سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
علت توجه و اقبال به دیانت بابی، وضعیت نابسامان ایران در قرن 19 و دوران قاجاریه بوده است!
بشر خود خواه و مغروركه موفقیت های علمی خود را در دو قرن گذشته ملاحظه كرد، تصور نمود كه ممكن است برای حفظ بشریت به وسیله علم، دیانتی وضع كند؛ زیرا این نكته مسلم را درك نموده بود كه بقای حیات انسان وابسته به روح ایمان است و نظم عالم جز بر پایه اعتقاد ممكن نیست و با توجه به همین درك، علما و نوابغ قرن 19 یكی بعد از دیگری خواستند به وسیله علوم علمی، دیانتی علمی، تاسیس نمایند؛ مثل: آگوست كنت، هگل و ... ، ولی نه آن چه آگوست كنت ساخت و نه عقاید هگل و نه طرح های سایر علمای قرن 19، نتوانست كاری از پیش برد.
در سال های اخیر محققان اجتماعی برای عوامل فرهنگی اهمیت بیشتری قائل شدند و در نتیجه به دیانت به عنوان یك نهاد اجتماعی توجه خاص شد. این نوع نگرش نسبت به دین، محصول چند عامل از جمله؛ به هم پیوستگی دین و سیاست در بسیاری از نقاط دنیا و اهمیت یافتن نهضت های قومی و ملی، مذهبی و نژادی و ... در دهه های 80و 90 میلادی بود. در این میان برخی از محققان جامعه شناس كه اصولاً متعلق به دسته منكرین منشا و ماهیت الهی و ربانی ادیان می باشند، سعی كردند كه با بررسی خصلت اجتماعی دین، ثابت نمایند كه ادیان جنبه متافیزیكی و الهی ندارند و بدین گونه در قالب علوم اجتماعی به انتقاد از ادیان پرداختند؛ غافل از آن كه علم كه اصولاً پدیده ای تجربی است؛ نمی تواند و نباید در خصوص اعتقادات معنوی و غیر تجربی داوری نماید، بلكه صرفاً جامعه شناسی دین می تواند با بررسی های تاریخی و اجتماعی نشان دهد كه چه افرادی و در تحت چه شرایط اجتماعی به خدای واحد معتقد خواهند شد و یا در تحت چه شرایطی به چند خدایی گرایش خواهند یافت؛ اما از این گونه قضایای تجربی، هرگز نمی توان در مورد این كه آیا خدا وجود دارد یا خیر؟ حكمی نمود؛ چه كه صحیح و یا غلط بودن قضایا و اعتقادات روحانی و دینی امری است كه از حیطه علم خارج است. بر این اساس دیانت و وحی الهی اگر چه منشا غیر تاریخی و غیر طبیعی دارد، اما شكل ظهور آن وابسته به مقتضیات زمان و مكان است؛ یا به عبارت دیگر حقیقت ادیان، الهی است لكن در عین حال تحول و شكل آئین آن ها و حتی نحوه ظهور معتقدات آن ها امری است تاریخی و اجتماعی و از این جهت به عنوان امری تاریخی و اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد.
یكی از نمونه های مشخص و بارز كه در سالهای اخیر بدان پرداخته شده است، ظهور دیانت بابی در قرن 19 میلادی در ایران است كه نه تنها از نظر دینی نقطه عطفی در تاریخ بشر به شمار می رود؛ بلكه حاصل پی آمدهای آن از نظر اجتماعی نیز یكی از بزرگترین انقلابات و تحولات تاریخی معاصر ایران است، به گونه ای كه حتی ارباب غرض نیز كه در طول سالیان سعی می نمودند با ابراز سكوت، تمسخر و تحقیر با آئین جدید روبرو شوند؛ باز نتوانستند از اظهار نظر در خصوص آن طوفانی كه با ظهور آئین جدید سراسر ایران را در هم نوردید و سازمانهای پوسیده اجتماعی كشور را از بیخ و بن لرزاند، خودداری نمایند. اگر چه این داروی ها خالی از تعصب و كینه ورزی آشكار نیست.
در قرن 19 با كشتار بزرگ بابیان و بانی آئین جدید، به ظاهر این طوفان آرام گرفت، اما اثرات بزرگی از خود باقی گذارد كه پایه و اساس دیگر نهضت های روشنفكری و ترقی خواهی در ایران گردید. این جنبش های روشنفكری بعدها با گسترش دیانت جدید و آشنایی جامعه ایران با افكارپیشرو و تازه ای كه در تعالیم این دیانت هست، قوت یافت و سر انجام به جریانات بزرگ اجتماعی كه كما بیش با آن آشنایی داریم، از جمله انقلاب مشروطیت ایران منجر گردید.
متاسفانه محققین و علمای جامعه شناسی كه اوضاع اجتماعی تاریخ معاصر ایران و نهضت های روشنفكری كشور ما را در یك یا دو قرن اخیر مورد بحث قرار داده اند؛ مصداق كامل خارج شدن از مسیر تحقیقات علمی جامعه شناسی دین بوده و با اظهار نظرات غیر علمی، در قالب مباحث جامعه شناسی در خصوص یافتن علل توجه و اقبال گسترده مردم ایران به دیانت بابی در قرن 19 و دوران قاجار، سعی می نمایند با رد منشاء ربانی دیانت و سكوت درباره كشش روحانی موجود در آئین جدید، صرفاً وضعیت نابسامان ایران و آشفتگی های دوران قاجاریه را به عنوان تنها عامل اقبال این موج گسترده و عظیم ایرانیان از هر اعتقاد و آئینی اعم از: شیعه و سنی، زردشتی و كلیمی و مسیحی و...و از هر طبقه و دسته ای اعم از: عالم و مجتهد، كشاورز و اهل صنعت، درباری و لشگری و ... قلمداد نمایند و با این نتیجه گیری كاملاً منكر منشاءالهی و اهداف روحانی آئین جدید شوند. از جمله این گروه محققین، سر گویچ ایوانف مستشرق روسی است كه تالیفاتی در زمینه دیانت بابی دارد؛ ولی وی این دین را صرفاً یك نهضت مردمی، انقلابی و دموكراتیك می داند و جنبه الهی و رسالت دینی حضرت باب را به كلی نادیده می گیرد، غافل از آن كه تاریخ ادیان یك زنجیر بهم پیوسته است كه شرایط اجتماعی و رشد فكری و تحولات فرهنگی در هر دور و زمانی، مقتضی رشد و تحولی در معتقدات مذهبی گشته و دقیقاً به همین علت، در مقاطعی از تاریخ، ظهوری جدید در عالم جلوه كرده و آن چه را كه برای سعادت همه افراد بشر ضروری و مطابق با مقتضیات زمان و جهان می باشد، جلوه و بروز داده است؛ بنابراین، تعجب نباید كرد كه هر كس مطلوب خود را در آئین جدید بجوید و پاسخ نیاز خود را در آن بیابد.
هر گروهی به رهی طالب دیدار تواند
مست و هوشیار جدا، خفته و بیدار جدا
ظهور دیانت بابی و تاثیر شگرف آن بر جامعه ایران به عنوان یكی از بزرگترین حوادث قرون اخیر مور توجه شرق شناسان، جهانگردان و دیلمات های ساكن در ایران و كسانی كه به نحوی با مشرق زمین و ایران سرو كار داشته اند، قرار گرفت؛ اما نكته مهم آن است كه اغلب غربیان نیز به خاطر عدم آشنایی با بافت جامعه ایران و بیگانه بودن با ساختار اجتماعی و دینی آن، آن چه را كه در مورد دیانت بابی یا بهایی نوشته اند، ناقص، یك جانبه و متمایل به تعصب بوده است و نتوانسته اند اهمیت و كیفیت وقایعی را كه ثبت كرده اند، درك نمایند. سوای آن، ندانستن زبان و اتكاء به ترجمه هایی كه مترجمین مسلمان و یا مغرض برای ایشان فراهم كرده اند، مشكل دیگری در این زمینه به شمار می آید.
آن دسته از جامعه شناسان مدعی نیز كه خواسته اند نمایی علمی به تعصبات دینی خود بدهند، راه همان محققینی را رفته اند كه اصولاً منكر منشاء الهی ادیان هستند، غافل از آن كه اگر با این گونه نگرش، این آئین جدید را رد نمایند، منشاء الهی هیچ یك از ادیان را نیز نمی توانند اثبات كنند. درست است كه حس بیم و حیرت و سرگردانی كه به نهایت شدت خود در ایران عصر قاجار جلوه گر بود ، برای رشد و نمو احساسات مذهبی، عامل موثری به شمار می رود؛ ولی این عامل هرگز نمی تواند علت به وجود آورنده(علت فاعلی) آن محسوب گردد. به عبارت دیگر، ممكن است آشفتگی اقتصادی، سیاسی، امنیتی، و جنگ های بی حاصل و نیز گسترش بیماری های واگیر دار مهلك همچون طاعون و وبا و نقصان محصولات صنعتی و تولیدات كشاورزی و پس روی ارزش تومان(با پشتوانه نقره) در مقابل ارزهای خارجی و فساد و تباهی قاجاریه و بحران روحانی حاصل از سوء استفاده علما و مجتهدین از عنوان دین و جهل و غفلت مردم، علت مؤثره اقبال گسترده مردم در عصر قاجا به آئین جدید باشد؛ لكن علت به وجود آورنده (علت فاعلی) آن نیست؛ زیرا اگر علت مؤثره به جای علت فاعلی گرفته شود، مثل آن است كه بگوئیم چون هر جا آب و نور خورشید است، دانه ها و گیاهان می رویند، پس علت فاعلی (به وجود آورنده) دانه و گیاه، آب و نور خورشید است!!!
نكته دیگر آن كه آیا اكنون نیز كه از التهابات قرن 19 بسی دور گشته ایم و دیانت جدید نفوذ و تاثیری عمیق در مردمی چنین متنوع در سراسر جهان از همه ملل، فرهنگ ها، طبقات و نژادهای گوناگون گذاشته، بهترین دلیل و برهان بر این حقیقت نیست كه كلام، كلام الهی است و این آئین هرگز نمی تواند ساخته دست بشر باشد؟ آئینی كه صرفاً به ارائه اندیشه های عالی اكتفا نكرده، بلكه جامعه های مؤمن و معتقد، برای به كار بستن آن ها پرورش داده است؟ وجود تعالیم روحانی و احكام عبادی به وسعتی كه هرگز در ادیان گذشته ملاحظه نشده است، خود گواه روشنی است بر آن كه این آئین از سرچشمه های نهانی آسمانی تراویده است و نه از ذهن پندار پرور انسانی.
ذات و حقیقت دیانت، عقاید جزمی و آداب و رسوم مذهبی كه ساخته و یا در یافته افراد بشر است نبوده و نمی تواند باشد. اساس دین قوه خلاقه ای است كه از حق و كلام پیامبر او منبعث می شود و انسان و جامعه و فرهنگ را منقلب و دگرگون می كند كه تمام این جلوه های با شكوه را با عظمتی وصف ناپذیر در ظهور آئین جدید در قرن 19 میلادی در ایران و گسترش آن به اقصی نقاط عالم در مدتی كمتر از دو قرن می توان دید. تا ثابت شود كه:
ورقی را كه دست حق ننوشت پنجه روزگار می شوید
ای كه گفتی علامت حق چیست؟ می كند حق هر آن چه می گوید.
نظر خود را بنویسید
يك دليل ديگر كه م
شكيباارسال شده در : 1385/10/14
يك دليل ديگر كه ميتوان اضافه كرد نظراتي است كه بسياري از دانشمندان و متفكران بزرگ غربي و شرقي دربارهء ديانت بابي و بهائي بيان كردهاند، از جمله تولستوي، خليل جبران، اقبال لاهوري، و بسياري ديگر. اين نظرات را ميتوان در منابع مختلف سانسور نشده دربارهء اين افراد پيدا كرد. همچنين مجموعهاي از آنها در كتابي جمعآوري شده است كه فكر ميكنم عنوانش نظرات متفكرين غربي دربارهء ديانت بهائي باشد. يكي از آنها اين جملهء تولستوي است كه گفته است: كليد صلح بشر در دست زنداني عكا (حضرت بهاءالله) است.