سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
5- نتیجه گیری
با تفکر و تأمل در آثار بهائی که در سه قسمت قبل ذکر شد، آنچه به نظر نگارنده می رسد آن است که همچنانکه جناب هاشمی به درستی تشخیص داده اند مشکل اصلی روشنفکران دینی مسلمان (و در واقع مشکل تمام کسانی که دین خود را آخرین دین الهی بدانند) مسألهء خاتمیت است. اگر استمرار ظهورات الهیه را بپذیریم، دین دیگر چیز ثابتی نیست که از مطابقت با زمانه ناتوان باشد، بلکه خداوند آن را همواره مطابق با مقتضیات زمان تجدید می کند. مقالات و کتب مفصلی دربارهء مسألهء خاتمیت نگاشته شده است که در همین سایت هم تعدادی موجود است، پس فقط مختصراً اشاره می شود که خاتمیت هیچ مبنای عقلانی ندارد، درحالیکه استمرار ظهورات الهیه دارای مبانی عقلانی است (قسمت 4، شماره های 7،8،9)، اگر در فقط یک آیه از قرآن ذکر خاتم النبیین شده بسیاری از آیات به استمرار ظهورات الهیه اشاره دارد (قسمت 4، شماره های 2،4،6)، و تأویل خاتمیت در خود آثار مقدسهء اسلام انجام شده است (قسمت 4، شماره های 3،5).
در مورد قرائت پذیری دین می توان گفت که کلام الهی معانی متعددی دارد (قسمت 2، شماره 3)، وظیفهء هر انسانی تلاش برای درک آن معانی است (قسمت 2، شماره 1،16)، بشر قوهء عاقله دارد و باید در کاربرد آن آزاد باشد تا بتواند به آن معانی دست یابد (قسمت2، شماره 16)، اما باید در این استنباط مرجعیت کلام الهی را نیز در کنار مرجعیت علم و عقل بپذیرد (قسمت 2، شماره 2) و از افراط پرهیز کند، یعنی آنچه را که به صراحت دستور داده شده، مثل احکام عبادی و جزایی و غیره، تأویل نکند (قسمت 2، شماره 5). استنباط افراد از کلام الهی متفاوت است چون انسانها با هم متفاوتند (قسمت2، شماره 11)، و هیچکس حق ندارد استنباط خود را به دیگران تحمیل کند و هرجا که نیاز به وحدت عمل باشد مرجع واحدی لازم است که همه از آن اطاعت کنند (قسمت 2، شماره 4). از این گذشته همانطور که قبلاً ذکر شد، کلام الهی خود مطابق با مقتضیات زمان در تغییر است و نیازی نیست که کلام الهی ادوار قبل را با مقتضیات دور جدید تطبیق داد.
مثلاً اگر در زمان دیانت اسلام حکم سنگسار، قطع دست سارق، ممنوعیت ربا، تعدد زوجات، ازدواج موقت، جهاد با کفار و مانند اینها وجود داشته است که با شرایط جهان امروز سازگار نیست و این همه باعث زحمت مسلمانان شده است، خداوند در این ظهور جدید این احکام را تغییر داده است. در دیانت بهائی تعیین مجازات افراد دزد یا زناکار یا قاتل به عهدهء بیت العدل گذاشته شده است که مطابق شرایط زمان انجام گیرد. ربا، به شرط اینکه منصفانه باشد، پذیرفته شده است زیرا کسانی که حاضر به قرض الحسنه باشند اندکند، همچنانکه امروز می بینیم اگرچه نام ربا از نظام بانکداری ایران حذف شده است شاید بیش از هر کشور دیگری به نامهای مختلف ربا داده و گرفته می شود. در دیانت بهائی تنها ازدواج دائم و با یک همسر پذیرفته شده و یک مرد نمی تواند به طور همزمان چند همسر داشته باشد. حکم جهاد، یعنی جنگ مذهبی، و نجس دانستن پیروان ادیان دیگر از میان برداشته شده و اهل ادیان به معاشرت و دوستی با یکدیگر تشویق شده اند. لزوم ماندن افراد در دین آباء و اجدادی خود و مرتد شمردن کسانی که از اسلام به دین دیگری رو آورند جای خود را به حکم تحری حقیقت، یعنی لزوم انتخاب آگاهانهء دین توسط هر شخص، داده است. به طور خلاصه، بسیاری از مواردی که روشنفکران دینی مسلمان را به تلاش برای تفسیر دین بر خلاف آیات قرآن کریم واداشته است در دیانت بهائی از میان برداشته شده است.
در مورد تفکیک پذیری مدرنیته به نظر می رسد که اساس مدرنیته کاربرد عقل و علم است (قسمت 4، شماره 7)، مدرنیته لزوماً با دین مغایرت ندارد چون دین و علم و عقل با هم مطابقت و هماهنگی دارند (قسمت 4، شماره6،7،12،13)، و مشکل آن انحراف از اعتدال است، یعنی کنار گذاشتن دین به نفع علم و روحانیات به نفع مادیات (قسمت 4، شماره 1،2،3،4). به مدرنیته، مثل هر چیز دیگر، نباید به صورت مجموعه ای ثابت و ایستا نگریست، بلکه مدرنیته هم یک جریان پویاست، جزئی از جریان تاریخ تکامل بشر (قسمت 4، شماره25)، پس می تواند مسیر خود را اصلاح کند، اما این کار بسیار دشوار است و مستلزم مصائب زیادی است (قسمت 4، شماره 27). به علاوه، همانطور که قبلاً ذکر شد، با پذیرش استمرار ظهورات الهیه، بسیاری از عناصر مدرنیته که ممکن است مغایر اسلام شمرده شود با تعالیم جدید الهی برای این دور مطابقت دارد و به عبارت دیگر میزان مغایرتها کاهش می یابد.
از سوی دیگر نقاط ضعف مدرنیته در آثار بهائی به روشنی بیان شده است و راههای غلبه بر آنها مذکور است (قسمت 4، شماره 4،16،17،18،19،21،22،23،24،26). ضمن پذیرش اهمیت اموری چون آزادی، فردگرایی، عقلگرایی، علم گرایی، وطن دوستی و مانند اینها (قسمت 4، شماره 5) افراط در آن مورد نقد و نکوهش قرار گرفته و میزانهایی برای حفظ اعتدال توصیه شده است. از جمله، دیانت بهائی هدف خود را وحدت عالم انسانی قرار داده است که می توان هرچه را با آن مغایرت داشته باشد نادرست شمرد (قسمت 4، شماره 10). البته در این مقاله مجال بحث دربارهء این امور نیست و مقالات و کتب متعدد درمورد آنها نگارش یافته است که از جمله تعدادی از آنها در همین سایت موجود است.
فقط ، به عنوان نکتهء پایانی یا جمع بندی کلی، لازم به نظر می رسد ذکر گردد که روش دیانت بهائی برای حل این معضلات، مثل هر معضل دیگری، تحری حقیقت است، یعنی استفاده صحیح از همهء نظامهای آگاهی بشر شامل علم و دین و فلسفه (با شناختن قابلیتها و محدودیتهای هریک)، به طور منصفانه (یعنی با کنار گذاشتن تعصبات و تقالید، و با تکیه به تجارب خود و دیگران) ، برای یافتن راه حلی که مورد قبول عموم انسانها (نه فقط پیروان یک دین و مذهب یا گروه خاص) باشد.
نظر خود را بنویسید