×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

مثال قراني باطل نكردن صدقات
1386/02/23

بسم الله الرحمن الرحيم
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَتِكُم بِالْمَنّ‏ِ وَ الْأَذَى‏ كاَلَّذِى يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّا يَقْدِرُونَ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ(264)
وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فََاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَينْ‏ِ فَإِن لَّمْ يُصِبهَْا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(265)
أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِن كُلّ‏ِ الثَّمَرَتِ وَ أَصَابَهُ الْكِبرَُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْترََقَتْ كَذَلِكَ يُبَينِ‏ُّ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ(266)1
اين آيات سه گانه در باره يك موضوع واحد هستند كه آن انفاق و صدقه دادن است. آيه اول در مورد سوء استفاده از انفاق هشدار مي دهد. آيه دوم براي جذب قلوب آن را تحسين و تمجيد مي كند و اداي درست ان را تشويق مي نمايد و آيه سوم برا ي توضيح مطلب مثلي مي زند.
مشخص است كه هر واحد اجتماعي به دو بخش تقسيم مي شود چنانچه خداوند مي فرمايد: آيا كساني كه مي دانند و كساني كه نمي دانند يكسانند 2و هم چنين مي فرمايند آيا نابينا و بينا يكسان است3 و نيز خداوند كساني از شما را كه ايمان آورده و كساني را كه دانشمندند ( بر حسب) درجات بلند مي گرداند4بنابراين در هر واحد از اجتماع انساني همواره دو گروه وجود دارند. مثل گروه علما و گروه عامه مردم، يا گروه رئيسان و مروسان ، يا حاكمان و محكومان ، يا صاحبان و بندگان، و يا زنان و شوهران، يا بزرگترها و كوچكترها.
پيش از آنكه توضيح مفاهيم اين مجموعه آيات مباركه راشروع كنيم بايد ابتدا معني بعضي از عبارتهاي را كه در آنها آمده روشن كنيم تا صورت ظاهر مثال ، مشخص قابل فهم شود و چه بسا آنگاه بتوانيم سري از اسرار آن را هويدا كنيم چون خداوند ما را به تفكر در آن فراخوانده است: باشد كه كه از انديشمندان باشيد.
براي مثال لازم است بين دو مفهوم « اي كساني كه ايمان آورديد» و« صدقه هاي خود را با منت و آزار باطل مكنيد» توافق ايجاد كنيم. چون اين دو يعني ايمان داشتن و آزار رساندن به ديگران دو حالت متناقض هستند و بعيد است كه در مومنان حقيقي جمع شوند هم چنين لازم است بدانيم كه چرا در مورد برخي مومنان مثل به صخره «صفوان» ( سنگ خارا و خالص) و «جنه بربوه» (باغي بر فراز بلندي) زده شده است.
در آيه اول جالب است كه به كساني كه صدقاتشان باطل مي شود دو حالت متناقض نسبت داده شده است. از يك طرف آنها «منت گذار» و «متعدي و متعرض» ( بالمن و الاذي) دانسته شده اند . اما از طرف ديگر معلوم است كه مومنان، براي كسب رضاي الهي بخشش و احسان را با نهايت پنهانكاري ودر خفا و دور از چشم ديگران انجام مي دهند چون آنها بخوبي مي دانند براي اينكه غرض اصلي حاصل شود و رضايت خداوند جلب گردد چقدر مهم است كه عمل نيك در نهان انجام شود. به همين دليل است كه مومن حقيقي درخفا صدقه مي دهد و اصرار دارد كه چيزي در باره آن به ديگران اظهار نكند بلكه حتي دوست دارد كه دست چپش از آنچه دست راست مي بخشد بي خبر باشد. پس سوالي در اينجا مطرح است كه چطور خداوند به مومنان در مورد ابطال صدقاتشان كه همراه منت و آزار«بالمن و الاذي» است به سبب منت گذاشتن و تعدي به ديگران هشدار مي دهد در حالي كه همه آنها از قبل مي دانند چنين رفتاري باعث مي شود عملشان آشكارا شود و بي ثمر گردد؟ در صورتي كه همه مومنان « الذين آمنوا» مي خواهند صدقات خود را پنهان كنند، منظور آيه چه كساني مي توانند باشند؟ اينها چه كساني هستند كه علنا و در ملاء عام به مردم صدقه مي دهند و بر سر ديگران منت مي گذارند كه بر آنها برتري دارند و باعث آزار آنان مي شوند؟
در اينجا مي توانيم با الهام از آيات مورد بحث مثالي بزنيم. عامه مردم را به خاطر تفاوت مراتبشان، به زميني تشبيه مي كنيم كه پستي و بلندي هايي دارد، و علماي دين و متفكران و عقلا را به كوههاي استوار و صخره هاي ثابت و تپه هاي مرتفع و قله هاي بلند تشبيه مي كنيم. ( كه اين تشبيه به واسطه تفاوتهايي است كه با عامه مردم در اموري مثل علم وايمان دارند كه به آنها رتبه و مقامي مي دهد و آنان را ميان ديگران مشهور مي كند) و فرض مي كنيم كه اين كوهها و تپه ها و صخرهاي علما، به دو گروه تقسيم مي شوند گروهي عليرغم اينكه داراي موقعيت و مقامي بالاتر و برتر از مردم سطوح پايينتر هستند اگر به حقيقتشان نظر كنيم ثمر و فايده اي ندارند، «كمثل صفوان عليه تراب» مثل صخره اي چنان سنگين كه از مكان خود تكان نمي خورد و چنان صاف كه گياهان ايمان و درختان علم و نخلهاي معرفت ابدا بر آن نمي رويند و چنان سخت كه چيزي در آن نفوذ نمي كند و افكار و علوم و معارف جديد را نمي پذيرد و بنا براين از ابداع نو آوري و ايجاد آراء سليم و مشاركت در متحول ساختن جوامع ناتوان است و اگر هم گاهي تغيير يابد، اين تنها درظاهر و چهره و صورت نمايان او است، و با اولين قطرات باران امتحان، (همانند آن صخره خارا كه لايه اي نازكي خاك بر روي آن با اولين باران شسته و ناپديد مي گردد) لباس و ظاهر عاريه اش محو مي گردد و دوباره حقيقت آن پديدار مي شود و به وضع سابق خويش باز مي گردد يعني باز همان صخره سخت و سفت مي شود كه هرگز نمي تواند از افكار و معتقدات گذشته خود و ميراث پدران و اجداد خويش فاصله بگيرد«كمثل صفوان عليه ترب»
اما گروه دوم «كمثل جنه بربوه» اگر چه به ظاهر بعضي از صفات گروه اول را دارند، اما كاملا با آنها متفاوت اند. اينها تپه هاي بلند علم و ايمان اند و زمين عقل و قلبشان را باغهاي علوم و معارف سبز و خرم كرده و نخلهاي ايمان و درختان فنون آبادش ساخته، و چنان كريم اند كه توده بندگان الهي در ظل ايشان قرار مي گيرند تا از روي شاداب و ميوه هاي علوم و سيلابهاي معارف كه از دهانشان جاري است ، بهره مند شوند و سايه عنايتشان چنان سر سبز و با طراوت است كه در دلها و جانها، راحت و فرح و سرور مي اندازد.
پس اينجا صحبت بر سر دو نوع از بلنديها و كوههاي علماست، نوعي مفيد و نوعي غير مفيد.
برگرديم به بحث در باره طبقه اي كه حقيقتشان، به «صفوان» تشبيه شده است و دو صفت «بالمن و الاذي» به آنها نسبت داده مي شود و حال كه فهميديم آنها گروهي از علما و عقلا هستند، سعي مي كنيم دريابيم كه در چه زمان اين وضعيت پيش مي آيد و نيز بفهميم كه چگونه علي رغم اينكه ما به لحاظ مرتبه و علم پايئتر از آنها قرار داريم مي توانيم آنها را تشخيص دهيم.
البته واضح و مبرهن و مناقشه ناپذير است كه علماي دين،انديشمندان و متفكران جامعه هستند و براي مردم اسوه الگوي خير محبت و بخشش و عطا و رحمت و هدايت محسوب مي شوند. آنها قله هاي بلند سرزمين علوم دين و مامنهايي براي عموم مردم اند و كشتي هاي نجاتي هستند كه سرگردانان درياهاي تاريك ناداني را به ساحل امن واطمينان و علم مي رسانند. براي گمگشتگان مشعلهاي هدايت و براي تشنگان و سرگشتگان آب پاك رحمت اند. اما اگر چنين است، چگونه و در چه زمان اين مثال در مورد آنها صدق مي كند؟ و آيا اين در مورد همه آنها صادق است يا تنها برگروه «صخره ها » دلالت مي كند و شامل « ربوات» يا تپه ها نمي شود؟

شايد بتوان تصور كرد كه اين آيه كريمه در باره زمان ظهور پيامبران و نزول شرايع بر زمين است و عبارت «الذين آمنوا» (اي كساني كه ايمان آورديد) اشاره به كساني دارد كه مداوم و بي وقفه به خداوند و رسول عصرخود ايمان دارند ( و محدود به مومنان به دين اسلام نيست) زيرا جوامع مومنان، به هر ديني كه متدين باشند – تا زماني كه آنها به دين زمان خود ايمان راسخ داشته باشند و دينشان آخرين ديني باشد كه نازل شده- همه نزد خداوند يكسان اند و فرقي باهم ندارند و جز بر اساس ميزان ايمان و تقوي و اعمال صالح، تمايز و تفاوتي ميان آنها نيست و شاهد بر اين مطلب اينكه مي فرمايند « در حقيقت ، كساني كه ايمان آورده و كساني كه يهودي شدند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را نزد پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمي بر آنهاست و نه اندوهناك خواهند شد»5 با اين فرض مي بينيم كه اين آيه كريمه با كمال دقت بيان شده است و مومنان ( همه اديان) را به طور اعم مورد خطاب قرار مي دهد «اي كساني كه ايمان آورده ايد» ( يا ايها الذين آمنوا) اما به آنان نسبت به طرز سلوك گروه معيني از ايشان، هشدار مي دهد كه مصداق «كسي كه مالش را براي خودنمايي انفاق مي كند» ( كالذي ينفق ماله رئاء الناس) هستند.
سپس از صدقات و انفاق سخن مي گويد به نحوي كه گويا مقصود صدقه دادن مال يا ساير اشياي ظاهري است، ولي بعد دوباره خود آن را به مال تشبيه مي كند: « كالذي ينفق ماله» ( مانند كسي كه مالش را انفاق مي كند) . از اينجا مي توان فهميد كه در قسمت اول آيه، ‌مقصود صدقه دادن ظاهري نيست چون همان را در اين جزء دوم به صدقه دادن تشبيه كرده است. همينطور مي فهميم كه در قسمت اول سخن از مال و اين قبيل چيزها نيست، بلكه چيز ديگري به جز مال ظاهري مورد نظر است.
هم چنين روشن مي شود كه مخاطب اين آيه گروه خاصي از مومنان هستند كه مي توانند چيزهايي به جز اموال را صدقه دهند و ببخشند. سوال اين است كه اين گروه چه كساني هستند و چه چيزي صدقه مي دهند؟ و دليل اينكه مصداق اين بخش از آيه را محدود و خاص ميدانيم اين است كه اولا همه مردم نمي توانند از مال خود صدقه دهند، چون هميشه قشر بزرگي از جامعه انساني خود دچار فقر و فاقه اند، خواه از مومنان باشند و خواه جز آنها، و ثانيا همه كساني كه به مردم صدقه مي دهند، صدقه شان را «بالمن و الاذي» ( منت و آزار رساندن) همراه نمي كنند پس اينها گروه خاص و محدودي از همه جوامع هستند.
حال كه فهميديم صدقه فقط انفاق ظاهري نيست، همانطور كه پيشتر اين مطلب روشن شد پس چه بسا كه در اينجا منظور انفاق به عمل باشد چنانچه مي فرمايد (از تو مي پرسند چه چيزي را انفاق كنند؟ بگو هر مالي انفاق كنيد به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه مانده تعلق دارد هر گونه نيكي كنيد البه خدا به آن داناست)6«خير» در اين آيه مفهومي عام است و نوع خاصي از آن مراد نيست، پس هم مي تواند بخشش اموال باشد و هم بخششهاي بجز اموال. مثلا چه بسا مراد از اين انفاق ، عفو و مغفرت و سخن درست گفتن و حسن سلوك باشد، چنانچه مي فرمايد (از تو مي پرسند چه چيزي را انفاق كنند؟ بگو عفو)7 از اينجا در مي يابيم كه معني « صدقاتكم» يا «اموالكم» فقط پول و دارايي نيست بلكه چه بسا مراد، بخشش علم و معارف و فهم دين و قوت ايمان باشد و نيز ممكن است كه مقصود بيان سخنان راست و درست نشر علوم سودمند ميان مردم باشد.
چنانچه در مورد تجارت نيز آمده است « اي كساني كه ايمان آورده ايد آيا شما را بر تجارتي راه نمايم كه شما را از عذابي دردناك مي رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين گذشت و فداكاري اگر بدانيد براي شما بهتر است»8 و اين تجارت البته تجارت مادي نيست بلكه امور معنوي است كه به هيچ وجه با اموال مادي قابل قياس نيست و خداوند براي آنها ارزشي والا قائل است. بدين سبب مي توان گفت كه از جمله معاني انفاق كه بيش از يكبار در آيات قران كريم ذكر شده است انفاق معنوي است كه نشر تعاليم دين و عمل صالح و سخن درست و كردار پسنديده است.
بار ديگر به آيه مباركه بازمي گرديم كه (اي كساني كه ايمان آورديد) « يا ايها الذين آمنوا» يعني اي علماي اديان و اي احبار و رهبانان و قسيسان پارسا و عموم مومنان،‌ «لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذي» يعني بنيانهاي ايمان را كه در قلب خود و پيروانتان بنا كرده‌ايد و آموزشهايي كه داده ايد و گوهرهاي معارف و گنجهاي علومي را كه صرف پيروانتان كرده‌ايد، در روزي كه رسالت جديدي از جانب خداوند ظاهر مي شود، خراب و ضايع نكنيد و هنگاميكه پيروانتان تصميم گرفتند شما و افكار و شريعتتان را – كه شريعت جديد آن را نسخ كرده و عمل به آن را باطل نموده – ترك كنند وبه شريعت ودين جديدي كه ظاهر شده ايمان آورند بر سر آنها منت نگذاريد كه چه زحمتها و چه كارهايي براي تعليم و تدريس و فهماندن دين به آنها انجام داده ايد و هنگاميكه مصمم شدند از معتقدات شما فاصله بگيرند و بر دين جديد خود ثابت بمانند به اذيت آزارشان نپردازيد و به آنها تعرض نكنيد و آتش دشمني و نفرت را روشن نسازيد و كساني را كه هنوز پيرو شما مانده اند، عليه آنها نشورانيد و مبادا كثرت تعداد و ثروتمندي شما و قلت تعداد وضعف آنان چشمتان را چنان بر حقايق ببندد كه آنها را مورد آزار و تعدي قرار دهيد و هرگز مثل آن كسي نباشيد كه «كالذي ينفق ماله رئاء‌ الناس» يعني هرگز مثل كسي نباشيد كه علوم ظاهري و فهم ديني را تنها به شرطي تعليم مي دهد كه از اوامر او اطاعت كنند. خداوند در مورد شرك و كفر حتي اطاعت والدين را هم نمي پذيرد چون اطاعت هيچ مخلوقي اگر با معصيت نسبت به خالق توام باشد،‌ مجاز نيست و شاهد بر اين مطلب اينكه مي فرمايد: (و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكي كند ولي اگر آنها با تو در كوشند تا چيزي را كه بدان علم نداري با من شريك گرداني از ايشان اطاعت مكن سرانجامتان به سوي من است و شما از حقيقت آنچه انجام مي داديد با خبر خواهم كرد)9 شما تا كنون براي پيروانتان پدراني بسيار مهربان بوديد اما امروز امر خداوند ظاهر شده واطاعت امر او از هر كاري واجتبر است، بنابراين براي كارهاي خوب خود پاداشي از پيروانتان نخواهيد و توقع نداشته باشيد كه به دين تازه پشت كنند وبه امر جديد خداوند كفر ورزند و به شما و معتقدات قديمتان متمسك باقي بمانند بلكه به خدا توكل كنيد و ايمان داشته باشيد كه او هر چه را بخواهد نصيب هر كه بخواهد مي كند و مثل كساني نباشيد كه خداوند در كتاب مقدسش وصف فرموده « و گفتند جز به كسي كه دين شما را پيروي كند ايمان نياوريد بگو هدايت هدايت خداست مبادا به كسي نظير آنچه به شما داده شده، داده شود يا در پيشگاه پروردگارتان با شما محاجه كنند بگو اين تفضل به دست خداست آن را به هر كس كه بخواهد مي دهد و خداوند گشايشگر داناست»10و غرور حاصل از اعمال نيك ، سبب نشود آرزوهاي حقيقي و خواسته هاي نهايي خود را فراموش كرده از دست بدهيد و از كساني نباشيد كه «لا يومن بالله» يعني ايمان ندارد كه خداوند بر هر كاري قادر است و هر آنچه بخواهد مي كند و هر گونه اراده كند حكم مي نمايد و حكم او در زمين بر قلوب بندگانش مسلط است وهر وقت و به هر صورت كه بخواهد كفر آنان را به ايمان تبديل مي كند و هر كجا كه خورشيد رسالتش طلوع كند شعاع آن بر قلوب مومنان مخلص مي تابد. پس اگر غرضتان از ايمان آوردن، حقيقتا و با تمام دل و قلب، كسب رضاي الهي و استوار ساختن نفوستان است بايد به هر دين جديدي كه نازل مي فرمايد ايمان بياوريد زيرا جز اين رزقي از آسمان غيب بر شما نازل نخواهد شد، پس بايد به خدا اعتماد كنيد و بر او توكل نماييد و ايمان داشته باشيد كه هر روزي را فردايي هست « اليوم الاخر» در پس هر روز روز ديگري هم هست روزي كه بعد از افول آفتاب شريعت شما،‌ آفتاب يك دين جديد يا يك شريعت تازه طلوع مي كند و كسي كه اين را نپذيرد و به موجبش عمل نكند « فمثله كمثل صفوان» مانند كسي است كه قلبش مثل صخره اي نفوذناپذير، سخت است و لايه نازكي از خاك آنرا پوشانده «عليه تراب» و اگر چه غبار اوهام و غرور و پليدي تظاهر و ريا و گل دروغ آن را پوشانده است اما در هر حال درون و قلبي سخت و متحجر دارد و باور نمي كند از قدرت خداوند دور نيست كه همواره پيامبراني بر انگيزد و شرايعي نازل فرمايد و سختي قلبش مانع از آن است كه ريشه ايمان و تسليم به درون آن نفوذ كند. هر وقت باران امتحانات الهي بر او ببارد «فاصابه وابل» يعني وقت آزمايش ايمانش فرا برسد و زير باران امتحان قرار بگيرد هر چه روي آن بود شسته مي شود و همان سختي و دشمني و لجاجت و انكار و تعصب كه در قلبش پنهان بود دوباره آشكار مي گردد «فتركه صلدا» يعني حقيقتش ظاهر مي شود و بر عليه مومنان جديد به پا مي خيزد تا با وسايل مختلف، خواه حلال و خواه حرام به مقابله با آنها برخيزد و براي خاموش كردن نور جديد الهي تلاش مي كند و به منت گذاري و آزار رساندن «بالمن والاذي» متوسل مي شود چنانچه مي فرمايد« مي خواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش كنند ولي خداوند نمي گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد»11 اما هر كاري بكند و هر انديشه و مكر و تدبيري كه به كار ببندد خداوند آن را ناكام مي گذارد و نابود مي كند « لايقدرون علي شيئ» و وقتي خداوند به امري فرمان دهد ديگر نه از آنها و نه از حاميانشان هيچ كاري بر نمي آيد حتي اگر همه علوم و معارف و همه فهمي كه از دين قديم كسب كرده اند و همه ثروت و مالي كه اندوخته اند «مما كسبوا» به كار بگيرند. در نهايت امر جديد الهي منتشر خواهد شد. پس نتيجه نهايي اينكه «و الله لايهدي القوم الكافرين» يعني ناكامي و شكست نصيب ايشان مي شود و چون امر جديد الهي را انكار كرده اند از زمره كافراني شمرده مي شوند كه همواره نزد ظهور هر رسالت جديدي حضور داشته‌اند و جزايشان آتش بوده و هرگز عاقبت به خير نشده اند.
اما كسي كه عالم حقيقي باشد و از جمله كساني باشد كه خداوند در كتاب مقدس خود آنها را ذكر فرموده «هم انان كه خداوند را در همه احوال ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مي كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند كه پروردگارا اينها را بيهود نيافريده اي منزهي تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار»12 مثل او « كمثل الذين ينفقون اموالهم» مثل كسي است كه اموال خود را مي بخشد واز جواهرات حكمت و گنج علم خود به مردم انفاق مي كند « ابتغاء‌ مرضاه الله » و غرضش كسب رضاي الهي و سلوك در سبيل اوست چنين كسي كمك مي كند كه دانه هاي ايمان حقيقي در قلب پيروانش كاشته شود و در بهشت ايمان جديد، حاصل ايمان قبل را برداشت مي كند و « و تثبيتا من انفسهم» و جان خود را هم در ايمان راسختر مي كند و پاكي اش از ريا و ريب آشكار مي شود و نزد خداوند از ابرار و صالحان شمرده مي شود «كمثل جنه بربوه اصابها وابل» يعني اين علماي مومن مثل بستان زيبا وحاصلخيزي هستند كه براي مردم منشا خير و بركت است و از ثمره هاي دين و ميوه هاي علم و گنج هاي تقوي براي كسب رضاي الهي به آنان ببارد تا محك خورند كه چقدر به قدرت خداوند سبحانه تعالي و به توانايي او برنسخ شرايع و تبديل اديان و فرستادن پيامبران ايمان دارند، سرشت پاكشان ظاهر مي شود و باران، خاك بارور قلوبشان را از آلودگي حاصل از كفهاي افكار باطل دنيوي مي شويد و معلوم مي شود كه اينها قبل از ديگران ايمان مي آورند و پيروانشان را نيز به همراهي دعوت مي كنند و به قبول دعوت جديد و پيوستن به كاروان مومنان تشويق مي نمايند. به همين سبب پاداش دين قبلي خود را مي گيرند و محصول ايمان قبل را درو مي كنند و در عين حال بهشت رضاي خداوند و رحمت او را در دين جديد هم به دست مي آورند «فاتت اكلها ضعفين» يعني به اين وسيله هم پاداش ايمان به شريعت سابق را به دست مي آورند و هم پاداش ايمان تازه به شريعت جديد را و به همين سبب خداوند فضل و رحمت خود را مضاعف شامل آنها مي سازد.
اما كسي كه مدت زندگاني را در ظل شريعتي به سر برد كه هنوز پا برجا و نافذ و معتبر است و پيش از ظهور شريعت جديد بميرد و از دوره امتحان و افتتان محفوظ بماند يعني زندگي اش با پايان عمر شريعت و بارش رگبار «وابل» آزمايش و امتحان همزمان نباشد و حيات خود را در تربيت و تعليم اصول دين به مردم صرف كند و براي استوار ساختن ايمان و محبت در قلوبشان بكوشد و از علم و دين و دركي كه خداوند به او عطا كرده انفاق نمايد، او كسي است كه « فان لم يصبها وابل» اگر خداوند او را از روز امتحان عظيم در پايان شريعت معاف كند و به رحمت و فضل خود به او رحم كند و او را از شدت آزمايش و امتحان محفوظ دارد – كه اين براي او از بزرگترين مرحمتهاي الهي محسوب مي شود- واجب است كه خداوند را سپاس و ستايش كند و در عبادت او خالص باشد و شب و روز فضل او را ياد كند كه چنين موهبت عظيمي عنايت فرموده است اما چنين كساني نيز در معرض نوع خفيفتري از امتحانات الهيه هستند « فطل» يعني باز در طول شريعت، به صوبت خفيف و ملايمتري باران امتحان به اذن خداوند بر آنها مي بارد، اما اين امتحانات براي آنها چيزي جز بركت و عطاي بيشتر خداوند نيست، چون نفسشان را پاك و عقلشان را بارورتر و انفاقشان را پرحاصل تر مي كند و تبديل به نعمتي دائمي براي پيروان خود مي شوند و مثل آب گوارايي روح آنها را سيراب مي كنند و چون راهي هموار و روشن در برابر قدمهاي آنها قرار مي گيرند و مانند ستارگاني درخشنده در آسمان شريعت، آنها را به ايمان و خير هدايت مي كنند « و خداوند به آنچه انجام مي دهند آگاه است» پس به شكرانه اين فضل رحماني و فيض رباني شاد باشيد و خداوند را ستايش كنيد زيرا او از دل و جان شما آگاه و مطلع است و از حقيقت حال شما خبر دارد و مي داند كه اگر در زمان ظهور رسالت بعد و ايام امتحان بوديد در زمره مومنان اوليه قرار مي گرفتيد كه براي ايمان آوردن شتاب دارد و براي تقويت و حمايت امر الهي و انتشار كلمه او كوششهاي بي بديلي مي كنند.
سپس خطاب الهي و نداي آسماني، با لحن عتاب ملايم و لطييف و زيبايي، متوجه بندگان خود مي شود تا مثال مذكور و مراد از آن را روشنتر مي فرمايد: وقتي يكي از شما باغ زيبايي دارد كه آكنده از نخلها و درختان است و در كوچه ها و نهرهايش، آبهاي گوارا در جريان است و ثروت و وقت بسياري صرف اين باغ شده تا در رونق و صفا مثل بهشت شود و چشمهاي ناظران را خيره كند «ايود احدكم ان تكون له جنه من نخيل و اعناب تجري من تحتها الانهار» و ميوه هاي دلچسب مثل انگور شيرين و خرماهاي لذيذ و ساير ميوه هاي متنوع به بار آورده باشد وبعد از گذشت مدتي، صاحب بستان به خود بيايد و ببيند كه « اصابه الكبر» عمرش زياد شده و كهنسال و فرتوت گشته و به فرجام خود نزديك است و« و له ذريه ضعفا» و ببيند كه پسران و دختران و توادگان وافراد خانواده اش كه او متكفل آنهاست، هنوز نمي توانند متكي به خود باشند و مستقلا به امور خود رسيدگي كنند و مهمترين دلمشغولي او فرجام وعاقبت آنها باشد و اينكه چه كسي حافظ آنها خواهد بود و همه اميد خود را به آن بسته باشد كه آنان از منافع آن باغ بتوانند امور خود را بگذرانند. آيا صاحب اين بستان بعد از اين همه كوشش و سختي وبا چنين اميدي در دل، راضي مي شود كه «فاصابها اعصار فيه نارفاحترقت» بر آن بستان تند بادي ويرانگر و نابود كننده بوزد ودرختانش را ريشه كن كند و نخلهايش را خرد نمايد و ثمراتش را نابود سازد و آن را كاملا از ميان ببرد؟
پس چگونه راضي مي شويد كه باغهاي تقوا و ايمانتان به شريعت سابق، به يكباره به باد برود و تند باد امتحان آنها را نابود سازد و باران آزمايش آنها را از ميان بردارد، آنهم بعد از اين همه سال كه در تعبد و روزه ونماز و اعمال صالح گذرانديد و اينهمه در تربيت خود و پيروان خود كوشيديد و اين همه مدت بر عهد و ميثاق الهي بو بر دين و ايمانتان ثابت بوديد و هر كلمه كفرو شرك و ترديدي كه شنيديد از ذهن خود بيرون رانديد و اين همه جنگ و جهاد كرديد و قرنهاي متوالي در قلوب پيروانتان كشت نيكو نموديد . حال چگونه راضي مي شويد روز درو و زمان استفاده از نتايج طيبه و هنگام برداشت ميوه هاي اعمال صالح فرا رسد و همه آنچه براي رسيدن به بهشت ديگر خداوند انجام داده ايد به باد دهيد و شريعت و رسالت بعد را تكذيب نماييد. «اينگونه خداوند نشانه ها را براي شما روشن مي سازد باشد كه تفكر كنيد»13
خلاصه اينكه از اين مثال الهي دانسته مي شود كه خداوند سبحانه و تعالي بندگان مومن خود را هميشه از گام زدن در راه اين صخره هاي بلند سخت بر حذر مي دارد به استفاده از عقل و منطق سليم و اطلاع از علوم دين و اسرار آن تشويق مي كند و تحريص مي كند كه خود و ساير بندگان را در حركت از دين قديم به دين جديد ياري كنند و اين راه را سد ننمايند و هر گاه خداوند پيامبري را از نزد خود با شريعتي جديد مبعوث كرد به خواست خداوند اعتراض نكنند. زيرا عاقبت چنين كاري نابودي ثمرات همه اعمالي است كه مقصود نهايي از آنها جز دخول در بهشت رضاي خداوند چيز ديگري نبوده است.
منابع:
1- اي كساني كه ايمان آورده ايد صدقه هاي خود را با منت و آزار باطل مكنيد مانند كسي كه مالش را براي خودنمايي به مردم انفاق مي كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سنگ خارايي است كه بر روي آن خاكي ( نشسته) است و رگباري به آن رسيده و آن (سنگ) را سخت و صاف بر جاي نهاده است. آنان نيز از آنچه بدست آورده اند بهره اي نمي برند و خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند و مثل (صدقات) كساني كه اموال خويش را براي طلب خشنودي خدا و استواري روحشان انفاق مي كنند همچون مثل باغي است كه بر فرازپشته اي قرار دارد ( كه اگر) رگباري به آن برسد دو چندان محصول بر آورد و اگر رگباري هم به آن نرسد باران ريزي (براي آن بس است) و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است . آيا كسي از شما دوست دارد كه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آنها نهرها روان است و براي او در آن باغ از هر گونه ميوه اي (فراهم) باشد و در حالي كه او را پيري رسيده و فرزنداني خردسال دارد ( ناگهان) گربادي آتشين بر آن (باغ) زند و (باغ يكسر) بسوزد ؟ اين گونه خداند آيات (خود) را براي شما روشن مي گرداند كه شما بينديشيد.
2- زمر 9 - قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ
3- انعام 50 قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى‏ وَ الْبَصِيرُ أَ فَلَا تَتَفَكَّرُونَ
4- مجادله 11 يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
5- بقره ، 62 – إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَادُواْ وَ النَّصَرَى‏ وَ الصَّبِِينَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ

6- بقره 215، يَسَْلُونَكَ مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيرٍْ فَلِلْوَلِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتَمَى‏ وَ الْمَسَكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيرٍْ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ(215)
7- بقره 219، وَ يَسَْلُونَكَ مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَينِ‏ُّ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ(219)
8- صف 10، َأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكمُ‏ْ عَلىَ‏ تجَِرَةٍ تُنجِيكمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَلِكمُ‏ْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَلِكمُ‏ْ خَيرٌْ لَّكمُ‏ْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(11)
9- عنكبوت8 ، وَ وَصَّيْنَا الْانسَنَ بِوَلِدَيْهِ حُسْنًا وَ إِن جَهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بىِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلىَ‏َّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكمُ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
10- آل عمران 73، وَ لَا تُؤْمِنُواْ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكمُ‏ْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى‏ هُدَى اللَّهِ أَن يُؤْتىَ أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكمُ‏ْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ(73) در ترجمه الميزان ج3 ص 407 در توضيح اين آيه آ

نظر خود را بنویسید


خيلي ممنون. بسيا

شكيبا
ارسال شده در : 1386/2/26

خيلي ممنون. بسيار آموزنده بود.