سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
روزی یكی از دوستانم گفت دین بهایی را استعمارگران به وجود آوردند تا بین مسلمانان اختلاف ایجاد كنند. اول تعجب كردم، ولی بعداً از این حرف خنده ام گرفت (دلیلش را در سطور بعد می یابید)؛ ولی خودم را كنترل كردم و چون بر طبق تعالیم بهایی كسی حق ندارد باعث رنجش قلبی شود، سعی كردم حقیقت را برایش توضیح دهم. بعدها وقتی كه درباره آن موضوع فكر كردم، به دوستم حق دادم كه چنینی حرفی بزند، چون او حقیقت را نمی دانست و مثل خیلی های دیگر تنها چیزی كه درباره امر بهایی شنیده بود، ادعاهای دروغین و تهمت ها و افترائهایی بود كه به این دین و پیروانش نسبت داده و می دهند كه البته كم هم نیست.
«مقصود این مظلوم از حمل شدائد و بلایا و انزال آیات و اظهار بینات اخماد نار ضغینه و بغضا بوده كه شاید آفاق افئده اهل عالم به نور اتفاق منور گردد و به آسایش حقیقی فائز گردد.»
این ها جملاتی است از وصیت نامه حضرت بهاءالله، پیامبر دین جدید بهایی. حضرت بهاءالله همراه خانواده و بعضی از دوست داران و پیروانشان، بخش زیادی از عمرشان را در زندان و تبعید گذراندند. دلیل این بلایای و شرح آن ها را می توانید به طور مفصل در كتب و آثار بهایی بیابید؛ ولی خلاصه اش این است كه عده ای می خواستند شعله امر جدید را خاموش كنند. اگر فردی معمولی به جای ایشان بود و می توانست با برگشتن از عقیده خود از رنج و عذاب رهایی یابد، این كار را می كرد؛ چنانكه خیلی از آدم ها كه اهداف پوچ و نادرست داشتند و یا می خواستند در لباس هدفی بزرگ و مورد پسند به مقام و شهرت و پولی برسند، چنین كردند؛ حال آنكه حضرت بهاءالله وزیر زاده بودند و به راحتی می توانستند به پیشرفت های چشمگیر سیاسی، اقتصادی و ... دست یابند. اما ایشان به این امور پشت پا زدند و تا پایان حیات بر عقیده خود استوار ماندند. ایشان در الواح مهیمنی كه خطاب به روسای سیاسی و مذهبی و علمی عالم در زمان خودشان صادر فرمودند، تأكید نمودند كه نمی خواهند سلطنت را از آنان بگیرند و هیچ هدف سیاسی دیگری نیز ندارند. گواه این مدعا نحوه زندگی ایشان است . آن حضرت وقت خود را صرف نزول آیات و بیان دلایل و حقانیت امر جدید و تربیت نفوسی برای خدمت به نوع انسان نمودند. ایشان هدفی نداشتند جز نجات دنیا از جنگ و دشمنی و ایجاد اتحاد و وحدت عالم انسانی، یعنی تنها راهی كه بشر می تواند به آسایش و رفاه و سعادت برسد؛ چنانكه می توان این هدف را در بیش از صد اثر وحیانی كه در بحبوحه مشقات از خود به جای گذاشتند، مشاهده كرد؛ البته اگر به نظر انصاف و به دور از حب یا كینه آن ها را بخوانیم.
«نوصیكم بخدمه الامم و اصلاح العالم». این جمله بخش دیگری از وصیت نامه حضرت بهاءالله است. ایشان بهاییان و به طور كلی تر، تمام مردم دنیا را به خدمت كل انسان ها و اصلاح عالم وصیت می نمایند. خیلی از شما و یا پدران و مادرانتان بهاییانی را می شناسید كه برای عمل به این وصیت مولایشان و به پیروی از آن حضرت وقت و مال و حتی جان خود را فدا كردند؛ از خود گذشتند تا دنیا به وحدت برسد و اصلاح شود. هیچ كس حاضر نیست به خاطر مقام و شهرت اجتماعی و منفعت سیاسی و اقتصادی تمام هستی خود را فدا كند. چه كسی را می شناسید كه برای تفرقه افكنی و یا هر هدف پوچ اینچنینی حاضر شود جان خود را بدهد؟! آیا انسان عاقل برای خاطر منافع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از جان می گذرد؟
هیچ چیز جز عشق واقعی به حق و بندگانش نمی تواند چنین توانایی و شهامتی به انسان ببخشد. فعالیت های بهاییان در تمام عرصه های محلی، ملی و بین المللی از چنین عشقی سرچشمه می گیرد، فعالیت هایی به نفع عموم مردم جهان مثل سواد آموزی، حفظ محیط زیست، حقوق زنان و بسیاری كارهای دیگر برای رسیدن دنیا به صلح و وحدت و اتحادی كه عرفا، ادبا، شعرا و سایرین همواره در آرزوی آن بوده اند و حتی بسیار فراتر از آرزوی برادری و همكاری بین انسان ها، برای رسیدن عالم به مرحله ای كه تمام ممالك و ملل به هم پیوند بخورند و در عین حفظ فرهنگ و موجودیت مستقل خود، عضو یك خانواده محسوب شوند.
قرآن كریم می فرماید:«فتمنّوا الموت ان كنتم صادقین» (سوره جمعه آیه 6)
آیا این آیه مباركه در مورد كسانی كه برای رسیدن به صلح و اتحاد حتی حاضرند جان شیرین را فدا كنند صادق نیست؟ آیا می توان چنین نفوسی را دروغگو و تفرقه افكن خواند؟
نظر خود را بنویسید