×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

افعال معکوس - قسمت دوم
1386/11/28

این یک نوشته طنز است. قصد نویسنده به هیچ روی اهانت و یا استهزاء هیچ شخص و یا گروهی نبوده و اگربا وجود تمام تلاشی که انجام شده، باز چنین حالتی ناخواسته پیش امده، عذر خواهی نگارنده را از قبل بپذیرید که این از مقتضیات طنز است و بی یال و دم و اشکم نمی شود، یعنی می شود ولی دیگر، شیر نمی شود.
دادستان شیراز
حجت الاسلام والمسلمین جابر بانشی دادستان عمومی و انقلاب شیراز:
بهایی موجود در زندان شیراز، به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی شده اند. متأسفانه برخی از رسانه های بیگانه و دشمنان نظام اتهام این افراد دستگیر شده را عقیدتی و مذهبی عنوان كرده اند در حالی كه این افراد با گروههای غیرقانونی در ارتباط نزدیك بوده و علیه نظام جمهوری اسلامی تبلیغ می كردن. نفر از این بهاییان با تشكیل گروههای غیرقانونی و فریب مردم به تبلیغ علیه نظام می پرداختند كه شناسایی و دستگیر شدند. (حجت الاسلام والمسلمین «جابر بانشی» دادستان عمومی و انقلاب شیراز)
وجدان: ها دادستان! ها مَ از تو انتظار داشتم که داد اینا رو بستانی، نه که دادشونو در بیاری. ها اگه رخصت بدی، مَ چند تا سوال از تو دارم.
اول: ای که اینا عضو موسسه غیر دولتی پژوهشی کودکان دنیا بیدن که غیر دولتی بید. در وزارت کشور هم ثبت شده بید. از شورای شهر هم برا ای کار مجوز داشتند. ها ای کجاش می شه غیر قانونی؟
دویّم: ای که اگه غیر قانونی بید، اول باید وزارت کشور رو دستگیر می کردی، بعد شورای شهر و بعدشم همو موسسه رو. همه جا اگه دستشون برسه، اول می رن سراغ رئیس.
دادستان: ها اینا مردم رو فریب می دادن.
وجدان: ها اینا که رفع اشکالات درسی می کردن، نقاشی و کاردستی یادشون می دادن. مهارتهای زندگی رو به کودکان و نوجوانان خانواده های کم بضاعت، یاد می دادن، ها اینا می شه فریب مردم!؟ یعنی اینا راه حل مسائل درسی رو اشتباهی به بچه ها می گفتن و ای جوری فریبشون می دادن؟ بهشون گفته بیدن دو در سه می شه یک؟ گفته بیدن مسواک برا دنونا ضرر داره؟ گفته بیدن موز رو باید با پوست خورد یا با رنگ قرمز باید رنگش کرد؟ طرز تهیه ترقه رو یادشون می دادن؟ اخه حداقل یه مثال می اوردی که اینا چه جوری مردمو فریب می دادن.
دادستان: ها اینا یه کتاب داشتن به اسم نسائم تایید که ای مال بهاییا بید. همینو هم یاد می دادن.
وجدان: مگه حضرت علی نفرمود «نگاه نکن که کی میگه، ببین چی میگه» نسائم تایید که بهاییها هم برا کلاسهای اطفال و نوجوونای خودشونم از او استفاده می کردند. ولی توی ای کتاب اسم بهایی نیست.
دادستان: اینا علیه نظام جمهوری اسلامی، تبلیغ می کردن.
وجدان: اخه چه جوری و علیه کدوم قسمت نظام تبلیغ می کردن؟ کتابهایی که استفاده می کردن، اکثرش تو بازار فروش می ره. مطالب نسائم تایید هم چیزی نیس که بشه گفت تبلیغ علیه نظام. مسائل اخلاقی و نظافتی و تربیتی مطرح می شده. توی اون ننوشته که قائم ال محمد ظهور کرده. ننوشته یه دین جدید اومده. ننوشته خداوند تا اخر دنیا پیامبر می فرسته. اصلا ای چیزا رو نمی شه همی جوری به یه بچه گفت. اونا که از ای چیزا چیزی نَ وَ فهمن.

دادستان: یعنی تو می گی اینا برا چی رفتن توی ای محله ها؟
وجدان: خب اگه جمهوری اسلامی خودش ای کلاسها رو برا ای بچه ها می ذاشت، دیگه اینا نمی رفتن اونجا درس بدن. اخه تو یه نگاه به عکس ای محله ها بکن. به ای بچه های معصوم که تو کوچه ها ویلون و سرگردونن. اخه اینا چه گناهی دارن. ای بهاییا رو که گرفتی هیچ، حداقل پیشنهاد کن یه بودجه تصویب بشه برا رسیدگی به حال ای خانواده های مستضعف. شاید ای جریان باعث بشه یه کمی هم به فکر ای بیچاره ها بیفتن.
دادستان: ها هر چی مَ می گم، تو یه چیزی می گی. ها بله. همه اینا که مَ گفتم، از افعال معکوس بید. حالا تو هم وَرو که نَ وَ خوام ببینمت. اصلا مَ باید حساب دو نفر رو برسم. یکی تو ها یکی هم ای شین تو.
مجتمع شهید قدوسی
مقامات قضایی مجتمع شهید قدوسی :احسان الله منصوری، مجید توکلی واحمد قصابان، سه دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که به اتهام توهین به مقدسات اسلامی در چند نشریه دانشجویی بازداشت شده بودند، از اتهامات فوق تبرئه شده اند اما به اتهام اینکه چاپ این مقالات توهین آمیز را به بسیج و نهادهای امنیتی نسبت داده بودند، به چهار ماه حبس محکوم شدند.
وجدان: ها مقام!! ها ای اتهام جدید رو از کجا اوردی؟ تو ای مدت که اینابازداشت بیدن، اصلا حرفی از ای اتهام نبید. آخه اتهامو که نمی شه یه هویی مطرح کرد. بعدشم، اونا که می گن ما قبل از بازداشت هیچ وخت یه همچی چیزی نگفته بیدیم و هیچ وختم هیچ جا ننوشته بیدیم.
مقامات: ها اینا تو بازجویی ها، بعضی وختا یه فکرایی می کردن و یه حدسایی می زدن که چه کسانی ممکنه ای کارا رو کرده باشن. بعضی وختام یه کمی بلند فکرمی کردن وحدس می زدن و ما می شنفتیم.
وجدان: حالا گیرم که اونا حدس زدن و گفتن می تونه کار فلانیا باشه. اولا ای که هنوز اکاذیب بودنش معلوم نشده. یعنی اول شما باید متهم کنی، بعد دلایل جمع کنی، بعد محاکمه کنی، اونم دفاع کنه بعد معلوم بشه که حدس اینا راس بیده یا کذب بیده. تو کدوم اینا رو انجام دادی؟ تازه تو که می خواستی عاملین انتشار ای مقالات توهین آمیز رو پیدا کنی، خب چه فرصتی از ای بهتر بید؟ ها همی حدس اونام می تونس به تو کمک کنه و یواش یواش می رفتی جلو. از اینم که بگذریم، به فرضم که ثابت می شد که حدس اینا راست نبیده و کذب بیده، تازه می شه اکاذیب ولی نشر که نشده. اتهام اینا رو توگفتی نشر اکاذیب. اینا فوقش تو بازجویی یه همچی چیزایی رو گفته باشن. ها ای کجاش می شه نشر؟ ها نگفتی ای دانشجوها، مچ ادمو زود می گیرن؟ ها م نگفتم با ای دانشجوها نمی شه شوخی کرد؟ نگفتم اینا باهوشن،منطق دارن؟ بعدشم اگه ای جوری پیش بری، دیگه دانشجویی بیرون نمی مونه، همه رو باید بفرسی زندون. اووخت کی ای مملکتو به پیش می بره؟ علم و صنعت و تکنولوژی چی می شه؟ ها تا همی الانشم هر چی مغز بید فرار کرد. ها ای بقیه شونم که تو گذاشتی تو فرغون. ها م از دس ای صدای امریکا و خبر نامه امیر کبیر و فعالان حقوق بشرو دیده بان و عفو بین الملل و هزار تای دیگه خسته شدم. ها م به اینا چی بگم؟
مقامات: ها تو اهل ای کار نیستی. از قدیم گفتن هر کسی را بهر کاری ساختن. ها ای افعال معکوس را هم بهر ما ساختن. ها م مدرسه که می رفتم، همون جا فهمیدم چی بدرد می خوره، چی نمی خوره. ای افعال معکوس رو حفظ کردم. تموم صیغه هاشو توی همه زمانها یاد گرفتم. ماضی، مضارع، حال، از اون طرف هم، اشکال ساده و بعید و استمراری و نقلی و التزامی و غیره، هر کدومشونم یه یه دردی می خورن. افعال ساده، برای زندانیهای ساده و معمولی. افعال بعید برای اونایی که مردم معتقدن که بعیده کاری کرده باشن ولی ما می خوایم بگیم که کردن. التزامی ها، برا رد صلاحیت کردن کاندیداهاخوبن. نقلی ها برا ای خوبن که از قول بعضی هایه چیزی نقل کنیم مث همی دانشجوها. استمراری ها برا زیادی نگه داشتن تو زندان و کش دادن محاکمه ها مث عماد الدین باقی و اسانلو و بقیه دیگه..او وخت ماضی و مضارع هر کدوم از اینا هم واسه خودش یه مبحثی بید. البته مشکل بید ولی به همون اندازه هم مفید بید. مثلا ماضی نقلی برا ای خوبه که بگیم بعضی ها قبلایه چیزایی گفتن. مضارع نقلی مال اینه که بگیم اینا بعدا می خواستن یه چیزایی بگن یا یه کارایی بکنن، یعنی قصد ارتکاب جرم رو داشتن. تازه م اگه ادامه تحصیل داده بیدم و لیسانس گرفته بیدم، افعال معکوس مجهول رو هم یاد می گرفتم که خودش دنیایی داشته بید. ها ای وسط ،برا ای بهاییا، از همه ای افعال، تو همه زمانها و حالتها، چندین رقم استفاده می شه که خودش یه مثنوی نود و نه گیگ می شه با دو تا سی دی اضافه و یه فلاپی هم روش. که البته خیلی شیرینه ولی از موضوع خارج می شیم. ها ای سرگذشت مَ بید که با جون کندن، ای چیا رو یاد گرفتم. ها تو چی؟ ها هی بازیگوشی کردی و رفتی دنبال چیزای دیگه. همی می شه که گیج و ویج جلوی م وایسادی و سوال می کنی. حالاهم دیر نشده، مَ چند شب ،ای افعال رو باهات کار می کنم راه می افتی. به شرطی که بازیگوشی در نیاری و مث همی چند دقیقه قبل، نشر اکاذیب نکنی.
آقای محمدحسن رحیم پور ازغدی:
آقای محمدحسن رحیم پور ازغدی: «... بهاییت و بابیت را انگلیس برای مبارزه با اسلام و تفرقه در ایران درست کرد.یکی هم تو پاکستان به نام قادیانیه و یکی هم تو عربستان به نام وهابیت درست کردن....عبدالبها ،به دعوت دولت انگلیس به اروپا رفت و بعد انگلیسیها گفتن این عجب چیز خوبیه! یک عده هم که مرید داره و می شه استفاده کرد ....و الان صد ساله که با سرویسهای جاسوسی انگلیس و امریکا همکاری می کنن».....( سخنرانی آقای ازغدی در شبکه یک سیما /13 بهمن 1385)
وجدان آقای ازغدی: ها حسن! مگه تو نگفتی اینا رو انگلیسا درست کردن؟ پس ای چیه که می گی : بعد انگلیسا گفتن این عجب چیز خوبیه!؟ یعنی خودشون نمی دونستن که چی درست کردن؟ یعنی برا بار اول بید که فهمیدن ؟
آقای ازغدی: ها ای از افعال معکوس بید.
وجدان ازغدی: ها چطوری می شه که اینا ضد اسلام باشن و بعد عبدالبها در اروپا و امریکا در کلیساها ی مسیحی و کنیسه های یهودی، از حضرت محمد و اسلام و قران، ای جور محکم دفاع کنه؟
آقای ازغدی: خیلی خب. اینم ایضا مث قبلی بید.
وجدان ازغدی: ها مگه م چند بار به تو نگفتم که ای سفر به دعوت دولت انگلیس نبید؟ تازه به دعوت دولت انگلیس هم که بیده بید، مگه چه اشکالی داشته بید؟ جلال ال احمد که دو هفته مهمان رسمی دولت اسراییل بید، کسی بهش چیزی گفت؟ و دهها مثل اون. بعدشم ها تو، یا تاریخت ضعیفه یا حسابت. اخه اینا الان 165 ساله که تاسیس شدن. اگه میگی اینا رو انگلیس درست کرده، پ چرا می گی 100 ساله که با انگلیس همکاری می کنن؟ پَ او 65 سال چیکار می کردن؟ ها مگه قرار نبید با م مشورت کنی؟
آقای ازغدی: ها تو کار دیگه ای نداری؟ ها عین بختک افتادی رو کارای ما. ها مَ اگه بخام سر هر چی با تو مشورت کنم، ها هیچوخت نمی تانم هیچ چی بنویسم که تلویزیون پخش کنه. مخصوصا راجع به ای بهاییها. ها مَ اگه به حرف تو گوش کنم، اصلا توی تلویزیون رام نمی دن تا چه برسه به ای که بذارن حرف بزنم.

آقای لاریجانی
آقای محمد جواد لاریجانی: بهائی ها جزء اقلیت های مذهبی در كشور محسوب نمی شوند زیرا در قانون اساسی در خصوص اقلیت هابه تفصیل شرح داده شده است. سیاست و تمهیداتی كه جمهوری اسلامی در قبال آنها اتخاذ كرده بر اساس تعهدات شهروندی است زیرا آنها جزء‌ شهروندان این كشور محسوب می شدند و به حكومت نیز اذعان دارند. حكومت نیز مسئول است حقوق اولیه آنها را چون امنیت شغلی، زندگی، تحصیل، املاك، ‌ازدواج و ... را تامین نماید...... ‌به نظرم این فرقه سیاسی دیگر آن نفوذ و كارآیی لازم را نه تنها برای نسل امروز و فردای مردم ایران ندارد بلكه میان خود بهائی ها نیز دیگر جاذبه ای ندارد لذا اگر به این فرقه كمتر اعتنا كنیم مسائل آن خودبخود حل خواهد شد. ((//mellat.majlis.ir/archive/1385/09/28/daytalk.htm
وجدان لاریجانی: ها جواد!! اول بگو بینم ای امنیت شغلی که الآنه گفتی، ها ای یعنی ی ی ی چه؟ بعد ازانقلاب که همه بهاییها از کار اخراج شدن. یه لیست دراز از مشاغلی که حق ندارن داشته باشن هم که تهیه کردین.
بعدشم توضیح بده ای امنیت تحصیلی چی بید؟ همه دانشجوهای بهایی، اول انقلاب، اخراج شدن. بعد،22 سال محروم بیدن، بعدشم که خودت می دونی، اول قبول کردن که شرکت کنن بعد رد کردن بعد یه کمی قبول کردن بعد نقص پرونده و اخراج و بقیه جریانات که اگه یادت باشه چند شب مفصل با هم راجع بهش حرف زدیم.
بعدشم ای امنیت زندگی و املاک و ازدواج و ...اینا که گفتی، اینا همه رو هم کیلویی چند؟ یعنی منظورم اینه که اینا که گفتی یعنی ی ی چه؟
اووخت، ای که گفتی اگه به ای بهاییها کمتر اعتنا کنیم، مسائلش خود بخود حل می شه، پس چرا انجام نمی شه؟ همین اواخر و بعد از ای که تو اینارو گفتی، اول یه ضمیمه 64 صفحه ای ایام دراومد، بعد یک فصلنامه 320 صفحه ای فصلنامه مطالعات تاریخی در اومد بعدشم یک ماهنامه 112 صفحه ای زمانه منتشر شد. دیگه باید منتظر سالنامه و هفته نامه باشیم تا کلکسیون(چی چی نامه ها) تکمیل شه. حالا از مقالات و برنامه های تلویزیونی ورادیویی و تریبونهای مختلف و کتابهای تازه چاپ و تجدید چاپ و نزدیک به صد تا سایت و بچه سایت و وبلاگ وبرنامه های ریز و درشت دیگه بگذریم. ها ای تن بمیره، نگفتی اینارو می نویسی، مردم از چشم م می بینن؟ اگه یه روز مردم منو گیر بیارن، البته منو که هیچ وقت نمی بینن، ولی بر فرض محال، اگه دستشون به من رسید، م چی باید بهشان بگم؟ اگه به م بگن پ تو کجا بیدی که ای جواد، اینا رو نوشت، چی بهشان بگم؟ ها؟ بگم نبیدم؟ بگم او موقع خواب بیدم؟ بگم خواب نبیدم ولی چشمامو بسته بیدم؟ بگم مریض بیدم؟ مرده بیدم؟ لال بیدم؟ اخه چی بگم؟
لاریجانی: ها وجدان!! ها تو کی می خوای یه چیزی وَفهمی؟ خب بهشان بگو اینا همه از افعال معکوس بیدند. م منظورم ای بید که اینا اصلا نباید باشن تا چه رسه به ای که دانشجو باشن.
روزنامه کیهان
نویسنده امضاء محفوظ: بهاییان اولیه، همه یهودیانی بودند که در یک اقدام هماهنگ، اول تظاهرکردند که مسلمان شده اند و بعد همگی بهایی شدند. ...فهرست طولانی بهاییان یهودی را كه برای رد گم كردن و نفوذ در جامعه مسلمین ، اسم و فامیل مشابه مسلمانان را برای خود انتخاب كرده اند به نقل از كتاب خاطرات عزیز الله عزیزی ذكر می كنم‌ مُرد خاشیوا/میرزا ابراهیم/عزیز الیاهو/میرزا خلیل/دكتر ارسطو خان حكیم/ رحیم ملا با خان/ اسحاق عزیزی (كیهان شماره 18458 )
وجدان امضاء محفوظ: ها محفوظ!! ها صد دفه بهت گفتم اینا رو ننویس، آبرومون میره، گوش نکردی. آخه مردم همه اینا رو از چشم مَ می بینن. اصلا همه مردم ایران وجود منو انکار می کنن. می گن مَ وجود ندارم. یعنی می گن وجود دارم ولی وجود، ندارم. همه اینا رو، بدترش رو راجع به خود روزنامه می گن. ها دیدی چه خاکی به سرمون شد؟
آقای محفوظ: حالا مگه اینا که مَ گفتم چه اشکالی داره؟ خیلی هم منطقیه.
وجدان محفوظ: ها ای کجاش منطقیه که از او فهرست به قول خودت طولانی، فقط اسم ده تا رو اوردی و می گی اینا می خواستن رد گم کنن و در جامعه مسلمین نفوذ کنن؟ اخه با ده نفر می شه چی کار کرد؟ یعنی تو می گی ای ده نفر باعث شدن که گروه گروه از مسلمانان، بیان و بهایی بشن؟ بعدشم چه جوری رد گم کردن؟ اینا که ازاسماشون معلومه که یهودی هسن؟ بعدشم مگه زمان قاجار که همه همه را می شناختن و صبح تا شب کارشون ای بید که امار همدیگه رو بگیرن، کسی به ای سادگیها می تونست رد گم کنه؟ با جراحی پلاستیک هم نمی شد. تازه، ای اسمایی که تو گفتی، بعضی هاشون اسم وفامیل مرسوم از بعد از رضا شاهه. مثلا اسحاق عزیزی. در زمان قاجار که اینجور اسمها رایج نبید.بعدشم رد گم کنن که چی بشه؟ که مردم چی چی رو نفهمن؟ حالا فهمیدی مشکلاش کجاست؟ بازم بگم؟
آقای محفوظ: ها، راس و گویی. راستش منم حدس می زدم ای جوری می شه. برا همینم گفتم امضاءمحفوظ باشه. راستش ای مدیر کیهان هم می دونست. هیچ کس دیگه هم حاضر نشد اسمشو پای این نوشته بذاره. بعد گفتیم اخه ای نوشته چی داره که امضاش باید محفوظ باشه؟ آقای مدیر گفت اونش با من، می گیم چون نویسنده می ترسید بهایی ها گیرش بیارن و بکشنش و یا اسمش رو بِدَن نیروی هوایی اسراییل که تو ماشین با راکت بزننش، ای بید که امضاء محفوظ بید.
وجدان محفوظ: ها منو چه جوری راضی و کنی؟
آقای محفوظ: ها قرار شد به تو وگووم که در این جا از افعال معکوس استفاده شده بید. ها حالا برو که کار دارم. آقای مدیر صدام کرد. قراره برم یه جای دیگه محفوظ بشم.
مسوول سایت الف
مسوول سایت الف: نوار ها و اثار مکتوب مرحوم فلسفی برعلیه بهاییت، ناپدید شده است و برخی اخبار حکایت از برنامه سازمان یافته گروه بهاییت برای خروج این اسناد دارد.
وجدان الف: ها الف! ها ای بهاییا رو که سالهاست خودتون از ادارات و سازمانهای دولتی اخراج کردین. ها اینا چطوری می تونن با وجود ای همه نیرو و وزارت اطلاعات قوی و سپاه و بسیج و این همه کنترل، یه همچی کاری رو بکنن؟ بعدشم ای کار چه فایدهای براشون داشته؟ ای سخنرانیها یک ماه تمام از رادیوی دولتی ایران برای همه مردم پخش شده بود. تازه مگه نسخه منحصر به فرد بوده؟ دهها نسخه دیگه این ور و اون ور هست. ها ای چی بید که تو گفتی؟
مسوول الف: ها به ما گفتن ما هم نوشتیم. یه چیز دیگه هم گفتن. ای که به تو بگم اینا از افعال معکوسن. یعنی اصلش ای بید که ما دیدیم ای فلسفی خیلی چرت و پرت گفته بید که مایه ابرو ریزی بید، گفتیم اینارو جم کنیم که دیگه پخش نشه بعدشم بندازیم گردن بهاییا.

وجدان الف: پس م چی؟ م این جا هیچ حقی ندارم؟
مسوول الف: برا تو هم یه فکری می کنم. نگران نباش. تا حالا شده که م به فکر تو نباشم؟ ها؟ ده نشده دیگه. خودتم خوب می دونی که همیشه یه جوری راضیت کردم. ای دفه هم از خجالتت در میام. اصلا ناراحت نباش.
فصل نامه مطالعات تاریخی
فصلنامه: در ابرقو، چند نفر بهایی به خانه پیرزنی شیعی که بر اعتقادات خود پای می فشرد، شبانه حمله می کنند و شش نفر را به طرز فجیعی به قتل می رسانند....جرم این زن این بوده که با صدای بلند فریاد می کرد که به عباس افندی و سران بهایی لعن کنید. (فصلنامه مطالعات تاریخی //شماره 17/ص 13 روح الله حسینیان)
وجدان فصلنامه: ها فصلنامه!ها تو خودت اینارو قبول داری؟ ها اخه توی ابرقو که حتی یه بهایی زندگی نمی کرد، کی صدای اون زن رو شنید و او و بچه هایش را کشت؟ بعدشم در سراسر ایران در همه جا به بهایی ها هتاکی و فحاشی می کردند. چرا اون جا هایی که بهایی هم زندگی می کرده و این چیز ها را می شنیده، کسی چنین کاری نکرد و توی ابرقو که اصلا بهایی زندگی نمی کرده، این اتفاق افتاد. ها م همون وختم به تو اینارو گفتم تو هم قبول کردی پ چرا دو باره اینارو نوشتی؟
فصلنامه: ها تو فرق معکوس و مستقیم رو نَ وَ فهمی؟ ها این جا از افعال معکوس استفاده شده. اینا یعنی ای که اسفندیار خان امید سالار، نتونست مریم خانوم دختر عموی خودشو که بیوه و زیبا و پولدارهم بید، را به عقد خودش در بیاره و علتش هم ای بید که رقیبش، با واسطه گری صغری، کلفت مریم خانوم، زودتر اقدام کرده بید و با مریم خانوم ازدواج کرده بید. اسفندیار خان هم برای انتقام گرفتن، چند نفر را فرستاد و صغری را کشتند و چون بچه هاش هم شاهد ماجرا بیدند، اونارو هم کشتند. بعد که گندش در اومد بهترین چاره کار رو این دیدند که بندازن گردن بهاییها. ها جریان ای بید. و خیلی هم مشهور بید و همه هم می دونستن. منم گفتم خوب اینو که همه می دونن پس همه می فهمن که م در این جا از افعال معکوس استفاده کردم. فقط م موندم که تو چرا یه چیز به ای سادگی رو نَ وَ فهمی؟
آقای بهزاد جهانگیری(همسر خانم مهناز رئوفی)
بهزاد: بهایی ها، مرا ازازدواج با دختر مسلمان مورد دلخواهم منع کردند....و در سال 1370، با برنامه ریزی قبلی تشکیلات بهاییت، ازدواج تشکیلاتی را با دختر خانمی بهایی از کردستان بر من تحمیل کردندتا به زعم خود هم من و هم این خانم که سودای گرایش به اسلام را داشت در بهاییت ابقاءکنند.(روزنامه هگمتانه همدان /شماره 704 مورخ 11 تیرماه 1385)
وجدان بهزاد: ها بهزاد!! تو می خواستی مسلمان بشی، او خانوم هم که می گی سودای گرایش به اسلام رو داشت. پَ ای تشکیلات بهایی، چه شان شده بید که شما رو به عقد هم در بیارن؟ ها ای کجاش تشکیلاتی بید؟ کی قرار بید او یکی دیگه رو نگه داره یا ای جور که تو نوشتی، ابقاءکنه؟ اگر می خواسن شما دو تا رو نگه دارن، باید اون خانومو یه یه بهایی قرص و محکم می دادند که نذاره در بره و تو رو هم همین طور. اخه ای تشکیلاتی که قبلا گفته بیدی که از موساد و سیا و بقیه جاها دستور می گیرن، ای قد ناشی بیدن؟
بهزاد: این جا نوشته که م باید تو رو وکشم که مث بقیه همجنسات، هنوز ن و فهمی افعال معکوس چی هستن.

سایت رهپویان وصال شیراز
سید محمد انجوی نژاد: این بهاییها، گشته اند و هر چه تعلیم خوب در هر دینی بوده جمع کرده اند و سر هم کرده و دین درست کرده اند. همه این اصول در دیانت ما هم هست. اصلا این دین نیست. اخه دینی که کلا همش چار تا کتاب داشته باشه، می شه بهش گفت دین؟(سخنرانی آقای انجوی نژاد در جمع انجمن رهپویان وصال شیراز/اقتباس از سی دی سخنرانی)
وجدان: ها انجوی!! اگه اینا همه چیزای خوب رو جم کردن، پَ چرا انقد ازشون بد می گی؟ اخه مگه می شه یه جایی همه چیزای خوب جم بشه بعد اینقدر بد باشه؟ بعدشم مگه بقیه دینا چند تا کتاب دارن؟ اگه کتاب اصلی منظورته، که همه ادیان فقط یک کتاب دارند، اگه کتابهای دیگه منظورته، که اینا خیلی کتاب دارن. پَ ای که تو گفتی یعنی ی ی چه؟
انجوی: ها وجدان!! مگه من و تو با هم از ای حرفا داشتیم؟ ما که همیشه با هم خوب بیدیم. م هیچ وقت ندیده بیدم تو از ای حرفا بزنی. نکنه تو با ای بهاییا رفت و امد می کنی؟ نکنه کلاس روحی می ری؟ ها خوب تو چشای م نگا کن بینم. نکنه تو هم تو سهل اباد و ای محله های شیراز که بهاییا درس می دادن، رفته بیدی؟
شینتو
وجدان شینتو: ها شینتو! حالا دیگه سریال درست می کنی؟مَ بهت گفتم از ای کارا دس وردار، تو باز ادامه دادی؟
شینتو: ها مَ ای جریان گرفتاری بچه های شیراز و محکومیت ای سه تا دانشجوی امیر کبیر رو که شنیدم نتونستم جلوی خودم رو وَگیرم و اینا رو نوشتم.
وجدان شینتو: خب ای بقیه چی بید که اضافه کردی؟
شینتو: آخه کم فروشی می شد که حرام بید. بعدشم گفتم بقیه ناراحت می شن که چرا تبعیض قائل شدی. ها ازای روزنامه کیهان هم، نتونستم صرف نظر کنم.
وجدان شینتو: قول می دی دفه اخرت باشه؟ دیگه نمیری تو کوچه؟<
شینتو: ها فعلاقول می دم. ولی تا بعد ببینیم چی پیش میاد. اصلاشاید تو هم تغییر عقیده دادی. ها فقط انسان نیست که تغییر می کنه. وجدانها هم تغییر می کنن. ها خداحافظ.

نظر خود را بنویسید


علی جان

وجدان علی
ارسال شده در : 1386/12/27

ها علی جان باز تو با من مشورت نکردی زود نظرتو تایپ کردی

علی بسیارعزیز ا

شینتو
ارسال شده در : 1386/12/10

علی بسیارعزیز
از این که این مطلب مطابق سلیقه شما نبود متاسفم.امید وارم مرا ببخشید.
اما در مورد سوال شما باید بگویم که روشن نیست و من متوجه نشدم که ایراد شما اصولا به طنز بوده است و یا به نحوه ان؟اما در هر حال،این سریال همین چند سال پیش پخش شد و در زمان حضرت عبدالبها نبود اما ایشان نیز پاسخ هایی به سبک طنز داده اند.پس طنز را تایید می کردند.البته کار من مسلما ایراداتی دارد که من در دو قسمت مربوط به وجدان شینتو سعی کردم انها را تحلیل کنم.باز هم از اظهار نظر صادقانه شما تشکر می کنم.

براتون متاسفم که

ali
ارسال شده در : 1386/12/9

براتون متاسفم که این متن رو نوشتین. شان شما در اینحده؟ اگر عبدالبهاء می خواست این مطلب رو جواب بده اینطور ی جواب می داد؟

ها تو دقت نکردی

میرزا وجدان
ارسال شده در : 1386/12/8

ها تو دقت نکردی وقتی مردم نظراتشون رو تایپ میکنند ای باکس نقطه نظر بهم می ریزه !