سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
بهاییان از مداخله در امور سیاسیه ممنوعند و خود را ملزم به اطاعت از حکومت و دولتی که قدرت را در دست دارد می دانند. حضرت بهاء الله سلطنت ظاهره را در ید اقتدار ملوک دانسته وانچه برای خود خواسته اند قلوب مردم است.حضرت عبدالبها نیزفرمودند که ملاک بهایی بودن یا نبودن، عدم مداخله در امور سیاسیه است. حضرت ولی امرالله احبا را متذکر می دارند که اطاعت از حکومت منوط به نوع ان حکومت و یا نحوه به قدرت رسیدن ان نیست و نباید به صرف اینکه مثلا به حکومت استبدادی علاقه ای نداریم و یا به این دلیل که حکومتی از طریق غیر دمکراتیک بر سر کار امده است از ان اطاعت نکنیم. ایشان در عین حال تاکید فرمودند که:
اگر چه احبا باید از دولت متبوع خود،حتی به قیمت فدا کردن کلیه امور و مصالح اداری خویش ،اطاعت کنند،اما تحت هیچ شرایطی نباید اجازه دهند که اعتقادات باطنی و عقاید دینی آنها توسط هر نفس صاحب مقام و اقتداری مورد تجاوز و تخطی قرار گیرد.
و همچنین فرمودند:
با اجرای اصل عدم مداخله در امور سیاسیه، بیت العدل اعظم، هر زمان که شرایط خاص ایجاب و اقتضا نماید ،تصمیم خواهند گرفت که احبا و تشکیلات ملی و محلی انها چگونه با دول متبوعه خود ارتباط برقرار کنند.بدیهی است تاسیس ملکوت الهی بروجه ارض، یک برنامه سیاسی است و تعالیم امر مبارک مشحون از اصول سیاسی است. این واژه به مفهوم علم حکومت و سازماندهی جامعه بشری به کار برده می شود.در عین حال،جامعه بهایی مکررا و موکدا این موضوع که سازمانی سیاسی است را انکار کرده و ان را مردود می شمارد.
ازاین که حضرت بهاءالله امور سیاسیه را به بیت العدل راجع دانسته اند دو مفهوم مستفاد می شود.اول این که بیت العدل مرجع این امور هستند و حق تصمیم گیری در این مورد به بالا ترین مرجع داده شده است وهمه بهاییان بر طبق اعتقادات خود ان تصمیمات را می پذیرند و دوم این که این بیان به تلویح ابلغ از تصریح اشاره می کند که مساله عدم مداخله در امور سیاسیه از جمله امور لن یتغیر و ابدی نبوده و حداقل در حیطه مصادیق خود می تواند تغییر کند زیرا در غیر این صورت جزء امور منصوصه تلقی گشته وبه بیت العدل راجع نمی شد.
این موضوع که حیطه این تعلیم در عمل چگونه تعیین می شود،همیشه محل بحث بوده است اما در گذشته اکثریت بهاییان،حداقل در ایران، این محدوده را بسیارگسترده و وسیع می دانستند.این گستردگی با تعریف انها از حکومت و امور سیاسی مرتبط بود که خود از شکل عمومی حکومت و دولت در کشورهای شرقی ناشی می شد.به دلایل مختلف در مشرق زمین ،دولتها نقش بسیار مهم و فراگیری در زندگی مردم ایفا کرده و امور مردم اکثرا مستقیما و بعضا غیر مستقیم،به نحوی به دولت و مسوولان دولتی مربوط می شود و بدوا و طبعا این تصور ریشه گرفت که هر نوع اعتراض وبه هر شکل، به هر مساله اجتماعی ،لزوما یا اعتراض به دولت است و یا نهایتا به ان منجر خواهد شد و از انجا که اطاعت از حکومت ،خط مشی اصلی بهاییان ایران است نتیجتا بهاییان خود را از این گونه حرکتهای اصلاحی بر کنار وانها را در زمره مصادیق امور سیاسی دانسته و عمدتا در انها شرکت نمی کردند. مثلا فرضا اگر یک شهرک، فاقد اتوبوس شرکت واحد برای رفت و امد اهالی بود و با وجود وعده های شورای محل و یا شهرداری مربوطه به این خواسته طبیعی انها ترتیب اثر داده نمی شد و اهالی تصمیم می گرفتند که به حالت اعتراض در محل شهرداری اجتماع کنندتا به خواسته انها رسیدگی شود کمتر کسی از بهاییان شرکت در این اجتماع را مجاز می دانست . این یک مثال اغراق آمیز اما روشن کننده است.البته نمی توان به این طرز تفکر ایراد گرفت زیرا همان گونه که قبلا ذکر شد،در مشرق زمین،امور اجتماعی به نحو گسترده ای به اصطلاح سیاسی شده اند و بندرت می توان امری و یا عاقبت ان را غیر سیاسی دانست. گویا این حکومتها ضرب المثل معروف یک سوراخ کوچک در یک کشتی بزرگ ،عاقبت باعث غرق شدن ان می شود را دستور العمل اداره کشور می دانند و هر حرکت اعتراض آمیز ولو ساده و کوچک را از نوع همان سوراخ کوچک دانسته و با ان مقابله می کنند و شاید یکی از علل اصلی عملکرد بهاییان در مقابل چنین اقداماتی نیز توجه به همین امر بوده است اما باید توجه داشت که در ساختار کلی جهانی ،تغییرات مهمی بوقوع پیوسته و جامعه بهایی در صورت ادامه چنین سیاستی ،از اهداف عالیه خود و از جمله ارتباط واقعی و مستمرو موثر با اجتماع ،باز می ماند. در این صورت، بهاییان که بطور رسمی و سنتی ،از دسترسی به رسانه های عمومی و خصوصی برای ارتباط با هموطنان خود و رفع سوءتفاهمات موجود ممنوعند، از ارتباطات و تماسهای معمول و موجود و ممکن در اجتماع نیز محروم خواهند ماند.اما ایا براستی طریقه ای وجود دارد که بهاییان ضمن شرکت در این امور،از اصول اعتقادی و اخلاقی خود نیز عدول نکنند؟واقع امر این است که.با کمی تسامح می توان هر امر سیاسی را دارای جنبه اجتماعی نیز دانست و بالعکس.هنر یک بهایی در این است که تا انجا که ممکن است این دو جنبه را از یکدیگر تفکیک کرده و با پرهیز از اقداماتی که ظن مداخله در امور سیاسی را تقویت می کند،با تمام قوا در جهت مداخله در امور اجتماعی کوشا باشد.نمونه بارز این امور ،کمپین یک میلیون امضاء است.
در 22 خرداد ماه سال 1385، پس از تجمع زنان در میدان هفتم تیر و به خشونت کشیده شدن ان حرکت،نهضتی با عنوان کمپین یک میلیون امضاء و با شعار تغییر برای برابری شکل گرفت. این حرکت بر ان بود و هست که با جمع اوری امضاءو افزایش تدریجی ان تا مرز یک میلیون ،قوانین تبعیض امیز علیه زنان مانند نابرابری در حق طلاق،حضانت،دیه،ارث،شهادت دادن،اشتغال و غیره را تغییر دهد.این حرکت بصورت مستقیم و غیر مستقیم با واکنش دولت ایران روبرو شد.عده ای از فعالین انها بازداشت و تعدادی نیز محکوم و سایت خبری1 انها فیلتر شد. در این میان گروهی شدیدا به تبلیغ و فعالیت پرداختند.برخی با ان همنوائی نمودندوبرخی آن را تایید کردند.بخش عظیمی حتی در بین زنان به عناوین مختلف مثل بی فایده دانستن این حرکت، عدم اگاهی، بی تفاوتی، تنبلی، ترس، گرفتاری و غیره از کنار ان گذشتند. تعدادی نیز ان را یک حرکت فمینیستی خوانده و به سخره گرفتند.اما واکنش بهاییان به این رویداد چه بود یا چه می توانست و می تواند باشد؟اگر کسی بگوید بهاییان مجازند و بلکه باید این بیانیه را امضاء کنند چه باید گفت؟ایا با امضاء این بیانیه در امور سیاسیه مداخله شده یا برعکس ،در جهت تحقق یکی از امور مهمه اجتماعی گام برداشته شده است؟ باید دید که امضاء این بیانیه، اقرار به چه چیزی است.این بیانیه می گوید که بعضی ازقوانین مملکتی بین زن و مرد تبعیض قائل می شود. مواردی مثل:
شمول احکام جزائی حتی حکم اعدام برای دختران از سن 9 سالگی که سن تکلیف انان محسوب می شود. نابرابری در تعلق دیه، نابرابری در شهادت دادن، نابرابری درحق طلاق، نابرابری در حق حضانت، نابرابری در حق تصمیم گیری برای مواردی مثل تعیین محل زندگی،اجازه خروج از کشور و مسائل درمانی و حق چند همسری مردان از جمله این قوانین است. مسوولان این حرکت معتقدندکه تغییر این قوانین، هیچ ضدیتی با اسلام ندارد و در این مورد به اظهار نظر برخی شخصیتهای بلند مرتبه مذهبی از جمله ایت الله صانعی، موسوی بجنوردی، جناتی و دیگران استناد می کنند. در عین حال تغییر این قوانین را از تعهدات دولت ایران در قبال جامعه بین اللمللی می دانند زیرا به معاهدات مختلف مثل میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ومیثاق بین المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و اعلامیه جهانی حقوق بشرپای بند است.
حال برای پاسخ به سوال مطرح شده باید در نوع عکس العمل دولت ایران دقت بیشتری کرد.
روش اجراء کمپین، از طریق برگذاری سمینارها و جلسات بحث و گفتگو در تالارها و فرهنگسراها،ارسال جزوه اموزش حقوقی، دوره های اموزش داوطلبان در بخش چهره به چهره از طریق کارگاههای اموزشی، چاپ فرمهای مخصوص برای یکدست شدن همه امضاها و ... می باشد .در ضمن یک سیستم مالی نیز برای اخذ کمکهای مالی به نهضت و ثبت و انجام مراحل لازم حسابداری نیز وجود دارد تا کمکهای حداقل 5000 تومانی را سازماندهی نماید.واضح است که این جریان،دارای یک سازمان منظم است و مهمتر اینکه هیچیک از موارد فوق به شکل مخفیانه، سری، زیر زمینی و بدور از اطلاع دولت انجام نمی گیرد. نه تنها اعضای اصلی و مشهور این حرکت،چهره های شناخته شده ای مثل خانمها شیرین عبادی(رئیس کانون مدافعان حقوق بشر وبرنده جایزه صلح نوبل)، سیمین بهبهانی(شاعره معاصر و معروف)، شهلالاهیجی(نویسنده،مترجم ،ناشر و برنده جایزه معتبر و جهانی آزادی نشر)، و اقایان بابک احمدی (مولف و پژوهشگر)،فریبرز رئیس دانا(اقتصاد دان و پژوهشگر مسائل اجتماعی و سیاسی) و ناصر زرافشان (وکیل مشهور و برنده جایزه بزرگ انجمن قلم امریکا) و شماری دیگر از مشاهیر عرصه های مختلف علم و هنر و سیاست می باشند بلکه اسامی دیگر فعالان نیز در اینترنت و سایت اختصاصی کمپین ،منتشرشده و انها در جلسات علنی سخنرانی و بحث کرده و از مواضع خود دفاع می کنند.حتی فعالان مشهور مذهبی نیزاز اصول نظری این حرکت دفاع کرده اند بنا بر این واضح است که دولت کاملا از وضعیت انها با خبر است و اصولا انها تلاشی در جهت مخفی کردن اقدامات خود انجام نمی دهند و شاید نیازی هم به این کار نمی بینند. لذا، اگر چه مواردی مانند دستگیری بعضی از جمع کنندگان امضاء، دستگیری و محکومیت برخی دیگر،فیلتر کردن سایت های مربوطه واظهار نظرهای پراکنده پاره ای مقامات دولتی و مذهبی در مورد این جریان،ممکن است حمل بر مخالفت و یا عدم رضایت دولت از این حرکت شود اما از طرف دولت ایران، هیچ اعلان رسمی دولتی مبنی بر غیر قانونی بودن این نهضت و مخصوصا اینکه حتی هیچ کس مجاز نیست این کمپین را امضاء کند ،منتشر نشده است. از لحاظ قانون اساسی و رده های پایین تر اجرائی ان نیز،هیچ مستندی دال بر غیر قانونی بودن این امرموجود نیست وبر طبق اصل محکم و جهانی برائت، این حرکت، یک حرکت قانونی است مگر این که دولت خلاف ان را اظهار و اثبات نماید و مادام که چنین نشده امضاء چنین بیانیه ای نمی تواند حکایت از عدم اطاعت از دولت نماید زیرا موضع دولت در این باب از صراحت و وضوح کافی برخوردار نیست.به یاد بیاوریم که ازهمان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357نیزمشخص بود که دولت تازه تاسیس جمهوری اسلامی با سیستم تشکیلاتی بهاییان موافقت ندارد ولی این امر ملاک عمل بهاییان نگردید و تنها زمانی که رسما و از طرف عالی ترین مقامات قضایی کشور،این رای اعلام شد که بهاییان باید سیستم منظم انتخاباتی و تشکیلاتی خود را تعطیل نمایند و ادامه ان وضعیت را مخالف قوانین مملکتی دانستند، چون یک حکم صریح دولتی بود بهاییان به این امر رضایت داده و تشکیلات انتخابی خود را تعطیل نمودند زیرا ا گر چه تعلیق فعالیتهای اداری در جریان پیشرفت امر مبارک اختلالاتی بوجود می اورد اما فی نفسه به منزله ترک اصل وفاداری به امر الهی محسوب نمی شد لذا اطاعت از حکومت،لازم بود.
اما نکته مهمی شایان توجه تام و تمام است و ان این که فرهنگ دمو کراسی در ایران هنوز شکل صحیح خود را نیافته است لذا شرکت در این گونه حرکات نیز باید با صبر و تامل و درایت در خور شان دیانت بهایی انجام شود تا راه هر گونه سوء استفاده و ایراد اتهامات جدید بسته شود.بهاییان در صورت تمایل به امضاء این بیانیه باید شرایط زیر را تصریح نمایند.
امضاء این بیانیه صرفا به معنی تایید مفاد این بیانیه، دال بر لزوم رفع تبعیضات جنسی است زیرا بهاییان معتقد به تساوی حقوق زن و مرد می باشند که در توافق کامل با مفاد بیانیه است. امضاء این بیانیه مطلقا به معنای انتساب بهاییان به جریان مربوطه و یا هیچ حزب و تشکیلات سیاسی دیگری نیست. امضاء این بیانیه مطلقا به معنای قبول و تایید و تعهد شرکت در گروه ها و کارگاههای آموزشی وتعهدارائه کمکهای مالی و یا هر اقدام دیگری که مستلزم ثبت نام افراد به عنوان عضو یا وابسته و غیره است نمی باشد. امضاء این بیانیه مطلقا به معنای اظهار نظر چه له و یا علیه هیچیک از شخصیتهای سیاسی و یا مذهبی نیست. ضمن ابراز احترام به نظرات و اراء دست اندر کاران این حرکت، امضائ این بیانیه مطلقا به معنای قبول و پذیرش تمامیت برنامه های انان نمی باشد. حضرت ولی امرالله در مورد ارتباط با موسسات غیر بهایی می فرمایند:
«...مخاطب ساختن چنین اجتماعاتی با مواضیعی که از یک یا دو جهت با روح تعالیم بهایی هماهنگی دارند دلیل برپذیرش و قبول ان جامعه از طرف سخنگو یا نماینده بهایی نیست. ما باید از هر فرصتی ،هر چند ناچیز،جهت اعلان عمومی امر بهایی و نشان دادن نگرش فراگیر و ازادی خواهانه و نیز اصالت و عدم وابستگی ان استفاده کنیم بدون انکه خود را نسبت به روش انها که هماهنگی کامل با اصول امر بهایی ندارد، چه قولا و چه عملا، متعهد نماییم.»
پی نوشت:
1- //www.weforchange.org
نظر خود را بنویسید