل از راصد [17] شهیر اخیر [18] در قرون اولی و قرون وسطی تا قرن خامس عشر [19] میلاد جمیع ریاضیون عالم متفق بر مركزیت ارض [20] و حركت شمس [21] بودند و این راصد اخیر مبدأ رأی جدید است كه كشف حركت ارض و سكون شمس نموده تا زمان او جمیع ریاضیون و فلاسفه‌ی عالم بر قواعد بطلمیوس ذاهب بودند [22] و هر كس كلمه‌ای مخالف رأی بطلمیوس می‌گفت او را تجهیل [23] می‌كردند. بلی فیثاغورث و هم‌چنین افلاطون در آخر ایام تصور آن‌كه حركت سنوی شمس در منطقة‌البروج از شمس نیست بلكه از حركت ارض حول شمس است ولی این رأی به كلی فراموش شد و رأی بطلمیوس مسلم در نزد جمیع ریاضیون گشت. اما در قرآن مخالف رأی و قواعد بطلمیوسیه آیاتی نازل. از آن جمله آیه‌ی قرآن «وَالشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها» ثبوت شمس است و حركت محوری آن و هم‌چنین در آیه‌ی دیگر «وَ كُلٌّ فی فَلَكٍ یسْبَحُونَ» حركت شمس و قمر و ارض و سائر نجوم مصرح. بعد از این‌كه قرآن انتشار یافت جمیع ریاضیون استهزا نمودند و این رأی را حمل بر جهل كردند. حتی علمای اسلام چون آیات را مخالف قواعد بطلمیوسیه دیدند مجبور بر تأویل گشتند. زیرا قواعد بطلمیوسیه مسلم بود و صریح قرآن مخالف این قواعد تا در عصر خامس عشر میلاد كه قریب نهصد سال بعد از محمد، ریاضی شهیر [24] رصد جدید نمود و آلات تلسكوپ پیدا شد و اكتشافات مهمه حاصل گشت و حركت ارض و سكون شمس ثابت شد و هم‌چین حركت محوری شمس مكشوف گشت و معلوم گردید كه صریح آیات قرآن مطابق واقع است و قواعد بطلمیوس اوهامات محض. مختصر این‌كه جم‌غفیری [25] از امم شرقیه هزار و سیصد سال در ظل شریعت محمدیه تربیت و در قرون وسطی كه اهالی اروپا در نهایت درجه‌ی توحش بودند قوم عرب در علوم و صنایع و ریاضیات و مدنیت و سیاست و سائر فنون بر سائر ملل عالم تفوق داشتند. محرك و مربی قبائل بادیة‌العرب و مؤسس مدنیت كمالات انسانیه در میان آن طوائف مختلفه یك شخص امی یعنی حضرت محمد بود. آیا این شخص محترم مربی كل بود یا نه؟ انصاف لازم است.»
منبع: مفاوضات حضرت عبدالبهاء، در پاسخ به سؤال‌های كلیفورد بارنی امریكانیه، صص 19-14

[1] صدق: راست
[2] قسیس‌ها: كشیش‌ها
[3] حرب: جنگ
[4] احبا: دوستان
[5] حمیت: مردانگی
[6] الی‌الآن: تا حالا
[7] استیحاش: وحشت‌داشتن، آزرده و دلتنگ‌شدن
[8] مستغنی: بی‌نیاز
[9] رجال: مردان
[10] نساء: زنان
[11] سلوك می‌كردند: رفتار می‌كردند
[12] قاهره: مقهوركننده، غالب
[13] نصاری: مسیحیان
[14] حریت: آزادی
[15] تعدی: تجاوز
[16] خصم: دشمن
[17] راصد: رصدكننده، ستاره‌شناس
[18] منظور گالیله است.
[19] خامس عشر: پانزده
[20] ارض: كره زمین
[21] شمس: خورشید
[22] یعنی بر طبق قواعد بطلمیوس فكر می‌كردند
[23] تجهیل: نسبت جهل به كسی دادن
[24] ریاضی شهیر: ریاضیدان مشهور
[25] جم‌غفیر: عده‌ی بسیار زیاد

نظر خود را بنویسید


اسلام

نهال
ارسال شده در : 1386/12/17

تنها دین در نزد خدا اسلام است و حضرت محمد رحمت برای جهانیان است و امیدوارم خدا دشمنان اسلام و حضرت محمد را لعنت کند و در روز قیامت مانند حیوانات محشور کند

لبذبيلبيلابيي

اللبتالبلاتبلبل
ارسال شده در : 1386/12/8

جواب سءالی را که پرسیدم ندادید

ومتئدنئونتنتنم

.مكنتمناناتلذت
ارسال شده در : 1386/12/8

متن متن خوبی بود ولی چرا ذخیره نمی شود