سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
اخيراً مقاله اي ازبه اصطلاح پژوهشگرتاريخ معاصرايران،آقاي لطف الله لطفي، دربارهء خانم شيرين عبادي خواندم كه ذكرنكاتي درخصوص آن ضروري است! ايشان دراوّل وآخرمقاله مقصود اصلي خود را چنين نوشته اند: "امروزتشكيلات بهائيت در تلاش است با استفاده از شيرين عبادي جهت اهداف تشكيلاتي خودزرينتاج (قرةالعين) ديگري را بازسازي كند و اين نيازمند هوشياري وي براي خنثيكردن اين توطئه است".[i]
ازمطالب ولحن مقاله پيداست كه بهائي ستيزان كمي برسرعقل آمده اند وبراي هدايت وسربه راه كردن خانم عبادي(!)، بازوچماق تهديد وتهمت امثال ايرنا وكيهان را به كبوتروهويج پند واندرزپژوهشگرانهء(!) امثال آقاي لطفي تبديل كرده اند! الحمدلله! كاش ازاين به بعد نيزبيشترمتوجه شوند كه دردنياي امروز ديگرتهديد وارعاب واتهام اثرچنداني ندارد وبايد با ملايمت ودليل ومنطق مدعاي خود را اثبات كرد. اما البته دليل ومنطق نيزوقتي مؤثر است كه اولاً درست باشد، وثانياً درراه اثبات حق وحقيقت به كاررود. اما متأسفانه جناب لطفي اگرچه لطف كرده اند وقدمي مثبت به جلو گذاشته اند، ولي نه دلايلشان درست است ونه نيّت ومقصودشان كشف حقيقت.
آن طوركه ازمقاله به نظرمي رسد،ايشان كه با طرح فرضيهء تناقض بين آموزه هاي بهائي وطرزتفكرغربي وفمينيستي خانم عبادي به ميدان آمده اند، سعي كرده اند با لحني مخالف كيهان وايرنا به نصيحت خانم شيرين عبادي پردازند تا اگرآنان نتوانستند با تهديد وتهمت خانم عبادي وهمكارانشان را ازوكالت هفت مديرجامعهء بهائيان ايران منصرف سازند، شايدايشان بتوانند با زبان خوش وبظاهرملايم ومنطقي رگ غيرت وطن پرستي وشيعه باوري وفمينيستي وليبراليستي خانم عبادي وهمكارانشان را بيدارتركنند تا دست ازوكالت بهائيان بكشند تا جمهوري اسلامي هرطوركه دلش مي خواهد بدون سروصدا به بهائي ستيزي سيستماتيك 30 سالهء خود ادامه دهد. اما چنان كه درزيرخواهدآمد، فرضيهء ايشان نيزمانند راه وروش ايرنا وكيهان وديگران غلط ازآب درآمده وايشان مجبورند مانند هرپژوهشگر صادق ومشتاقي، فرض تحقيق خودرا عوض كنند!
اساسي ترين اشتباه ايشان اين است كه گمان كرده اند به صرف نقل قول ازعدهء زيادي ازپژوهشگران بهائي وغيربهائي قديم وجديد دنيا وسنگرگرفتن پشت نام ونشان ايشان، مدعايشان رنگ وبويي پژوهشي مي گيرد، حال آن كه فهرست كردن نام هايي چون: دكتر دنيس مك ايون، دكتر عباس امانت، دكتر فرزانه ميلاني، دكتر نيكي كدي، ادوارد براون، سيد حسن تقي زاده، احمد كسروي، فريدون آدميت، هماناطق، احسان طبري، اولريش گلمر، دكتر خوان كول، فيچيكا، اودوشفر،پرفسور نالينو، موژان مؤمن،...[ii] بدون آن كه مآخذ نقل قول هاي ايشان راذكركنند، كاري عبث وازنظرعلمي بي اعتباربوده، وبيشترجنبهء خودنمايي ژورناليستي دارد تا پژوهشي علمي! اي كاش پژوهشگر تاريخ معاصرايران بدانند كه اين روش نقل قول چيزي جزتحريف نيست كه نزد پژوهشگران حقيقي امري بس مذموم و ناپسند است.
البته شگرد ايشان دراين جورنقل قول كردن ها چيزي تازه نيست وسال هاست كه دردستوركاربه اصطلاح محققين پرورش يافته دردستگاه رژيم قرار گرفته است. محققين مزبورچون ملاحظه كرده اند دليلي منطقي عليه آئين بهائي وبهائيان ندارند وبراي ستم هاي آشكاري كه دراين 30 سال برايشان رواداشته اند توجيهي نمي يابند، سعي مي كنند به جاي آن با پرگويي ونقل قول هاي زياد ازنفوس متعدد به خواننده اين طورتلقين كنند كه نوشته هايشان داراي اعتبارعلمي است، حال آن كه وقتي نقل قول ها دقيقاً بررسي مي شود با كمال حيرت معلوم مي گردد كه درآن انواع تحريفات لفظي ومعنايي صورت گرفته است.[iii]
ازعجايب روش محققين مزبوراين است كه نقل قول هاي متعدد مزبوررا ازكساني مي آورند كه بعضاً عقايدشان دريك موضوع، كاملاً متناقض ومتضاد است وچيزي رااثبات نمي كند واين دقيقاً كاري است كه آقاي لطفي نيزكرده اند! ايشان ازافرادي نقل قول نموده اند كه طيف وسيعي ازبهائي، ضدبهائي، كمونيست، مسلمان، ضد اسلام وضد شيعه، مسيحي وغيره را شامل مي شود وبا كمال تعجب به اين وسيله مي خواهند وانمود كنند نظرهمهء آنها درخصوص آئين بهائي هم صحيح است وهم مشابه! عجيب ترآن كه به مصداق يك بام ودوهوا، نظرات همين محققين را درضديت با اسلام وجمهوري اسلامي صحيح نمي دانند! باري ازاين بحث گذشته، بايد ديد ادعا ها و نيزتوصيه هاي ايشان به خانم عبادي تا چه حد علمي ومنطقي وقابل اعتنا ست!
ايشان براي روشن كردن خانم عبادي كه فمينيست و طرفدارحقوق زنان مظلوم ايران هستند، درچهارپاراگراف اول مقاله شان به نقل ازچند محقق، توضيح داده اند هدف قرّةالعين نسخ اسلام واعلان ظهورجديد بابي بوده است و برخلاف تلاش بسياربهائيان براي " معرفي وي به عنوان اولين مدافع حقوقزنان ايران و اولين كسي كه جنبش فمينيستي را در ايران پايهگذاري كرد"، هدف وي دفاع ازحقوق زنان نبوده است وبنابراين "از شخصيت قرّةالعين نميتوان قرائتي فمينيستيداشت" وخانم عبادي نبايد گول بهائيان را بخورند كه مي خواهند ازايشان نيز قرّةالعيني جديد بازسازي كنند!
آري نابغهء زمان طاهرهء قرّةالعين مدعي نبود كه يك فمينيست به شكل امروزي آن است وبهائيان نيزبرخلاف ادعاي آقاي لطفي نمي گويند ايشان فمينيست بوده اند. همچنين بهائيان نمي خواهند ازخانم عبادي قرّةالعيني ديگربسازند چنان كه يكتا قرّةالعين بي همتاي تاريخ را نيزبهائيان نساخته اند! آقاي لطفي كه ظاهراً براي مقام پژوهشگري خودشان نيزارزشي قائل نيستند توجه نداشته اند كه مقايسهء خانم عبادي با طاهره قياسي مع الفارق است. چه كه طاهره به تصديق خودآقاي لطفي ادعاي نسخ دين گذشته داشت، اما خانم عبادي، بيش ازيك قرن ونيم پس ازطاهره، نه تنها چنين ادعائي نكرده است، بلكه دربرابراتهام بهائي بودن خود ودخترشان صريحاً اعلان كردند شيعه هستند وبه شيعه بودن خودافتخارمي كنند.
به اين خاطر، ادعاي طاهرهء قرّةالعين درفضائي ماوراي جنبش هاي فمينيستي مي باشد، وتقليل مقام وي به حدّ يك رهبرجنبش فمينيستي، به منزلهء معرفي ناقص وابتري ازشخصيت حقيقي ومعنوي وانساني اوست. اما آنچه وي بدون ادعا عملاً برآن قيام نمود ودرراه آن خون خود را نيزنثاركرد، همان چيزي است كه زنان دنيا را ازظلم وستم هزاران ساله رهائي خواهد بخشيد. اگرمنظورآقاي لطفي ازادعايشان اشاره به پيام 20 جون 2008 مركزجهاني بهائي است كه درآن آمده،" طاهره، آن شیرزن بیمثیل تاریخ ایران، در سال 1227 شمسی، زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی ازنقاط عالم تازه درحال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود"، بايد گفت درهمان پيام ماهيّت متفاوت حركت قرّةالعين ازجنبش هاي فمينيستي چنين توضيح داده شده كه، "تساوی حقوق زن و مرد برای شما ]بهائيان[ امری ساخته و پرداختۀ دنیای غرب نیست بلکه حقیقتی روحانی وهمگانی وجنبه ای ازماهیّت نوع انسان است که صد وپنجاه سال پیش حضرت بهاءالله آن را دروطن خویش، ایران، تعلیم فرمودند". واين وراي صرفاً ادعائي فمينيستي مي باشد.[iv]
همچنين بايد اشاره كرد آقاي لطفي نسخ اسلام توسط قرّةالعين را طوري مطرح كرده اند كه وانمود كنند ايشان ضد اسلام بوده اند. اصولاً طاهره خود احكام اسلام را نسخ ننمود، بلكه مولاي او حضرت باب چنين فرموده بود وطاهره به پيروي ازايشان چنان نمود. اما نسخ به معني ضديّت نيست، چنان كه درآثارحضرت باب ومكتوبات طاهره نه تنها نمونه اي ازضديّت با اسلام ملاحظه نمي شود، بلكه آثارمزبورمملو است ازتجليل وحقانيت اسلام وائمه.[v] درفرهنگ اديان نسخ آن معنائي را ندارد كه آقاي لطفي گمان كرده اند. نسخ احكام فرعي ديني قبل توسط ديني جديد، نشان ازحكمت ودرايت خداوند وپويايي اديان آسماني دارد وامري واجب ولطفي ميمون ومبارك ومطابق نيازهاي زمان است. انكاراين اصل آسماني است كه درهمهء جوامع ديني اي كه تاريخ احكام فرعي دينشان منقضي شده وآئين زمان خود را نپذيرفته اند، مشكلاتي ايجاد نموده كه يكي ازوجوه آن چالش هاي عميق وحل نشدني بين سنت گرايان ونوگرايان جوامع مزبوربوده وهست وعاقبت راه حلي جزقبول دين جديد ندارد.
درچند پاراگراف بعدي آقاي لطفي سعي كرده اند با نقل قول ناقص وگزينشي وتحريف شدهء بدون آدرس(!) ازبعضي محققين سابق الذكربگويند اديان بابي وبهائي مدرن ودموكراتيك ومنطقي وعقلاني نيستند. حال آن كه ولو برفرض محال نقل قول هاي ايشان صحيح هم كه باشد، محققين ديگري هستند كه نه تنها عكس اين ادعا رادارند، بلكه تنها راه نجات ازمشكلات جهان امروز را تعاليم ديانت بهائي مي دانند. به عنوان نمونه اروين لازلو متفكربزرگ جهاني وعضو كلوپ رم چنين مي نويسد: "دراين لحظات حساس ، ما تنها در صورتي مي توانيم به بقاي نوع انسان و شكوفايي و غناي تمدن و فرهنگ او اميدوار باشيم، كه شيوۀ تفكر و تلقي متعارف خود را تغير داده و از بينش بديعي كه منبعث از تعاليم و ديدگاههاي ديانت بهايي است، و تازه ترين اكتشافات علوم تجربي نيز بر آن مهر تأييد زده اند ، برخوردار گرديم"[vi]
ازهمهء اينها گذشته اگراديان بابي وبهائي مدرن ومترقي وپيشرو نبودند، چه لزومي داشت دوطبقهء سنت گراي علماي شيعه ورؤساي سلسلهء قاجاريه برقلع وقمع آن وكشتاربيش از20000 شهيد وحبس وشكنجه وتبعيد هزاران نفرديگرازپيروانش، قيام كنند؟! برخلاف برداشت نسنجيدهء آقاي لطفي كه نوشته است،" درمقام مقايسه درمطالعات فلسفي، مذهبي وعلم كلام با اسلام... جامعهبهائي درمرحله نوزادي به سرميبرد"، علامهء جهان اسلام، اقبال لاهوري گفته است، "همۀ خطوط و سيرهاي متنوع فكري ايراني را بارديگر به صورت يك تركيب جامع در نهضت ديني بزرگ ايران جديد مي توان يافت، يعني در آئين بابي و بهايي"![vii]
ادعاي دموكراتيك نبودن تشكيلات بهائي نيزبراي آنانكه با انتخابات بهائي آشنا هستند تحريفي بيش نيست.[viii] مضافاً اگرچه نظم بهائي داراي عناصرمثبت دموكراسي هست، اما حاشا كه نواقص آن را برتابد. كيست كه نداند اينك درهمان غرب متفكرين به نقد ليبرال د موكراسي ونواقص آن پرداخته اند؟![ix] ازاين هم گذشته، آيا ممكن است ازجناب لطفي راجع به وضعيت دموكراسي درتشكيلات ديني شيعه درجمهوري اسلامي ايران كه ايشان زيرعَلم ِ حمايت آن به بهائي ستيزي مشغول اند، پرسيده شود تا ايشان به خودآيند و نهضت تنباكو و نهضت مشروطيت [x] را، كه ايشان لابد آن را ازاسلاف انقلاب جمهوري اسلامي مي دانند، با جنبش معنوي والهي بابي مقايسه نكنند؟![xi] ذكرهمكاري حضرت عبدالبهاء با روس ومحمدعلي شاه وشعارجهان وطني درمقابل ناسيوناليسم ازقول امثال براون وكسروي وطبري وآدميت وغيره نيزازتحريفاتي است كه جواب آن مفصلاً داده شده وجاي تكرارآن اينجا نيست.[xii] اما بدنيست آقاي لطفي پاسخ نظرمرحوم بازرگان درخصوص شيخ فضل الله را كه دريادداشت 10 آمده بدهند!
اما ادعاي بدون سند ومدرك وجود گرايشات فرقه اي وبنيادگرائي وتئوكراسي ديكتاتورمآب درتشكيلات جهاني بهائي درعين مسلكي درويش مآب ولاقيد خواندن آئين بهائي نيزازآن ملغمه هائي است كه ظاهراً آقاي لطفي براي اظهارفضل آن را مدعي شده اند والا چگونه مي توان اين صفات وعناصرمختلف را كنارهم چيد! حقيقتاً اين چه درماندگي است كه گريبان بهائي ستيزان ايران راگرفته كه نمي دانند چه مي نويسند! مطالب ايشان مرا به ياد سخنراني آقاي حسن رحيم پورازغدي انداخت كه ملغمه اي جالب ترازهذيانات آقاي لطفي را تهيه ديده بودند وچون پاسخ به اوهامات ايشان موجوداست خوب است آقاي لطفي سري به آن بزنند ودراينجا مصدع اوقاتشان نشوم![xiii]
پس ازهذيانات مزبورآقاي لطفي بدون ذكرمأخذ نقل كرده اند جوامع بزرگ بهائي دربخش هاي فقيرجهان متمركزاست كه تازه بهائيانش بي سوادند و دين بهائي آئيني جهان سومي است ودرآسياي شرقي توسعهء آن كند بوده ودرژاپن وكره همچون اروپاي غربي كه آزادي مذهبي برقراراست رشدمناسبي ندارد! فرض مي كنيم ادعاي ايشان صد در صد درست است. اولاً چه اشكال دارد كه درصد توسعهء يك دين درجاهاي مختلف متفاوت باشد؟! ثانياً مگردرقران همين ايرادآقاي لطفي را مشركين وديگران برحضرت محمد نمي گرفتند كه تازه مسلمانان مشتي اراذل بي سواد و فقيرهستند؟! شايد ايشان اين به اصطلاح نقل قول ها را براي اين آورده اند كه شنيده اند دردائرة المعارف بريتانيكا نوشته شده وسعت انتشاردين جوان 160 سالهء بهائي ، پس از مسيحيت 2000 ساله، ازلحاظ جغرافيائي بيشتر ازسايراديان 1400 ساله به بالا بوده است، وميشل مالرب نيزدركتاب " انسان واديان، نقش دين در زندگي فردي واجتماعي"، درصص 409-408، به "گسترش تند وسريع" آن اشاره نموده است. همچنين چرا آقاي لطفي ازمحققين بهائي وغيربهائي نقل نمي كنند كه صدها نفوس عالم ودانشمند نيز درسراسر دنيا به آئين بهائي ايمان آورده اند وحتي درراه آن جان خود را نيزنثاركرده اند. ازايشان مي خواهم دراين زمينه نيزتحقيق فرمايند تا پژوهششان كامل گردد!
دراول پاراگراف آخرمقاله شان مي نويسند: " امروز تشكيلات بهائيت در ايران به دليل ساختار فرقهاي خود نه تنها خود مانعمهمي در تحقق حقوق شهروندي بهائيان ايران است بلكه به دليل فعاليتهاي تشكيلاتي خوددر سطح جامعه ايران دو عنصر مهم هويّت ايراني را يكي اسلام و ديگري مليّت را به چالشميكشاند". قبل ازهرتوضيحي دراين خصوص بايد به امثال آقاي لطفي عرض نمايم كه وقت آن است ازخواب گران برخيزند وببينند كه جهانيان متوجه شده اند ديانت بهائي فرقه نيست ودين است وتشكيلاتش وراي اوهام امثال ايشان است! ايشان كه ازاسم ادوارد براون نيزدرمقالهء خود سود جسته اند، كاش مي دانستند كه هموطن او، يعني آرنولد توين بي، كه شخصيتي به مراتب جهاني ترازاوست چنين نوشته است،" دیانت بهایی بدون تردید دینی است مستقل در ردیف اسلام و مسیحیت و به هیچ وجه از دین دیگری منشعب نشده است".[xiv]
پس ازنكتهء فوق، بايد گفت حقيقتاً آيا ايرانيان باورشان مي شود آقاي لطفي دايهء مهربان ترازمادربراي بهائيان شده اند وازحقوق ايشان دفاع مي كنند؟! چقدرانسان بايد بي حيا وريا كارباشد كه " تشكيلات بهائيت را مانع تحقق حقوق شهروندي بهائيان" بداند، درحالي كه اين دولت ايران وعوامل آشكاروپنهانش بوده اند كه در30 سال اخير طبق ده ها مدرك وسند موجود،[xv] بهائيان را ازحقوق شهروندي خود محروم كرده اند! اين ادعا كه تشكيلات بهائي مانع تحقق حقوق شهروندي بهائيان است، سناريوي جديدي است كه دردستوركاراخيررؤساي پشت پردهء امثال آقاي لطفي قرارگرفته است به طوري كه اخيراً چند مقاله دراين خصوص نوشته شده است![xvi] درمورد به چالش كشاندن اسلام ومليّت ايراني نيزآثاروكتب بهائي نه تنها خلاف آن را اثبات مي كند، بلكه اولاً بهائيان تنها جامعهء ديني غيرازخود مسلمانان اند كه اسلام را قبول دارند وثانياً درمورد ايران نيزچون زادگاه آئين بهائي است، به مراتب بيش ازامثال جناب لطفي به آن عشق مي ورزند.[xvii]
واما چنان كه دراول اين مقاله نيزاشاره شد، مي رسيم به اصل مطلب ايشان كه درآخرمقاله شان نيز آن را تكراركرده اند و درحقيقت به خاطر آن اين همه اوهام وهذيان به هم بافته اند. مي نويسند:
" بسيار تعجّب آور است كه خانم شيرين عبادي با ناديده گرفتن حقوق ايرانياناينگونه مورد سوء استفاده تشكيلات بهائيت قرار ميگيرد درعين حال كه هم به ايرانيبودن خود و هم به مسلمان بودن خود افتخار ميكند، همان دو عنصر تشكيل دهنده هويّتايراني كه دائما در تاريخ معاصر ايران از سوي تشيكلات بهائيّت مورد هجوم قرار گرفتهاست، وكالت رهبران تشكيلات بهائي ايران را به عهده ميگيرد. امروز تشكيلات بهائيتدر تلاش است با استفاده از شيرين عبادي جهت اهداف تشكيلاتي خود زرينتاج(قرةالعين) ديگري را بازسازي كند اما اميد است اين نقشه شوم با هوشياري شيرينعبادي خنثي شود"!
چنين است كه بازوچماق تهديد وتهمت امثال ايرنا وكيهان به كبوتروهويج پند واندرزپژوهشگرانهء(!) امثال آقاي لطفي تبديل مي شود! اينجاست كه به آقاي لطفي بايد گفت امثال خانم عبادي بسيارند كه برخلاف امثال ايشان بدرستي تشخيص داده اند بهائيان وتشكيلات ايشان نه تنها ضد اسلام وضدهويّت ايراني نيستند، بلكه عليرغم اين همه ستمي كه به بهانهء اسلام ووطن پرستي دركشورايران ازبهائي ستيزان متحمل شده اند، عهدوپيمان با هموطنان مسلمان وكشورايران نشكسته اند وستم ها را به پاي اسلام وايران ومسلمانان ننوشته اند.
بايد به دوست نامهربانمان چنان كه درفوق آمد گفت كه خيالشان راحت باشد قرّةالعين تكرار نمي شود ودررتبهء والاي خويش است، وخانم عبادي نيزدررتبهء خويش به عنوان زني مسلمان وانسان دوست، كه به دفاع ازمظلومين برخاسته، برخلاف امثال مدعياني چون آقاي لطفي سبب آبرو وعزّت اسلام وايران است؛ بخصوص كه دفاع ازكساني كه همدين ايشان نيستند بسي ارزشمندتر وشجاعانه تر ازدفاع ازهمدينان است. " نقشه شومي" هم وجود ندارد كه قرار باشد " با هوشياري شيرينعبادي خنثي شود"! نقشهء شوم نقشهء ظالميني است كه بي گناهان را به زندان انداخته اند ومي خواهند ايشان را وجه المصالحهء اميال پست مادي وبازيچهء تعصبّات ومبارزات سياسي وجناحي و مذهبي خود سازند! اميد كه عدالت كنيد كه به فرمودهء قران نزديك تربه تقوي است.
[i]//www.sanayenews.com/content/view/8729/1/
//www.asriran.com/view.php?id=50681
[ii] ازاين كه پژوهشگرعزيزنام بعضي ازايشان را به غلط نوشته وزحمت دقت را به خود نداده است مي گذريم!
[iii] به عنوان نمونه رجوع شود به ://www.velvelehdarshahr31.info/content/view/93/30/
[iv] دراين مورد ازجمله رجوع شود به مقالهء " پاسخي به مقالهء امواج حجاب ستيزي درتاريخ معاصرايران" مندرج دراين آدرس:
//www.noghtenazar2.info/content/view/290/13/
[v] دراين مورد ازجمله رجوع شود به: كتاب " حضرت طاهره"، تأليف نصرت الله محمد حسيني، 157 بديع،2000ميلادي، مؤسسهء معارف بهائي، كانادا؛ ومقالات مندرج درآدرس هاي:
//www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=83&Itemid=24
//www.mahmoodkavir.com/persian/index.php?option=content&task=view&id=217
[vi] به نقل ازنشريهء دانشجوئي معارف عالي امردرايران. تاريخ بيانيۀ آقاي لازلو16 اكتبر 1985 مي باشد. براي ديدن نمونه هائي ديگر، ازجمله مراجعه شود به كتاب باغبانان بهشت خدا از دو خبرنگار فرانسوي غير بهايي : كولت گوويون و فيليپ ژوويون. كتاب مزبور شرح مشاهدات و مصاحبه هاي دو خبر نگار مزبور در مركز جهاني بهايي مي باشد كه توصيه مي شود هموطنان عزيز حتماً آن را بدست آورده، مطالعه نمايند.
براي ديدن ده ها نمونهء ديگررجوع شود به : كتاب هاي " نگاهي تازه به ديانت بهائي" و " گفتاري كوتاه دربارهء امر بهائي" و " بهائيان وايران آينده" و"آئين جهاني بهائي" و... ، مندرج در آدرس
//www.aeenebahai34.info/component/option,com_docman/task,cat_view/… ؛ وجزوهء " لزوم دين" و " نظر برخی از دانشمندان، بزرگان و مستشرقین عالم درباره دیانت بهائی "، مندرج درآدرس ://www.aeenebahai34.info/content/category/18/142/31/
[vii] نقل از کتاب بسط و توسعه فلسفه ماورا الطبیعه در ایران ، نوشته محمد اقبال لاهوری.
[viii] رجوع شود به منابع ياد شده دريادداشت 6.
[ix] براي گرفتن سرنخ بحث، مراجعه شود به : جامعه شناسي، آنتوني گيدنز، نشرني،چاپ اول 1386،تهران، صص618-623
[x] بدنيست آقاي لطفي نظري به نظرمرحوم مهندس بازرگان دربارهء نقش علما دردونهضت مزبور بياندازند تا كمي به هوش آيند: " بايد گفت حركت ميرزاي شيرازي دلسوزي براي دين هم نبود. گول نخوريم، دلسوزي براي روحانيّت بود كه همه چيز را دراختيار داشت وعلما بدون اين كه زحمت كشيده باشند ومسؤوليت داشته باشند، گردانندهء مملكت بودند. پول نزدآنها مي رفت، احترام واطاعت براي آنها بود. هم آخرت براي آنها بود وهم دنيا. تازه اقدام ميرزاي شيرازي هم به تحريك سيد جمال الدين بود. سيد بخوبي نقطهء ضعف اوراتشخيص داده وروي آن انگشت گذاشته بود. درنظر ميرزا، وقتي فرنگي ها آمدند ودين را ازمردم گرفتند، مريدها هم ازبين مي روند مريد هم كه رفت، همه چيز آنها ازبين مي رفت. اين است كه باطناً آن دلسوزي براي روحانيت بود... شيخ فضل الله نوري كه حركتش ضدآزادي وضدمشروطه بود وبا روس ها هم زدوبندداشت"(كتاب "نقد وبررسي جنبش اسلامي معاصر، نوگرائي ديني"، حسن يوسفي اشكوري، نشرقصيده، تهران، چاپ دوم 1378، صص 17 به بعد).
[xi] دراين مورد ازجمله مراجعه شود به : " اسلام، دموكراسي ونوگرائي ديني درايران ازبازرگان تا سروش"، ازفروغ جهانبخش، ترجمهء جليل پروين، نشرگام نو، تهران،چاپ دوم، 1383؛ كتاب " نقد وبررسي جنبش اسلامي معاصر، نوگرائي ديني"؛ ومقالهء مندرج درآدرس زير:
//www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=531&Itemid=24
[xii] براي پاسخ به اتهامات مزبور ازجمله رجوع شود به مقالات مندرج درآدرس هاي زير : //www.velvelehdarshahr31.info/content/view/83/30/
//www.velvelehdarshahr31.info/content/view/129/30/
//www.velvelehdarshahr31.info/content/view/138/30/
//www.velvelehdarshahr31.info/content/view/92/30/
[xiii]//www.noghtenazar2.info/content/view/334/13/
[xiv] برگرفته از کتاب "دیانت بهائی، آئین فراگیر جهانی".
[xv] ازجمله رجوع شود به : //news.persian-bahai.org/ و //agahee.org/
[xvi] ازجمله دوموردزير است : //www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705160372
//www2.irna.ir/fa/news/view/line-7/8705236425152006.htm
[xvii] دراين دومورد ازجمله رجوع شود به : كتاب " سيد رسل حضرت محمد ، اسلام و مذاهب آن" ، ازرياض قديمي؛ وآدرس هاي: //www.noghtenazar2.info/content/view/195/141/ و
//www.aeenebahai34.info/content/category/14/110/47/
منبع: سایت اطلاعات
نظر خود را بنویسید
مبارزه عليه جمهوری اسلامی در
اميرارسال شده در : 1387/10/16
مبارزه عليه جمهوری اسلامی در دفاع از اَزادی بسيار ارزشمند است، آلوده کردن آن با فرهنگ و زبانی چون " هويج عطوفت، بجاي چماق خشونت"و یا "اصلاح طلبان به صورت دسته جمعی به آئین بهائی مشرف شدن "دهن کجی به کسانی است که هر روز بايد با ارازل و اوباشان جمهوری اسلامی، صرفا بخاطر داشتن عقيده ای ديگر، در گير شوند و بعضاً شاهد آتش گرفتن خانه و کاشانه شان.
دشمن مشترک همه ما جمهوری اسلامی است. هيچ فرقی نکرده و نخواهد کرد که کدام جناح حکومت در مسند قدرت باشد. تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی ثابت کرده که همه آنها در يک مورد متفق القول هستند؛ سرکوب هر گونه صدای آزاديخواهی و اعتراضی. تا زمانی که جمهوری اسلامی هست، سرکوب، زندان، سنگسار و اعدام هم هست. به قول مارکس: "اينها به آن می مانند که برای تنبيه الاغ چوب را بر خورجين بزنيم. اما وقتی الاغ ضربه های وارده بر خورجين را حس نکند، شخص در واقع به خورجين ضربه زده است، نه به الاغ" (نقل به معنی)
امير
راه حقيقت
مظفرارسال شده در : 1387/7/28
در راه حقيقت، چماق وهويج براي حقيقت جويان فرق نمي كند. اي كاش ظالمين غافل مي فهميدند كه حقايق را نمي توان با هيچ روشي سد كرد.
سپاسگزاری
سیماارسال شده در : 1387/7/1
مقاله ای علمی و محققانه بود و به بسیاری از سوالات من پاسخ داد. از زحمات شما متشکرم