سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
فتوای ایت الله العظمی منتظری در مورد حقوق بهاییان در روزهای اخیر توجه بسیاری از صاحب نظران در امور ایران را به خود جلب نمود.شکی نیست که حقوق بشر از مهمترین چالشهای جمهوری اسلامی در امور داخلی و همچنین در عرصه سیاست خارجی می باشد.در سالیان اخیر تقریبا بطور مستمر ایران در ردیف کشورهایی بوده است که حقوق بشر در ان به میزان گسترده ای نقض می شده و حتی به دفعات در ردیف اول این کشورها جای داشته است.در تمامی این ادوار همواره بهاییان بعنوان پای ثابت این موضوع مطرح بوده اند.اما انچه باعث شده تا اظهارات اخیر ایت الله منتظری اینگونه مورد توجه قرار گیرد را می توان در چند مقوله بررسی کرد.
1- مقام علمی و اجتهادی
ایشان یکی از مجتهدان طراز اول جهان اسلام و خصوصا جوامع شیعی به شمار می ایند .
2-مقام سیاسی
مجلس خبرگان رهبرى اول هنگام اعلام رسمى قائم مقامى ايشان اين نكته را مورد نظر داشته و در مصوبه خود آن را به صراحت بيان مىدارد و تصريح مىكند:
"حضرت آيت الله منتظرى دامت بركاته در حال حاضر مصداق منحصر به فرد قسمت اول از اصل 107 قانون اساسى است و مورد پذيرش اكثريت قاطع مردم براى رهبرى آينده مىباشد، و مجلس خبرگان اين انتخاب را صائب مىداند."
اهمیت این اظهار نظر از ان جهت مضاعف می گردد که این را نه صرفا به عنوان یک انتصاب مجلس خبرگان بلکه در حکم یک انتخاب همگانی تایید می کند و انجا که می گوید " مجلس خبرگان اين انتخاب را صائب مىداند." در واقع تاکید می کند که این انتخاب توده های مردم بوده و مجلس خبرگان فقط ان را اعلام داشته و مهر تایید بر ان می زند.
3- تعارضات سیاسی با حاکمیت
اظهار نظرهای ایشان در مورد سیاستهای حکومت همواره تنشهای مهمی را ایجاد کرده است.اعتراض به اعدامهای گسترده و بدون ملاحظه در سال 67 که به حذف ایشان از قائم مقامی رهبری انجامید، سخنرانی بهمن ماه سال 71 در اعتراض به جو خفقان و ارعاب موجود که باعث حمله سازماندهی شده صدها نظامی به دفتر و حسینیه ایشان شد،طرح مساله مرجعیت ایشان بر شیعیان توسط تنی چند از علمای حوزه بعد از رحلت ایت الله العظمی اراکی که با واکنش رهبری جمهوری اسلامی روبرو شد،سخنرانی سال 73 در ارتباط با استقلال كامل قواى سه گانه ، مسئول بودن كليه افراد در برابر قانون و رد فراقانونى بودن رهبرى و تأكيد بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسى ، آزادى عمل در انتخاب مرجعيت شيعه ، و آزادى تشكل هاى حزبى و گروهى که هجوم نیروهای نظامی و لباس شخصی ها را در پی داشت و به حصر پنج ساله شان در منزل شخصی خود انجامید و باعث بروز نا ارامی های شدید مردم اصفهان در در سال 77 گردید،نشان از اعتبار واهمیت اراء و نظرات ایشان دارد. این امر که اقدامات باز دارنده سازماندهی شده در مورد ایشان موفقیت کامل را بدست نیاورد خود دلیل بارزی براقتدار و اهمیت علمی –مذهبی، قدرت سیاسی و نفوذ اجتماعی ایشان در ایران و همچنین نشانگر صداقت،شجاعت و استقامت ایشان در اراء و نظرات و اعتقادات خود می باشد و الا تا به حال از ایشان نیز همانند بسیاری دیگر،نشانی موجود نبود .همین امر است که ایشان را به عنوان یک اپوزیسیون مقتدر که مورد احترام اکثریت گروهها می باشد مطرح می سازد و بدیهی است که نظراتشان همیشه محل بحث و گفتگو خواهد شد.
4- شکستن سکوت در مورد بهاییان
شاید بتوان ایت الله منتظری را تنها فردی از بین روحانیون طراز اول دانست که که به این صراحت از حقوق شهروندی بهاییان دفاع کرده است و طبیعی است که همیشه پیشاهنگان یک نهضت از اهمیت خاصی برخوردارند.البته تاریخ شواهدی از این دست را به یاد دارد .بعنوان مثال در زمانی که اکثر روحانیون تلاش داشتند تا ایین بهایی را فرقه ای منشعب از اسلام بشمرند و ان را عاری از استقلال ذاتی قلمداد کنند،جامعه الازهر قاهره با صدور حکمی تصریح کرد که ایین بهایی مذهبی مستقل و دارای احکام و شرایع خاص خود می باشد و صدور این حکم از طرف بزرگترین مرجع شرعی در ان زمان به منزله تایید استقلال ایین بهایی بود و یا بنا به گفته اقای هادی قابل کارشناس مسائل دینی،ایت الله محمد حسین فضل الله، روحانی بلند پایه شیعه در سال گذشته اظهار داشت که کسانی که از والدین بهایی متولد شده اند مرتد نمی باشند.با این همه فحوای کلام ایت الله منتظری بسیار عمیقتر بوده و تمامی حقوق شهروندی را شامل می شود و هم از این جهت که این اظهار نظر از درون ایران صورت می گیرد .
5- موضوع مورد فتوی
با وجود تمامی موارد فوق،شکی نیست که جنجالی بودن فتوای اخیر تنها مربوط به شخصیت ایت الله نمی شود بلکه موضوع مورد فتوی نیز اهمیتی حداقل معادل ان را دارد. اگرفتوای ایشان درباره موضوع دیگری بود هرگز به این پایه از اهمیت نمی رسید. احمد زید ابادی معتقد است روحانیون بلند پایه شیعه نسبت به هر گونه همدلی یا دفاع از بهاییان در هر زمینه ای که باشد حساسیت نشان می دهند و این امر در طیف وسیعی از انان ،از ایت الله بروجردی که مشی سیاسی نسبتا معتدل تر و مسالمت جویانه تری نسبت به حکومت داشت گرفته تا روحانیون تند روتر شامل مسوولان حکومتی جمهوری اسلامی صادق است.اقای احمد قابل از نزدیکان ایت الله منتظری که با دیدگاههای فقهای حوزه علمیه اشناست می گوید که رعایت حقوق شهروندی بهاییان از منظر غقل و احکام فقهی و تاریخ اسلام قابل دفاع است.اما در ضمن تاکید می کند که من با اطمینان می توانم بگویم که برخی از فقها و صاحبان رساله کنونی هم دیدگاه ایت الله منتظری را قبول دارند منتها این موافقتشان شاید خیلی علنی نشود.
انچه توجه و دقت بسیار می طلبد این نکته است که اکثرکسانی که در این باب اظهار نظر کرده اند متفق القولند که مساله بهاییان در ایران از حساسیت زیادی برخوردار می باشد. اقای قابل تصریح می کند که حتی علمای دارای رساله، موافقت خود را با اقای منتظری علنی نمی کنند. اما کمتر کسی این پرسش را مطرح کرده است که چرا؟چه ویژگی و یا ویژگیهایی باعث بروز حساسیتی این چنین گسترده و عمیق شده است؟.یکی ازاین معدود موارد ، گزارش هومن سیسان در مجله دمو کراسی از رادیو فردا بود که طی ان اقای حسین باستانی سردبیر روزنامه اینترنتی روز انلاین در پاسخ به این پرسش، این گونه تحلیل می کند که اصولا هر چه مربوط به مقوله مهدویت و قائمیت بشود ،در ایران از امور حساس بشمار می رود و به نوعی تبدیل به تابو می گردد و بعنوان مثال از مسجد جمکران نام می برد و این که با وجود اینکه ایت الله خمینی با این مسجد مخالف بود و حتی یکبار هم به ان جا قدم نگذاشت ولی هیچگاه بر علیه ان هم حرفی نزد.البته خود اقای باستانی هم در ابتدای ذکر تمثیل خود اشاره می کنند که شاید این یک مثال ظاهرا نامربوط باشد . فارغ از صحت و سقم این قیاس،اصولا ایشان هم پاسخی به سوال مورد نظر نداده اند و سوال همچنان بقوت خود باقی است و تنها جای خود را به سوال دیگری داده است.در واقع با پاسخ ایشان ،پرسش دیگری مطرح می شود و ان این که چرا مسائل مربوط به مهدویت و قائمیت در ایران تابو می شوند و چه کسانی ان را تابو می کنند؟و سوال مهمتر این که ایا دیانت بهایی تماما در مهدویت و قائمیت خلاصه می گردد ؟بدون تردید گروهی هستند که بسیار مایلند دیانت بهایی را اینگونه بنمایانند.
دیانت بهایی و مساله مهدویت
نگاهی گذرا معلوم می دارد که دیانت بهایی نه تنها معادل با مهدویت و یا قائمیت نیست بلکه حتی مهمترین قسمت ان هم (حداقل در حال حاضر) نیست.دیانت بهایی ،از لحاظ گستردگی ،بعد از مسیحیت دومین دین است و لذا جامعه جهانی بهایی در اغلب نقاط جهان معتقدانی دارد و بدیهی است که بسیاری از انها اطلاعات بسیار کمی از مهدویت و قائمیت و یا حتی از اسلام دارند.این امر نشان از ان دارد که انها به دلایلی دیگر دیانت بهایی را پذیرفته اند .دلایلی مانند:
1- رفع هر نوع تبعیض مانند تبعیض جنسی،نژادی،رنگ پوست،وطنی ،مذهبی و غیره
2- طرفداری از صلح عمومی و اقدامات عملی و جدی در این باب
3- حذف طبقه ای به نام طبقه روحانی که متولی امور روحانی مردم باشد و به انها بگوید چه باید بکنند و بگویند و حتی بخواهند
4- معاشرت با تمام ادیان و مذاهب و اقوام و رفع حکم نجاست از پایه و اساس
امروزه بحثهای بهاییان بیشتر حول و حوش مسائل و یا بهتر بگوییم مصائب عالم انسانی دور می زند.محیط زیست و لزوم توجه به ان،خلع سلاح عمومی و جهانی و توقف مسابقه تسلیحاتی،افزایش اقتدار سازمان ملل برای حل اختلافات جهانی،ارائه راهکارهای عملی برای ریشه کنی فقر،اتفاق و اتحاد بین ادیان،لزوم توجه به امور روحانی و دهها مساله دیگر. دهها بیانیه ای که در طی سالیان اخیر از طرف جامعه بین المللی بهایی منتشر شده همگی به این امور اختصاص یافته است لذا نمی توان قبول کرد که ایین بهایی معادل مهدویت و قائمیت است.باید به درون گفته های بهاییان رفت و راز حساسیت بوجود امده را از درون پیامهای انان جستجو کرد.از انجا که به اعتقاد صاحب نظران باب این گفتگو بعد از سکوتی بیش از صد ساله باز شده است و روز بروز ابعاد تازه ای بخود می گیرد این انتظار می رود که در روزهای اینده متخصصان و مخصوصا درون مرزی ها، این موضوع را بیشتر شکافته و پاسخهای قانع کننده تری برای ان بیابند.باشد که در این رهگذر،خواسته یا ناخواسته حقایق بیشتری رخ بنمایند.
نظر خود را بنویسید
سلام
بنده خداارسال شده در : 1387/6/3
بی زحمت فتوای بقیه مراجع را بنویسید