سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
مکرر شنیده وبعضا دیده شده که آثار و نوشتجات دیانت بهایی، بدون ذکر نام بهایی مورد استقبال و روایات و احادیث اسلامی و منسوب به ائمه اطهارهنگامی که بصورت گمنام و با ظن انتساب به بهاییان، مطرح می شوند مورد تکفیر واقع می گردند. آورده اند که در اوایل پیدایش دیانت بابی مشهور شده بود که بابیان مطالب خود را با خط قرمز می نویسند و اتفاق افتاده بود که روایات و احادیث اسلامی نوشته شده با خط قرمز،مورد سب و لعن و رد و طرد و نوشتجات بابیان اما با رنگ سبز، مورد تایید قرار می گرفت و نه محتوای کلام که رنگ انها ملاک و میزان اعتبار می شد.این مساله که ظواهر بی ارزش و اغراض و پیش داوریها و تعصبات گوناگون،غالبا باعث پنهان ماندن حقیقت می شود،گرچه شاید نه منحصر به ایران،که یک درد کل جامعه بشری باشد اما نمود های ان در ایران از لحاظ وسعت، دامنه دار و از لحاظ سابقه، دیر پا و از لحاظ تاثیرات، ویرانگر بوده است. بحث در این باره اگر چه ابعاد مختلف دارد اما در این مقاله فقط به یک مورد خاص و در ارتباط با دیانت بهایی توجه می شود.
چند سال پیش روزنامه ایران، تصویری را با عنوان یکی از مناظر زیبای سواحل مدیترانه چاپ کردکه در واقع تصویر شهر حیفا در اسرائیل و از قضا منظره مقام اعلی (مدفن حضرت باب) و طبقات و ساختمان های حول ان بود که مرکز اداری و روحانی بهاییان سراسر عالم می باشد. اخیرا نیز همان روزنامه در تاریخ 9/10/1385 بمناسبت برپایی نمایشگاه مشترکی بین دو کشور ایران و اوگاندا،تصویر مشرق الا ذکار بهاییان در کامپالا را بعنوان نماد کشور اوگاندا درج کرد.اخیرا(سوم اردی بهشت 1386) نیز در همایش تجلیل از پیش کسوتان معماری در مراسم روز بزرگداشت شیخ بهایی روز معمار در کاشان، شمایل حضرت عبدالبهاء ظاهرا اشتباها ، بجای تصویر شیخ بهایی درج گردید. (تصاویر بالا) اما از همه جالب تر،موردی بود که در نشریه کیهان اندیشه که صاحب امتیاز ان،موسسه کیهان و محتوای ان در باره علوم انسانی و معارف اسلامی و محل انتشار ان شهر قم است اتفاق افتاد.ظاهرا طلبه ای،نسخه ای از یک متن عرفانی را برای تعیین هویت نویسنده آن، نزد آیت الله رضا استادی می برد و از او یاری می طلبد که نهایتا این ماجرا به درج آن متن عرفانی،در شماره 74 مهر و آبان سال 1376 نشریه مذکور می انجامد.آن متن عرفانی، رساله هفت وادی از اثار قلمی حضرت بهاء الله بود.مقدمه کوتاه آیت الله استادی بر نشر این اثر ،بسیار جالب توجه است که ذیلا و عینا ارائه می شود.
رساله هفت وادی
به کوشش رضا استادی
رساله ای را که در پیش رو دارید،یکی از طلاب حوزه علمیه قم نزد بنده اورد تا در صورت امکان مولف آن را به ایشان معرفی کنم.با مروری در ان، نتوانستم نگارنده اش را تشخیص دهم.از این رو پاسخ منفی دادم.آن عزیز می فرمود:قصد دارد تعدادی رساله های عرفانی و فلسفی را تحقیق کرده و به چاپ برساند که یکی از انها همین رساله است.
به هر حال نسخه عکسی را که در اختیارم قرار داده بود، پس نگرفت. امید است به انتشار ان توسط اینجانب راضی باشد.
رساله به خط مرحوم آیت الله حاج سید محمد حسن قاضی طباطبا یی معروف به الهی، متوفی 13 ربیع المولود 1388ق و برادر بزرگوار علامه طباطبایی، مولف تفسیر المیزان است و همین استنساخ، آن هم در زمانی که آن بزرگوار مدارج علمی و عرفانی خود را طی کرده بود یعنی حدود سی و پنج سالگی و بعد از مراجعت از نجف اشرف به تبریز،بزرگترین دلیل بر ارزشمند بودن رساله است.
البته احتمال اینکه رساله از تالیفات خود آن بزرگوار باشد و نه استنساخ،منتفی نیست،اما قرائن دیگر این موضوع را تایید نمی کند.
آنجه از متن رساله استفاده می شود این است که از عارفی شرح و توضیح اشعاری خواسته شده و آن عارف به جای شرحآن اشعار،این رساله را نگاشته و با او این چنین خطاب کرده است:
ای برادر، ای رفیق، ای دوست من، ای حبیب من و گاهی هم به آن جناب تعبیر نموده است و این تعبیرات عنایت خاص مجیب به سائل را می رساند.
از نقل برخی مطالب در رساله ،شیعه بودن نگارنده روشن است و نیز اینکه –حتما به خاطر مطالب عرفانی که اظهار می کرده-مورد بی مهری و ازار و اذیت قرار می گرفته است و در بیان این مطلب عبارات بسیار تندی به کار برده است.
نام رساله: هفت وادی، از مقدمه رساله گرفته شد.
اصل رساله در تبریز استنساخ شده و در پایان آن مطلب زیر که ظاهرا جدای از رساله می باشد آمده:
انچه از بدایع فکر در معنی طیر معروف، که به فارسی گنجشک می نامند، ذکر فرمودند، معلوم و محقق شد که گویا بر اسرار معانی واقف شده اند، ولیکن هر حرفی را در هر عالمی به اقتضای ان مقصودی مقرر است .بلی سالکین از هر اسمی رمزی و از هر حرفی سری ادراک می نمایند و این حروفات در مقامی اشاره به تقدیس است:
ک: ای، کف نفسک عما تشتهی به (کذا)هواک،ثم اقبل الی مولاک .
ن: نزه نفسک عما سواه،لتفدی روحک فی هواه.
ج: جانب جناب الحق ،ان بقی فیک من صفات الخلق.
ش: اشکر ربک فی ارضه،لیشکرک فی سمائه و ان کانت السماءفی عالم الا حدیه نفس ارضه.
ک: کفر عنک الحجبات المحدوده،لتعرف ما لا عرفته من المقامات القدسیه.
و انک لو تسمع نغمات هذاالطیر الفانیه.....والسلام علی من اتبع الهدی
گویا همان شخص که باعث نوشتن این رساله شده، از بدایع فکرش در مورد گنجشک مطلبی عرفانی به قلم آورده بوده که صاحب رساله هم از او تمجید نموده و هم مطلبی بر آن افزوده است.
همان گونه که ملاحظه می شود:
1- آقای استادی این اثر را در زمره رسائل ارزشمند عرفانی دانسته اند.
2- بنا بر تشخیص آقای استادی، نسخه موجود، به خط آقای آیت الله حاج سیدمحمد حسن قاضی طبا طبایی، برادر آیت الله علامه طباطبایی صاحب تفسیر معظم المیزان می باشد و نفس استنساخ رساله ای توسط ایشان را فی نفسه، بزرگترین دلیل بر ارزشمند بودن رساله دانسته اند.
3- استنساخ رساله را در زمان بلوغ فکری و علمی و عرفانی آیت الله طباطبایی ذکر کرده اند که خود بیش از پیش اهمیت رساله را در نظر آیت الله استادی افزایش می دهد.
4- آقای استادی تا آنجا به این رساله ارج می گذارد که می نویسد:
البته احتمال اینکه رساله از تالیفات خود ان بزرگوار باشد و نه استنساخ،منتفی نیست.
5- آقای استادی تایید می کنند که:
از نقل برخی مطالب در رساله،شیعه بودن نگارنده روشن است. که تلویحا، قصدشان اثبات قدرت و عظمت تشیع است که در سایه آن چنین آثاری خلق می شود.
6- ایشان تایید می کنند که:
نویسنده حتما بخاطر اظهار مطالب عرفانی، مورد بی مهری و آزار و اذیت قرار می گرفته است.
7- در این رساله، حضرت بهاءالله، دو آیه از قران را با تغییراتی در انها ذکر می کنند. یکی آیه 130 سوره نساء «و یوم یغنی الله کلا من سعته»، و دیگری آیه 23 سوره ق «و جعلنا الیوم بصرک حدیدا». جناب استادی در بخش یادداشتها، تلویحا این تغییرات را مجاز دانسته و در توضیح این آیات نوشته اند:
-اقتباس از آیه 130 سوره نساء
-اقتباس از آیه 23 سوره ق
و همچنین در مورد عبارت کان الله و لم یکن معه شیئ نوشته اند:
«با کمی تفاوت از توحید صدوق ص 145»
8- ظاهرا جناب استادی در قرائت و یا در فهم صحیح تمام یا برخی از کلمات این شعر:
چون تجلی کرد اوصاف قدیم
پس بسوزد وصف حادث را حکیم
دچار تردید بوده اند اما این تردید را ناشی از ضعف خود دانسته و با فروتنی نوشته اند:
«شاید درست نخوانده باشیم»
البته حرف ایشان کاملا صحیح است زیرا کلمه حکیم در واقع و در اصل رساله کلیم بوده و منظور حضرت موسی می باشد اما مهم این است که ایشان ابدا مایل نبوده اند به هیچ وجه نویسنده را مقصر بدانند.
9- در قسمت های مختلف رساله، عبارات یا کلماتی ذکر شده است که از نظر جناب استادی ممکن بوده که در ذهن خوانندگان سوء تفاهم ایجاد کرده و به نویسنده نسبت کم دانشی بدهند لذا و بنا به رسم مصححین نسخ خطی ارزشمند، ایشان سعی نموده اند تا با نظر خودشان، آنها را تصحیح و قابل فهم کرده و اعتبار نویسنده را در انظار بالا ببرند. از آن جمله اند:
متن موجود در رساله
توضیحات آیت الله استادی
با مکان طلب
یعنی به مکان طلب
اعراض نمایند
در اصل اعتراض ننمایند
مخالفت
در اصل مخالف
ور نویسم قلبها بس بشکند
در اصل بس قلبها بشکند
شرح حال عارف ها دل به دل تواند گفت
در اصل شرح حال عارفان دل به دل تواند گفت
و قلبی که به ذکر محبوب پیوست
در اصل وقتیکه به ذکر محبوب پیوست
10 – در نقل اصل بعضی تضمین های رساله نیز توضیحاتی داده اند مثل:
متن موجود در رساله
توضیح ایت الله استادی
در تراب رب الارباب جستن
گفته اند:این التراب و رب الارباب؟
حبیب لو لاک "ما عرفناک"فرموده
ما عرفناک حق معرفتک
11- تا آنجا که توانسته و تشخیص داده اند منابع و مآخذ مطالب مذکوره را آورده اند.
12- هیات علمیه تحریریه "کیهان اندیشه" که طبعا وظیفه نظارتی دارند نیز با انتشار این مطالب ،مخالفتی نداشته اند که بطور ضمنی حمل بر تایید آنها می شود.
دو ستان عزیز شاید بدانید که "ایت الله رضا استادی"(1)،از جمله اساتید مطرح در مقوله های فقهی،اخلاقی ،رجالی،کتاب شناسی،معارف دینی و فهرست نگاریها می باشند و دهها اثرفلسفی و عرفانی را نقد کرده و نسخه های خطی بسیاری را بررسی و تصحیح نمو ده اند و حتی نقدی بر لغت نامه دهخدا نگاشته اند.اخیرا نیز امام جمعه قم شده اند.ایشان همچنین عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از طرف آنها،کاندیدای عضویت در مجلس خبرگان رهبری در سال آینده که یکی از حساس ترین انتخابات سالهای اخیر است می باشتد.همه اینها نشان می دهد که تا چه حد در جامعه اسلامی ایران و مخصوصا در حوزه علمیه قم ،معتبر و شهادتشان محل توجه می باشد.
حال سوال این است که اگر ایشان می دانستند که این اثر از حضرت بهاءالله است باز هم با همین دید به آن می نگریستند؟ حضرت بهاءالله در بسیاری از آثار خود مانند" کتاب ایقان " ،آیات قرانی را با حذف و اضافاتی نقل کرده اند و از این جهت ،شدیدا مورد حمله علما و مخالفان واقع و به کم یا بی دانشی و یا حتی تحریف کلام الهی ،متهم گردیده اند در حالی که جناب استادی بر این عمل، نام اقتباس نهاده و آنرا یکی از روشهای رایج در ادبیات دانسته اند.همین وضع در مورد اشعار بکار رفته در رساله نیز صادق است که جناب استادی،نه تنها محکوم نکرده بلکه حتی با تغییر کلمات ،آنها را به زعم خود اصلاح نموده اند مثلا بجای "عارف ها" کلمه "عارفان" و بجای "قلب ها بس" عبارت "بس قلب ها"را آورده اند تا وزن شعر را تصحیح نموده راه ایراد و اعتراض را بر منتقدین ببندند و یا در جایی که نتو انسته اند معنی کلمه " حکیم" در شعر "پس بسوزد وصف حادث را حکیم" را بیابند،نقص را به خود راجع نموده و نوشته اند که شاید درست نخوانده باشیم و البته حق داشته اند زیرا در اصل رساله این کلمه به صورت "کلیم"آمده و مراد از آن حضرت موسی کلیم الله است.در واقع محبت جناب استادی به نویسنده رساله،که بخشی از آن، از محبت و ارادت ایشان به آیت الله قاضی طباطبایی و بخشی دیگر از قدرت و صلابت صورت و محتوای رساله ناشی می شود باعث شده تا اینگونه به دفاع از رساله بر خیزند.
همان گونه که ذکر شد آیت الله استادی در حوزه علمیه قم بسیار مطرح و معتبر می باشند.اما آیا کدام یک ا ز همفکران و دوستانشان، حاضرند نظرات ایشان مبنی بر ارزشمند بودن "رساله هفت وادی"را تایید کنند؟کدام یک مانند ایشان معتقد خواهند بود که نگارنده شیعه بوده و بخاطر اظهار مسائل عرفانی مورد بی مهری و آزار و اذیت واقع شده اند؟(2)کدامیک به ارادت آیت الله قاضی طباطبایی به نویسنده "هفت وادی" ،اقرار می کنند؟از همه مهم تر،آیا خود جناب استادی،حاضرند مطالبی را که در زمانی نه چندان دور به قلم خود نگاشته اندتایید کرده و پاسخ جم غفیری از دوستان و همکاران خود که آثار حضرت بهاءالله را یکسره و تماما باطل و بی ارزش شمرده و می شمارند را بدهند ودست کم "رساله هفت وادی" را یک استثناء دانسته و دلایل خود را برای دفاع از آن بیان کنند؟
اما در این میان نکات و در پی آنها،سوالاتی نیز مطرح است:
1- حوزه علمیه قم،از مراکز معتبر علوم اسلامی و مخصوصا در زمینه تشیع بوده و افراد و مراجع تقلید بسیاری در آن حضور فعال دارند.این مرکز ،فعالیتهای علمی و فرهنگی و تبلیغاتی فراوانی مخصوصا بعد از انقلاب انجام داده که یکی از آنها تشکیل واحدی برای تحقیق در باره دیانت بابی و بهایی است .
2- "رساله هفت وادی"از آثار مشهور حضرت بهاءالله است که حداقل 35 سال پیش (25 سال قبل از انتشار ان توسط کیهان اندیشه) در زمره انتشارات داخلی جامعه بهایی(اثار قلم اعلی جلد 3) قرار گرفته واکثر بهاییان نسخه ای از آن را در منزل خود دارند.ممکن است گروهی از بهاییان با برخی از آثار حضرت بهاءالله مثل سوره الدم ،صحیفه شطیه و یا لوح ملاح القدس،آشنایی کمتری داشته باشنداما بی گمان "هفت وادی "اینگونه نیست و ،عزیزان سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه علمیه قم و موسسه کیهان نیز قاعدتا باید با این اثر اشنا می بودند علی الخصوص که کتابهای بسیاری از منازل بهاییان در هجوم های گاه و بیگاه به یغما برده شد .
با این مقدمات چند سوال در این جا مطرح است که هر کس بنا به مشرب خود برای انها پاسخهایی خواهد یافت.کسانی ممکن است این اتفاقات را عادی و طبیعی و نهایتا ناشی از یک سهوو یا عدم دقت کافی در امر نظارت بدانند اما احتمالات دیگر نیز منتفی نیست:
1- در اعتبار مقام علمی علامه طباطبایی،صاحب تفسیر معظم "المیزان"کمتر کسی در بین علما تردید کرده است.آیا عجیب نیست که برادر ایشان که خود صاحب مدارج علمی و عرفانی و تحصیلکرده حوزه نجف بوده ،این رساله را استنساخ کرده است؟آیا محتمل نیست که از حقیقت این رساله و نویسنده ان ،مطلع بوده و بنا به اقتضای زمان و مکان ،مصلحت را در این دیده که این گونه نسبت به انتشار آن ،اقدام نموده و سایرین را نیز بهره مند سازد؟استنساخ رساله توسط ایشان ،درسال 1357 هجری قمری یعنی حدودا هفتاد سال پیش و انتشار ان در بین بهاییان سالها بعد از ان صورت گرفت.
2- این نسخه چگونه بدست آن طلبه حوزه علمیه قم رسیده و میزان اطلاع او از آن تا چه حد بوده است؟چرا به آقای استادی مراجعه کرده و مهم تر آنکه چرا دیگر سراغ آنرا نگرفته و یا بعد از انتشار عکس العملی نشان نداده است؟آیا رعایت شرط انصاف و امانت داری،ایجاب نمی کرد که جناب استادی ،حداقل نام آن طلبه که موجد چنین اقدامی بوده است را برده و به این وسیله حق ایشان را نیز مراعات می کردند؟
3- نام "رساله هفت وادی "چگونه برای این متن انتخاب شده است؟نسخه خطی آیت الله قاضی طباطبایی با جمله "بسم الله الر حمن الرحیم و به نستعین" شروع (3)و بدون ذکر خطبه عربی ابتدای رساله ،مستقیمابا قسمت فارسی ادامه می یابد لذا نسخه ایشان ،هیچ اسمی ندارد.جناب استادی،گفته اند که " نام رساله از مقدمه رساله گرفته شد"و از مجموع این مطالب و مخصوصا از فعل "گرفته شد"چنین بر می آید که این نام را آقای استادی انتخاب کرده اند.اما آنچه ایشان مقدمه رساله نامیده اند،گرچه ابتدای رساله اما در واقع جزئی ازمتن اصلی ان است و حتی در نسخه اقای طبا طبایی نیز به صورت مجزا نیامده و مجموع آن از سه خط هم کمتر است در ضمن از همین مقدار کم نیز نام های دیگری مثل "هفت شهر" ،"مراتب سیر سالکان"،هجرت نفس و غیره را هم می توان انتخاب نمود چرا ایشان نام "هفت وادی"را بر گزیده اند و اصولا چرا مقید بوده اند که نام ان را از این مقدمه سه خطی اخذ کنند؟آیا محتمل نیست که ایشان از قبل ( و یا شاید توسط همان طلبه)،با نام آن که در بین بهاییان مشهور بوده آشنایی داشته اند؟
به هر حال نسبت به هیچ کس نباید مایوس و ناامید بود که هدایت نفوس در ید اقتدار خداوند بزرگ است یهدی من یشاء و حتی نگرش کیهان و مسوولان آن نیز ممکن است دستخوش تغییر و تحول شود.چه بسیار نفوس که فقط بخاطر شرایط نابسامان روز گار از بیان ما فی الضمیر خود احتراز و یا حتی بر عکس آن عمل می کنند
در پایان،از آیت الله طباطبایی و آن طلبه گمنام و جناب استادی و همه کسانی که به هر دلیل باعث شدنداین رساله در معرض قرائت و قضاوت عموم قرار گیرد صمیمانه تشکر کرده و مخصوصا جناب استادی را مخاطب می دارم چنانچه به این گونه رسالات علاقه مندند می توان نمونه های دیگری و از آن جمله رساله معروف به "تفسیر کنت کنز....."را معرفی و در اختیار ایشان قرار داد.و مطمئنا ، چنانچه با همان رویه و سجیه نظر نمایند بلاتردید به انتشار ان اقدام می کنند.
یادداشتها
1-در بین فعالین مسائل فرهنگی ،چند نفر با نام "رضا استادی"وجود دارند که در زمینه های وبلاگ نویسی ،امور مربوط به فیلمسازی و غیره فعال هستند اما معرف این اثر به احتمال قریب به یقین و با توجه به سابقه و نوع فعالیت ایشان در نشریه"کیهان اندیشه"،همان ایت الله"رضا استادی" می باشند.
2-البته جناب استادی اشاره نکرده اند که این ازار و اذیت و بی مهری از طرف چه کسانی بوده است ولی احتمالا منظور شان مخالفت علمای متشرع با عرفان و عارفان می باشد.
3- در اصل رساله عبارت "به نستعین" وجود ندارد.
نظر خود را بنویسید
111
11ارسال شده در : 1386/7/28
همه حرفاتون یه مشت مزخرفه
لذت بردم
tabashaارسال شده در : 1386/5/10
اگر جميع به ديده انصاف بنگرند هر آيينه دربرابر مقام اين امر خاضع وخاشع ميگردند.
تحسین
م.ن.ارسال شده در : 1386/4/9
سایت بسیار خوبی دارید. در نهایت خلوص دارید خدمت می کنید. حق پناهتان باشد.
chand nokteh
shokofehارسال شده در : 1386/4/1
سلام.چند نكته مهم:1.كليه تماسهاي بهاييان شنود ميشودبه چند منظورمن جمله با شنود به اختلافهاي خانوادگي بهاييان پي ميبرنديا به روابط پنهان دختروپسرهاي بهايي.شنيدن وپي بردن به ايننوع روابطيا اختلافات محمل وفرصت مناسبي پيش ميايد براي تهديد افشا راز انهادر نزد خانواده هاشان از طرف عوامل اطلاعاتي جهت به كار گرفتن انها درراستاي خبرچيني يا جاسوسي يا سواستفاده هاي ديگر
بسیار جالب
عطاردارسال شده در : 1386/4/1
شینتوی عزیز با نظر دقیق خود به نکته جالب و مهمی اشاره کرده بودند. بسیار متشکرم
بسيار پنداموز و دقيق بود
نارونارسال شده در : 1386/3/31
دوست عزيز به نكته مهمي اشاره نموديد واين خود بيانگراين مطلب است كه تعصبات علت اصلي دوري بشر از حق و حقيقت است. پيامبران الهي ، بواسطه تجلي روح قدسي و حقيقت نورانيشان منبع فيوضات و مصدر الهامات الهيه اند اين قانون حق است پس ما كه ايم و چه ايم كه بخواهيم در قانون حق تصزف كنيم و يا اعتراض نمائيم كه چون مظهر ظهور در لباسي كه ما مي شناسيم و با آيات و قواعدي كه ما قبول داريم و با شرايطي كه ما مي خواهيم ظاهر نشده است براي ما قابل قبول نيست . گل بواسطه حقيقتش گل است و كمال بي انصافي ست كه ما تنها گل مورد علاقه خود را گل بناميم و ساير گلها را از اين چرخه خارج كنيم. انشاالله به ياري حق بتوانيم قلوب خود را از كدورت تعصبات آزاد نموده و مصداق اين بيان مبارك حضرت بهاالله گرديم كه مي فرمايند: " طالب رايحه طيبه باشيم ، از هر گلي انتشار يابد"
تشكروآرزو
حميدارسال شده در : 1386/3/24
شينتوي عزيزنكات جالب ومهمي رااشاره كرده بوديد.اززحمتي كه كشيده ايدمتشكرم.آري ايكاش محققين عزيزاين خاك مقدس،راجع به دين بهائي به چشم انصاف مي نگريستند.آن وقت شايدولوايمان نمي آوردند،مانندمحققان ديگر،آن رامي ستودند( همچون اقبال وعبده وبسياري ديگر).دربارهءآوردن مضمون آيات قران واحاديث درآثارحضرت بهاءالله،شايان ذكراست كه خودائمهءاطهارنيزچنين كرده اند.انشاءالله درآينده دراين موردمقاله اي درسايت خواهم گذاشت.همان طوركه فرموده ايددررديه هابه اين ايرادگرفته بودند، حال آنكه درخوداحاديث اسلامي نيزمشابه آن وجودداردوايرادي هم برائمهءاطهارواردنيست، چنانكه برحضرت بهاءالله نيز واردنيست.قربان شينتوي عزيز وقربان هرمحقق منصف مخلصي كه صرفاً كشف وارائهءحقايق رامدنظردارد.