سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
ازجمله عواقب شوم بهائی ستیزی برای بهائی ستیزانی چون كیهانیان و جام جمیان و فصل نامه نویسان ودیگران، یكی هم این بوده است كه گاه بغض وكین نسبت به ادیان بابی وبهائی چنان چشمان سر وسرّ ایشان رابسته است وبه فرمودهء قران مجید چنان برقلوبشان مُهرغفلت نهاده است كه ضمن ایراد وتوهین به آثارحضرت باب(ص) وحضرت بهاءالله (ص)، به خوداسلام عزیزوحضرت رسول اكرم (ص) وائمهء اطهار(ع) نیزتوهین وبی احترامی نموده اند!
ازجملهء چندین مورد ازاین قبیل موارد آن كه حضرت عبدالبهاء دریكی ازخطابه هایشان می فرمایند:
«هو اللّه امروز میخواهم قدری از مصائب جمال مبارک برای شما بیان کنم در سال سوم ظهور باب یکروز جمال مبارک را در طهران حبس نمودند فردا جمعی از امراء و وزراء دولت اعتراض کردند و وساطت نمودند جمال مبارک بیرون آمدند بعد در سفر مازندران وقتیکه رو بقلعه شیخ طبرسی تشریف میبردند شبانه جمعی سوار ریختند و جمال مبارک را با یازده نفر گرفتند بردند بشهر آمل روزی جمیع علماء در مسجد مجتمع شدند و جمال مبارک را حاضر کردند و اهل شهر آمل نیز جمع شدند هر صنفی با اسلحه ئی نجّار با تیشه قصّاب با ساطور زارع با بیل و کلنگ مقصودشان این بود که به هیئت اجتماع جمال مبارک را شهید نمایند علماء شروع به سؤالات علمیه نمودند هر سؤالی کردند جواب کافی شافی شنیدند جمال مبارک حقیقت ظهور را بادلّه و براهین ثابت فرمودند علماء عاجز ماندند در صدد بر آمدند که از نوشتجات چیزی بدست آرند لوحی از الواح نقطه اولی از جیب یکی از خادمین جمال مبارک که موسوم بملاباقر بود در آوردند در آن لوح یک فقره از بیانات حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام بود که میفرماید: «محو الموهوم و صحو المعلوم». ملا علی جانکه یکی از علمای آمل بود صدا را بخنده بلند کرد گفت فضیلت باب معلوم شد کسیکه صحو را بصاد بنویسد دیگر مرتبه علمش معلومست صحو باید بسین نوشته شود باب غلط نوشته جمال مبارک فرمودند جناب آخوند شما خطا کردید و نفهمیدید این عبارت کلام حضرت امیر مؤمنان است در جواب کمیل ابن زیاد نخعی در وقتیکه از آن حضرت سؤال از حقیقت مینماید چند فقره جواب میفرمایند در هر مرتبه عرض میکند زدنی بیاناً تا آنکه میفرمایند محو الموهوم و صحو المعلوم یعنی کسیکه طالب فهم حقیقت و وصول بحق است باید قلب را از موهومات و مسموعات تقالید پاک و مقدس نماید و ناظر شود بآنچه مظهر ظهور میفرماید ازموهوم بگذرد و به معلوم ناظر گردد. در وقت ظهور رسول اللّه یهود و نصاری هرگاه موهومات و مسموعات خود را گذارده بودند و بآن حضرت ناظر شده بودند بحقیقت میرسیدند. این کلمهء صحو بصاد بمعنی هوشیاری است و سهو بسین بمعنی فراموشی و غفلت است بسیار فرق است مابین این دو کلمه شما سهو نمودید و غفلت کردید این عبارت صحیح نوشته شده چون این بیانات در مجمع حضور خواص و عوام از لسان مبارک ظاهر شد جمیع مبهوت شدند و جهل آن مجتهد واضح شد و کل دانستند که آن آخوند از علم عاری و بریست این فقره بسیار بر علما گران آمد و دانستند که اگر جمال مبارک چند مجلس در ملأ عام بیانات بفرمایند اکثر خلق تصدیق ایشان خواهند نمود لذا متّفق شدند که حکم بر قتل جمال مبارک دهند ...» ( نطق مبارک شنبه ١٦ ذیقعده ١٣٢٩، در منزل مبارک در پاریس ٧ نوامبر ١٩١١).
اما تأسف برانگیزترآن كه پس ازگذشت بیش ازیك قرن ونیم هنوزبهائی ستیزان بی انصاف ونامهربان درس عبرت نگرفته وكما كان ضمن توهین به مقدسات دیانت بهائی، به توهین های مشابهی به خوداسلام عزیزنیزمی پردازند! مورداخیرازاین قبیل دسته گل های محققین وعلمای به ظاهرآراسته وبه باطن كاسته، موردی است كه فصل نامهء تاریخی وسیاسی شمارهء 17 ویژهء بهائیت چاپ تابستان 1386، درمقاله ای ازآقای احسان الله شكراللهی طالقانی تحت عنوان «خشت اول: بازشناسی وبازخوانی اسناد ونسخه های توبه نامهء سید علی محمّدباب، به آب داده است!(1)
جناب احسان الله شكراللهی طالقانی درمقالهء مزبورضمن آوردن نقل قولی منتسب به حضرت باب كه فرموده اند:...صفحهء عربی به جهت خلاصی كل عرض شده به نظرشریف خواهد رسید كه ثلج الفؤاد وساكن القلب باشند...(2)، دریادداشت شمارهء 15 درصفحهء175 فصل نامهء مزبورچنین افاضات فرموده اند: استادحائری این تركیب ثلج الفؤاد یا برف قلب راتركیبی بسیارضعیف ونازل درزبان عربی دانسته اند كه مفهومی شبیه دل خنك كردن را ازآن می جسته واین خودیكی ازنشانه های بی سوادی وكم مایگی سیدعلی محمدباب است. غافل از آن كه اصطلاح ثلج الفؤاد را قبل ازحضرت باب، ائمهء اطهاربه كاربرده اند! ازجمله امام صادق(ع) دركتاب مشهورشیعیان، اصول كافی، جلد3، ص286، باب تفریج كرب المؤمن )گشودن گرفتاری مؤمن) می فرمایند: مَن نَفّسَ عَن مؤمِنٍ كُربَةً نَفّسَ اللهُ عَنهُ كُرَبَ الآخِرَةِ وَخَرَجَ مِن قَبرِهِ وَهُوَ ثَلِجُ الفُؤادِ... )كسی كه مؤمنی رااز گرفتاری نجات دهد، خدا او را ازگرفتاری های آخرت نجات بخشد وازگورش با دل خنك شده ومسرور درآید...)
ای كاش جنابان حائری وشكراللهی كه ازمعارف واصطلاحات ائمهء اطهارع غافل شده اند، حدّ اقل به علوم اكتسابی خود رجوع می كردند وكتاب لغت عربی راملاحظه می نمودند كه ببینند مثلاً در فرهنگ نوین عربی- فارسی، تألیف سیدمصطفی طباطبائی، ثلج رابه معنی خنك شدن ونیزكنایه از راضی وخوشنود شدن آورده است. آیا به اصطلاح علما و محققین ومورخینی چون اینان كه درموضوعات دینی اسلامی وبابی وبهائی دست به قلم برده اند، نباید زبان عربی وادبیات عرب بیاموزند، آن گاه دم از تركیبی بسیارضعیف ونازل درزبان عربی زنند؟!! همچنین درهمان اصول كافی، ج3، ص251، درحدیثی ازهمان امام هُمام، تعبیرأبیضُ مِنَ الثَلج )سفیدترازبرف) به كاررفته! آری، اگراین عزیزان به خودزحمت می دادند ودرگوگل سرچ می كردند، مواردزیادی ازكاربرداصطلاح مزبوررادرآثاراسلامی می دیدند ولازم نبود چنین دسته گلی به آب دهند!
ایشان ازاین لطیفهء ربانی غافل اند كه آثارانبیاء الهی ازیك سرچشمه است. حضرت باب بارها فرموده اند كه علمشان مدرسی واكتسابی نیست بلكه لدنّی وخدائی وفطری همچون علم انبیاء وائمه می باشد! عاشقان وعارفان معارف ربانی اند كه افئده وقلوب پاكشان ارتباط عجیب ومعجزآسای باطنی والهی علم مربیان آسمانی را علیرغم اختلافات ظاهری زمانی ومكانی آنها درمی یابد. چه كه منبع علم آن مربیان آسمانی واحداست، و كلّشان نیزحكم یك نفس ویك حقیقت را دارندوعلمشان ورای محدودیت های عالم مادی وزمان ومكان به هم مرتبط ومتحد است! فسبحان الله الذی ارسلهم اجمعین!
آری حضرت باب بارها فرموده بودند كه علم ائمه وایشان باعلم اكتسابی آخوندها وآیات عظام وسایرعلمای دیگرادیان متفاوت است! برای همین است كه دریكی ازدواثرمنتسب به حضرت باب كه مورداستناد آقای شكراللهی در فصل نامهء مزبوراست، حضرتشان فرموده اند كه ایشان مدعی علمی اكتسابی نیستند واگرمردم دنبال كسی برای تقلید می گردند باید بروند دنبال كسی كه علوم اكتسابی خوانده، نه حضرتشان كه علمی جزعلم فطری ندارند! زیرا شأن مربیان آسمانی وعلم فطری ایشان فوق علوم ظاهره وتقلید عوام ازصاحبان چنان علوم تیرهء اكتسابی است. آن كه به دنبال علم فطری انبیاست كافی است كه قلبش خا لص ومتقی ومنقطع ازغیرخدا باشد، آن وقت ولو از سواد ظاهره وعلوم اكتسابی بشری محروم باشد، ازمظهرظهورالهی می آموزد. چه كه این مقام، مقام اتّقوا اللهَ وَ یعَلِمُكُمُ اللهُ است (تقوای الهی داشته باشید وخدابه شما خواهد آموخت). این مقام، مقام ِعلمی كه ز حق رسیده درسینه بود درسی نبودهرآنچه درسینه بود
می باشد! به همین جهت است كه بعضی صاحبان علوم ظاهره نیزبه خاطرعدم خلوصسشان ازآن محروم مانده اند. حضرت بهاءالله دراین خصوص دركتاب مستطاب ایقان می فرمایند: فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد. این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است. چنانچه حال عبادی چند موجودند که حرفی از رسوم علم ندیدهاند و بر رفرف علم جالسند و از سحاب فیض الهی ریاض قلوبشان به گل های حکمت و لاله های معرفت تزیین یافته. فَطُوبی لِلمُخلِصینَ مِن اَنوارِ یومٍ عَظیمٍ.
به علت تفاوت همین دونوع علم اكتسابی است كه علما وآخوندها باعلم فطری موعوداسلام، حضرت باب، ونفس مباركشان مخالفت كرده ومی كنند! در صص 30 و 43 كتاب مفتاح الابواب زعیم الدوله، ترجمۀ ردیه نویس ضد بهایی، آقای حسن فرید گلپایگانی، كه درلیست كتب ردیهء مورد تأكید جام جمیان درصفحهء 47 ویژه نامهء ایام، مقام اول رادارد، از جمله ازائمه اطهار(ع) دربارهء قائم موعود نقل شده است كه فرموده اند: تمام ادیان و مذاهب را از میان مردم بر می دارد تا جز دین خالص، دینی و مذهبی در عالم باقی نماند... پس بدعتی را نمی گذارد مگر آنكه آنرا زائل و باطل كند...،... در زمان وی جز دین خالص از رأی و نظر، باقی نخواهد ماند، در غالب احكامش با آراء علما مخالفت می كند؛ به این جهت آنان از آن آقا ملول می شوند، زیرا خواهند دانست كه بساط اجتهاد آنان در هم پیچیده می شود. وملاحظه می فرمائید كه چنین نیزشده است! متأسفانه چنین بودكه آقایان حائری وشكراللهی كه خودرالابد محقق وصاحب علوم اكتسابی می دانند، خواسته وناخواسته، با محبوب معنوی خودكه 164 سال است ظاهرشده است مخالفت ورزیده ومی ورزند وازفرط بغض نسبت به حضرتشان، به ائمهء اطهار(ع) نیزتوهین می نمایند! باشد كه امثال جناب شكراللهی نیزبه جای تكیه برعلوم اكتسابی كه بدون علوم ربانی وآیات وحیانی وبدون خلوص قلب وتقوی وانصاف، ممكن است به مصداق العلمُ حِجابُ الاكبر(علم بزرگ ترین حجاب ومانع است) منجربه كبروغرورومحرومیت ابدی ازفضائل وكمالات ربّانی گردد، به سوی محبوب حقیقیشان كه 164 سال است ازخاك عزیزایران آشكارشده بشتابند و به مقصد حقیقی ازحیات پی برند و سدّ راه تحقیق وتفكروشناخت صحیح هموطنان عزیزنیزدربارهء ادیان بابی وبهائی نگردند وشكرالهی به جای آورند تامسمّی واسم شریفشان ــ شكراللهی ــ با هم مطابق آید.
ما اهل بها ازامثال جناب شكراللهی واستادحائری وفصل نامه نویسان وجام جمیان وكیهانیان وسایربهائی ستیزان توقع نداریم كه به خاطرتوهین به مقدسات بابی وبهائی ازبهائیان ونیزآنان كه برای عقایدهمهء انسان ها احترام قائلند، عذرخواهی نمایند! ایشان رادراین خصوص به خدا وامی گذاریم وطبق فرمان محبوب ابهایمان، حضرت بهاءالله، برایشان دعا می كنیم وآرزوداریم روزی برسد كه به قوهء نفوذكلام الهی ایشان را درآغوش مهرومحبت كشیم! اما نمی دانیم ایشان به خاطرتوهین به امام جعفرصادق(ع) پاسخ آیات عظام راچه خواهند داد! اما ازآن هم مهم تر، پاسخ ایشان به هموطنان عزیزاست! آیا چنین بهائی ستیزان به ظاهرمحقق وعالمی، با نشراین همه اكاذیب وافتراآت تكراری، آن هم با چنین اشتباهات ورسوائی ها وافتضاحاتی، هنوزهم گمان می كنند باید قیم و وكیل و ولی ملت شریف ایران درتحقیق وشناخت ادیان بابی وبهائی باشند؟! آیا بهترنیست همان طوركه آیات عظامشان دررساله هایشان نوشته اند، تحقیق دربارهء ادیان بابی وبهائی ودرستی یا نادرستی آنها را كه ازمقوله های اصول دین است ونه فروع دین كه نیازبه تقلید داشته باشد، به خودهموطنان عزیزبسپارند تا هریك ازایشان، خودبا قلبی پاك وخالص وروحی آزاد از پیشداوری ها وتعصبات، دركتب وآثاربهائی جستجو وتعمق وتفكرنماید وفارغ ازتشویش متهم شدن به تكفیر وارتداد وبدون ترس ازعواقب مالی ونامی وجانی ازطرف بهائی ستیزان، حضرت باب وبهاءالله رابشناسد؟!
حضرت بهاءالله می فرمایند: اگرنفسی دركتب مُنزَله ازسماء احدیه به دیدهء بصیرت مشاهده نماید وتفكركند، ادراك می نماید كه مقصود آنست جمیع نفوس، نفس واحده مشاهده شوند تا درجمیع قلوب نقشِ خاتم ِالمُلكُ للّه منطبع شود وشموس عنایت واشراقات انجم فضل ورحمت، جمیع رااحاطه نماید. حق جل جلاله ازبرای خودچیزی اخذننموده؛ نه ازاطاعت عالم به او نفعی راجع، ونه ازترك آن نقصی وارد... مشاهده فرمائید سال هاست نه ارض ساكن است ونه اهل آن؛ گاهی به حرب مشغول وهنگامی به بلاهای ناگهانی معذ ّب؛ بأسا وضرّاء ارض رااحاطه نموده، معذلك احدی آگاه نه كه سبب آن چیست وعلت آن چه؟ اگرناصح ِ حقیقی كلمه فرموده، آن را برفساد حمل نموده اند وازاونپذیرفته اند. انسان متحیركه چه گوید وچه عرض نماید! دونفس دیده نمی شود كه فی الحقیقه درظاهروباطن متحد باشند! آثارنفاق درآفاق موجودومشهود؛ مع آن كه كلّ ازبرای اتحاد واتفاق خلق شده اند. حضرت موجود می فرماید: ای دوستان سراپردهء یگانگی بلندشد، به چشم بیگانگان یكدیگررا مبینید؛ همه بارِ یك دارید وبرگ یك شاخسار... ای حبیب من! كلمهء الهی سلطان كلمات است ونفوذآن لا تُحصی ... بسیارحیف است كه انسان خودرا ازأثمار شجرهء حكمت ممنوع سازد. ایام وساعات درمرور است. ید قدرت اِن شاءالله جمیع راحفظ فرماید وبه افق دانائی كشاند. اِنّ ربّنا الرّحمن لَهُوَ المُؤیدُ العَلیمُ الحَكیم(3)
یادداشت ها:
1- پاسخ مقالهء ایشان درمقاله ای دیگرداده شده است كه ان شاءالله درهمین سایت دردسترس عزیزان قرارخواهدگرفت.
2- همان فصل نامه، ص166.
3- لوح مقصود، ازآثارحضرت بهاءالله.
نظر خود را بنویسید
سپاس
mehranارسال شده در : 1386/10/20
حامد عزیز حق یار و نگهدارت باشد بسیار عالی بود