سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
برای آنكه هموطنان عزیزگوشه ای ازحِكَم ِ حقایق فوق را در یابند واز منظر بهاییان، با موقفشان آشنا گردند، بیان مهم حضرت شوقی ربانی، ولی امربهایی را زینت مقال می سازد وتمنای تعمّق درآن را ازوجود عزیزشان دارد؛ می فرمایند:
اهل بهاء باید در گفتار و كردار از اغراض سیاسی ملت و سیاست حكومت خویش و از نقشه ها و برنامه های احزاب و دسته های سیاسی دوری جویند و در این قبیل مباحثات و مجادلات طرفی را ملامت نكنند و به جهتی نپیوندند و هیچ طرحی را ترویج نكنند و خود را به هیچ نظامی كه مخالف مصالح وحدت جهانی، كه مبداء و مقصد آیین بهایی می باشد، منسوب نسازند. زنهار زنهار كه آلت دست سیاسیون مكّار گردند و یا در دام اهل مكر و خدعه بعضی از هموطنان خویش افتند. باید حیات خویش را چنان تنظیم نمایند و رفتارشان را چنان ترتیب دهند كه احدی نتواند حتی اتهاماتی بی اساس بر آنان بندد. مثلاً بگوید كه بهاییان به امور سرّی اشتغال دارند و به تقلّب و تزویر و رشوت و تخویف پردازند. باید از هر انتسابی به حزبی معین و از هر تحزّب و تشعّبی وارسته گردند و از منازعات بیهوده و حسابهای ناپسندیده رهایی جویند و از اغراض نفسانی كه وجه جهان ِ متحوّل را متغیر سازد پرهیز كنند. باید مشاغل سیاسی و دیپلماتیك را از مشاغل كاملاً اداری تفكیك نمایند و اگر در تشخیص مردّد باشند از اُمَناءِ مُنتَخَبه در محافل روحانی استفسار نمایند و به هیچ وجه شغلی را نپزیرند كه بالمآل منجر به فعالّیت های سیاسی و حزبی در هر كشور باشد . بالاخره باید در نهایت استقامت و كمال قدرت بی چون و چرا در راه حضرت بهاءالله سلوك نمایند و از درگیری ها و ستیزه جویی هایی كه كار سیاسیون است اجتناب كنند و لایق آن شوند كه از وسائط اجراءِ سیاست الهی به شمار آیند كه مشیت حق را نزد بشر تجسّم می بخشد. باید به یقین بدانیم كه نباید از آنچه قبلاً مذكور شد این شبهه ایجاد گردد كه بهاییان به امور و مصالح كشور خویش بی اعتنایند و یا از حكومت رایج موجود در وطنشان سر پیچی می كنند و یا از وظیفه مقدّسشان در ترویج كامل مصالح دولت و ملّت خویش سر باز می زنند. بلكه مقصود آن است كه آرزوی پیروان وفادار و حقیقی حضرت بهاءالله در خدمت صادقانه و بی شائبه و وطن پرستانه به مصالح عالیه كشورشان به نحوی صورت می پذیرد كه با موازین عالیه اصالت و كمال و حقیقت تعالیم آئین بهایی منافاتی نداشته باشد. چون بر تعداد و جمعیت جامعه های بهایی افزوده شود و قوتشان به عنوان یك نیروی اجتماعی نمایان تر گردد ، اهل بهاء ناگاه مشاهده نمایند كه اولیاءِ امور و ارباب نفوذ در عالم سیاست آنان را تحت فشار خواهند گذاشت به این امید كه برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود از آنان مدد گیرند. در عین حال جامعه های بهایی به طور روزافزونی برای مساعی خویش در تقویت و توسعه اساس مؤسسات خویش نیازمند حُسنِ نیت و مساعدت دولت های متبوعه خواهند شد. در چنین حالی جامعه های بهایی باید بر حذر باشند كه مبادا در اشتیاقی كه برای پیشرفت مقاصد امر عزیزشان دارند نادانسته آئین مقدس خویش را بر طَبَقِ معامله گذارند و اصول و مبادی اساسیه خود را به مصالحه نهند و در عوض منفعت مادی كه نصیب مؤسساتشان گردد، اصالت مرام های عالیه روحانیه خویش را فدا كنند. باید به جمیع اعلان نمایند كه بهاییان در هر مملكتی كه ساكن باشند و هر قدر كه تشكیلاتشان تقدم یافته باشد و هر چند كه به جان مشتاق اجرای احكام و ترویج اصول و مبادی دیانت حضرت بهاءالله باشند، باز بی درنگ شرط اجراءِ احكام و ترویج اصول مذكور را در این می دانند كه موافق قوانین دُوَلِ متبوعشان باشد. یعنی جدّ و جهدشان در اكمال امور تشكیلاتی دیانتشان موكول به این نیست كه بخواهند به نحوی از اَنحاء قانون مملكت خویش را نقض نمایند، تا چه رسد به اینكه بخواهند تشكیلات خود را بالاتر از تشكیلات حكومت متبوعشان قلمداد كنند. به علاوه از یاد نباید برد كه توسعه فعالیت ها و تنوع جامعه های بهایی كه تحت انواع حكومت ها با موازین و روشها و سیاست های مختلفه، به خدمت مشغولند چنین ایجاب می كند كه بهاییانی كه عضو هر یك از این جامعه ها هستند كاری نكنند كه سوء ظن جامعه دیگری را در كشوری دیگر بر انگیزند و سبب ایجاد خصومت آن كشور با امر بهایی شوند و برادران خویش را دچار تضییقات دیگری كنند و كارشان را مشكل سازند؛ واِلّا دیگر به چه نحو می توان اتحاد امرالله را محفوظ داشت و چگونه می توان این امر پر دامنه الهی را كه از مرزهای سیاسی و اجتماعی فراترمی رود و انواع نژادها و ملل را در آغوش دارد و ناچار باید در راه پیشرفتش متزایداً متكی بر حسن ظنّ و حمایت حكومت های گوناگون باشد، قادر نمود كه بتواند مصالح خویش را حفظ كرده، توسعه آرام و مستمر مؤسّسات و تشكیلاتش را تضمین نماید؟ پیروی از چنین روشی مبتنی بر این نیست كه اهل بهاء بخواهند « اِبنُ الوَقت» باشند و منافع آنی خویش را در نظر بگیرند؛ بلكه بیش از هر چیز مبتنی بر این اساس است كه مواظبت می ورزند كه مبادا نه انفراداً و نه اجتماعاً در اموری شركت كنند كه سر مویی از مرام ها و اعتقادات و حقایق اصلیه آیین خویش منحرفشان گرداند و هیچ چیز نه افتراء بی خبران و بد خواهان و نه طمع به كسب عزت و افتخار و تحصیل پاداش ، هیچ یك نمی تواند آنان را وادار كند كه بار امانتی كه بر دوش دارند بر زمین نهند و از راه راستی كه در پیش گرفته اند پای بیرون گذارند و كردار و گفتارشان گواهی دهد بر اینكه پیروان حضرت بهاءالله در هر بلادی كه ساكن باشند، نه جاه طلب و خودپرستند و نه تشنه قدرت و مقام و نه از اینكه تمسك به موازین وجدانیشان سبب انتقاد و اعراض و سوء ظن دیگران شود، هراسی دارند . البته در این سبیل كار ما بسی مشكل و دقیق است امّا قدرت حارسه و هدایت ربانیه حضرت بهاءالله چاره ساز ما است و ما را در سلوك در صراط مستقیمش و در تمسك كامل به حبل حدود و احكامش مدد فرماید و اگر ثابت و مستقیم مانیم، انوار عنایتش را كه هیچ نیرویی در جهان خاموشش نتواند، فرا راه ما دارد و ما را از دام ها وچاه هایی كه از مقتضای این عصر است برهاند و قادر سازند كه وظائف خطیر خویش را به نحوی به انجام رسانیم كه مَرضی درگاه اوست و لایق انتساب به نام نامی او. (نقل ازكتاب« نظم جهانی بهایی» ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم ، صص: 93-89. نیز رجوع شود به كتاب گوهر یكتا ،ص 314 ؛ و كتاب حال و آیندهء جهان ،صص:102-96).
آری ممكن است درجامعه ای دینی یاغیردینی معدود نفوسی هم پیدا شوند كه مطابق معتقدات وتعالیم وهنجارهای آن عمل نكنند، ولی نمی توان به خاطر معدودی قلیل، كل آن جامعه را متهم نمود. فی المثل، موردی كه ازمیان اسامی نام برده شده در ویژه نامهء جام جم حقیقتأ بهایی بوده وپست سیاسی وزارت قبول كرده وبه همین خاطر از جامعهء بهایی جدا شده، آقای اسدالله صنیعی وزیر جنگ بوده است( باقی موارد ذكرشده یا بهایی نبوده اند ویا اگر بوده اند پست سیاسی نداشته اند، وحتی اگردرزمینه های غیر سیاسی هم مرتكب تخلفاتی شده باشند،حكمشان مانند خیل غیر بهاییانی است كه وضعیت مشابه داشته اند ومثلأ اعمالشان به پای اسلام ومسلمین منظور نمی گردد. به فرمودهء قران مجید ولا تَكْسِبُ كُلّ ُ نَفْس ٍ الا عَلَیها وَ لا َتزِرُ وازِرَة ٌ وِزْرَ اُخْری - سورهء انعام،آیهء 164. مضمون: كسب نمی كند هر نفسی مگر بر خودش، و بر نمی دارد بردارنده ای بار گناه دیگری را).
درموردآقای صنیعی نیز جالب این است كه خود نویسندگان ظهور وسقوط سلطنت پهلوی ،در جلد 2 ،صص 469-468 سندی منتسب به جامعه بهایی مورّخ 5/6/1344 ارائه كرده اند كه در آن آمده آقای صنیعی استعفای خود را از وزارت جنگ تقدیم شاه نموده ولی شاه قانع نشده و اظهار داشته در ایران كسی جز وی [یعنی خود شاه] اجازه دخالت در امور سیاسیه ندارد و هیچ كس هم دخالت ندارد و لذا استعفای آقای صنیعی به خاطر عقیده دینی اش مبنی بر عدم مداخله در امور سیاسی منتفی است و باید به كار خود ادامه دهد و تمرّد ننماید.
اما عجیب آنكه ایشان علیرغم ارائه این سند كه مثبِتِ صداقت بهاییان در قول و عمل است، به حكم حالت همیشگی خود، یك بام و دو هوا عمل نموده، نوشته اند: «به نظر می رسد كه این حركت چیزی جز صحنه سازی نبوده است ، تا از سویی نقض آشكارِ اصلِ « عدم مداخله در امور سیاسیه» (تصدی یك پست كاملاً سیاسی توسط یك فرد بهایی) توجیه شود و از سویی دیگر اعتماد شاه به فرقه بهاییت تثبیت گردد» (همان،ج2،ص 469)! این نظر، به این معنی است كه ایشان هرطور كه توهمشان حكم می كند،همانطور تعبیر وتفسیر می كنند وبه زور هم كه شده می خواهند فرضیات خود را از طریق هر نوع سند جعلی و یا غیر جعلی اثبات كنند، و لذا گاهی از در دروازه داخل نمی شوند ولی از سوراخ سوزن وارد می شوند! ازطرفی استعفای آقای صنیعی ِ بهایی ِ را صحنه سازی می گیرند وهویدا را،علیرغم اعترافش مبنی بر بهایی نبودنش، فقط به صِرفِ آنكه پدر بزرگش بهایی بوده، بهایی می انگارند، ولی از طرف دیگر بهایی زاده بودن پرویز ثابتی را دلیلی برمسلمان نبودنش به حساب نمی آورند، وادامهء فعالیت او را درساواك مانند ادامهء فعالیت صنیعی درپست وزارت، كه منجر به طرد وی از جامعهء بهایی شد، تلقی نمی كنند!(درمورد این تلقی واین كه ثابتی، برخلاف القای جام جم، طبق مدارك خود ساواك مندرج در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، علیرغم بهایی زاده بودنش، مسلمان بوده، رجوع شود به همان كتاب،ج2 ،صص450-451). همچنین از طرفی می نویسندهمه كارهء رژیم پهلوی بهاییان بوده اند وبا آن همكاری كامل داشته اند ودكتر شاه هم بهایی بوده[لابد به خاطر اعتماد به وی در امر طبابت](ظهور وسقوط سلطنت پهلوی و ویژه نامهء جام جم )، واز طرفی می نویسند، تا...اعتماد شاه به فرقهء بهائیت تثبیت گردد !
حال كه اكاذیب ویژه نامه ی جام جم، آشكارتر گردید، لازم است چند بیان از بنیانگزاران دین جدید بهایی را نیزدربارهء حقایق فوق ونیز ایران عزیز، درآخر مقال زینت اوراق سازد، تا هموطنان محبوب وگرامی دربارهء آنها به تفكر پردازند وخود قضاوت فرمایند.
حضرت بهاءالله می فرمایند: این ندا واین ذكر مخصوص مملكتی ویا مدینه ای نبوده ونیست؛ باید اهل عالم طرّأ به آنچه نازل شده وظاهر گشته، تمسّك نمایند تا به آزادی حقیقی فائز شوند ( لوح دنیا). ونیز، این مظلوم [حضرت بهاءالله] خیال ریاست نداشته وندارد. مقصود رفع آنچه سبب اختلافات احزاب عالم وتفریق امم است، بوده وهست تا كل فارغ وآزاد شده وبه خودپردازند )امر وخلق ،ج3،ص200). ونیز «چون به نعمت معنویه اقبال ننمودند از نَعماء ظاهره هم ممنوع شدند» (امروخلق ،ج4،ص438). «این است جزای اعمال در یوم مآ ل ؛ هر یوم اوامر و احكام خارجه نفوذ می یابد و به این نفوذ، نفوذ اهل ایران متوقف. از حق بطلب نائمین را آگاه فرماید و از خواب برانگیزاند شاید تمسك نمایند به آنچه سبب نجاح و فلاح است»(همان، ص438).
حضرت عبدالبهاء می فرمایند: اگر نفسی موفق برآن گردد كه خدمت نمایان به عالم انسانی، علی الخصوص به ایران نماید، سرورِ سروران است وعزیزترین بزرگان (امر وخلق ،ج3،ص289). ونیز:«احزاب ایران كل مشغول به خود و اكثری از شدّت نزاع و جدال از حیات و زندگانی بیزار مفری می طلبند، و مفر و مقری و ملجأ و پناهی جز ملكوت ابهی نه كه ولوله و زلزله در آفاق انداخته و عنقریب ایران را معمور و ایرانیان را عزیز دو جهان نماید» (مائده آسمانی،ج5،ص79). ونیز: « تا دولت و ملت مانند شیر و شكر به همدیگر آمیخته نشوند نتیجهء مطلوبه حاصل نمی شود» (خاطرات حبیب ،ج1،ص70) . ونیز:« اَمّا ایرانُ لَیسَ لَهُ اَمانٌ الّا بِالدُّخولِ فی ظِلِّ الرَّحمن» (امر و خلق،ص 450 . مضمون . اما ایران را امنیت و امانی نیست مگر با دخول در ظل حضرت رحمن). ونیز: «بقدر امکان باید سعی و کوشش نمود تا سوء تفاهمی که بین ملل حاصل شده زائل شود و لهذا باید قدری بحث در سوء تفاهمی که بین ادیان است بنمایم و اگر سوء تفاهم زائل شود، اتحاد کلی حاصل گردد، جمیع ملل با یکدیگر نهایت الفت حاصل نمایند. سبب اصلی این اختلاف و جدال از علمای ملل است زیرا آنها به ملل خود چنان تفهیم می کنند که سایر ملل مغضوب خدا هستند و محروم از رحمت پروردگار. روزی در طبریّه در جنب معبد یهود بودم و خانه مُشرِف به معبد بود؛ دیدم خاخام یهود وعظ می کند، می گوید ای قوم یهود شما اُمت خدا هستید و سایر ملل امت غیر او. خدا شما را از سلالهء حضرت ابراهیم خلق کرده و فیض و برکت به شما داده و شما را از جمیع ملل ممتاز نموده . از شما اسحاقی برگزیده، حضرت یعقوبی فرستاده، حضرت یوسفی برانگیخته، حضرت موسائی مبعوث نموده، حضرت هارونی فرستاده ، حضرت سلیمانی برانگیخته و حضرت داوودی و حضرت اِشَعیایی و حضرت ایلیایی فرستاده. جمیع این پیمبران از شما هستند ؛ از برای شما فرعونیان را غرق نمود و دریا راشکافت و از آسمان برای شما مائده فرستاد ، از سنگ آب جاری کرد ،شما امت مقبوله نزد خدا هستید ،شما بنی اسرائیل اَبناءِ خدائید و از جمیع ملل ممتازید. موعود شما مسیح می آید آنوقت شما عزیز می شوید و بر جمیع عالم حاکم و امیر می گردید واما سایر ملل، خذله هزله رذله گردند . یهودی ها آنقدر از حرف او مسرور بودند که وصف ندارد. همینطور سایرین ، سبب اختلاف و نزاع و جدال آنها علمای امت بوده اند [منظور از سایرین، ادیان دیگر است که علمای هر دین نیز کلمات و بیانات مشابه آن عالِم یهودی را برای امتهای خود گفته و می گویند]. اما اگر اینها تحری حقیقت می کردند ، البته اتحاد و اتفاق حاصل می شد ، زیرا حقیقت یکی است و تعدد قبول ننماید.» (خطابات مبارکه ،ص 79).
و نیز دربیانی خطاب به تولستوی نویسندهء روسی درباره وضعیت شرق به طور كلی و راه استقلال و رشد آن چنین می فرمایند:«اِنَّ الْغَرْبَ مُنْذُ عِدَّةِ قُرُونٍ قَدْ سَطا عَلی الْشَرْقِ بِرَجْلِه وَ خیلِهِ وَ اِلَی الآنِ مُسْتَمِّرأ وَ سَیجْری الْهُجوُمُ بِجَمیعِ قُوّاتِه مُستَمِرّاً اِلی یومِ الْنُّشوُرِ حَیثُ تَری جُیوشأ عَرَمْرَمَةً تَصوُلُ صَوْلَةَ الْاسُوُدِ مِنْ غاباتِ الغَرْبِ اِلی مَیادینِ الشَّرقِ. مِنها: جَیشٌ مِنَ الْثَّرْوَةِ وَ جَیشٌ مِنْ الصَّنْعَةِِ و جَیشٌ مِنَ الْتِّجارَةِ و جَیشٌ مِنَ الْسیاسَةِ وَ جَیشٌ مِنَ الْمَعارِفِ وَ جَیشٌ مَِنَ الْاِكْتِشافاتِ و جُنوُدٌ جَرارَهٌ تَصُولُ مِنَ الْغَرْبْ بَسِلاحٍ قاطِعٍ وَ تَفْتَحُ فُتُوحاتٍ فی كُلِّ جِهاتِ الْشَرقِ وَ مِنْ جُمْلِةِ فُتوُحاتِها الْجَدیدَةِ فی الاَقالیمِ الصّینیة وَ الشَّرقُ لَیسَ لَهُ مُقاوَمَةٌ لِهذِهِ الْجُیوُشِ الصّائِلَةِ وَ الْجُنُودِ الجَرارةِ القاهِرَةِ اَبَدأ. فَالرِّجُلُ الْحَكیمُ یدْرِكُ عَواقِبَ هذا الاَمرِ العَظیمِ و لا یحْتاجُ اِلی دَلیلٍ فی هذا الْسَبیلِ. اِذأ اَیها الَّرجُلُ الْجَلیلُ تَمَعَّنْ فی عَواقِبِ الْاُمورْ. هَلْ تُتُصَوَّرُ الْمُحافَظَةُ لِلشَرقِ مِنْ سَطَواتِ الغَرْبِ فی مُسْتَقْبَلِ الزَّمانِ بِوَسائِلِ التَّدبیرِ والْتَرتیبِ وَ الْتِّعدیلِ وِ لَو كانَ بِكُلِّ اِتقانٍ؟. لا وَ رَبّی الرَّحْمنِ؛ بَل اِنَّ الاُمورَ فی خَطَرٍ عَظیمْ. فَبناءً عَلی ذلك یقْتَضی اَنَّ اَهلَ الشَّرقِ یتَمَعَنّونَ فی اكْتِشافِ وَسائطٍ فِعالَّةٍ یحافِظوُنَ بِها عَلی عِزِّهِمْ وَ شَرَفِهِم واسْتِقلالِهِمْ وَ ذِمارِهِمْ مِنْ الاَیادِی العابِثَةِ مِنَ الغَربِ. فَلا شَكَّ اِنَّ كُلَّ لوَسائَطِ مَعدوُمةٌ وَ الوَسائِلِ مَفْقوُدَهٌ اِلّا القُوَّةَ الاِلهیهِ وَ القُدرَةَ الرَّبّانیةِ وَ السَّطْوَةَالْمَلَكُوتیةِ وَ الصَّولَةَ اللّاهوُتیةِ. اِنَّما هذه قُوَّةٌ تُقاوِمُ كُلَّ هُجُومٍ وَ تُشَرِّدُ تكُلَّ جُنوُدٍ وَ تُشَتِّتُ شَمْلَ كُلِّ عَنوُدٍ وَ تَهْزِمُ كُلَ جُیوشٍ كَما ُسَبَقَ فی الْقُرونِ الاَولی (در اینجا مثال تاریخی از فتح روحانی حضرت مسیح (ع) می زنند و سپس در ادامه می فرمایند...) فَینْبَغی اِذأ لِاَهلِ الشَّرقِ الآنَ اَنْ یتَمَسَّكُوا بِقُوَّةٍ قاهِرَةٍ الهِیةٍ وَ قُدرَةٍ باهِرَةٍ مَلَكُوتیةٍ حَتی یقاوِمُوا بِها كُلُّ جَیشٍ كَثیفٍ مُهاجِمٍ مِنَ الْغَرب اِلی الشَّرقِ؛ بَلْ یفْتَحوُا بِها تِلْكَ القِلاعَ الحَصینَةَ المُجَهَّزَةَ بِاعْظَمِ اَسْلَحَةٍ قاطِعَةٍ مِنْ مَوادٍ جَهَنَّمیةٍ، وَ سَیفُهُم كَلِمَـة اللهِ وَ سِلاحُهُم السَّلامُ وَ جَیشُهُم مَعْرِفَةُ اللهِ وَ قائِدُهُم التَّقوی وَ ظَهیرُهُمُ المَلاءُ الاَعلی وَ نَصیرُهُم رَبُ السُّمواتِ العُلی وَ زادُهُم التَّوَكُّلُُ عَلَی اللهِ وَ قُوَّتُهُم تأییدٌ مُتتابِعٌ مِنْ شَدیدِ الْقُوی» (كتاب كواكب ا لدّریه ،ج2،صص:68-67) [= همانا غرب از چند قرن قبل با پیاده و سواره نظامش بزور داخل شرق شد و تا حال ادامه دارد و بزودی هجوم مستمر به جمیع قوایش واقع خواهد شد تا یوم نشور. بطوری كه می بینی لشكرهای عظیم را كه حمله شدید می كنند مانند حملهء شیران از جنگل های غرب به میادین شرق . از جمله این لشكرها عبارتند از :ثروت و صنعت و تجارت و سیاست و معارف و اكتشافات، و لشكرهای بزرگ از غرب به سلاح قاطع حمله می كنند و در كل جهاتِ شرق فتوحاتی می نمایند و از جمله فتوحات جدید آن در اقلیم چین است [دراین مورد وعلت آن كه اعتیاد چینی ها به تریاك بوده، رجوع شود به بیان حضرت عبدالبهاء مندرج دركتاب گنجینهء حدود واحكام ،صص:438-437] و برای شرق، ابداً مقاومتی در برابر این لشكرهای مهاجم و جنود عظیم و قاهر وجود ندارد. پس مرد حكیم عواقب این امر عظیم را می فهمد و به دلیلی در این راه نیازی ندارد. لذا ای رجل جلیل [=تولستوی] در عواقب امور موشكافی كن . آیا برای محافظه شرق در آینده از سلطهء غرب، وسایل تدبیر و ترتیب و تعدیل ولو به كمال اتقان باشد ، تصور می شود؟ نه قسم به پروردگارم! بلكه امور در خطر عظیم است. پس بنابراین بر اهل شرق است كه موشكافی كنند در اكتشاف وسائط كارآیی كه به آن عزت و شرف و استقلال و آبرویشان را از ایادی بازیچه گر غرب محافظت نمایند. پس شكی نیست كه كل وسائط معدوم و كل وسائل مفقود است مگر قوهء الهی و قدرت ربانی و سطوت ملكوتی و غلبهء لاهوتی. همانا این قوه مقاومت هر هجوم می كند و همهء لشكرها را فرار می دهد و اجتماع و اتحاد هر ستیزه گر را پراكنده می سازد و كل لشكرها را شكست می دهد ، چنانكه در قرون اول گذشت... پس شایسته است الان برای شرقی ها كه به این قوهء غالبهء الهیه و قدرت خیره كنندهء ملكوتی چنگ زنند تا به آن هر لشكر متراكم مهاجم از غرب به شرق را مقاومت كنند، بلكه به آن [ قوهء الهی] آن دژهای محكم مجهز به بزرگترین اسلحه قاطع مواد جهنمی و آتش زا را فتح نمایند. پس شمشیرشان كلمة الله ، سلاحشان صلح و سلام ، لشكرشان معرفت خدا و سردارشان تقوی و پشتیبانشان ملاء اعلی و یاورشان پروردگار آسمانهای بلند مرتبه و توشه شان توكل بر خدا و قوه شان تأیید و كمك متتابع از شدید القوی است].
حضرت ولی امرالله در كتاب دور بهایی دربارهء نظم بدیع حضرت بهاءالله كه برای ادارهء عالم در كتاب اقدس و سایرالواح خود تشریع فرموده اند، می فرمایند: مادام كه این نظم هنوز در مرحله طفولیت است زنهار كه نفسی در ادراك كیفیتش به خطا رود و یا از اهمیتش بكاهد یا مقصدش را دگرگون جلوه نماید. صخره ای كه این نظم اداری برآناستواراست، مشیت ثابتهء الهیه برای عالم انسانی درعصرحاضراست. منبع الهامش نفس حضرت بهاءالله است؛ حامی و مدافعش جنود مجندهء ملكوت ابهی؛ ظهور و نشو و نمایش نتیجهء اِهراقِ دَمِ لااقل بیست هزار شهدایی است كه حیات خویش را در این سبیل نثار نموده اند؛ محوری كه مؤسساتش حول آن طائف ، مضامین محكمهء الواح وصایای حضرت عبدالبهاء است؛ مبادی اساسیه اش حقایقی است كه مبین مَصون از خطای آیات الهی در خطابات مباركه خویش در غرب بیان فرموده ؛ احكامی كه برای اداره اش وضع گردیده و وظائفش را تحدید می نماید صریحاً در كتاب اقدس نازل شده است؛ مقرّی كه مشروعات روحانیه و خیریّه و اداریه اش حول آن مجتمع می باشد، مشرق الاذكار و متفرّعات آن است؛ اركانی كه سلطه اش مستظهر به آن است دو مؤسسهء ولایت امرالله و بیت العدل اعظم است؛ مقصد اصلی و ضمنی كه محرّك آن است، استقرار نظم بدیع جهان آرایی است كه شالودهء آن را حضرت بهاءالله بنیان نهاده؛ روشی كه به كار می برد و موازینی را كه القاء می نماید، آنرا نه به شرق متمایل می سازد، نه به غرب ، نه به یهود ونه به غیرآن، نه به فقیر ونه به غنی، نه به سفید ونه به سیاه؛ شعارش وحدت عالم انسانی و عَلَمَش صلح اعظم، سرانجامش حلول دورهء ذهبی هزار ساله، یعنی یومی كه سلطنت های عالم به سلطنت الهیه كه سلطنت حضرت بهاءالله است مبدّل گردد.» (امضای مبارك، شوقی ، سنه 1934).
ونیزمی فرمایند: «باید بهائیان خود را مروّج مبادی و تعالیمی روحانی دانند كه به هیچ وجه من الوجوه قیاس و مشابهتی با این ادویهء مغشوشهء ناقصهء موجوده نداشته و ندارد . احزاب و مشروعات سیاسیه و شئونات سائرهء مادیه بالمآل هیچ یك تنها كافل سعادت ایران و ایرانیان نخواهد گشت. ملاحظه فرمایید كه این افكار مشوّشه كه حال در شرق سرایت نموده جمیعش از دوَل غرب اقتباس گشته و سرچشمه و منشأ و مصدرش احزاب متنوّعهء متكاثرهء متنازعه در بلاد غرب بوده. ملاحظه نمایید كه غرب درچه حالت است و به چه امراض و اسقامی گرفتار. دیگر تقلید از برای چه و تتبّع این تجربیات و اتّخاذ اینگونه وسائل غیر متینهء احزاب چه لزوم و احتیاجی به آن. احزاب متزایدهء عالم چه از دیمقراطیون و انقلابیون و اشتراكیون و متجدّدون، چه نفوسی كه طالب تأسیس حكومت مستبدهء مطلقهء قاهره اند و چه نفوسی كه وجود حكومت و قانون و نظم را مخرّب بنیان انسانی شمرند[ازجمله آنارشیست ها] و چه نفوسی كه مروّج مساوات تام در بین افرادند. این احزاب و این نفوس حال متجاوز از صد سال است [با توجه به تاریخ صدور] كه در میدان عالم به جولان و تاختن مشغول؛ جزخرابی و دمار و پریشانی و انقلاب و بغض و شحنا و فقر و عسرت، میراث دیگری از برای فقراءِ ارض نگذاشته اند و هنوز به های و هو مشغول. مَقالیدِ اموررا دردست گرفتن فائدهء دائمی نبخشد ونتایج كلیه ازآن حاصل نگردد. باید اساس را گذاشت و بر آن قصر مشید سعادت عالم انسانی را بنا نمود و آن در این آیهء مباركه مسطور: وَ یوثِروُنَ عَلی اَنْفُسِهِم وَ لُو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاولئِكَ هُمُ الْفائِزونَ. فائزین، بهاییان عاَلمند چه كه به این آیهء مباركه ناظرند و عامل: یابْنَ الاِنسان لَو تَكوُنُ ناظِراً اِلی الْفَضْلِ ضَعْ ما ینْفَعُكَ و خُذْ ما ینْتَفِعُ بِهِ الْعِبادُ و اِنْ تَكُنْ ناظِراً اِلی الْعَدلِ اخْتَرْ لِدُونِكَ ما تَختارُهُ لِنَفِسكَ. این است اساس ترقّی و عمران ایران بل نجات و سعادت تمام جهان. اگر یاران و زمامداران به این شِیمِ ملكوتیه خود را مزین دارند عالم ،عالمی دیگر شود و این اصوات مُهَیجه ازمیان رفته، ندای رنّانِ الهی آهنگ یا بَهاءُالاَبهی هیكل مریض عالم را از خواب غفلت و نادانی بیدار نماید.»[ مضامین قسمت های عربی به فارسی چنین است: اختیارمی كنند برخودهاشان ( مهاجرین را ) و اگر چه باشد با ایشان احتیاج و آنكه نگه داشته شود از بُخلِ نفسش پس ایشانند رستگاران( قرآن مجید،حشر، 9) ... ای پسر انسان اگر به فضل ناظری رها كن آنچه را به سود توست و بگیرآنچه را كه بندگان ازآن سود می برند و اگر به عدل ناظری برای دیگران آنی را اختیار كن كه برای خوداختیارمی كنی( حضرت بهاءالله)] (توقیعات مباركه ،ج1،صص: 163 به بعد).
دارالانشاء بیت العدل اعظم در رقیمه جولای 1976 می فرمایند:
«بهاییان اغلب متهم می شوند كه خود را از مشكلات واقعی همنوعان دور نگه می دارند. لكن نباید فراموش كنیم كسانی كه این اتهام را وارد می كنند معمولاً مادیونِ ایده آلیست هستند كه در نظر آنان كمال واقعی همانا كمال مادی است در صورتی كه ما می دانیم ثمرات دنیای مادی صرفاً انعكاسی از احوال روحانی است و مادامی كه احوال روحانی تغییر نیابد در جهت بهبود امور مادی تغییری پایدار حاصل نگردد. و نیز باید به خاطر داشته باشیم كه اغلب مردم تصوری روشن درباره جهانی كه مایلند بسازند نداشته و اصولاً نمی دانند چگونه باید چنین بنایی را بسازند. حتی آنهایی كه نظرشان متوجه اصلاح عالم است فقط بدین اكتفا می كنند كه با هر فساد ظاهری كه به نظرشان می رسد مبارزه كنند. آمادگی برای نبرد با مفاسد اعم از آنكه در اوضاع و احوال اجتماعی ظاهر شود و یا در هیكل انسان های فاسد متجسم گردد برای نفوس معیار داوری ارزشهای اخلاقی بشمار می رود ولكن از سوی دیگر بهاییان از هدفی كه در جهت آن تلاش می كنند بخوبی آگاهند و می دانند كه باید با طی مراحل و به تدریج به آن برسند. همهء قوای آنان متوجه بنای خیر است، خیری كه بواسطهء قدرت آسمانی خود همهء بدیها را كه با لذّات امر عدمی است محو گرداند و بالمره از صفحه گیتی بزداید. ورود در میدان یك نبرد تخیلی كه در آن به محو مفاسد عالم یك به یك قیام نماییم به نظر بهاییان اتلاف وقت و هدم نیرو است. سراسر حیات شخص بهایی باید در جهت ابلاغ پیام حضرت بهاءالله و احیاء همنوعان به حیات روحانی مصروف گردد ، تا در ظل نظم جهانی الهی با یكدیگر متحد شوند و آنگاه چون قدرت و نفوذ این نظم رشد و توسعه یابد مشاهده خواهیم كرد كه قدرت آن پیام همه اجتماع انسانی را دگرگون نماید و بتدریج مشكلات پیچیدهء هائله را حلّ كند و مظالمی را كه طی دوران طولانی فضای عالم را آشفته و تیره ساخته است از میان بردارد.» ( در این مورد همچنین مراجعه شود به پیام7 جولای 1976 دارالانشاء بیت العدل اعظم مندرج درمجلهء « آهنگ بدیع » سال 31، شماره 341).
وبالاخره بیت العدل اعظم ،مركز جامعهء جهانی بهائی، درپیام مورخ 26 نوامبر 2003، دربارهء ایران و خطاب به بهاییان ایران، ازجمله چنین می فرمایند: ... حل بحران مدنیت ایران نه در تقلید كوركورانه از فرهنگ سقیم غرب است و نه در بازگشت به جاهلیت قرون وسطی. راه نجات را در آستانهء این بحران ، نجل بزرگوار همان سرزمین كه امروز جز در موطن مقدّس خویش در جمیع قارّات عالم مورد تعظیم و تكریم است [منظور حضرت عبدالبهاء می باشند كه دراول این پیام به رسالهء مدنیه ی ایشان كه دربارهء احیاء معنوی واجتماعی وفرهنگی وعلمی ایران عزیزمی باشد، اشاره شده است] با كلامی نافذ و رسا بیان فرمود. چه خوش گفته شاعر كه «دوست در خانه و ما گرد جهان می گردیم». نمونه ای از تقدیر و تكریم مردم جهان از مقام حضرت بهاءالله را می توان در مراسمی دید كه در روز 29 می سال 1992 میلادی در جلسه رسمی پارلمان برزیل به مناسبت صدمین سال صعود آن حضرت منعقد شد و ضمن آن از مقام بنیانگذار آئین بهایی و تعالیم مباركه اش و خدماتی كه جامعهء پیروانش به نوع بشر ارزانی داشته تجلیل گردید. در آن روز سخنگوی مجلس و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یكی بعد از دیگری آن مظهر ظهور الهی را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندهء «عظیم ترین مجموعهء آثار دینی كه تا كنون به قلم یك فرد تألیف شده» خواندند و پیام مباركش را پیامی «برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بی اهمیت نژادی ، مذهبی و ملّی» توصیف نمودند.
اما پاسخ موطن و زادگاه آن وجود مقدّس كه نفوذ و تأثیرات ظهورش چنان عزّت و منقبتی برای نام ایران به ارمغان آورده چه بوده است؟ از اوائل قرن سیزدهم هجری كه جمال مبارك به قیادت امر الهی قیام فرمود با آنكه سخاوت و حكمت و بصیرت خدادادیش زبانزد خاص و عام بود آماج تیر بلا و گرفتار دام جفا گردید. نیاكان و پیشینیان شما ندای یار مهربان را لبیك گفتند و بدین عزّت بی پایان معزّز گشتند كه در ابتلائات آن مولای علیم شریك و سهیم شوند. از آن گذشته پر افتخار تا به حال شما عزیزان نیز پیوسته به امر جمال كردگار وفادار مانده اید و جان و مال خود را در سبیل انتشار نفحات مشكبار آئین یزدان ایثار نموده اید. پیامی را كه عامل ایجاد مدنیتی جدید و فرهنگی بدیع در جامعه بشری است به دورترین نقاط جهان رسانیده اید، حال آنكه در وطن خود معرض بهتان و گرفتار آزار اهل عدوان و تحقیر و توهین مخالفان بوده اید. به جرأت می توان گفت كه هر خانوادهء بهایی در ایران از این تضییقان و صدمات بی امان سهمی داشته است.
بی تردید یكی از شدیدترین لطمات وارده بر پیكر امر الهی تهمت و افتراء نسبت به امر جمال ابهی از جانب نفوسی بوده است كه عامهء مردم ایران می بایست به آنان به عنوان مرجع تقلید در امور روحانی و اخلاقی روی آورند. بیش از یكصد و پنجاه سال است كه هر وسیله ارتباط جمعی ، اعم از مساجد و منابر، مطبوعات و جراید، رادیو و تلویزیون، حتی انتشارات علمی را برای تحریف حقیقت آئین بهایی به كار گرفته اند صرفاً به این منظور كه در بین عامه مردم حس خصومت و تحقیر و مخالفت و بیزاری نسبت به جامعهء بهایی بوجود آورند. معاندین از ذكر هیچ تهمتی ابا نكردند و از گفتن هیچ دروغی دریغ نورزیدند. در این سالیان دراز هرگز به آن عزیزان مظلوم فرصت و موقعیتی داده نشد كه به دفاع از خود بپا خیزند و با بیان حقایق دسایسی را كه جهت مسموم ساختن اذهان ملّت طرح كرده و می كنند بر ملا سازند.
ذكر یك نمونه از این مفتریات ماهیت این عناد را روشن می سازد. یكی از برجسته ترین توفیقات بی شمار امر الهی آنكه نسل های متوالی پیروان جمال ابهی در ظلّ تعالیم مباركه حضرتش به والاترین مدارج اخلاقی در حیات روزمرهء خویش نائل گشته اند . این ادعا را حاجتی به برهان نیست. حیثیت و اعتباری كه جامعهء بهایی در سراسر جهان در میان عامه مردم و دول و دوائر بین المللی بدست آورده شاهدی است صادق بر این مُدَعا و صدها هزار نفر از هموطنان عزیزتان كه از نزدیك با خلق و خوی اهل بهاء آشنایی دارند نیز بر این گواهند. با وجود این، دشمنان شما در ایران به صِرفِ كینه ای عنان گسیخته هر فتنه و فساد و خطایی را به آن مظلومان نسبت دادند. ذكر این اتهامات در جوامع آزادی كه امر مبارك در آن اشتهار یافته صرفاً مبین وقاحت ذهن مفتریان است.
علاوه بر فعالیتهای منظمی كه برای بدنام كردن جامعهء بهایی صورت گرفت سیاستهایی نیز اتخاذ گردید تا نفوس منصف و مطلعی را كه مایل بودند به اعانت یاران الهی در آن سامان برخیزند به هراس انداخته و از این امر باز دارند. ستمكاران بی انصاف شما را در انظار عام عواملی خطرناك برای جامعه جلوه دادند و هر كه را كه به مددتان آمد بهایی خوانده به زعم خویش غیر قابل اعتمادش شمردند و دامنه جعل اكاذیب و تحریف حقایق را تا بدانجا گستردند كه با جسارت تمام بعضی از مخالفان امر الهی را نیز از حامیان مخفی آن قلمداد نمودند. آیا مدّعی نشدند كه یكی از نخست وزیران كشور كه پدرش به سبب دخالت در امور سیاسی و حزبی از جامعهء بهایی طرد شده بود و خود نیز برای اثبات عدم وابستگی به امر بهایی به هر وسیله ای متوسل و باعث مشاكل عدیده برای احبای ایران گردید بهایی بود؟
سركوبگران جبّار به ایراد تهمت و بهتان اكتفا نكردند بلكه از بدو ظهور هر گاه فرصتی یافتند به قلع و قمع جامعه اسم اعظم پرداختند. در سالهای اخیر نیز عدّه ای از شریف ترین زنان و مردانی را كه ید قدرت و مرحمت جمال قدم در بوستان امر اعظم پرورده و به ماءِ مَعینِ استقامت و ایمان سقایت فرموده بود به بهانه هایی كه در نظر خردمندان به درهمی نمی ارزد در زندانهای مخوف مسجون ساختند، با شكنجه های شدید آزردند و پس از محاكمه های تصنّعی و نمایشی به قتل رساندند و اموالشان را به مدد اراذل و اوباشی كه محافظ منافع آن ستمگران هستند به تاراج بردند. محافل روحانی را كه نمونه های بارز موسسات انتخابی برای تمشیت امور جامعه در آن سرزمین بود مستبدانه منحل نمودند ، بعضی از اعضایش را ربودند و نشانی از آن برگزیدگانِ جامعه بجا نگذاشتند. چه بسیار از كودكان كه یتیم شدند، چه بسیار از جوانان كه برنامه های تحصیلی و معیشت خویش را نقش بر آب دیدند، چه بسیار از سالمندان كه بی خانمان شده و از حقوق تقاعدشان، پاداش عمری كار و كوشش صادقانه، محروم گشتند. حتی برخی از گلستانهای جاوید بهایی را كه سالیان دراز در نهایت زیبایی و حسن ترتیب از آنها نگهداری شده بود بطرزی قبیح ویران كردند و چه بسیار پدران و مادرانی كه مجبور شدند اجساد متلاشی شدهء فرزندانشان را در قطعه زمین بائری كه جهت تدفین اموات به آنان واگذار شده بود دفن نمایند.
دشمنان شما آماده اند كه با ملاحظه كمترین اسائهء ادبی نسبت به یكی از اماكن مقدّسه اسلام بانگ اعتراض خود را به آسمان رسانند، و در این امر البته مُحِقَّند، اما هر هتك حرمتی را نسبت به اماكن مقدسهء بهایی در كشور ایران روا می دانند . مگر بیت مبارك حضرت اعلی در شیراز زیارتگاه بهاییان عالم به دستور علماء و به دست عمّال دولت با خاك یكسان نشد و به نشان نهایت درجهء اهانت هموار نگشت؟ حضرت بهاءالله دربارهء كسانی كه دستشان به این مظالم و اعمال شرارت بار آلوده است می فرمایند:«قسم به امواج بحر بیان كه دین از آن نفوس بیزار بوده و هست.»
در دنیای پر آشوب امروز تنها شما قربانی بیدادگری نیستید. شمار ستمدیدگان جهان سر به هزاران هزار می زند. هر ساله دفاتر سازمان های حقوق بشر مملو از تقاضاهای جوامع مختلف برای رسیدگی به مظالم وارده بر اقلیتهای دینی، قومی، ملّی و اجتماعی است. به فرموده حضرت بهاءالله: «امروز نالهء عدل بلند و حنین انصاف مرتفع دود تیرهء ستم عالم و امم را احاطه نموده.» آنچه مخصوصاً سبب تشویش خاطر بعضی از ناظران آگاه و تیز بین شده این است كه صدمات روحی و روانی ناشی از ظلم و ستم به مراتب بیش از لطمات جسمانی و مادّی آن است. به نظر ایشان هدف عاملانِ اینگونه تعدیات و تضییقات آنكه روحیه فرد قربانی را تضعیف كنند، حیثیتش را از بین ببرند، حقوق فردی و اجتماعی او را سلب نمایند و بدین ترتیب خود را مجاز دانند كه كمترین ملاحظه ای نسبت به او روا ندارند. در نتیجهء ادامهء چنین شرایطی چه بسا قربانیانی كه اعتماد به نفسشان را از دست دادند، از روحیهء ابتكار كه خصیصه طبیعت انسانی است عاری گشتند، عزم و اراده خود را باختند و بازیچهء دست حاكمانشان شدند و چه بسا افرادی چنان به آن وضع خو گرفتند كه در فرصت مناسب خود نیز همان رفتار ظالمانه را نسبت به دیگران روا داشتند.
حال اهل بصیرت مترصدند كه بدانند چه نیرویی شما عزیزان را از اینگونه فرسودگی روحانی محفوظ داشته است و با استفاضه از چه منبع الهامی توانسته اید قلوبتان را از نفرت و كینه پاك و منزّه سازید و با آنان كه بر شما ستم روا داشته اند با بزرگواری و عطوفت رفتار نمایید و محبت جاودانه خود را نسبت به سرزمینی كه در آن متحمل بلایای لا تحصی شده اید حفظ كنید چگونه است كه بعد از یك قرن و نیم مقاومت در مقابل تضییقات متتابعه و علی رغم برنامه های منظّم جهت ریشه كن ساختن جامعهء بهایی هنوز شما در مساعی خویش برای رسیدن به اهداف عالیهء روحانی و اخلاقی با عزّت و افتخار ثابت قدم مانده اید؟ این بیان منیع مبارك حضرت بهاءالله جوابگوی آن پرسشهاست:
هر ناری مخمود مشاهده می شود مگر ناری كه لِحُبِّ الله در قلوب ظاهر و مشتعل است. هر شجر محكمی را اَریاحِ قاصفه براندازد مگر اشجار بستان الهی را و هر سراجی خاموش مگر سراج امر الهی كه در وسط عالم روشن و منیر است اریاح بر نورش بیفزاید و اطفاء او را نیابد.
پاسخی كه تاریخ به جویندگان رمز قوای روحانی بهاییان ایران خواهد داد این است كه شما عزیزان، پروردهء دست باغبان آن بستان الهی و صنع چنین كلمات خلّاقهء یزدانی هستید: «ای دوستان سراپردهء یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یكدیگر را مبینید همه بارِ یك دارید و برگ یك شاخسار.»، « محبت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر كاشانه لانه نماید.»،«اگر انسان به قدر و مقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طیبهء راضیهء مرضیه از او ظاهر نشود.» «باید كل الیوم به اسبابی تمسّك نمایند كه سبب اصلاح عالم و دانایی امم است.»،«لسان از برای ذكر خیر است او را به گفتار زشت میالایید.»، «اُناث و ذكور عندالله واحد بوده و هست.»،« یك ذرّه ای از عصمت اعظم از هزار سال عبادت و دریای معرفت است.»،« كل را به صنعت و اقتراف امر نمودیم و از عبادت محسوب داشتیم.»،« امانت باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق»، «دانایی سبب علّو و سمّو است. انسان را از خاك به افلاك رساند و از تاریكی به روشنایی كشاند. اوست نجات دهنده و حیات بخشنده .كوثر باقی عطا كند و مائدهء منزله بخشد.»
جوهر این آیات مباركه در این نصیحت مشفقانهء حضرت عبدالبهاء كه همه از كودكی با آن پرورش یافته اید نهفته است:«بهایی یعنی جامعِ جمیعِ كمالاتِ انسانی.»
واقع بینی و چاره جویی و كاردانی و ابتكاری كه در سالهای اخیرازخود بظهور رسانیده اید سبب تسكین قلوب بهاییان و تحسین دیگران در سراسر جهان گشته است. هنگامی كه فرزندانتان به علّت تمسك به امر الهی از مدارس اخراج شدند به تشكیل كلاسهای درسی در منازل خود اهتمام ورزیدید. در سطح دانشگاهی مؤسسهء علمی آزاد را بنیان نهادید. اگر چه این اقدام جوابگوی احتیاجات هزاران جوان بهایی كه هنوز بیرحمانه از فیض تحصیل در ایران محرومند نیست اما مایه افتخار است كه امروز بعضی از فارغ التحصیلان آن مؤسسه در دانشگاههای معتبر جهان به ادامهء تحصیلات عالیه خود مشغولند. به یمن تبرّعات فداكارانهء شما نه تنها هیچ یك از یاران در آن دیار نیازمند نمانده بلكه مخارج لازم جهت فعالیتهای آن جامعه نیز تأمین شده است. بلی، در شرایطی چنین دشوار جامعهء بهایی ایران مستغرق در بحر آثار مباركهء الهیه با شور و هیجان به حیات و ترقّیات روحانیهء خویش ادامه می دهد و این شوق و شور فقط می تواند ثمر مِحَن و بلایا در سبیل الهی باشد.
ثمرات روحیهء فداكاری و استقامت شما عزیزان در طول بیش از یك قرن نه تنها در ایران بلكه در سراسر عالم مشهود بوده است. امروز هیچ نقطه ای در جهان نیست كه از خدمات لایقهء احبای عزیز ایران در جهت نشر تعالیم الهی و تأسیس و تحكیم مؤسسات امری سهمی وافر نبرده باشد. توفیقات حاصله البته محدود به عرصه حیات روحانی جامعهء بهایی نیست چنانكه كمتر رشتهء علمی یا هنری و یا صنعتی را می توان نام برد كه بهاییان ایرانی بخصوص جوانان درآن به كسب اعلی مراتب كمال كه به كرّات مورد تأكید حضرت عبدالبهاء قرار گرفته موفق نشده باشند. هیچ جامعه ای نمی تواند در مدّتی كوتاه به چنین قوّه و استعدادی دست یابد و ظهور این كمالات و فضائل را نمی توان صرفاً مرهون ارادهء بشری دانست. حیات و خدمات مهاجران بهایی ایرانی ثمرهء فرهنگی است كه تعلیم و تربیت را ارج می نهد ، و در دامان این فرهنگ است كه این عزیزان و نسلهای قبل از ایشان در موطن خویش با عشق و محبت پرورش یافته اند.
صاحبان انصاف آن یاران را شاهد صادقی بر این مدّعا می دانند كه ایمان به خدا و اعتقاد به حقیقتِ تجدّد با یكدیگر سازگارند و توفیقات شما نشانی از این است كه فی الحقیقه علم و دین دو نظام دانایی مستقل اما مكمّلِ یكدیگرند و محرّك پیشرفت تمدّن. این حقایق بر بسیاری از آشنایان مسلمان شما نیز روشن شده و می شود. این آشنایان و همسایگان كه براستی مصداق آیهء «اُمَّةٌ یدعُونَ اِلَی الخَیر»اند با خشم و تأسف شاهدند كه دوستانی كه بیگناهیشان در نظر ایشان محرز است بدون هیچگونه حفاظت و حمایت قانونی مورد بُهتان و هجوم قرار گرفته اند. ایشان شاید حتی بیش از خود شما به شهامت و نجابتی كه در خلال این تضییقات از خود نشان داده اید واقف و بتدریج به صفات واقعی كسانی كه با اذیت و آزار شما حرمت اسلام را آلوده می سازند پی برده و می برند. اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید اما در آستانه آنید كه مقام و موقعیت خود را بعنوان عضو شریف جامعهء ایران كسب نمایید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را كه ید قدرت پروردگار برای آن پاك اندیشان جهت عزّت و منقبت كشور مقدّس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرد.
بزرگترین اشتباهی كه طبقات حاكمه می توانند مرتكب شوند این است كه تصوّر كنند با قدرتی كه برای خود غصب كرده اند می توانند سّد و مانعی برای قوای مستمر تغییر و تحوّلات تاریخی باشند. امروز چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان سیل این تحوّلات با سرعت و قدرت در جریان است. نه وجودش را می توان انكار كرد و نه مسیرش را منحرف نمود و نه از شدّت و قدرتش كاست. از در و دیوار می گذرد و به درون خانه راه می یابد.
دلیل اصلی این كه علما و امراء از بدو ظهور به مخالفت با امر حضرت بهاءالله قیام نمودند آن بود كه حضرتش را مؤسس جامعه ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی می دیدند كه در آن ، جا و مقامی برای خود نمی یافتند. این بیم و هراس از آن زمان تا كنون انگیزه بروز شدائد و بلایای متوالیه بر آن سالكان سبیل محبت و وفا بوده و هیچ شخص منصفی انكار نخواهد كرد كه علی رغم این مظالم جامعهء بهایی اقلیتی خلّاق و نمونه ای از تمدّن آیندهء مورد نظر حضرت بهاءالله و نشانه ای از ارادهء آهنین آن جمال مبین برای تحقق مقصد اعلای خویش است. شما ستایندگان اسم اعظم در مهد امرالله با خدمات صادقانهء خود و با از خود گذشتگی و حتی نثار جان به ثبوت رسانیده اید كه براستی آرزومند پیشرفت و ترقّی كشور ایرانید، ایرانی كه حضرت عبدالبهاء دربارهء آن چنین می فرماید:
افق ایران از پرتوِ مَهِ آسمان روشن ومنیر گردید. عنقریب آفتاب عالم بالا چنان بدرخشد كه آن اقلیم ، اوجِ اَثیر گردد و به جمیع جهان پرتو اندازد و عزّتِ ابدیهء پیشینیان دوباره چنان ظهور نماید كه دیده ها خیره و حیران گردد.
ایران مركزِ انوار گردد این خاك، تابناك شود و این كشور، منوّر گردد و این بی نام و نشان، شهیرِ آفاق شود و این محروم، محرمِ آرزو و آمال و این بی بهره و نصیب ، فیض موفور یابد و امتیاز جوید و سرفراز گردد.
این مشتاقان در اَعتابِ مقدّسهء منوّره ، آن باسِلانِ میدان خدمت و وفا را در ادعیهء قلبیهء خویش یاد می كنند . شب تیرهء تضییقات بسر آید و عظمت و جلالِ بنیانِ قَوی الاَركانی را كه با جانبازی و فداكاری بنا نموده اید با سرور و مباهات مشاهده خواهید كرد.
بیت العدل اعظم
نظر خود را بنویسید
تكراري است
جمشيدارسال شده در : 1386/9/14
اگرسري به سايرمفالات همين سايت بزنيد، پاسخ سؤال تكراري وقديمي خودراخواهيديافت.قربان شما
این چه توجیهی دا
ابارسال شده در : 1386/8/25
این چه توجیهی دارد که کسی ابتدا ادعای نیابت بعد پیغمبری و بعد خداییکند و بعد از بقیه بخواهد که ایین او را به عنوان جدیدترین ایین قبول کننداین شخص خود شخصیت متزلزلی داشته حال مردم به او اعتماد کنند!!!