سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
نگاهی به ویژه نامه ایام روزنامه جام جم درباره بهائیان
سردبیر محترم روزنامه جام جم و سایر افرادی که در تهیه ویژه نامه ایام همکاری نموده اند،
مجموعه شصت و چهار صفحه ای که شما تهیه نموده بودید موجی از مباحثات و گفتگو را در بین مردم ایران آغاز نموده است. مردم ایران سالهاست که از اطلاع رسانی صحیح در خصوص دیانت بهائی محرومند. روش کسانی که پیش از این زمام رسانه ها و انتشارات را در دست داشتند این بود که مساله بهائیان تا حد ممکن مسکوت بماند و کوچک جلوه کند تا این آئین رفته رفته از اذهان مردم ایران محو شود . این سیاست که بیش از یکصد و شصت سال توسط حکومتهای مختلف دنبال شد تنها توانست سیر رشد و گسترش آئین بهائی را در کشور مقدس ایران اندکی کند نماید. اما بهیچوجه نتوانست اذهان کنجکاو و علاقه مند جوانان ایرانی را از جستجوی حقیقت باز دارد .
با گسترش روزافزون وسائل ارتباط جمعی و دستیابی جوانان ایرانی به این ابزارهای اطلاع رسانی علی رغم سانسور شدید و محدودیتهای فراوانی که هنوز هم بر این وسایل اعمال میشود، نسل جدید ایرانیان رفته رفته بر عظمت و شکوه آئینی که در دل سرزمینشان رشد و نمو کرده و اکنون در تمامی کشورهای جهان انتشار یافته است، پی می برند. جوان ایرانی با سائقه حقیقت جوئی خود، علی رغم همه بندها و زنجیرهائی که بر چشم و دهان و گوش و اندیشه اش زده اند ، راهی به سوی نور حقیقت میجوید و از اینهمه بی عدالتی و تیرگی و شقاوت که جامعه پیرامونش را فراگرفته بتنگ آمده است. برغم مدعیانی که منع عشق کنند بارقه آفتاب حقیقت که در تعالیم جانبخش حضرت بهاءالله آشکار است، قلب من و تعداد روزافزونی از جوانان ایرانی را روشن نموده و از هر روزنه ای که در دیوار سهمگین سانسور پیدا شود، بدنبال نام و یاد محبوب جهانیان هستیم. پر واضح است که پافشاری لجوجانه متعصبین نادان بر ادامه سیاست سرکوب و سانسور تنها شوق و اشتیاق تشنگان راه حق و حقیقت را دامن زده، و بی تعارف، امید آنان که اضمحلال آئین بهائی را در خیال می پروراندند به یاس مبدل ساخته است.
در دو سال گذشته ، دشمنان این آئین مایوسانه کوشیدند که با انتشار پراکنده اکاذیب و افترائات در روزنامه های کثیر الانتشار، و چند برنامه رادیوئی، در عین حال که سیاست سانسور و سرکوب را دنبال می نمایند، در مقابل توجه روز افزون ما جوانان ایرانی به دیانت بهائی سد و مانعی ایجاد نمایند. ولی گذشت زمان ثابت نمود که این سیاست نیز محکوم به شکست است و با اسبی چوبی نمی توان در میدان شهسواران و جانبازان ترکتازی نمود.
این بود که با بسیج همه امکانات و توانائیهای خود و خلق اکاذیب و افترائات مبتکرانه در قالب ویژه نامه ایام، این بار بکلی بر سیاست سانسور خویش مهر باطل زده و کوششهای مذبوحانه معاندین سابق را بی اعتبار ساخته و فصلی جدید در مبارزه با بهائیان را آغاز نمودند. این اقدام جدید خود دلیلی واضح بر رد فرضیه های باطل دشمنان آئین پروردگار است. آنان در محافل خود چنین می گفتند که: بهائیت یک بدعت است و بدعت با سکوت در مقابل آن از بین خواهد رفت. و نیز بارها در سخنرانی ها و خطبه ها اعلام می نمودند که بهائیان عامل بیگانگان هستند و حال که دست بیگانگان از کشور اسلامی قطع شده ، خودبخود دست نشاندگان آنان نیز از بین خواهند رفت. اما گذشت زمان کذب مخالفان آئین بهائی را آشکار ساخت و انتشار این ویژه نامه در سطحی چنین وسیع و گسترده در سراسر ایران و پخش رایگان آن در اماکن و ادارات مختلف نشان میدهد که بطلان آن ادعا ها اکنون بر گویندگان آنها نیز ثابت شده است. پس از صد و شصت سال توطئه سکوت، جامعه ای دینی، گسترده در پهنه جهانی، پر شور و با نشاط، پویا و بالنده در مقابل چشمان آنان قد بر افراشته است.
سردبیر محترم، در سرآغاز سخن خود، ما جوانان را مورد خطاب قرار داده و دعوت به تحری حقیقت نموده است. از شما می پرسیم آیا راه و رسم تحری حقیقت یک طرفه به قاضی رفتن است؟ آیا نباید در مقابل انتشار اتهامات و افترائات فرصت پاسخگوئی به طرف مقابل داد؟ آیا قانون مطبوعات چنین حقی را بهائیان نمی دهد؟ شما خود مطلعید که جوانان ایرانی اعم از بهائی و غیر بهائی از زمانی که چشم باز میکنند، از طریق مدارس و رادیو و تلویزیون و مطبوعات و کتب و جراید بمباران اطلاعاتی میشوند و اسلام بعنوان تنها دین حق و آخرین دین به آنها ارائه می گردد. هرکس که بخواهد تحقیق و بررسی منصفانه در باره این مدعا نماید از همان ابتدا زبانش بسته و قلمش شکسته میشود. با این حال چگونه ما را دعوت به تحری حقیقت می نمائید؟ آیا منظورتان از تحری حقیقت اینست که حرفهای شما را که هزاران بار شنیده ایم و خوانده ایم و بطلان آن در عمل بر ما آشکار شده است، باز هم بخوانیم و بشنویم و باور کنیم ؟
جناب سردبیر محترم، بهائیان از کودکی فرزندان خود را به تحری حقیقت تعلیم می دهند. آنان فرزندان خود را تشویق می کنند که تورات و انجیل و قران را با علاقه بخوانند و فرا گیرند. آنان به فرزندان خود می آموزند که دین ارثی نیست و باید با تحقیق و تتبع آنرا پذیرفت . هیچیک از فرزندان بهائیان دین خود را به اجبار نپذیرفته است، حکم ارتداد در دیانت بهائی وجود ندارد و اگر فردی بهائی بخواهد دین دیگری اختیار نماید مرتد به حساب نمی آید. البته تحری حقیقت تنها در انتخاب دین نیست بلکه در تمامی موارد افراد باید تحری حقیقت نمایند و با بررسی و مطالعه و مشورت با یکدیگر به حقیقت هر مطلبی پی برند. بعنوان حسن ختام قسمتی از خطابات مبارکه حضرت عبدالبهاء در خصوص تحری حقیقت را زیب این مقال میسازیم1:
(اول اساس بهاء اللّه تحری حقيقت است) يعنی بايد نفوس از تقاليدی که از آباء و اجداد موروث مانده منزه و مقدس گردند * زيرا موسويان تقاليدی دارند زردشتيان تقاليدی دارند مسيحيان تقاليدی دارند بودائيها تقاليدی دارند * هر ملتی تقاليدی دارد گمان ميکند که تقاليد خودش حق است و تقاليد ديگران باطل * مثلاً موسويان گمان ميکنند تقاليد خودشان حق است و تقاليد سائرين باطل * ما ميخواهيم بفهميم کدام يک صحيح است جميع تقاليد که صحيح نيست * اگر بتقاليدی تمسک داشته باشيم مانع است که تقاليد ديگران را درست تحری نمائيم * مثلاً شخص يهودی چون معتقد و متمسک بتقاليدموسويان است ممکن نيست بفهمد ديگران حق هستند * پس بايد تقاليد را بريزد و تحری حقيقت بکند و شايد حق با ديگران باشد * پس تا ترک تقاليد نشود حقيقت جلوه ننمايد *.... مجوسی ميگويد من حقم يهودی ميگويد من حقم مسيحی ميگويد من حقم بوذی ميگويد من حقم چگونه ميشود حق ظاهر شود * پس بايد موسوی ترک تعصب بکند مسيحی ترک تعصب بکند بوذی ترک تعصب بکند تا اينقسم نشود ممکن نيست حقيقت ظاهر شود * شخص کامل عاقل که طالب علم است علم مطلوب اوست هر کس بيان کند، نور محبوب اوست در هر زجاج بدرخشد، گل محبوب اوست در هر زمين که برويد * نيّر اعظم فيض بخش الهی است از هر مطلعی طالع شود * نبايد تعصب داشت بلکه بايد عاشق آفتاب بود خواه از مطلع موسوی طالع شود خواه از مطلع محمدی خواه از مطلع عيسوی آفتاب آفتابست * پس حقيقت مقصود انسان است از هرکس بشنود * اينست مسئله تحری حقيقت * نتيجه اين بحث چه ميشود نتيجه اينستکه جميع ملل عالم بايد آنچه شنيده اند بگذارند نه بهيچ ملتی متمسک باشند و نه از هيچ ملتی متنفر * شايد آن ملتی را که متنفر است آن حق باشد و آن ملتی که بآن متمسک باطل باشد وقتی که آنها را ترک کرد نه ملتی را متمسک نه ملتی را متنفر آنوقت تحری حقيقت ميکند و عاقبت ملاحظه مينمايد که حقيقت اديان الهی يکی است اختلاف در تقاليد است تحری حقيقت سبب ميشود که جميع بشر متفق ميشوند * اين يک اساس از اساس بهاء اللّه است *
منبع:
1.خطابات مبارکه جلد 1 صفحه 139
نظر خود را بنویسید
فكر كنم ترد شدن يعني فرد را
مهديارسال شده در : 1391/10/27
فكر كنم ترد شدن يعني فرد را سوخاري ميكنند و بعدش هم ميشكنندش بعضي چيزهاي ترد را نميشود سوخاري كرد مثل چغندر كه ترد هست ولي سوخاري نميشه
ترد؟
حسینارسال شده در : 1391/10/18
هادی جان، ترد شدن یعنی چه؟
tahari
hadiارسال شده در : 1391/9/28
به به چه تحری حقیقتی که هر کس ذره ای به دین دیگری متمایل شود ترد شده و جامعه بهایی او را مرده می انگارد.
تناقض ها در بهائیت بسیار آشکار است.