سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
ازآغازظهورادیان بابی وبهائی سعی بسیار شده که، این دوآئین الهی را مخالف دیانت مقدس اسلام، و بهائیان را دشمن مسلمانان عزیز و عامل تفرقه درآئین ایشان معرفی نمایند! حال آن كه نه تنها چنین نبوده و نیست، بلكه ادیان بابی وبهائی مُثبت ومؤیدِ اسلام عزیزونیزسایرادیان آسمانی، وبهائیان خیر خواه مسلمین وسایر اهل عالم ازهرملت ومذهب ونژاد بوده وهستند. شواهد زیادی ازحقایق فوق دركتب و آثار وحیانی بابی وبهائی موجوداست كه درزیرنمونه ای ازآنها راملاحظه می فرمائید:
هواللّه
............قدری از صحبت هائیکه در اروپا و امریکا شده بود و در جرائد نشر یافته بود برای آنها بیان نمودم که اینطور نیست که آنها فهمیده اند. مثلاً گمان مینمودند که ما دشمن حضرت رسول هستیم ولی این همه صحبتها که در کنائس و معابد یهود در اثبات حقّانیت حضرت رسول گردید بعضی از این سوء تفاهم ها را رفع نمود. امروز مفتی میگفت که فی الحقیقه این صحبت ها که در جرائد بود خیلی اوهامات را زائل کرد، ...... فیلسوف وامبری که در بوداپست بود و بهیچ یک از ادیان معتقد نبود و سالهای سال در اسلامبول و افغانستان و ترکستان و ایران سفر کرده بود و السن این ممالک را بخوبی می دانست بمن گفت که از یک چیز خیلی متعجّب و حیران شدم من که وامبری هستم جرئت نمیکنم و نمیتوانم در کلیسای یهود اسم مسیح را به احترام ببرم ولی شما با این شجاعت و قوّت در معبد یهود اثبات نمودید که مسیح کلمة اللّه و روح اللّه بود.
در امریکا بعضی اعلان ها کردند که این شخص دشمن مسیح است و در وقت ورود بامریکا در جرائد چاپ نمودند که دشمن مسیح وارد شده. حتّی در واشنگتن در کلیسائی که جمّ غفیری حاضر بودند صحبت شد چون از کلیسا بیرون آمدیم رساله ئی نوشته بودند چند ورق که این بهائیان دشمن مسیح هستند بنیان او را خراب میکنند مسیحی که جانش را فدای ما میکرد، آیا جائز است که ما او را برای این شخص رها کنیم؟ حتّی بسته ئی از این اوراق را در کالسکه من انداختند لیکن هیچکس گوش نمیداد و جمیع اظهار سرور و ممنونیت مینمودند. بی انصافی است از مردمی که میگویند ما دشمن مسیح هستیم. ما که جانمان را فدای او میکنیم دشمن هستیم و آنها دوست؟
آنها که باسم مسیح در نهایت خوشی در نهایت فرح و سرور زندگانی میکنند و در دیرهای مانند قصور منزل دارند،میگویند ما دوست هستیم در حالی که مشغول خوردن شراب و کباب هستند. یک شخص بود میان نصاری، از اعظم علماء از کاتولیکها که او را کاردینال میگویند و در میان ارتودکسها پاتریک میگویند باری بعد از پاپ، کاردینال است. این کاردینال در امریکا معتبر و با نفوذ است. چون کاتولیک ها در امریکا زیاد هستند و متعصّب، خیلی پاپی من شدند که این شخص دشمن مسیح است و در محافل و مجالس میگفتند که دشمن مسیح آمده است هادم بنیان مسیح است مخرّب شریعت مسیح است. من هیچ نمیگفتم هر چه میآمدند میگفتند که چنین و چنان میگویند ابداً گوش ندادم تا اینکه در شهر دنور وارد شدم. گفتند که دیروز پریروز یک مُظاهرهء دینی شده است کاردینال آمده است تا کلیسای تازه ئی را ساخته اند باز نماید، در گشودن کلیسا خیلی با طنطنه و دبدبه آمده است و بعظمت و جلال داخل شده تاجی مرصّع بر سر صولجان مرصّع در دست لباسهای حریر و زربفت در تن و جمیع کشیشها که همراه بودند مجلّل با کلاه ها و لباس های طلا کاری آمدند. باری این حشمت کاردینال و این اقتدار او خیلی در انظار جلوه کرده بود زیرا در وقتی که وارد کلیسا شده پانزده هزار نفر سجده نمودند. بعضی این مطالب را ذکر میکردند که فی الحقیقه نمایش دینی بود من دیدم که از حدّ تجاوز کرده. گذشت. جمعیتی شد، آنجا رفتم صحبت داشتم. صحبت مفصّل شد. گفتم حضرات، اینجا آمدم از قرار مسموع نمایش دینی عظیمی در اینجا واقع شده است یک نمایش که مثل و نظیری نداشته است این نمایش نظیر نمایشی است که حضرت مسیح در اورشلیم کرد و حضرت کاردینال در دنور (Denver) اظهار نمود فقط یک فرق جزئی درمیان. در آن نمایش الهی بر سر حضرت مسیح تاجی از خار بود لکن در این نمایش بر سر حضرت کاردینال تاجی مرصّع. در آن نمایش البسه حضرت مسیح پاره پاره بود، در این نمایش البسه کاردینال حریر و زربفت. در آن نمایش کسانیکه همراه حضرت مسیح بودند همواره در مصیبت و بلا، در این نمایش نفوسی که با کاردینال بودند در کمال عزّت و افتخار. در آن نمایش جمیع مردم سبّ و لعن میکردند و در این نمایش جمیع نفوس صلواة و تعریف و توصیف. در آن نمایش خضوع و خشوع و تذلّل و انکسار و تبتّل و ابتهال بود، در این نمایش عظمت و ثروت و اقتدار. آن نمایش بر روی صلیب بود، این نمایش بر روی محراب در نهایت تزیین. فرق همین قدر بود.
واقعاً مردم چقدر نادان هستند تعریف میکردند که چقدر نمایش خوبی بود. گفتم حضرت مسیح جمیع صدمات و رزایا و مصائب و بلایا را میکشید و لیل و نهار در توی این بیابانها تنها و بینوا. خوراکش گیاه، بر سرش خار، چراغش ستاره های آسمان، هر روزی در یک صحرائی سرگردان .حالا حضرات در نهایت حشمت و عزّت در دیرهای بزرگ، که بهترین قصوراست کیف میکنند و میگویند ما شاگردان مسیح هستیم. شاگرد باید متابعت معلّم بکند.تا جمیع اطوار و رفتار او مطابق تعالیم استاد باشد. ولی اینها دستگاهی دارند،اوقاف و واردات بسیار دارند و شب و روز منهمک در جمیع شهوات. کو آن نفحات انقطاع حضرت مسیح؟
کسانی که در امریکا با ما تعرّضی نکردند یهود بودند. حقیقتاً محافل خوبی تشکیل کردند و مرا دعوت نمودند و من رفتم صحبت کردم بسیار مسرور شدند و بی نهایت اظهار فرح نمودند. در سانفرانسیسکو جمیعاً اظهار سرور و فرح نمودند هیچ این ایراد ها نبود بعد از این صحبتها خاخام گفت :
ما گمان میکردیم که شرق خاموش شده بود.معلوم است که شرق، شرق است این صحبتها که شنیدیم مثل صحبتهای انبیاء و آباء جلیله پیش ما است ...
و بدرجه ئی تأثیر کرد که کاغذی آمده است که این صحبتهاکه در معبد یهود شد تأثیرش باندازه ئی بود که چون کلیساینصاری خراب شده خاخام آمده است پیش کشیش کلیسا و گفته است که کلیسای شما خراب شده است و چندی طول میکشد تا ساخته شود. بیائید در معبد ما هر طوری که میل دارید نماز و دعابخوانید شنبه مال ما و یکشنبه مال شما.
نطق حضرت عبدالبهاء در حیفا ٢٤ محرّم الحرام ١٣٣٢
نظر خود را بنویسید
هر چه بگم باز کم
ندای سیمرغارسال شده در : 1386/11/3
الله ابهی
واقعا عالی بود. یک بود. این نطق را تا بهحال نخونده بودم. واقعا لذت بردم.
متشکر از شما به خاطر این نطق زیبا