سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
طبیعت انسان ـ انسان بودن چه معنائی دارد (۱)
نوشته مایکل کِرتوتی (Michael Curtotti)(۲)
۱۵ آپریل ۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری
انسان بودن چه معنائی می تواند داشته باشد؟ ندرتاً بشر به این سؤال فکر می کند. علیرغم آن صریحاً و یا تلویحاً اعمال ما بر فرضیه و یا اعتقاد به همین انسان بودن است که انجام می گیرد.
آیا انسان اصولاً خودخواه است؟ آیا ما اصولاً به عالم مادی متعلّقیم ـ جانورانی با هوش و زیرک می باشیم؟ آیا ما اساساً به خصوصیّات جسمانی خویش مانند ملیّت، جنس و یا سن خویش شناخته می شویم؟ به عنوان مثال چه الگویی از انسان در امور قضائی جامعۀ ما گنجانده شده؟
جامعه صریحاً و یا تلویحاً چگونه ما را توصیف می کند؟ زبانی که با آن صحبت می کنیم، زمینۀ فرهنگی ما، رفتار و اعمال روزانۀ ما ـ همگی تحت نفوذ اعتقاد به انسان بودن دارد. در عصری که تمام حاکمیّت تحت نفوذ رسانه های گروهی می باشد مرتباً بطور غیر مستقیم به ما متذکر می شوند که امروزه انسان بودن چه مفهومی می تواند داشته باشد. به عنوان مثال مرتبه و ارزش انسان ها همواره به مقیاس های مادّی سنجیده شده و یا با تشویق در مقدار و حجم مصرفِ موادّ مصرفی لازمه و یا خدمات مورد احتیاج است که به رقابت های متعدّد ما را سوق می دهند.
مفهوم طبیعت انسان از آنچه که از آثار حضرت بهاءُالله درک می گردد کاملاً با آنچه که امروزه با آن مواجه می باشیم بسیار متفاوت است:
«صَنَعتُکَ بِاَیادِی القُوّةِ وَ خَلَقتُکَ بِأنامِلِ القُدرَةِ وَ اَودَعتُ فِیکَ جَوهَرَ نُوری» (3) [مضمون به فارسی: تو را با دست های قوّت ساختم و با سَرانگشتان قدرت آفریدم و در تو اصل و جوهرِ نورِ خود را به امانت گذاشتم.]
«اَودَعتُ فِیکَ روُحاً مِنیّ لِتَکُونَ حَبِیباً لِی، لِمَ تَرَکتَنِی وَ طَلَبتَ مَحبُوباً سِوائِی» (4) [مضمون به فارسی: در تو روحی از خودم را به امانت گذاشتم تا این که دوست و حبیبی برای من باشی، چرا مرا ترک کردی و محبوبی غیر از من طلب نمودی.]
چنین نصایحی طرز تفکّر را بیشتر به جنبۀ روحانی بودن طبیعت انسان معطوف می سازد که حقیقتاً طبیعت انسان چیست.
مضافاً بسیاری از آثار حضرت بهاءُالله بر اساس اصالت و نجابت انسان که الگوی انسانیّت بر آن بنا نهاده شده می باشد.
«خَلَقتُکَ غَنِیّاً کَیفَ تَفتَقِرُ» (5) [مضمون به فارسی: تو را بی نیاز آفریدم چگونه محتاج می شوی]
«مَثَلِ تو مِثلِ سَیفِ [شمشیر] پُر جوهری است که در غلاف تیره پنهان باشد و به این سبب قدرِ آن بر جوهریان مستور ماند، پس ازغلافِ نفس و هَویٰ بیرون آی تا جوهرِ تو بر عالمیان هویدا و روشن آید.» (6)
نقش پر ارزش انسان که به عنوان الگو از چنین بیاناتی استنباط می گردد کلماتی مانند «مقام»، «ارزش» و «موفقیّت» را که امروزه بر روابط انسانی اثر گذاشته به چالش می کشد.
«یا قومُ دَعُوا الرّذائِلَ وَ خُذُوا الفَضائِلَ کُونُوا قُدوةً حَسَنَةً بَینَ النّاسِ وَ صَحیفةً یَتَذَکَّرُ بِهَا الاُناسِ. مَنْ قامَ لِخِدمَةِ الاَمرِ لَهُ أنْ یَصدَعَ بِالحِکمَةِ وَ یَسْعَی فیٖ اِزالَةِ الجَهلِ عَن بَینِ البَریَّةِ قُل أنِ اتَّحِدُوا فی کَلِمَتِکُم وَ اتَّفِقُوا فی رَأیِکُم وَ اجْعَلوا اَشراقَکُم اَفضَلَ مِنْ عَشِیِّکُم وَ غَدَکُم اَحسَنَ مِن اَمسِکُم. فَضلُ الاِنسانِ فِی الخِدمَةِ وَ الکَمالِ لا فِی الزّینَةِ وَ الثَّروَةِ و المالِ اِجعَلوا اَقوالَکُم مُقدَّسَةً عَنِ الزَّیغِ وَ الهَویٰ وَ اَعمالَکُم مُنَزَّهةً عَنِ الرَّیبِ وَ الرِّیا. قُلْ لاتَصْرِفُوا نُقُودَ اَعمارِکُمُ النَّفیسةِ فِی المُشتَهيّاتِ النَّفسِيَّةِ وَ لا تَقتَصِرُوا الاُمورَ عَلیٰ مَنافِعِکُمُ الشَّخصِيَّةِ. اَنفِقُوا اِذا وَجَدتُم وَ اصْبِرُوا اِذا فَقَدْتُم. اِنَّ بَعدَ کُلِّ شِدّةٍ رَخاءٌ وَ مَعَ کُلِّ کَدِرٍ صَفاءٌ اِجتَنِبُوا التَّکاهُلَ وَ التَّکاسُلَ وَ تَمَسَّکُوا بِما یَنتَفِعُ بِهِ العالَمُ مِنَ الصَّغیرِ وَ الکَبیرِ وَ الشُّیُوخِ وَ الاَرامِلِ. قُلْ اِیّاکُم اَنْ تَزرَعُوا زُؤانَ الخُصُومَةِ بَینَ البَریّةِ وَ شَوکَ الشُّکُوکِ فِی القُلُوبِ الصّافِیَةِ المُنیرَةِ.» (7) [مضمون به فارسی: بگو ای قوم دست از پستی ها بردارید و فضیلت ها را بگیرید. نمونه و اُسوۀ نیکی بین مردم و کتابی که به آن مردم متذکّر شوند، باشید. هر کس برای خدمت امر [دیانت بهائی] قیام می کند بر اوست که حکمت را آشکار سازد و در از بین بردن نادانی از بین مردم بکوشد. بگو در کلمۀ خودتان متّحد و در رأیتان متّفق باشید و صبحتان را از شامتان و فردایتان را از دیروزتان برتر قرار دهید. فضل انسان در خدمت و کمال است نه در زینت و ثروت و مال. گفتارتان را از انحراف و شکّ و شبهه و هَوای نفس، و اعمالتان را از شک و بدگمانی و ریا پاک و مقدّس دارید. بگو داراییِ عُمرهایِ نفیس و پُرارزش خود را در خواهش های نفسانی صرف نکنید و امور را به منافع شخصی خودتان بسنده و محدود نکنید. انفاق کنید وقتی یافتید و صبر کنید وقتی از دست دادید. بدرستی که بعد از هر شدّتی گشایش و با هر تیرگی و سختی خوشی است. از تنبلی و سستی و بیهودگی دوری کنید و به آنچه که مردم جهان از پیر و جوان و بزرگ و ضعیف از آن منتفع می شوند، چنگ زنید. بگو مبادا تلخدانۀ دشمنی بین مردم و خار شکّ و تردید در قلوب صاف و روشن بکارید.]
حضرت عبدُالبَهاء، فرزندِ اَرشدِ حضرت بَهاءُالله، توضیحاتی بیشتر در این مورد به شرح زیر می فرمایند:
«شرافت و مَفخرتِ انسان در آن است که بینِ مَلَاءِ اِمکان [مردم دنیا] منشاءِ خیری گردد در عالم وجود آیا نعمتی اعظم از آن متصوّر است که انسان چون در خود نگرد مشاهده کند که به توفیقاتِ الهیّه سببِ آسایش و راحت و سعادت و مَنفعتِ هیئتِ بَشریّه است» (8)
حال واقعاً انسان بودن چه معنائی می تواند باشد؟
پاورقی ها:
توجّه: برای «محفوظ بودن حقّ چاپ» به اصل مقاله به انگلیسی مراجعه فرمائید.
(۱). این مقالۀ شمارۀ ۹ نویسنده می باشد.
(۲). مایکل کِرتوتی به مناسبت جشن دویستمین سالگرد تولّد مبارک حضرت بهاءالله که در ۲۱\۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار می گردد تعهّد شخصی نموده که تا آن روز ۲۰۰ مقاله در مَواضیع مختلفۀ دیانت بهائی بنویسد. برای اصل این مقاله ها به: //beyondforeignness.org/ مراجعه فرمائید.
(۳). کلمات مکنونۀ عربی، شمارۀ ۱۲.
(۴). ایضاً شمارۀ ۱۹.
(۵). ایضاً شمارۀ ۱۳.
(۶). کلمات مکنونۀ فارسی، شمارۀ ۷۲.
(۷). مجموعه الواح حضرت بهاءالله نازله بعد از کتاب اقدس، لوح حکمت، صص: ۸۰، ۸۱.
(۸). رسالۀ مَدَنیّه، صفحۀ 1.
نظر خود را بنویسید