سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
1400 سال پيش كه اسلام آشكارشد، اسلام ستيزي نيزآغازگرديد.2000 سال پيش كه حضرت مسيح ظاهرشد، مسيحي ستيزي هم شروع شد. هردين جديد ديگري نيزكه درطول تاريخ بشرآشكارشد،چنين سرنوشتي يافت. علت همهء اينها نيزآن بود كه اكثري ازپيروان اديان قبل ازطرفي حقانيّت دين جديد وكتاب آسماني اش را نپذيرفتند،وازطرف ديگر به همين علت جامعهء پيروانش رافاقد رسميّت ديني ومحروم ازحقوق اجتماعي وشهروندي دانستند.
به همين صورت بيش ازيك قرن ونيم قبل نيزكه ديانت بهائي ازايران ظاهرشد، بهائي ستيزي هم آغازگرديد، وعلماي شيعه وامراي سياسي با همان دلايلي كه علماي اديان قبل، اسلام را رد كرده بودند، حقانيّت دين وكتب آسماني بهائي وحقوق جامعهء پيروان آن را انكاركردند. محروميّت هاي ديني وفرهنگي واجتماعي وعلمي وشغلي، وانواع تهمت وافترا وتحقيروتوهين وحبس وتبعيد وشكنجه وقتل بهائيان در30 سال اخير نيزريشه درهمين حقيقت دارد. هزاران مدرك وشاهد ريزودرشت دردست بهائيان وغيربهائيان مدافع حقوق بشروجوددارد كه اثبات مي كند همهء مظالم مزبورريشه درمسائل ديني وعقيدتي دارد ونه چيزي ديگر.[i]
حضرت بهاءالله درلوح خطاب به ناپلئون سوم، درمورداين حقيقت مي فرمايند:
"قَدِْ اِشتَدَّ عَلَيناالاَمرُ في كلِّ يَومٍ بَل في كُلِّ ساعَةٍ اِلي اَن اَخرَجُونا مِنَ السِّجنِ و اَدخَلوُنا فِي السِّجنِ الاَعظَم [ = عكّا ] بِظُلمِ المُبين. اِذا قيلَ بِاَيِّ جُرمٍ حُبِسُوا قالُوا اِنَّهُم اَرادُوا اَن يُجَدِّدُوا الدّينَ. لَو كانَ القَديمُ هُوَ المُختارُ عِندَكُم ، لِمَ تَرَكتُم ما شُرِعَ فِي التَّوراتِ و الاِنجيلِ؟ بَيِّنُوا يا قَومُ لَعَمري لَيسَ لَكُمُ اليَومَ مِن مَحيصٍ. اِن كانَ هذا جُرمي قَد سَبَقَني في ذلك مُحَمَّدٌ رَسوُُلُ اللهِ و مِن قَبلِهِ الرُّوحُ [ حضرت مسيح(ع)] و مِن قَبلِهِ الكَليمُ . و اِن كانَ ذَنبي اِعلاءَ كَلِمَةِ اللهِ و اِظهارَ اَمرِهِ فَاَنا اَوّلُ المُذنِبينَ، لا اُبَدِّلُ هذا الذَّنبَ بِمَلَكوتِ مُلكِ السَّموات والاَرَضينَ..."[ii]
دستگيري اخيرهفت نفرمديران جامعهء بهائي ايران نيز، كه نزداهل بها به ياران ايران معروف اند، به همين دليل است كه ايشان مديريّت جامعه اي را به عهده داشته اند كه معتقد است پس ازاسلام عزيز،دين جديدي آشكارشده است. مقامات مسؤول جمهوري اسلامي ايشان وجامعهء بهائي رابخوبي مي شناسند و30 سال است كه همهء امورشان رازيرنظردارند وبارها احضاروبازجوئي وتهديدوحبسشان كرده اند كه دست ازدين وعقايدواهداف وامورشان بردارند، وبيش از200 نفرازايشان رانيزبه شهادت رسانده اند. ادامهء ظلم هاي سيستماتيك مزبوربه اين خاطراست كه ايشان برسرعهدوپيماني هستند كه با مولايشان حضرت بهاءالله بسته اند ودرراه تحقق هدف عظيم دين او كه وحدت عالم انساني وصلح جهاني است، مستقيم اند وازنثارجان نيزدريغ ندارند. حضرت بهاءالله درادامهء بيان فوق مي فرمايند : " كُلَّما ازدادَ البَلاءُ زادَ البَهاءُ في حُبِّ اللهِ وَ اَمرِهِ بِحَيثُ ما مَنَعَني ما وَرَدَ عَلَيَّ مِن جُنوُدِ الغافِلينَ. لَو يَستَرُونَني في اَطباقِ التُرابِ يَجِدوُنَني راكِباً عَلَي السَّحابِ و داعياً اِلَي اللهِ المُقتَدِرالقَديرِ. اِنّي فَدَيتُ بِنَفسي في سَبيلِ اللهِ و اَشتاقُ البَلايا في حُبِّهِ و رِ ضائِهِ يَشهَدُ بذلِكَ ما اَنَا فيهِ مِنَ البَلاياءِ ُالّتي ما حَمَلَها اَحَدٌ مِنَ العالَمينَ" [iii]
استقامت 165 سالهء بهائيان به تبع مولايشان، وبخصوص تحمّل انواع بلايا در30 سال اخيربي نتيجه نبوده است وعلاوه برجلب انظاربزرگان وفرهيختگان وسازمان هاي معتبرجهان ازهمهء اقوام ونژادها واديان ، افكاروقلوب منصفين ايران رانيزمتأثّر ساخته به طوري كه اينك افرادواحزاب وروشنفكران وحتي بعضي علماي منصف شيعيان نيزمظالم وارده بربهائيان رانمي پسندند وآشكارا يا نهان آن را محكوم مي نمايند.
ازجمله موارداخيرهمزمان بادستگيري ياران ايران، نظرآيت الله منتظري است كه خودبا وجودي كه اززمان آيت الله بروجردي درصف مخالفان ديانت بهائي بوده ، دررساله شان بهائيان را به علّت " انكارخاتميت اسلام واحكام ضروري آن" كافرونجس دانسته اند،[iv] درپاسخ به سؤالي چنين مي نويسند :
"بسمه تعالي؛ باسلام وتحيّت، فرقهء بهائي چون داراي كتاب آسماني همچون يهود،مسيحيان وزرتشتيان نيستند درقانون اساسي جزو اقليّت هاي مذهبي شمرده نشده اند،[v] ولي ازآن جهت كه اهل اين كشورهستندحق آب وگل دارند وازحقوق شهروندي برخوردارمي باشند، همچنين بايدازرأفت اسلامي كه مورد تأكيدقران واولياء دين است بهره مند باشند. ان شاءالله موفق باشيد. والسّلام عليكم ورحمةالله 25/2/1387 حسينعلي منتظري"[vi]
سخن ايشان درحقيقت آينهء تمام نماي دوجنبه ازچالش 165 ساله اي است كه علماي شيعهء ايران ــ وبه تبع آن روشنفكران وسياسيون ايران كه اكثراً تحت تأثيرايشان بوده اند ــ درارتباط با آئين بهائي وبهائيان با آن روبروشده اند. جنبهء اول آن، موضوع رسميّت ديانت بهائي درنظرعلما وامراي شيعهء ايران است، وجنبهء ثاني آن مربوط به رسميّت حقوق شهروندي بهائيان.
درموردجنبهء اول، همان طوركه درمقدمه ذكرشد، موضوع محدود به مخالفان ديانت بهائي نيست وشامل مخالفان همهء اديان بوده است. چنان كه مخالفان مزبور اديان اسلام ومسيحي ويهودي وزرتشتي وغيره نيزچون كتاب ندارند رسميّت ديني ندارند، ويا اگرهم دارند كتب آسماني نيست ويا تحريف شده است![vii] حال آن كه اديان مزبورصاحب كتاب اند، چنان كه ديانت بهائي نيزبرخلاف گفتهء آيت الله منتظري، داراي بيش ازصدجلداثروحياني فقط ازحضرت بهاءالله مي باشد كه تعاليم مندرج درآن سال هاست كه موردتوجه فضلا وبزرگان ودانشمندان وسازمان هاوجوامع معتبرفرهنگي ،سياسي ،علمي ، ديني جهان قرارگرفته است.[viii]
جالب آن كه درمورد دليل ديگرآيت الله منتظري وسايرآيات عظام دربارهء كافرونجس بودن بهائيان ، يعني" انكارخاتميت اسلام واحكام ضروري آن"، اديان ديگرنيزسخني مشابه دارند!يهوديان طبق آيات تورات احكام آن راابدي ودين يهودي را خاتم اديان مي دانند ومدعي اند موعودشان حضرت مسيح نيزكه بيايد بايدبه همين احكام تورات حكم كند واگر چنين نباشد موعودكاذب است ومستحق قتل! چنان كه هنگام ظهورحضرت مسيح همين كاررا باايشان وپيروانشان كردند! مسيحيان نيزبا استنادبه آيهء انجيل كه آسمان وزمين ممكن است ازبين بروندولي كلام حضرت مسيح ابدي است وزائل نخواهدشد، حضرت محمّد را فارقليط وتسلّي دهندهء موعودخودندانسته، به مخالفتش قيام كردند. حال علماي اسلام نيزبا تفسيروبرداشت اشتباه ازتنها آيهء مذكوردرقران كه لفظ " خاتم النّبيّين" درآن به كاررفته، ديانت بهائي رارد مي كنند ومي گويند موعوداسلام كه بيايد به همان احكام قران حكم خواهدنمود وچون حضرت بهاءالله احكام فرعي اسلام راتغييرداده اند لذا استغفرالله كاذبند و"منكرخاتميت اسلام واحكام ضروري آن"! حال آن كه بهائيان منكرخاتميت اسلام نيستند، بلكه مفهوم آن را چنان نمي دانند كه علماي اسلام تصوّركرده اند. چنان كه گفته شد،اين تصوّراشتباه فقط مختصّ علماي اسلام نيست ، بلكه علماي يهودي ومسيحي نيزگرفتارآن هستند وبه همين دليل ازقبول اديان پس ازخود محروم گشته اند وبه نزاع هاي بيهودهء چندهزارسالهء ديني دامن زده اند.[ix]
براين اساس اشتباه،اشتباه اساسي ديگرمخالفان اديان دراين بوده وهست كه فكركرده اند رسميّت وحقانيّت هردين ، بستگي به تأئيد علماي مخالف آن دارد![x] حال آن كه طبق كتب آسماني وازجمله قران مجيد،ابداً چنين نيست وخداوند عليرغم مخالفت مخالفين، دين خودراظاهروحفظ وكامل مي فرمايد.[xi] علما ونيزامراي سياسي چه قبول كنند وچه نكنند، خداوند حقانيّت دين خودرا به قبول ايشان معلّق نفرموده است. رسميّت دين الهي بسته به قبول علماي مذهبي وامراي سياسي وحكومت هاي فاني اين جهاني نيست، بلكه رسميّت يك دين به نفس ِادعاي شارع آن ونفس آوردن دين وكتاب وتعاليم جديد ونسبت دادن آن به خدا وارتباط بنيادي آن با ديگراديان وغلبه ونفوذ ظاهري وباطني وبقاي آن دين وآثارحيات بخش آن[xii] واستقامت شارع وپيروان آن مي باشد.
جناب نعيم شاعرمعروف بهائي دراين خصوص چنين مي سرايد:
اوّلين حجّت ارتفاع نداست/ وآن نداهردليل راداراست
با نفوذ كلام وردّ ملل/ با نزول كتاب وحمل بلاست
ارتباط نفوس وجذب قلوب/ وضع قانون وبعدازآن اجراست
يك تنه بي سپاه وگنج واثاث/ ايستادن برابرِ أعداست
اندكي فكر اگركني گوئي/ به خدا اين ندا، نداي ِ خداست
اين ندا چون كه نسبتش به حق است/ نفس ِ دَعوي، به صدق ِ خويش گُواست
مؤيد آنچه گفته شد،آيهء16سورهء شوري قران مجيداست كه مي فرمايد: " وَالذينَ يُحاجّونَ فِي اللهِ مِن بَعدِ مَا استُجيبَ لَهُ حُجَّتُهُم داحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِم وَعَلَيهِم غَضَبٌ وَلَهُم عَذابٌ شَديدٌ". يعني كساني كه درامرخدا مجادله مي نمايند بعدازآن كه امراوموردقبول واقع شده(يعني: بعضي مردم آن راقبول كرده اند) دليل ايشان باطل وزائل است نزدپروردگاروغضب الهي برايشان احاطه نمايد وعذاب شديدنازل گردد. توجه فرمائيدكه اين سوره درمكّه نازل شده ودرآن وقت عدهء كمي به اسلام مؤمن شده بودند، با اين حال مي فرمايد پس ازآن كه همين عدهء قليل نيز به اسلام ايمان آورده اند،هركه مجادله نمايدودليل الهي بودن اسلام رارد كند عذاب وغضب الهي براوست! به همين دليل است كه جزخداكسي نمي تواند ادعاي آوردن دين نمايد، چنان كه پنج آيه بعد درهمين سورهء شوري(آيهء21)مي فرمايد: " أم لَهُم شُرَُكاءُ شَرَعوا لَهُم مِنَ الدّين ِ ما لَم يَأذَن بِهِ اللهُ وَلَو لا كَلِمَة ُ الفَصل ِ لَقُضِيَ بَينَهُم وَاِنّ الظّالِمينَ لَهُم عَذابٌ أليمٌ".[xiii]
به عبارتي يعني آيا تا حالا شده است كه احدي دين وشريعتي بدون اجازهء خدا تشريع نموده باشد كه ظالمان مزبوردرآيهء مباركه، امراسلام را به آن قياس كنند وشريعت مجعوله شمرند؟!قطعاً كسي نمي تواند ديني ازطرف خود بياورد وخداوندي كه مقتدراست وفرموده باطل ازبين رفتني است[xiv] اجازه دهد آن دين جعلي باقي بماند ورشدكند؟![xv] بنابراين طبق آيات مزبور، ديانت بهائي نيزكه ظاهرشده وحال پس از165 سال بيش ازهفت ميليون درجهان ازاديان ونژادهاي مختلف پيرودارد،داراي رسميّتي الهي است وجزازطرف خدانمي تواند باشد واگرازجانب خدا نبودحتماً تا حال با وجوداين همه مخالفت وبلاياي وارده برشارع آن وپيروانش ازبين رفته بود.
امّا درخصوص جنبهء دوم چالش مزبور يعني رسميّت حقوق شهروندي بهائيان ، بايد عرض كرد اگردراديان سابق، نظربه جوّ زمان، حقوق اجتماعي وشهروندي دگرانديشان مانند عصرجديد مطرح نبود وحكم تنجيس وتكفيربلكه قتل ايشان مشهودبود، امّا حال با ظهورديانت جديدبهائي وآغازخروج ازدوران كودكي جامعهء بشري وحركت به سوي بلوغ وكمال آن، ازطرفي افكاربزرگان جهان به منشورحقوق بشر دست يافته، وازطرفي حضرت بهاءالله حكم تكفيروتنجيس وقتل دگرانديشان رانسخ فرموده اند تا راه براي صلح ووحدت بشرگشوده شود. حضرتشان دراين خصوص درلوح دنيا مي فرمايند:
قلم أعلی درهريک ازآيات، ابوابِ محبّت واتّحاد بازنموده ... عاشِروا مَعَ الأديان ِ کُلّها بِالرّوح ِ وَالرّيحان ] با جميع اديان به محبّت ومهرباني معاشرت كنيد[. ازاين بيان آنچه سبب اجتناب وعلّت اختلاف وتفريق بود از ميان برخاست ودرارتقاء وجود وارتفاع نفوسنازل شده آنچه که باب اعظم است از برای تربيت اهل عالم... معرضين ومنکرين به چهار کلمه متمسّک: أوَّل کلمهء فَضَربُ الرّقاب]زدن گردن ها[ وثانی حَرق ِ کتب]سوزاندن كتاب ها[ وثالث اجتناب ازملل أخری]دوري وپرهيزازديگرملل وپيروان اديان[، ورابع فنای أحزاب]نابودي احزاب[. حال از فضلو اقتدار کلمهء إلهی، اين چهارسدّ عظيم از ميان برداشتهشد و اين چهار أمرمبين از لوح محو گشت.
مبيّن آثارايشان، حضرت عبدالبهاء نيزچنين مي فرمايند:
خدا مهربان است؛ جميع را تربيت می کند؛ به جميع فيض می بخشد؛ مادام که همچنين خدای مهربانی داريم، چرا ما نا مهربان باشيم. او خالق ما است؛ اومحيی ما است؛ اومربّی ما است؛ اورازق ما است؛ اوبه همه مهربان است، پس چرا ما نا مهربان باشيم؟! چرا بگوئيم اين موسوی است، اوعيسوی است، اين محمّدی است، اوبودائی است.اينها دخلی به ما ندارد! خداوند همهء ما را خلق کرده وتکليف ما است که به کلّ مهربان باشيم. امّا مسائل عقائد راجع به خدا است؛ اودرروز قيامت مکافات ومجازات دهد؛ خداوند ما را مُحتسِب آنها قرار نداده. ما بايد شکر نَعمای الهی کنيم؛ ممنون عنايات اوباشيم که ما را به صورت و مثال خود خلق فرموده؛ به جميع ما سمع وبصرعنايت نموده.اين چه موهبتی است، اين چه عنايتی است، اين چه تاج درخشانی است! چرا اين عنايات راهدردهيم؟! چرا به خود مشغول شويم؟! چرا به يکديگر پردازيم؟! چرا انکارفيوضات الهی کنيم؟! ما بايد به شکرانهء اين موهبت پردازيم و چون حقيقت حاصل شود جميع يک قوم گرديم، جميع دريک وطن زندگانی نمائيم، جميع يک ملّت شويم تا اين عالم انسانی ملکوتی گردد اين جهان ظلمانی نورانی شود. تا نزاع و جدال بر افتد و نهايت محبّت والفت حاصل شود. اين است مقصود از بعثت انبيای الهی اين است مقصودازانزال کتب آسمانی اين است مقصودازتجلّی شمس حقيقت تا وحدت عالم انسانی ظاهرگردد.[xvi]
ونيزمي فرمايند :
وجدان انساني مقدّس و محترم است و آزادگي آن باعث اتساع افكار و تعديل اخلاق و تحسين اطوار و اكتشاف اسرار خلقت و ظهور حقايق مكنونهء عالم امكان است. [xvii]
به اين خاطرخوشبختانه دراثرارادهء محتوم الهي ، افكارعمومي جهانيان به سمت قبول هرچه بيشترحقوق شهروندي يك يك افرادانسان ازهرعقيده ومذهب ودين ونژاد ومليّت وكشورپيش مي رود. به رسميّت شناختن حقوق شهروندي براي همهء افرادوجوامع صرف نظرازعقايد ايشان مي باشد وربطي به قبول ياردّ عقايد مزبورتوسط ديگران ندارد. به عبارتي طبق تعاليم بهائي ومنشورحقوق بشر، كافردانستن يا ندانستن بهائيان ويا هرگروهي ديگرتوسط آيات عظام وامراي سياسي ايران ويا هركشورديگر، تأثيري درلزوم رعايت حقوق شهروندي ايشان ندارد. دراين روند محتوم وضروري تاريخ بشر، به رسميّت شناختن اين حقوق براي بهائيان دركشورايران نقطه عطفي محسوب مي گردد. درسال هاي اخيرمشاهده شده كه عليرغم تعصّب شديد30 سالهء بهائي ستيزان، بتدريج افراد واحزاب وفرهيختگان وروشنفكران ايران زمين شجاعانه به چنين نتيجه اي نزديك شده اند.[xviii] امّا دراين ميان با توجّه به چالش 165 سالهء مذكوردرفوق، اظهارنظريكي ازآيات عظام شيعه دربارهء لزوم رعايت حقوق شهروندي بهائيان دركشورمقدس ايران، جلوه اي ديگردارد كه نمي توان آن را ناچيزشمرد.
لب حقيقت دراينجا اين است كه في المثل آيت الله منتظري طبق اصل حقوق بشردالّ برآزادي عقيده وبيان،حق دارند بدون توهين وبي احترامي، با عقايد بهائي مخالف باشند وعقيده شان محترم محسوب گردد،امّا نكته اي كه ايشان بدرستي به آن رسيده اند اين است كه با اين وجود نمي توانند حقوق شهروندي ايشان راناديده انگارند. ايشان درواقع به اين حقيقت توجّه كرده اند كه درقران مجيد، آيهء مباركهء7 ازسورهء مائده،مي فرمايد:" وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَئانُ قَوم ٍ عَلي اَلّا تَعدِلوا؛ اِعدِلوا، هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوي وَاتّقوااللهَ اِنَّ اللهَ خَبيرٌبِما تَعمَلون". يعني البته نبايد شما رادشمني گروهي برآن دارد كه ازطريق عدل بيرون رويد؛ عدالت كنيد كه عدل به تقوي نزديك تراست. وازخدابترسيد كه خدا البته به هرچه مي كنيد آگاه است. به اين علت، نظرآيت الله منتظري نظري است كه به انصاف وعدل وتقوي ورضاي الهي نزديك تراست ، وبراي ايجادفضاي جديدي ازرعايت حقوق شهروندي دگرانديشان ديني وغيرديني درايران بسيارمبارك است.
درنتيجه طبق آنچه گفته شد، اعتباروحرمت وتوفيق حكومت جمهوري اسلامي ايران وشخصيت هاي ديني وسياسي آن دردرگاه خدا ونزد افكارعمومي دنيا، دراين است كه عليرغم قبول نداشتن حقانيّت ديانت بهائي و قائل نشدن رسميّت ديني براي آن، با رعايت حقوق بيش از300000 نفربهائي كه تبعهء آن هستند، رسماً رسميّت شهروندي ايشان را اعلان نمايند وازجمله ضمن آزادكردن زندانيان بهائي، موانع ومحروميّت هاي 30 ساله اي را كه براي بزرگ ترين اقليت ديني دركشورمقدس ايران ايجادنموده اند، برطرف نمايند.
واگرپس ازاين عمل مبرور، درفضاي عدل وانصاف وتقوي اوجي بيشترمي طلبند، به حُكم ِ رعايت حقوق شهروندي، جلوي اتهامات واكاذيب وتوهين هاي امثال آقاي انجوي نژاد دررهپويان وصال و قدس نيوزوامثال آنها [xix]سياست جمهوري اسلامي در قبال بهاييها را سياست صحيحي" دانسته اند، ودرتأئيدمظالم 30 ساله به بهائيان، برخلاف واقع مدّعي شده اند كه حكومت اسلامي، "حقوق اوليّه آنها را چون امنيّت شغلي ، زندگي، تحصيل ، املاك، ازدواج و ...تامين" نموده است![xxi]حال آن كه چنان كه دريادداشت شمارهء يك همين مقال اشاره شد، وهزاران مدرك شاهدآن است، امنيّت مزبورچيزي جزتوهّم امثال ايشان نبوده ونيست![xxii] را كه بر خلاف اعلان وزيراطلاعات حجّة الاسلام محسني اژه اي [xx] بمب گذاري شيرازراكاربهائيان اعلان كردند، بگيرند تا به خاطررعايت عدالت، جنود تأئيد وتوفيق الهي را درگشايش اموركشوربه چشم سروسرّ مشاهده فرمايند. آن وقت متوّجه خواهندشد كه امثال رئيس ستادحقوق بشرقوّهء قضائيّهء ايشان، جناب آقاي محمّدجوادلاريجاني، چگونه اشتباهاً خشت به دست استاد داده،"
باري، ازهمهء اينها گذشته، ضمن قدرداني ازجناب آيت الله منتظري وهمهء آنهائي كه به حقوق انسان ها احترام مي گذارند، عرض مي نمايد با وجودهمهء آنچه دراين 30 سال بربهائيان مظلوم واردگشته، ما طبق امرمولاي محبوبمان حضرت بهاءالله دراموراداري وقانوني مملكت مطيع حكومت متبوعهء خودهستيم، ولي آنجا كه نامهربانان بي انصافي، ظالمانه توقع دارند پا روي عقايدوجداني خودبگذاريم، چنين نخواهيم كرد وانواع واقسام محروميّت هاي اجتماعي وپايمال شدن حقوق شهروندي و حبس وتبعيد وشكنجه وشهادت را به جان مي خريم وبرزندگي فاني ترجيح مي دهيم تا درعوض درخت اميد وحدت واتحاد وصلح ملل درجهان به بارنشيند وجهانيان ازهرقوم ونژادومذهب وعقيده درسايهء آن بياسايند وبه تسبيح خدائي كه همهء انسان ها رابراي محبّت آفريده مشغول گردندوبه اعلي درجهء رفاه وسعادت مادي وانساني ومعنوي برسند.
اينك برخلاف تصوّرآناني كه نگران رسميّت يافتن حقوق شهروندي بهائيان هستند وحتي پيشنهاد مي كنند"جريان مقابله و مبارزه با بهاييّت بايد به يك جريان مردمي تبديل شود و دولت و حاكميّت در اين قضيه تنها نمانند"،[xxiii] استقامت مظلومانه وآشكاربهائيان دربرابرظلم هاي 165 سالهء "امرا وعلما" وبخصوص ستم هاي 30 سال اخير،هم اكنون باعث شده است افرادواحزاب وسازمان هاي مختلف جهاني وايراني،عملاً حقوق شهروندي بهائيان را درزادگاه آئينشان به رسميّت بشناسند وحتي چنان كه دريادداشت شمارهء 8 ذكرشد، دربارهء اين ديانت جديد به تحقيق وتتبّع پردازند.
امّا وامّا درآخرمقال بايد خاطرنشان كرد كه ازمنظرپرشكوه تعاليم بهائي وبا چنين آرمان هائي كه درفوق اشاره شد، دربرابرآنچه براين جامعهء مظلوم ازنامهربانان واردشده، حتّي مقابله به مثل وتوهين هم نمي كنيم، انتقام هم نمي گيريم كه سهل است، دعايشان نيزمي كنيم وخيرشان رامي خواهيم. چه كه مولايمان حضرت بهاءالله فرموده اند : " وَاِنْ يَظْلِمْکَ اَحَدٌ لَاتَتَعَرَّضْ بِهِ دَعْ حُکْمَهُ اِلَی اللّهِ وَاِنَّهُ يَأخُذُ حَقَّ الْمَظْلُوْمِ عَنِْ الَّذِيْنَهُمْ يَظْلِمُوْنَ ". يعني اگركسي به توظلم كرد، حكم اورا به خدا واگذارواوحقّ مظلوم را ازكساني كه ظلم مي كنند، مي گيرد.[xxiv] وحضرت عبدالبهاء مي فرمايند: " زنهار زنهار از اينکه نفْسی از ديگری انتقام کشد ولو دشمن خونخوار باشد". [xxv] ونيز مي فرمايند:
به حضورِ اَشرفِ اولياي امور عرضه داريد، از سرشكِ ديدۀ يتيمانِ ستمديدگان ، حَذر لازم،زيرا سيل خيز است وازدودآه مظلومان پرهيز بايد، زيرا شررانگيزاست. تأييد و توفيق ازعدل ودادخواهي حاصل گردد. وَاللهُ وليُّ المَظلُومين. [xxvi]
[i] رجوع شود به www.bahai.org.
و//www.newnegah.org/index.php?option=com_content&task=view&id=780&… . اتهامات سياسي وامثال آن نيز، صرفاً بهانه هايي است براي توجيه مظالم عقيدتي. چنان كه چنين اتهاماتي دراديان قبل نيزسابقه ها دارد وپيروان مظلوم همهء اديان هميشه به بهانه هاي مشابه وجه المصالحه بوده وهستند.
[ii] مضمون بيان حضرتشان به فارسي: همانا امر در هر روز بلكه در هر ساعت بر ما دشوار شد تا اينكه ما را از سجن [ ادرنه ] خارج كردند و به سجن اعظم عكّا به ظلمي آشكار وارد نمودند. وقتي گفته شد ايشان به چه جرمي محبوس شدند ، گفتند چون ايشان خواستند دين را تجديد كنند. اگر نزد شما امر قدیم مطلوب ومختاربود ، پس چرا ترك كرديد آنچه را كه در تورات و انجيل حكم شده ؟ تبيين كنيد اي قوم . قسم به جانم امروز براي شما گريزگاهي نيست . اگر جرم من اين است ، محمد رسول الله و قبل از اومسيح و قبل از او موسي كليم در آن بر من سبقت گرفته اند . واگر گناه من اِعلاء كلمه خدا و اظهار امر اوست در اين صورت من اول گناهكارانم ، اين گناه را به ملكوتِ مُلك آسمانها و زمين ها تبديل نمي كنم...
[iii] مضمون بيان : هر چه بلا زياد شود حبّ و عشق بهاء به خدا و امر او زياد مي شود؛ به طوري كه منع نمي كند مرا آنچه از جنود غافلان بر من وارد شد . اگردر اَطباقِ زمين پنهانم سازند سوار بر ابرم بيابند، درحالي كه به سوي خداي مقتدر قدير دعوت مي كنم . همانا من خود را درراه خدا فدا نمودم ودر حبّ ورضاي او مشتاق بلايا هستم . شهادت مي دهد به اين ، بلايايي كه من در آن قرار دارم كه احدي از عالميان چنين بلايايي را حمل نكردند.
[iv] به سايت اينترنتي ايشان مراجعه شود. بعضي فتاوي ايشان دربارهء بهائيان درمسائل شمارهء1011 تا 1020 رساله شان آمده است. ازجمله : (سؤال 1011) پيروان فرقه بهائيت چه حكمي دارند و ملاك و مناط شما در مورد حكم مورد نظرتان چيست ؟ جواب : چون منكر خاتميت اسلام و احكام ضروري آن ميباشند كافرند. (سؤال 1017) ازدواج با آنان - دائم و موقت - چه حكمي دارد؟ جواب : ازدواج با غيرمسلمان جايز نيست ; فقط ازدواج موقت با اهل كتاب آسماني مانعي ندارد و بهايي ها كتاب آسماني ندارند. (سؤال 1019) خوردن و آشاميدن اطعمه و اشربه آنان و لمس دست و بدن آنان و همين طور تماس بدن آنان با ظروف و اثاثيه منزل چه حكمي دارد؟ جواب : اگر يقين به نجاست اشياء و تماس با رطوبت در ميان نيست مانعي ندارد; ولي با علم به تماس با رطوبت اَحوَط اجتناب است .
[v] بگذريم ازاين كه اگرنه همه، ولي حداقل بعضي ازآيات عظام، حتي اهل كتاب همچون يهودي، مسيحي( چه ارمني چه غيره) ومجوس(زرتشتي ها) رانيزكافردانسته اند! رجوع شود به فتاوي آيت الله بهجت دراين آدرس :
//www.mtb.ir/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=1096&Itemid=56
[vi] //www.iranian.com/main/2008-203 . درآدرس زير نيز، متن پاسخ مزبورازطرف دفترايشان تأئيدشده است://www.radiofarda.com/Article/2008/05/23/o2_montazeri_behai.html .
[vii] فقط درهمين موضوع ده ها آيه درقران مجيد نازل شده است، به طوري كه حتي تصريح شده بعضي معرضين قران رااساطيراوّلين وحضرت محمّد رانعوذبالله شاعري مجنون خواندند! جالب آن كه حتي بعضي ازعلماي شيعه وسني خودمدعي تحريف قران شده اند! ازنظربعضي نوگرايان ديني اخيرايران نيزمي گذريم كه تجربهء وحياني را به معناي عميقي تابع شخصيت بشري پيامبر، وبه تعبيري كلام وحياني را همانا كلام انساني نبي دانسته اند. نوگرايان مزبوربعضاً نسبت به آقاي منتظري نيزنظري مثبت دارند.
[viii] ازجمله رجوع شود به :
//velvelehdarshahr.org/content/view/121/30/
//velvelehdarshahr.org/content/view/128/30/
//velvelehdarshahr.org/content/view/142/30/
[ix] درموردمعني حقيقي ابدي بودن تورات وزائل نشدن انجيل وخاتميت نبي اسلام، رجوع فرمائيد به منابع زير: كتاب مستطاب ايقان؛ لوح جواهر الاَسرار؛ مفاوضات؛ خطابات؛ مجلدات قرن بديع ؛ پيام ملكوت ؛ استدلاليه صدرالصدور؛ اقداح الفلاح؛ برهان واضح ؛ بشارات كتب آسماني و اشارات ديگران درباره ظهور امر الهي؛ بهاءالله و عصر جديد؛ بيان حقایق؛ بيان حقيقت ؛ تبيان و برهان؛ خاتميت، جنّاتِ نعیم ؛ دُرَجِ لئالی هدایت ؛ رهبران و رهروان؛ فرائد؛ قاموس ایقان؛ گلشن حقائق؛ مبشرین غربی؛ محاضرات؛ مرآةالحقیقة؛ مصابیح هدایت ؛ مجلدات معارف بهائی؛ دلایل العرفان ؛ سید رسل حضرت محمد، اسلام و مذاهب آن؛... ونيز سايت هاي: //newnegah.org ؛ //aeenebahai.org ؛...
[x] چنين نيست. چه كه فقط كافي است اشاره شود برخلاف علماي مخالف، صدها عالم شيعه نيز بوده اند كه به آئين جديدايمان آورده، درراه آن شهيد هم شده اند. دراين صورت، چرا رسميّت وحقانيّت دين بسته به تأئيد وايمان ايشان نباشد؟!
[xi] سورهءتوبه،31-32؛ سورهءصفّ،8-9.
[xii] دراين مورد حضرت مسيح (ع) فرموده اند:" درخت را از ميوه اش مي شناسند" ،چنان كه بوتهء حنظل هرگزميوهء شيرين نمي آورد. درقرآن مجيد نيزضمن مقايسهء حقّ وباطل مي فرمايد: "اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء تُؤتي اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللهُ الاَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوقِ الاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ يُثَبِّتُ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالقُولِ الثابِتِ فِي الحَيوةِ الدُّنيا و فِي الآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللهُ الظالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللهُ ما يَشاءُ اَلَمْ تَرَ اِلَي الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً وَ اَحَلّوا قَوْمَهُمْ دارَالبَوار" يعني آيا نمي بيني كه چگونه زد خدا مثل را كلمۀ پاكيزه چون درخت پاكيزه ايست كه اصلش ثابت است و فرعش در آسمان ، داده مي شود هر حين [ مي دهد هر حين ] ميوه اش را به اذن پروردگارش و مي زند خدا مثلها را از براي مردمان باشد كه ايشان پند گيرند . و مثل كلمۀ پليد چون درخت پليدي است كه ريشه كن شده باشد از بالاي زمين كه نباشد آن را هيچ قراري. ثابت مي گرداند خدا آنان را كه گرويدند به گفتار ثابت در زندگاني دنيا و در آخرت و اضلال مي كند خدا ستمكاران را و مي كند خدا آنچه كه مي خواهد . آيا ننگريستي به آنان كه تبديل كردند نعمت خدا را به كفر و فرود آوردند قومشان را به سراي هلاك. (سورهء ابراهيم،آيات 29-33. ترجمهءآيات عيناً از قرآن شمارۀ 9 آورده شد.)
[xiii] يعني : ويا براي ايشان شريك هائي است كه برايشان شريعتي تشريع نموده باشند بدون اجازهء خداوند؟! واگركلمهء فصل نبود وخدانمي خواست همه راامتحان كند تا مؤمن ازكافرمشخص گردد وفصل يابد وجداشود، حتماً ميانهء ايشان حكم شده بود وعذاب به ايشان مي رسيد، وهرآينه براي ستمكاران عذابي است دردناك.
[xiv] : درسورهءاِسراء، آيهء80،مي فرمايد:" قُل جاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ الباطِلُ؛ اِنَّ الباطِلَ كانَ زَهوقاً" (بگوكه حق آمدوباطل ازبين رفت؛ همانا باطل ازبين رفتني است).
[xv] درسورهء حاقّه،آيات39-47 نيزپس ازآن كه مي فرمايد قران مجيد وحي خداوكلام رسول است وقول شاعرويا كاهن وغيبگو نيست، تأكيد مي فرمايد : " وَلَو تَقَوّلُ عَلَينا بَعضَ الأقاويل ِ لَأخَذنا مِنهُ بِاليَمين ِ ثُمَّ لقَطَعنا مِنهُ الوَتينَ فَما مِنكُم مِن أحدٍ عَنهُ حاجِزينَ وَاِنّهُ لَتَذكِرَة ٌ لِلمُتّقينَ".يعني اگرمحمد به دروغ سخناني برما مي بست، حتماً اورا به دست راست خودمي گرفتيم سپس رگ گردنش راقطع مي كرديم وشما هيچيك بردفاع ازاوقادرنبوديد واين قران پندي براي پرهيزكاران است.( يعني هركه نسبتي دروغ به خدا بندد،خدا اورا نابود خواهد كرد وامرش راازبين خواهد برد)
[xvi] خطابات،ج 2، صص 288-284.
[xvii] مقالهء شخصي سيّاح ،ص98 . براي آگاهي بيشتردراين خصوص ازجمله رجوع شود به فصل چهارم كتاب نگاهي تازه به ديانت بهائي، مندرج دراين آدرس :
//www.aeenebahai.org/component/option,com_docman/task,cat_view/gi…
[xviii] به عنوان نمونه قبلاً ازجمله جناب خاتمي رياست محترم جمهوري درفرانسه درپاسخ راجع به حقوق بهائيان، گفته بودند ايشان رئيس جمهورهمهء ملت ايران هستند. يا آقاي اعلمي نمايندهء مجلس شوراي اسلامي نيزچندي پيش به مناسبتي درنظري مشابه نظرآيت الله منتظري چنين گفتند : "حتی اگر یک بهائی که کوچکترین اعتقادی به مسلک و آئینشان ندارم امروز بهدفترم مراجعه کرده و بگوید که حقوق عمومی ام در نظام جمهوری اسلامی بدون دلیل نقضشده است برای اینکه سوگند شکنی نکرده باشم ناگزیرم که نسبت به استیفاء حقوق قانونیاو اقدام کنم تا چه رسد به اینکه این فرد مسلمان باشد"//www.akbaralami.com/index.php?option=com_content&task=view&id=90&Itemid=1 افراد واحزاب وگروه هاي ديگري نيزلزوم رسميّت حقوق شهروندي بهائيان را موردتأكيدقرارداده اند كه ازجمله عبارتند از: آقاي دکترحسین لاجوردیرئیس انجمنپژوهشگران ایران //asre-nou.net/1387/khordad/2/m-lajavardi.html ؛آقاي عبدالکريم لاهيجي، نايب رييس فدراسيون بين المللي جامعه هاي حقوق بشرورييس جامعه دفاع ازحقوق بشردرايران //www.roozonline.com/archives/2007/11/post_4941.php ؛ خانم شيرين عبادي ؛ هيأت سياسي- اجرائي اتحاد جمهوري خواهان ايران ؛ آقای پاشائی دبیرکل حزب مشروطه ایران، //www.irancpi.net/hezbnews/matn_394_0.htm ؛ انجمن اسلامي دانشگاه صنعتي اميركبير(خبرنامهء اميركبير، شهريور1386)؛ پنجره،هفته نامهء داخلی دانشگاه سیستان و بلوچستان، شماره 15، صفحه 3، یکشنبه 30 اردیبهشت 1386؛ جبههء ملّي ايران//www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=12261؛آقاي فرج سرکوهی (منتقد و روزنامه نگار) سایت رادیو فردا/ منتشر شده به وقت تهران درساعت: ۱۵:۵روز سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۶؛ هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، //www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=15297 ؛ ....
[xix]//www.qodsnews.com/news/daily/818.htmlاتهامات واكاذيب وتوهين هاي مشابه را مي توان درده ها منبع اصلي وفرعي تحت حمايت مستقيم وغيرمستقيم جمهوري اسلامي مشاهده كرد. مثل : ده ها برنامه درصدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران ؛ صدها مقالهء ضدبهائي درروزنامه هايي چون كيهان وجام جام وماهنامهء زمانه وفصل نامهء شمارهء17 و... ودرسايت هائي چون : پاسخ به سؤالات در مورد بهائیّت؛ تحرّی حقیقت؛ اخبار بهائیّت؛ سراب بهائیّت؛بهائیّت و سیاست؛ بیائید کمی فکر کنیم؛ بهائیّت؛ کوتاه ولی خواندنی؛ مدّعیّانمهدویّت؛ البرهان؛ مرکز مطالعات فرهنگی سیاسی ؛ جهان بدونصهیونیسم؛ جستجوگر پایگاههای شیعی؛ مرکز مطالعات فرهنگی سیاسی 2؛ به انتظار او ؛ارتباط بهائیّت با اسرائیل صهیونیسم؛ انجمن دختران ضدّ بهائی رفسنجان؛ پرس و جو؛مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مجمع جهانی شیعه شناسی؛ پایگاه اطّلاع رسانی مهدویّت؛مهدویّت و مبارزه با بهائیّت؛ بهائیّت از نگاه کاریکاتور؛ امام خمینی (ره) وبهائیّت؛ بررسی و نقد فرق و مذاهب باطل؛ بهائی شناسی؛//www.vahdatebahai.blogfa.com ؛ سایت خبری اندیشه یزد؛ یوسف زهرا؛ مر کزاسناد انقلاب اسلامی؛ اخبار مهدی؛ اخبار مهدویّت؛ معرّفی سایتهای ایرانی؛ وحدت عالمانسانی در بهائیّت؛ پیرامون بهائیّت؛ سایت عبدالله شهبازی؛ بحث های اعتقادی ودینی؛//www.irdc.ir؛ رهپویان وصال ؛ بهائیّت در ایران ؛ بهائی پژوهی ؛ .... .
حقيقتاً اكاذيب وافترائات وتوهين هائي كه درمنابع فوق به انواع وأشكال مختلف دربارهء ديانت بهائي وبهائيان مطرح شده، وازهمهء آنها بي شرمانه تربه شكل كاريكاتور ونقاشي در وبلاگ بهائیّت در گذر زمان و تصویر،درآدرس //www.bahaicaricature.blogfa.com/ ويا در ماهنامهء
فرهنگي،اجتماعي،اقتصادي،اطلاع رساني تدبيرفردا ، شمارهء اوّل تا سوّم ،مورّخ مهروآبان وآذرودي 1386،به آدرس اينترنتي: www.tadbirfarda.com ارائه شده ، ويا حتي توهين هاي مشابهي كه به صورت كتاب قصّه ونقاشي با نام بابك دغل كار،نوشتهء سيدمهدي رضائي فرد، چاپ اوّل،1386،شيراز، در5000نسخه منتشر وبعضاً به اطفال دبستاني بهائي داده شده را به چه مي توان حمل نمود؟! آيا رعايت حقوق شهروندي واحترام به عقايد دگرانديشان به همين معني است؟! آيا درحق تنها ديانتي كه بجز خوداسلام، حقانيّت آن را اثبات كرده و پيروانش به همهء اديان وازجمله اسلام وبه پيروان همهء آنها عشق مي ورزند، اين همه توهين رواست؟! آيا واقعاً مي توان طبق حقوق شهروندي عليه اين همه بي حرمتي طرح دعوي كرد وبه مراجع جمهوري اسلامي رجوع نمود؟!
[xx]//www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=687255
[xxi]//mellat.majlis.ir/archive/1385/09/28/daytalk.htm .
[xxii] حتّي درگذشتگان بهائي امنيّت ندارند تا چه رسد به زندگان ايشان! دراين خصوص رجوع كنيد به مراجع مذكوردريادداشت شمارهء يك .
[xxiii] مثل جناب سيد كاظم موسوي كارشناس و محقق تاريخ معاصر ايران، كه جهت توجيه وآماده كردن افكارعمومي درخصوص اقدامات اخيرجمهوري اسلامي دربازداشت بهائيان ازجمله هفت نفرازمديران عالي قدرجامعهء بهائي، دراثرحواس پرتي عملاً نشان داده اند كه ايشان به خاطرعقايدديني خودبازداشت شده اند ونه مسائل امنيّتي!(//www.farsnews.net/newstext.php?nn=8702300482). دراين موردهمچنين رجوع شود به مقالهء رياست محترم جمهوري اسلامي ايران جناب محمود احمدي نژاد، مندرج درآدرس : //www.noghtenazar.org/content/view/474/9/
[xxiv] كتاب گلزارتعاليم بهائي،بخش نهی ازانتقام .
[xxv] همان.
[xxvi] همان ، ص 427.
نظر خود را بنویسید
تشكر
حامدارسال شده در : 1387/3/19
متحري بسيارعزيز، ممنون ازتذكرتان. ضمناً متوجه شدم بيان مبارك مزبوردرلوح ناپلئون سوم است كه اشتباهاً ناصرالدين شاه ذكركرده ام.منتظرنظرات بعدي آن عزيزنيزهستيم. قربانتان
ترجمهء انگليسي آن ازلوح شيخ چنين است:
. And if anyone ask them: ‘For what crime were they imprisoned?’ they would answer and say: ‘They, verily, sought to supplant the Faith with a new religion!’ If that which is ancient be what ye prefer, wherefore, then, have ye discarded that which hath been set down in the Torah and the Evangel?
حامد عزيز:به نظ
motaharryارسال شده در : 1387/3/18
حامد عزيز:
به نظر می رسد در عبارت مبارک "لَو كانَ القَديمُ هُوَ المُختارُ عِندَكُم ، لِمَ تَرَكتُم ما شُرِعَ فِي التَّوراتِ و الاِنجيلِ؟" منظور از کلمه "القديم"، "خداوند قديم" نيست، بلکه "امر قديم" مي باشد. مي فرمايند اگر امر قديم نزد شما مختار و مطلوب است، پس چرا آن چه در تورات و انجيل تشريع شده است را براي امر جديد که دين مبين اسلام است ترک کرديد.
متحرّی