×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

آیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟
1388/08/20

منبع: ایران گلوبال

بهاییان را به سازشکار بودن و منفعل بودن متهم میدارند زیرا انان مطیع حکومت وقتند و از منازعات و مخاصمات سیاسی و کشمکش ها و تظاهرات خیابانی بر کنارند و از این راه بر انان طعنه میزنند که با روش بهاییان نمیتوان عالم را اصلاح نمود زیرا تنها طریق اصلاح عالم و حل معضلات ان را مبارزات سیاسی و تحصن و تظاهرات خیابانی میدانند . این مقاله به رابطه دیانت بهایی با سیاست می پردازد و اینکه بهاییان در انتخابات شرکت مینمایند و یا نمینمایند و همچنین این شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات تا چه اندازه در اصلاح عالم و حل مشکلات ان موثر است.

ساختار جوامع بشری و نظامات کنونی ساختاری است که انسان شناسان ان را جامعه ای پدرسالار می نامند . اطلاق این لفظ صرفا" به علت جنسیت کسانی که بر موضع قدرت و حاکمیتند نیست بلکه یک سلسله از ارزشها وجود دارند که وجه مشخصه پدر سالاری هستند.میتوان جامعه پدرسالار را با این وجوه مشخصه توصیف نمود:قدرت حاکمیت پیروزی مالکیت قانون شجاعت.تاثیر عمده متقابل گروهها بر یکدیگر منازعه ورقابت است هدف وسیله را توجیه میکند نتایج به صورت پیروزی یا شکست بیان میشوند در چنین جامعه ای فقط برنده ها هستند که امتیاز میگیرند نه بازنده ها.این جامعه در سنن موسسات تمدن و تسلط بر عالم طبیعت خلاصه میشود. این تمایل وجود داردکه قدرت متمرکزگرددزیرااین یکی از راههای بدست اوردن قدرت بیشتر است.پدرسالاری ارزشهای جامعه ما را تعیین نموده ما را درساختن تصویر ذهنی خود از واقعیت یاری میدهد و انگاه است که این تصویر ذهنی به واقعیت تبدیل میگردد و ما همه فرضیات و ارزشهایش را بدون لحظه ای درنگ میپذیریم.در پدرسالاری عالیترین ارزش قدرت است.کسانی که صاحب قدرتند مهمند مورد توجهند هر انچه میکنند در روزنامه ها وکتابهای تاریخ ثبت میگردد.انهایی که قدرت ندارند نادیده انگاشته میشوند به حساب نمی ایند از این لحاظ که درهنگام تصمیم گیری به انها توجهی نمی شود و در ساختار اجتماعی حتی دیده نمیشوند و در کتابهای تاریخ جایی ندارند. یکی از دلایل پایداربودن پدرسالاری علیرغم اقدامات انقلابی بسیاری که در جهت براندازی نظام حاکم صورت گرفته این است که قدرت یک ارزش مخرب است.اگر دو گروه الف و ب وجود داشته باشند که اولی قدرت را به عنوان عالیترین ارزش در دست داشته و دومی فاقد ان باشد در این صورت گروه ب هر چه کند شکست میخورد.گروه ب اگر به ارزشهای خود پایبند بماند و از رقابت با گروه الف برای کسب قدرت امتناع کند مقهور می گردد و ارزشهای الف به ان تحمیل میشود. اگر با الف رقابت کند این امر فقط از طریق مبارزه برای کسب قدرت میسر است در این صورت ب نیز قدرت را به عنوان یک ارزش پذیرفته و لذا ارزشهای خود را ازدست داده است.در هر دو حالت الف موفق میشود ارزشهای خود را بر ب تحمیل کند و ب مغلوب میگردد.اکثر انقلاب ها در اغاز در پی بر اندازی ساختار قدرت و ارائه جامعه ای با مساوات بیشتر هستند.انقلابیون با استدلال ثابت میکنند که هر گاه به قدرت برسند اقتدار خود را در جهت جامعه ای با تعاون بیشتر بکار خواهند برد به طور مثال هدف نظریه پردازان انقلاب های فرانسه و بلشویکی همین بود و بسیاری از جنبش های دیگر نیز به همین توجیه متوسل شده اند اما هنگامی که انقلابیون به قدرت میرسند چه اتفاقی میفتد ؟ انقلابیون به جای اینکه اصول مساوات طلبانه خود را ترویج دهند غالبا" توسط بازی قدرتی که شروع شده و با ان اقتدار را در قبضه اختیار خود گرفته اند فاسد و منحط می گردند. به جای انکه جامعه ای با مساوات بیشتر بسازند با تاسیس موسسات و تبلیغات سعی می کنند قدرت را در دست خود نگاه داشته در عین حال می کوشند پیروانشان را متقاعد نمایند که اهداف انقلاب تحقق یافته است . جرج ارول در کتاب قلعه حیوانات این موضوع را به تصویر میکشد که چگونه اغلب انقلاب ها به سادگی گروهی حاکم مستبد را جانشین گروهی دیگر میسازند . این تحلیل نشان میدهد که صرفا" از طریق مبارزات سیاسی و واژگون ساختن نظام های حاکم و بر اندازی حکومت های مستبد نمی توان مشکلات عالم انسانی را اصلاح و درد های مزمنه ان را درمان نمود.

تعلیم عدم مداخله در امور سیاسیه دیانت بهایی را میتوان در پرتو این نوع تحلیل قدرت بررسی نمود . اگر جامعه بهایی بگذارد که جذب سیاست های قدرت پدرسالاری گردد در معرض خطر انحراف از هدف غایی خود قرار میگیرد . وارد شدن در سیاست های حزبی به معنای پذیرفتن قدرت به عنوان عالی ترین ارزش است. این همان تاثیر مخرب قدرت به عنوان یک ارزش است . بسیاری جامعه بهایی را به خاطر اجتناب از سیاست های حزبی سرزنش کرده اند چه که از نظر ایشان عدم مداخله در امور سیاسیه به معنای ان است که جامعه بهایی از تنها روش موثر و اشکار ترغیب دیگران به پذیرفتن اصول خود صرف نظر کرده است. البته فهم این مطلب دشوار است که طبق روش دیانت بهایی چه راه دیگری وجود دارد.با چه روش دیگری میتوان با تاثیر مخرب قدرت مبارزه کرد؟

قبلا" توضیح دادیم که مبارزه مستقیم با ان ممکن نیست زیرا مخالفانش را با تحمیل ارزش های خود نابود میسازد. تنها راهی که برای بهاییان وجود دارد انست که به ارامی پیش روند ودر حالیکه مفاسد سیاست های قدرت طلبانه نظم قدیم را ویران میسازد مدنیتی جدید را بنا کنند یعنی جامعه ای که از لحاظ ماهیت و کیفیت زنانه تر باشد(به عبارت دیگر از ارزش قدرت کاسته شده بر ارزشهای زنانه چون مشورت و تعاون افزوده گردد)و نظامی را تاسیس نمایند که از عیوب ونقایص انظمه کنونی مبرا بوده و اصول و مبادی اش با اکثر تشکیلات امروزی تفاوت اساسی و بنیادی دارد. شرح اصول و مبادی نظام جهانی بهایی خارج از حوصله این مقاله است اما بهاییان از دو طریق نقش خود را در حل مشکلات عالم و اصلاح ان ایفا مینمایند:

1-تربیت اخلاقی ابنائ بشر و اعلای شان فضایل اخلاقی
2-معرفی یک نظام جهانی که اصول و مبادی و موسساتش در سطح بین المللی طراحی شده و میتواند جایگزین انظمه فاسد و محکوم به زوال کنونی قرار گیرد.

لازم به توضیح است سیاستی که بهاییان از ان برکنارند سیاست احزاب سیاسی است. یعنی نزاع برای بدست گرفتن قدرت. اما سیاست معنای دیگری نیز دارد که از جمله فن اداره امور جامعه است. بهاییان در این نوع سیاست البته با شرایط خاص شرکت مینمایند و در مقدرات اجتماعی جامعه خویش و اداره ان مشارکت مینمایند.

عبدالبها در اثری به نام رساله مدنیه که در تجدد و توسعه ومدرن ساختن ایران تألیف نمودند ویژگیها وصفات نمایندگان منتخب ملت را بدین گونه ذکر مینمایند:"تشکیل مجالس وتأسیس محافل مشورت ،اساس متین و بنیان رزین عالم سیاست است ولیکن از لوازم این اساس امور چندیست اول آنکه باید اعضای منتخبه ،متدین و مظهر خشیةالله و بلند همت و عفیف النفس باشند ثانیاً آنکه مطلع بر دقایق اوامر الهیه و واقف بر اصول مستحسنۀ مقننۀمرعیه و عالم بر قوانین ضبط وربط مهام داخلیه و روابط وعلاقات خارجیه و متفنن در فنون نافعه مدنیه و قانع به مداخل ملکی خود باشند...اما اگر اعضای مجالس بر عکس این قضیه ، دون و نادان و بی خبر از قوانین حکومت و سیاست ممالک و بلدان و پست همت و بی غیرت ، جاهل و کاهل و طالب منافع ذاتیه خود باشند ثمره و فوایدی بر تاسیس مجالس مترتب نشود...و این معلوم است که مقصد از تأسیس این مجالس عدل و حقانیت است مجال انکار نه ولکن تا همت ارکان و اعضای منتخبه چه به ظهور رساند اگر به نیت خالصه موفق شوند البته نتایج مبارکه و اصلاحات غیر مترقبه حاصل گردد و الا البته مهمل و معوق ماند و امور به کلی مختل شود".

ایشان در این بیانات خصایص و ویژگیهایی را برای نمایندگان مجلس ذکر مینمایند که از جمله علم وتخصص و دانش و مهارت کامله سیاسی است از جمله ویژگیهای اخلاقی و فضایل معنوی است که باید نمایندگان به آن متصف و متخلق باشند مانند اینکه در فکر خیریت و منفعت عموم باشند و خدمتگذار حقیقی به آن مرز و بوم؛ نه اینکه به دنبال مال اندوزی و جلب منفعت شخصی باشند و سایر صفات و مناقب و خصایصی که آن حضرت ذکر مینمایند و اگر بهاییان اوصاف مزبور را در نماینده ای به طور نسبی بیابند به آن نماینده رأی خواهند داد به شرط اینکه این رأی دادن فارغ از گرایشات سیاسی و حزبی باشد زیرا تحلیل نمودیم که وارد شدن در سیاست های حزبی به معنای پذیرفتن قدرت به عنوان عالی ترین ارزش است واین امر یعنی رأی دادن یا ندادن به فردی یا نماینده ای به تشخیص هر فرد بهایی است.

البته لازم به ذکر است که عوامل و شرایط دیگری نیز در شرکت در انتخابات موثر می باشد از جمله اینکه فضای سیاسی حاکم بر کشورتا چه اندازه فاسد و مسموم باشد و مملو و مشحون از خدعه و نیرنگ و ریا و یا اینکه فضای حاکم فضای نسبتا" سالم وقابل اعتماد و به دور از تزویرات سیاسی باشد و وهمچنین باید مراقب بوده که بازیچه امیال و اغراض سیاسیون فاسد و مکار قرار نگیرند. این صاحبان قدرت سیاسی هستند که واقعیتهای اجتماعی جامعه را بنا مینمایند و می توانند از طریق کنترل مثلا" اموزش اطلاع رسانی از طریق رسانه ها و جراید و حتی مذهب ان را بر بقیه جامعه تحمیل نمایند و افکار عمومی را جهت دهند.بنابراین در جوامعی که به ظاهر دموکراسی حاکم است درصد بالایی از نگرشها و افکار عمومی و ارای مردم تحت تاثیر هدایتها و القائات صاحبان قدرت سیاسی است.

خلاصه کلام انکه باید برای ساختن مدنیتی جدید تلاش نمود ساختار جدیدی که در ان ارزشها و عناصر مردانه و پدرسالارانه قدرت افول نموده و جای خود را به ارزشهایی چون تعاون و احترام وهمکاری بدهد . برای وصول به این مرحله طلایی نوع بشر مسیری طولانی و پر پیچ و خم در پیش است و باید تحولی بنیادی در ارا و افکار نوع انسان صورت پذیرد و البته فرایند سازندگی یک فرایند تدریجی و طولانی است.

نظر خود را بنویسید