×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

بن بست خشونت
1387/09/14

روش مسالمت آمیز بهائیان در مقابله با ظلمی که در بعضی کشورها مثل ایران و مصر نسبت به آنها اعمال می شود، در نظر بعضی، با هدف آنان مبنی بر برقراری صلح و آرامش در تناقض است. چطور می شود در پی صلح باشی و برای از بین بردن ظالمان هیچ تلاشی نکنی؟...

فرهنگ غالب دنیا فرهنگ اعتراض به ظالم برای دفع تجاوز او است؛ طبق تفکر جاری، عدم اعتراض و مقابله مستقیم، ظالم را جری می سازد و او را در اعمال ظلم بیشتر آزاد می گذارد. این فرهنگ میراث تاریخی است که کمتر روی صلح و آرامش را به خود دیده است؛ تاریخی که فهرست وقایع مهم آن، جز چند مورد مثل اختراع ماشین چاپ و میلاد مسیح، سراسر جنگ و جنگ و جنگ است[1]. در همین روزها در عناوین خبری رسانه ها رد پای چندین جنگ مثل جنگ فلسطین و اسرائیل، امریکا و افغانستان، پاکستان و از این قبیل مشهود است. بشر آنچنان درگیر جنگ است که حتی عده ای خشونت و درندگی را جزئی از طبیعت بشر می دانند و بعضی به این نیز قانع نیستند و انسان را وحشی ترین موجود زنده می خوانند[2]. اما از نظر بهائیان انسان موجودی وحشی و ذاتاً پرخاشگر نیست و از این رو، مقابله به مثل و اعتراض در برابر ظلم نیز راه حل کارایی نیست.

آنچه از اعتراض و انقلاب و تهاجم حاصل می شود، صرفاً خوابانیدن آتش ظلم و آشوب برای مدتی نسبتاً کوتاه است، ولی همین مدت نسبتاً کوتاه نیز برای انباشته شدن کینه و نفرت بیشتر کافی است، کینه ای که دیر یا زود به تهاجم و جنگی قوی تر خواهد انجامید. اگر به عقب برگردیم و نگاهی به تاریخ جنگها بیندازیم، می بینیم که هر جنگی به جنگهای دیگری دامن زده است؛ چه بسا قبیله ای در جواب یک بی حرمتی، به قبیله دیگر هجوم برده و نفرتی که بدین سان در افکار آنها ریشه دوانیده، باعث جنگهای بیشتری شده؛ یا دولتی برای بازپس گرفتن قسمتهایی از خاکش که در جنگی آنها را از دست داده، به دولت دیگر حمله نموده و سلسله جنگهایی مثل جنگهای صدساله انگلیس و فرانسه (1337-1453 م) رقم خورده اند؛ یا جنگهای صلیبی که گرچه باعث آشنایی اروپاییان با مسلمانان شد، رقابت و کینه ای بین مسلمانان و مسیحیان به وجود آورد که حتی اکنون نیز پس از گذشت حدود هشت قرن، با پیدایش و ازدیاد بنیادگرایی اسلامی مثل حملات طالبان به غرب، متاسفانه خاطره ی جنگهای صلیبی دوباره در اذهان ستیزه جویان زنده شده است؛ و در سطح جهانی نیز در همین قرن گذشته دیدیم که چطور کینه ای که شکست خوردگان جنگ اوّل جهانی در برابر تحقیر فاتحان جنگ در دل داشتند، آتش جنگ خونبار دوم را برافروخت.

این است نتیجه ای که بشر، تا حال، از تهاجم و خشونت به دست آورده است. گرچه نمی توان با اطمینان از آینده سخن گفت، ولی یک چیز مثل روز روشن است و آن این که تکنولوژی کنونی و سلاحهای قرن بیست و یک به هیچ وجه با ابزار ابتدایی که بشر در گذشته در دست داشته قابل مقایسه نیست و اصلاً معلوم نیست اگر این روند سنّتی ِ پاسخ به تهاجم با تهاجمی دیگر ادامه یابد، چیزی از کره زمین باقی بماند یا خیر. به این ترتیب روشن است که اتّخاذ رویکرد خشونت آمیز نسبت به ظلمهایی که در سطوح منطقه ای، ملی و بین المللی صورت می گیرد، چقدر خطرناک است.

در زندگی روزمره نیز می بینیم که چطور مشاهده رفتار خشونت آمیز، باعث افزایش خشونت می شود. دیدن فیلمهای خشن فرهنگ خشونت را در کودکانمان درونی می سازد، وقتی کسی آزارمان می دهد و ما نیز عصبانیت خود را باخشونت ابراز می کنیم، نه تنها احساس آرامش پیدا نمی کنیم بلکه عصبانیتمان افزایش نیز می یابد. در روانشناسی در این زمینه تحقیقات گوناگونی انجام شده است. برای مثال، «آزمایشهای کلاسیک آلبرت بندورا و همکارانش نشان دادند که مشاهده رفتار پرخاشگرانه یک نفر می تواند رفتار پرخاشگرانه کودکان را افزایش دهد» و «محرّک» پرخاشگری بیشتر شود. در این آزمایش ها، وقتی فرد بزرگسالی عروسکی را به اطراف پرتاب می کرد، هنگامی که کودکان اجازه بازی با عروسک را یافتند، نه تنها رفتار آن فرد را تقلید کردند، بلکه «به رفتارهای پرخاشگرانه دیگر نیز مبادرت ورزیدند»[3]. در حقیقت نمایش رفتار خشونت آمیز باعث افزایش خشونت می شود و به زبانی دیگر مشاهده خشونت به یادگیری و اِعمال خشونت کمک می کند. این است که بهائیان معتقدند باید جایی جلوی رفتارهای خشن گرفته شود، والّا خشونتها ادامه می یابد و بیشتر و بیشتر می شود.

اینها شواهدی است که بشر به چشم خویش دیده است. این شواهد به بشریت هشدار می دهند که باید به فکر جایگزینی برای روش خشونت باشد. یکی از روشهایی که نه با خشونت موافق است و نه معتقد است در برابر ظلم باید ساکت بود که ظالم به ظلم ِ بیشتر تشویق شود، روش دین بهائی است. این روش را در دو قسمت توضیح می دهیم: یکی در مورد عکس العمل بهائیان در برابر آزار و تبعیضاتی که در کشورهایی چون ایران و مصر و... به آنها وارد می آید و دیگری روش حمایت بهائیان از سایر گروه ها واقلیت هایی که مورد ظلم قراردارند.

عکس العمل در مورد ظلم به بهائیان به دلیل اعتقاد دینی شان

برقراری صلح و آرامش در جهان از دیرباز آرزوی بشر بوده است. این هدف آن قدر بزرگ است که اغلب مردمان آن را آرزویی دست نیافتنی می دانند. اما بهائیان در صدد تحقق این رویا هستند. البته روشن است که برای دستیابی به آن باید بهای سنگینی نیز پرداخته شود. از این روست که بهائیان ظلم و تبعیضی را که به ایشان وارد می آید با خشونت مقابله نمی کنند چون به نظرشان اگر در این مرحله از تاریخ چنین رفتاری از خود نشان ندهند، در آینده مشکلات بیشتری گریبانگیر بشر خواهد شد. باید هم اکنون عده ای باشند که خشونت را با خشونت پاسخ ندهند تا جهان ببیند که روشهای مسالمت آمیزی نیز برای دفع ظلم و تجاوز متصوّر است. در واقع، از آنجا که خشونت، خشونت می آورد، برای جلوگیری از اعمال خشونت ِ بیشتر، باید پاسخی صلح جویانه به ظلم داده شود. در ادبیات بهائی چنین می خوانیم: «قسم به آفتاب فجر توحيد که اگر احبّای الهی [بهائیان] کشته شوند نزد اين عبد محبوب تر از آنست که به نفسی تعرّض نمايند»[4] و نیز: «از شما ميخواهم هر يک افکار خود را متوجّه محبّت و اتّحاد کند هر وقت فکر جنگ خطور کند با فکری قوی‌تر که صلح است آنرا مقاومت نمايد»[5].

آنچه در این 30 سال برای بهائیان ایران اتفاق داده، حاوی شواهدی است که کارایی چنین رویکردی را نشان می دهد. کم نیستند کسانی که خود را دشمن بهائیان می دانستند و حالا نه تنها از رفتار خود پشیمانند، بلکه به کمال دوستی در کنار هموطنان بهائی خود زندگی می کنند. چه بسا زندانبانانی که با مشاهده عشق و محبت زندانیان بهائی ِ خود، دگرگون شدند و روابط دوستانه ای با آنان برقرار ساختند. این نشان می دهد که واقعاً عشق و دوستی کارساز است و انسان ذاتاً پرخاشجو نیست. عشق و محبت می تواند انسانی را که خاطره ی قرنها جنگ او را پرخاشگر ساخته، به اصل و جوهر خویش بازگرداند. اتخاذ این رویکرد مسالمت آمیز، ساده نبوده اما با در نظر گرفتن بلایایی که بشر در گوشه و کنار جهان درگیر آن است، حتی اگر اندکی امید بهبودی وضع ِموجود برود، به امتحانش می ارزد که فکر قوی جنگ را با فکر قویتر صلح مقابله کنیم. حضرت عبدالبهاء دريكي ازخطابه هاي خود در غرب فرمود، شش هزار سال جنگ كرديد ونتيجه اش را ديديد، حال صد سال صلح را بيازماييد؛ اگر نتيجه نگرفتيد ونپسنديديد، به روش سابق برگرديد. بهائیان این روش را پیش گرفته اند و امیدوارند نتیجه را به عنوان نمونه ای در اختیار بشریت قرار دهند.

البته اگرچه بهائیان حاضرند به عشق مولایشان، چنین ظلمهایی را به عنوان بخشی از اراده الهی در مسیر تکامل و بلوغ بشریت تحمل کنند، اما جامعه جهانی بهائی در برابر ظلمی که به همدینان خود وارد می آید سکوت را جایز نمی داند. برای مثال، در ماه های اخیر که حملات به بهائیان ایران افزایش یافته – حملاتی از قبیل دستگیری هیئت رهبری یا دیگر اعضای جامعه بهائی، آتش زدن خانه ها و اتومبیلها، و دیگر آزارهای جسمی از قبیل اقدام به آتش زدن و سوزاندن و یا ضرب و شتم اعضای این جامعه از پیر و جوان و نوجوان و کودک – گرچه جامعه بهائی ایران به طور خشونت آمیز به مقابله و کاهش این گونه اقدامات دست نزده، ولی هم بهائیان ایران و هم همه جامعه جهانی بهائی، برای رفع این تبعیضات اقدامات هماهنگ، منسجم و متحدانه ای انجام داده اند. در این موارد، نه تنها بارها از خود ِ حکومت ِ ایران خواسته شده که فشارها و تبعیضات را کاهش دهند، بلکه به مجامع بین المللی نیز دادخواهی های بسیاری انجام شده و در نتیجهء این اطلاع رسانی های بموقع، دولتها و گروه های مختلف درصدد دفاع از حقوق بهائیان ایران برآمده اند.

گرچه تبعیضات علیه بهائیان ایران ادامه دارد و روش مسالمت آمیز، ظلم به بهائیان را کاملاً از بین نبرده، ولی اگر بهائیان برای رفع این مشکلات اقدام خشونت آمیزی می کردند، همین امر دست آویزی برای فشار و کشتار عده بیشتری از ایشان می شد. و نیز اگر این دادخواهی ها به مجامع بین المللی صورت نمی گرفت، چه بسا فشارها از این که هست نیز بیشتر می بود. البته از نظر بهائیان موفقیت تا همین حد نیز در نوع خود دستاورد بزرگی است چرا که رویکرد خشونت آمیز سالهاست که در ذهن و ناخودآگاه بشریت ریشه دوانده و پرورش یافته است و روشن است که به آسانی و یک شبه تغییر نخواهد کرد. واضح است مسیری طولانی در پیش است.

حمایت از سایر اقلیتها و گروه ها

همانطور که گفته شد بهائیان مأمورند که از خشونت و اعتراض بپرهیزند. این اصل درمورد حمایت از سایر اقلیتهای دینی، جنسی، نژادی، قومی و ... نیز برقرار است. یعنی گرچه بهائیان به وحدت عالم انسانی معتقدند و حقوق بشر را حق تمام افراد و گروه های بشری می دانند، اما برای دفع ظلم و تبعیض هرگز از رفتارهای خشونت آمیز و تشکیل حزب و گروه سیاسی و مخالفت با دیگران استفاده نمی کنند. روش فعالیت جامعه و افراد بهائی در این گونه موارد استفاده از بخشهای غیرسیاسی سازمان ملل متحد و گروه های NGO است.

جامعه بهائی به عنوان یک سازمان غیردولتی از اولین سالهای تشکیل سازمان ملل متحد با بسیاری از بخشهای فرعيِ این سازمان از قبیل يونيسف، شوراى اقتصادى و اجتماعى، و ... به عنوان عضو مشاور همکاری نزدیک داشته و در تمام كنفرانس هاي بزرگ سازمان ملل فعالانه حضور داشته است و توانسته با تاسیس دفتر محیط زیست (در سال 1989)، و دفتر ترقّي و پیشرفت زنان (در سال 1992) و صدور بیانیه های بسیاری در مورد رفع تبعیض، خشونت در خانواده، برقراری صلح و ...، توجّه بيشتري را به این گونه مسائل جلب نماید.[6] جامعه جهانی بهائی همواره همکاری تمام اعضای خود را در این گونه تلاشها فراخوانده است. برای نمونه در جولای 2008 مرکز جهانی بهائی در پیامی از بهائیان ایران خواست که در فعالیتهای مربوط به حقوق زنان دولت یا سازمانهای NGO شرکت کنند یا خودشان فعالیتهایی را در این زمینه طرح ریزی و اجرا نمایند.

اعضای جامعه بهائی در سرتاسر دنیا فعالیتهای خود را بر اساسی به دور از خشونت بنا می نهند. مثلاً در مورد رفع تبعیض و خشونت علیه زنان، جامعه بهائی محور فعالیتهای خود را از جمله بر تعلیم و تربیت زنان و مردان و آموزش اصل برابری و رفع تعصب جنسی به آنان، و آموزش مشورت به عنوان عاملی برای برقراری اتحاد در خانواده استوار ساخته است. برای تحقق چنین آمالی، جامعه بهائی چنین فعالیتهایی را انجام داده است: تاسیس موسساتی برای تعلیم و تربیت زنان از مدرسه تربیت تهران گرفته تا موسسه فنی و حرفه ای زنان روستایی ایندور در هند، دادن نقشهای رهبری به زنان در موسسات اداری بهائی[7]، برگزاری کنفرانسهای برابری زنان مثل کنفرانس ایروین، کالیفرنیا در سپتامبر 1989، کنفرانس زنان در اقیانوس آرام در 1992، کنفرانس زنان بهائی اروپایی در هلند در سال 1989 و ....[8]

بسیاری از این گونه اقدامات هم به آموزش افراد و جوامع می پردازد و هم به طور ضمنی به روشی صلح آمیز در کاهش و رفع معضلات پیش روی مردم موثر است. مثلاً در مورد فعالیتهای مربوط به ترقی و پیشرفت زنان، وقتی عموم مردم به صورت تدریجی و آگاهانه و منظم به رفع معضلات می پردازند، مشکلات از زیربنا حل می شود. چنین برنامه هایی که باعث تحوّل رویکرد کل جامعه می شود، نتایجی بسیار پایدارتر از نتایج حاصل از تظاهرات و اقدامات گروه های فمینیست دارد.

کلام آخر

دورانی که ما در آن زندگی می کنیم، با گذشته بسیار متفاوت است. بشر از مرحله کودکی خود گذشته و در مرحله نوجوانی به سر می برد. بشری که از کودکی با خشونت بزرگ شده، در نوجوانی خود سرکش تر نیز شده است. برای ادامه ی حیات و رشد بیشتر، و ورود به مرحله بزرگسالی باید جلوی این خشونت گرفته شود و این نیز روشها و رویکردهای خاص خودش را می طلبد. در ادبیات بهائی می خوانیم:

هر گاه مرام هاي متداول و مؤسّسات ديرينه و مفاهيم اجتماعي و عقائد مذهبي نتواند رفاه و سعادت قاطبه ی نوع انسان را ترويج نمايد و هر گاه نتواند به رفع حوائج و نيازهاي بشري كه پيوسته به سوي تكامل در حركت است، بپردازد، چه بهتر كه آنها را به يك سو افكنيم و به فراموشي بسپاريم و از زمرة عقائد متروكشان شمريم. زيرا جهان محكوم به قانون تركيب و تحليل است، بنابراين آن قواعد و عقائد نيز از تغيير و تبديل و تركيب و تجزبه كه دامن همه را مي گيرد مستثني نيست[9].

بهائیان بر این باورند که روش صلح آمیز مذکور می تواند بشر سرکش را تا دوران بلوغ و بزرگسالی اش هدایت کند. آنها مطابق این روش در رفع ظلم و خشونت می کوشند و حتی حاضرند برای تحقق اراده الهی، با تحمل فشارها به بشر ِ سرکش فرصت تامل در رفتارهایش را بدهند تا کم کم آتش کینه ها و خشونتهایش فروکش کند و به صلح و آرامش دست یابد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] نقل به مضمون، روانشناسی اجتماعی، تالیف الیوت ارونسون، ترجمه دکتر حسین شکرکُن، چاپ هشتم، 1373، ص162.

[2] آنتونی استور، نقل از روانشناسی اجتماعی، ص 165.

[3] روانشناسی اجتماعی، ص 172.

[4] حضرت بهاءالله، «امر و خلق»، جمع آوری فاضل مازندرانی، ج ٣، ص ١٩٣.

[5] حضرت عبدالبهاء، «بهاءالله وعصر جديد»، تأليف ج. اي. اسلمنت، ترجمة ع. بشير إلهي، هـ. رحيمي، ف. سليماني، ص ١٨٤.

[6] مضمون از گفتاری كوتاه دربارهء امر بهائی، اثر مؤمن موژان، ص78.

[7] برای مثال در استرالیا، کمیته ی ملی زنان در گزارش سالانه ی خود در 1993-1994 بیان کرد که در سرتاسر کشور عضویت خانمها در محافل روحانی محلی از نظر ملی 48.5 درصد بود و 20 درصد از نقشهای مدیریتی و ریاستی توسط خانمها اشغال شدند. (منبع: (//info.bahai.org/article-1-7-6-2.html

[8] برای اطلاع بیشتر به //www.aeenebahai34.info/component/option,com_docman/task,doc_downl… مراجعه کنید.

[9] شوقي ربّانی، نقل ترجمه از صفحة 59 كتاب نظم جهاني بهائي، ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم. نقل از گفتاری كوتاه دربارهء امر بهائی، اثر مؤمن موژان.

نظر خود را بنویسید


لینک مزبور

رنّه
ارسال شده در : 1387/9/27

//news.persian-bahai.org/story/38

در مورد مسئله ای که Ananymous مطرح کرده اند

رنّه
ارسال شده در : 1387/9/23

دوست عزیز،
با تشکر از کامنت شما، در مورد این که نوشته اید بهائیان در برابر خشونتی که در اسرائیل یا فلسطین در جریان است بی تفاوت هستند، مایلم توجه شما را به لینک ذیل جلب نمایم. در این لینک در مورد واقعه ای می خوانید که باعث شد مردم فلسطین از پیشینه های مختلف، مسلمان، مسیحی، یهودی، و ... با نهایت اتحاد با هم در مراسم تشییع جنازه حضرت عبدالبهاء همراه شدند. می توانید شرح بیشتری از وقایع آن روز را در کتاب قرن بدیع، اثر شوقی ربّانی، بخوانید. ببینید که چطور زندگی و روحی که حضرت عبدالبهاء در آن جامعه ی متنوع دمیده بود، بدون این که از گروهی حمایت یا با گروهی مخالفت نماید، زمینه ی اتّحاد جامعه را فراهم نمود.
آیا وقت آن نرسیده که به نداهای صلح که از آن سرزمین مقدس به گوش می رسد، بیشتر توجه کنیم؟ سرزمینی که هر یک از ادیان الهی - که همگی منادی صلحند - در آن نشانه ای از خود به جا گذاشته اند، ولی با حال کمتر پیش آمده که این سرزمین رنگ صلح و آرامش به خود دیده باشد؟ آیا بهتر نیست به این فکر کنیم که چطور حضرت عبدالبهاء محبت آن همه افراد متنوع را جلب نمودند؟ چطور جامعه ی بهائی از نژادها و اقوام گوناگون، که عبدالبهاء الگویشان است، با هم این چنین متحدانه و برادرانه زندگی می کنند؟...

یک توضیح مختصر

جمشید
ارسال شده در : 1387/9/22

جامعهء بهائی جامعه ای سیاسی نیست وبرای دفاع از مظلومین نیزاز روش های رایج سیاسی استفاده نمی کند. جامعهء بهائی به فکر چارهء اساسی برای مشکلات جهانیان است. چارهء مزبور را توجه جهانیان به کل سیستم تعالیم بهائی می داند که تدریجاً باید مورد توجه جهانیان قرار گیرد. در نظر سیاسیون روش های اساسی در نظر اول شاید بی اهمیت جلوه کنند، ولی متفکران روشن ضمیر در می یابند که چنین نیست. شواهد زیادی در کتب بهائی موجود است که جامعهء بهائی ابداً بر ضد فلسطینیان نبوده ونیست وچیزی هم در تأئید ظلم به ایشان ودیگران نگفته. از جمله تازه ترین آنها پیام مرکز جهانی بهائی مورخ 31اکتبر سال جاری است که در همین سایت موجود است. در این خصوص مراجعه به مقالات سایت ولوله در شهر نیز کاملاً گویاست.velvelehdarshahr31.info
قربان شما

To Ananymous

Mahsa
ارسال شده در : 1387/9/21

دوست عزیز،

به نظر شما اگر از یکی از این دو طرف حمایت شود، کمکی به حل این اختلاف شده؟ یا همدردی موثری بوده؟

در ضمن من از هیچ قسمتی از این مقاله این طور استنباط نکردم که بهائیان از این گونه ظلمها راضی اند و حمایت کرده اند. به نظرم این مقاله کلاً هرگونه ظلم و خشونتی را رد کرده
.

ابراز همدردی

سعادت
ارسال شده در : 1387/9/20

دوست عزیز. گرچه از احساسات انسان دوستانه شما نسبت به همنوعان خود در کشور فلسطین ابراز همدردی مینماییداماباید بدانید اصل کلی همان طور که در گفتمان فوق ذکر شد از نظر بنده هرگونه تبعیض وخشونت وبی عدالتی نسبت به هر قوم وقبیله ای از طرف همه ادیان رد شده است واگر کمی به اطراف خود بنگری میبینید حقوق ابتدائی هموطنان بهائی خود درکشور ایران از طرف دولتمردان نادیده گرفته میشود وحتی مجال دفاع ورفع شبهات هم به ما نمیدهند اما باید بدانید هر انسانی در هر کجای دنیا مورد ظلم وتعدی قرار بگیرد ونتواند از حقوق حقه حود دفاع کند باید باانها همدردی وکمک نمود اما با اجماع فکری وفارغ از خشونت راه صحیح رفع ان را اموزش داد به هر حال به عنوان یک فرد بهائی همیشه برای رفع اینگونه ظلمها وخشونتها که عالم را احاطه نموده دست دعا به استانش بلند مینمایم وطلب رفع کلیه انها را از خداوند متعال مینمایم .جانتان خوش باد

ابراز همدردی

سعادت
ارسال شده در : 1387/9/20

دوست عزیز. گرچه از احساسات انسان دوستانه شما نسبت به همنوعان خود در کشور فلسطین ابراز همدردی مینماییداماباید بدانید اصل کلی همان طور که در گفتمان فوق ذکر شد از نظر بنده هرگونه تبعیض وخشونت وبی عدالتی نسبت به هر قوم وقبیله ای از طرف همه ادیان رد شده است واگر کمی به اطراف خود بنگری میبینید حقوق ابتدائی هموطنان بهائی خود درکشور ایران از طرف دولتمردان نادیده گرفته میشود وحتی مجال دفاع ورفع شبهات هم به ما نمیدهند اما باید بدانید هر انسانی در هر کجای دنیا مورد ظلم وتعدی قرار بگیرد ونتواند از حقوق حقه حود دفاع کند باید باانها همدردی وکمک نمود اما با اجماع فکری وفارغ از خشونت راه صحیح رفع ان را اموزش داد به هر حال به عنوان یک فرد بهائی همیشه برای رفع اینگونه ظلمها وخشونتها که عالم را احاطه نموده دست دعا به استانش بلند مینمایم وطلب رفع کلیه انها را از خداوند متعال مینمایم .جانتان خوش باد

قانع کننده نیست


ارسال شده در : 1387/9/15

بسیار ممنون از مقاله ی شما دوست عزیز.

اما نکته ای در مورد عکس العمل جامعه ی بهایی به مشکلات عالم و مخصوصاً خشونت ها وجود دارد و آن این است که جامعه ی بهایی در مقابل یکی از واضح ترین خشونت های عالم یعنی اشغال فلسطین توسط اسراییلیان و ظلمی که صورت می پذیرد، ساکت نشسته است. منظورم این نیست که بهاییان باید از روش های خشونت آمیز استفاده کنند. منظورم این است که لااقل می بایست واکنش هایی از قبیل آنچه ذکر کردید مثلاً گروه های NGO داشته باشد و یا لا اقل ابراز همدردی با مظلومان نماید. آیا این هم در مرام دیانت بهایی نیست؟