سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
مدتهاست که قلم به دستان تازه بميدان آمده در ايران عزيزمان هر جا کسی را پيدا ميکنند که کار بدی کرده يا متهم به انجام کار بديست و يا انسان والائی است و در مسير حقوق بشر و دموکراسی تلاش ميکند او را بنوعی با بهائيان و ديانت بهائی مرتبط ميکنند. احسان الله خان دوستدار که به ميرزا کوچک خان پشت کرد لابد بهائی بوده است (جام وجم، 5 دسامبر 2008)[1]. آقای فرهاد حکيم زاده که به کتابهای ذيقيمت و قديمی کتابخانه ی ملی لندن دستبرد زده حتماً بهائی بوده و تازه قطب بهائيان نه يک فرد معمولی (فردا نيوز، ۰۸آذر ۱۳۸۷ - ۱۴:۲۱). در مورد پدر هويدا نخست وزير شاه پهلوی ديگر معلوم اندر معلوم است. ايشان نه تنها بهائی بود بلکه از طرف آنان مأمور بود که به ملت و اسلام صدمه بزند. هادی خرسندی که جای خود دارد. اگر روح ايشان و خدای ايشان هم خبر ندارند ولی خبرسازان خبرگزاری فارس ميدانند [2]. جواب طنز آميز آقای خرسندی خواندنيست[3]. از جمله قربانيان اين روش ناجوانمردانه خانم عبادی و دخترشان بودند که سر وصدائی به راه انداخت. آنان خود از يکطرف و جامعه ی بهائی از طرف ديگراين اتهام راصراحتاً تکذيب کردند و مشت دروغگويان را باز تر شد. البته بهائی بودن عار نيست، بنده خود به عجز و لابه از درگاه خداوند منان خواهانم که مرا تا به آخر عمر از امتحانات الهی حفظ فرمايد و به اين آئين آسمانی مؤمن نگاهدارد. اما کسی را به دروغ به اين ديانت نسبت دادن در شأن انسانهای اخلاقی نيست.
حالا نويسندگان اين اتهامات چه دلايل و مدارکی را دارند، مطلبی است که فقط از ما بهتران ميدانند. طبيعی است که "نشر اين اکاذيب" هدفهای استراتژيک مختلفی را دارد. مثلاً ميتواند افرادی را که هنوز زنده هستند به جبهه گيری عليه بهائيان وادارد تا برای تبرئه ی خود نيشی به جامعه ی بهائی بزنند. اين افراد را در کارهای عدالتخواهيشان تضعيف کند و بالاخره مردم پامنبری را برای اذيت و آزار بهائيان در ايران تشويق نمايد. تمام اينها نيّت غير اسلامی اين محققين تازه به دوران رسيده را روشن ميکنند. مگر نه اينست که مسلمانان مأمور به عدالت و راستگوئی هستند. برای بهائی بودن يک فرد شرايطی لازم است. اول خود فرد بايد خود را بهائی بداند. دوم جامعه ی بهائی او را پذيرفته و تسجيل کرده باشد. و بالاخره از جامعه خارج نگشته ويا طرد نشده باشد. چون دين بهائی دين ارثی نيست و هر کس چه بهائی زاده چه غير بهائی خود بايد تحقيق کند و از تشکيلات بهائی تقاضای تسجيل شدن بکند. هر لحظه هم که عقيده اش برگردد ميتواند نامه ای به محفل روحانی بنويسد و بخواهد که اسمش از دفتر سجلات بهائی خارج شود. او ميتواند دوست بهائيان بماند و يا رابطه خود را به کلی قطع کند. اگر خدای ناکرده تحت فشار ظالمان ارض شروع به پخش دروغ بر عليه بهائيان کرد البته بهائيان جوابهای منطقی و روشن کننده را در اختيار مردم قرار ميدهند. او را به خدا وا ميگذارند و در حقش دعا ميکنند.
اگر فرد باسوادی به " اين کاشفين اسراری که خدا هم از آنها خبر ندارد" بگويد که بهائيان طبق تعاليمشان در سياست اجازه ی دخالت ندارند مگر اينکه از دو راه يکی را انتخاب کنند: يا خود از ديانت بهائی کناره بگيرند و ديگر بهائی نباشند و يا اينکه توسط محفل روحانی ملی ازجامعه بهائی طرد شوند، لابد خواهند گفت اين نيرنگ بهائيان است. آری مخمصه ی عجيبی است. چه راهی برای اثبات صداقت برای مومنين به حضرت بهاالله ميماند؟ چوبه دار بر افرازند و اينگونه افراد رابجرم مرتد بودن از آنها آويزان کنند؟ نه، اين روش بهائی نيست. در ديانت بهائی دين امری است کاملاً اختياری. هيچ بهائی زاده مجبور به قبول دين والدينش نيست، غير بهائيان که جای خود دارند. حتی خود بهائيان مجبور به بهائی ماندن نيستند. به مضمون فرموده ی حضرت بهاالله " هر که خواهد از تعاليم الهی اعراض کند و هر که خواهد راه بسوی خدا را انتخاب کند"[4] لذا آنان قضاوت را به عهده ی فرهيختگان ملت ايران ميگذارند که تعاليم بهائی و عمل بهائيان را با هم مقايسه کنند. بارها و بارها ديده شده است که هر فرد بی غرض که مطالعه ای راجع به ديانت بهائی کرد به بيگناهی بهائيان و مدرن بودن تعاليم آئينشان اعتراف نمود. برای اينکه فردا جام وجام يا نشرياتی از اين قبيل اسم آنها را هم در ليست بهائيان نگذارند از آوردن نامشان پرهيز ميکنم هر چند نويسندگان غيبگو نيازی به مدرک ندارند و هروقت بخواهند از عالم غيب مدرکها در مياورند.
کار به جائی رسيده است که اگر کسی از کنار بهائی رد شود و موافق کارهای غيرانسانی بعضی از مأمورين و مسئولين دولتی نباشد يکجوری بهائی از آب در ميايد. پدر هويدا وخود ايشان از اين موارد هستند. کتابهای معتبر ی که به موضوع هويدا پرداخته اند بعد از تحقيقات به اين نتيجه رسيده اند که پدر آقای هويدا بخاطر ازدواج با يک خانم مسلمان و علاقه به پيشرفتهای مالی و شغلی وارد سياست شد و از جامعه بهائی دور شد. محيط خانوادگی آقای هويدا کاملاً غيربهائی بوده و بتأئيد برادر آقای هويدا، او در 14 سالگی برای اولين بار کلمه ی بهائی را شنيده است. خود آقای هويدا برای تبرئه ی خود در استخدامهای دولتی " اصل متدّ ين بود ن به چهار دين رسمی" را قانونی کرد و از اين طريق ظلم به فارغ التحصيلان بهائی را باب کرد. قبل از انقلاب دواطلبين استخدامی اين پيام را از راديو ها هميشه ميشنيدند[5]...
اگر کار به اين روال پيش برود لابد روزی خواهد رسيد که هيتلر را هم بهائی بخوانند. البته مقصود بنده توهين به آقای هويدا نيست. راجع به ايشان تاريخ قضاوت خواهد کرد. بهائيان هرچند از دست ايشان صدمه ديدند ولی از او گله ای ندارند. او را به خدا سپرده اند و در حقش دعا ميکنند که خدايا او را ببخش زيرا نميدانست که چه ميکرد. اما راجع به هيتلر روش "آسمان و ريسمان را بهم بستن" کار ميکند و شکی نميگذارد که هيتلر بهائی بود. اولاً گفته ميشود که يکی از اقوام نزديکش يهودی بوده است. بنابر اين يهوديان او را آماده ساختند که تمام دنيا را به هم بريزد تا برای صهيونيزم جهانی زمينه و بستر سازی شود. يهوديان به هيتلر ياد دادند که برای اينکه کسی متوجه هدف اصلی نشود شعار تو خالی يهودی کشی را مطرح کند. اصلاً کسی يهودی نکشت. در واقع آنهائی که به اطقهای گاز فرستاده ميشدند يا در مجتمع های کار اجباری پوست و استخوان شده بودند يهودی نبودند بلکه مردم بيگناه آلمان بودند که موی دماغ هيتلر گشته بودند. حالا چرا او بهائی است؟ خوب روشن است بهائيان مرکز اداری و مکانهای مقدسشان را در حيفا و عکا درست کرده اند که مسلمانها (؟) نتوانند آنها را مثل مکانهای مقدسشان در ايران خراب کنند. هيتلر هم ميخواست دنيا را تسخير کند و بهائيان (به ظاهر) سخن از وحدت عالم انسانی ميزنند. خوب وقتی اين مدارک را کنار هم بگذاريم پته ی بهائی بودن هيتلر رو ميشود.آيا تمام اتهامات و حمله ها بر عليه جامعه ی بهائی ايران در همين سطح بدوی آسمان و ريسمان بهم بافتن نيست؟
اما اين ترفندها در مردم باهوش ايران تأثير ندارد. کار از اذيت و آزار بهائيان گذشته است. همه ی غيرخوديها از اين مکاره بازار ظلم وستم در عذابند.
اما از همه جالبتر سخنان آقای حجت الاسلام ابوالحسن نواب است[6] که بعد از اينکه به مسامحه در اسلام نسبت به پيروان اديان ديگر کرده و در اثبات ادعای خود از حضرت علی رواياتی را نقل نموده است به بهائيان پرداخته، مهر اتهام تروريست و جاسوسی زده، آنان را با القاعده يکی دانسته و حکم هم صادر فرموده است. در اسلام ِ ايشان اتهام نيازی به اثبات ندارد. امروز در کشور عزيزمان ايران وقتی يک روحانی مسلمان اتهامی بزند موضوع ديگر اثبات شده است. دليل لازم ندارد. کسانيکه به جواب تحليلی در موارد اتهامات ايشان علاقه مند باشند ميتوانند به مقاله " مقايسه ی مع الفارق!" توجه بفرمايند[7]. ما اينجا فقط به چند نکته شاره ای خواهيم کرد.
اولاً توصيه ی اين جانب به آقای نواب اينست که اين دلايل روشن خود را به دانشگاهای معتبر جهان مثل هاروارد، کمبريج، برلين و سوربن پاريس بفرستند تا دنيا اينقدر در مورد آئين بهائی گمراه نماند. اگر ايشان به اين دانشگاها ثابت کند که آئين بهائی زائيده روس، انگليس و آمريکا و حال دست نشانده ی اسرائيل است غير از دريافت جايزه ی نوبل، دولتهای کشورهای دموکراتيک جهان را هم از زحمت دفاع از بهائيان آزاد خواهد کرد. حيف است از چنين خدمتی به بشريت غفلت بکنند.
ولی به گمانم دنيا به آخر خواهد رسيد و ايشان و همکارانشان دنيا را از چنان فيضی محروم نگاه خواهند داشت. البته ايشان و همکارانشان هموطنانی را ترجيح ميدهند که در فرهنگ پا منبری بزرگ شده باشند. پا منبريها شنوندگان دلخواه آنان بوده و هستند. زيرا اين هموطنان نگران دليل خداپسندانه ای نيستند. نه به روشهای علمی آشنائی دارند و نه بررسی اصولی اسناد را ميشناسند. از اينرو به آسانی بازيچه ی اهداف غير انسانی ظالمان قرار ميگيرند. زهی تأسف، زهی افسوس.
در مورد اتهام جاسوسی و يا زائيده ی قدرتهای خارجی بود توجه هموطنان را به بحث تحليلی و علمی دکتر نادر سعيدی معطوف ميکنم[8]. اينجا اجازه بدهيد به يک نکته ای که فکر بعضی از وبلاگ نويسها را بخود معطوف داشته و شايد مورد نظر آقای نواب هم باشد اشاره ای بکنم.
اينکه دولت اسرائيل به بهائيان احترام ميگذارد و مکانهای مقدس آنرا از ماليات معاف ميکند بدليل اينست که اولاً از صلح دوستی بهائيان صد در صد مطمئن است. بهائيان حاضرند بميرند و به هيچ دولت و ملتی که در تحت لوای آن زندگی ميکنند خيانت نکنند. اين را نه تنها اسرائيل بلکه همه ی دولتهای دنيا ميدانند حتی جمهوری اسلامی. اين دولت خود را به آن راه ميزند و الا تمام مدارک غصب و تالان شده را در اختيار دارد و رفتار بهائيان را علی رغم ظلم و فشار طاقت فرسا دولتی مشاهده کرده است. در تمام دنيا، به استثنای بعضی از کشورهای راديکال اسلامی، بهائيان بعنوان مردم صلح دوست و خيرخواه معروف هستند. جلسات و گردهم آئيهايشان فوری مجوز دريافت ميکنند. همين سال گذشته بود که آقای پرويز مشرف رهبر مسلمان پاکستان عيد تولد حضرت بهاالله را به بهائيان پاکستان و دنيا تبريک گفتند. حتی کليساهای اروپا که در اول با آئين بهائی برخورد فکری و نوشتاری ميکردند، امروزه نماينگان اين آئين را به جلسات تبادل نظرشان دعوت ميکنند و يا در جلسات بهائيان شرکت ميکنند...
ثانياً در نه تنها در اسرائيل بلکه در تمام کشورهای متمدن دنيا مؤسسات، معابد يا مشرق الاذکارهای بهائيان هم مثل مؤسسات و معابد همه ی مذاهب از ماليات معاف هستند. چقدر باعث تشکر و قدردانی است که کشور اسرائيل تمام مکانهای مقدس اديان مختلف از جمله اسلام و بهائی را حفظ ميکند و چقدر جای تأسف است که دولت ايران اسباب تخريب آنها را در ايران عزيزمان فراهم ميکند. آيا آقای نواب و همکارانشان نبايد بعنوان مسلمان همکيشان خود را به رفتارهای شايسته ی انسانی دعوت کنند تا مبادا از همنوعان يهوديشان در اسرائيل عقب بمانند؟ آنان به اعمال خوب بايد نشان دهند که بهتر از اسرائيليان هستند نه از راه اذيت و آزار وتهمت و سرکوب.
فرياد عدالتخواهی بهائيان و بسياری ديگر از هموطنان به آسمان بلند است. از اينرو من توجه کسانيرا که سنگ اسلام را به سينه ميزنند و زمينه را برای اذيت و آزار انسانها فراهم ميکنند، به آيات بيشمار قرآنی معطوف ميکنم که آنان را از دروغگوئی، افترا و ستمکاری انذار شديد ميکنند. انشاالله که بيدار شوند. شهباز منادی
--------------------------------------------------------------------------------
[1] روزنامه جام وجم آنلاين جمعه 15 آذر 1387 / 05 Dec 2008
[2] خبرگزاری فارس، 6 دسامبر 2008 مطابق 16 آذر 1387
[3] //tanzhayeno.blogspot.com/2008/08/blog-post_18.html
[4] لوح احمد
[5] کتاب معمای هويدا نوشته ی عباس ميلانی؛ کتاب يکرنگی نوشته ی شاپور بختيار
[6] 26 آذر 1387 //www.khabaronline.ir/news-993.aspx
نظر خود را بنویسید
آفتاب زیر ابر نمی ماند
معانیارسال شده در : 1387/11/24
آفتاب عزیز
در کلمات مبارکه مکنونه می فرمایند:
تو شمس سماء قدس منی ، خود را به کسوف دنیا میالای
حجاب غفلت را خرق کن تا بی پرده و حجاب از خلف سحاب بدر آئی
کی؟
ارسال شده در : 1387/11/18
آفتاب جان! لیلی را می گویید یا هیتلر را؟!
بدون شرح
آفتابارسال شده در : 1387/11/16
بهائی که نبوده!!!
لیلی...
ارسال شده در : 1387/11/12
آفتاب عزیز لیلی زن بود یا مرد؟!
بدون شرح
آفتابارسال شده در : 1387/11/11
حسين فردوست در کتاب خاطرات خود در صفحه 374 میگوید :
« ... نفوذ اصلي بهائيت در دوران عبدالكريم ايادي بود. ايادي از خانواده طراز اول بهائيت بود. او به اين دليل نام فاميل « ايادي » داشت كه پدرش از « ايادي امرالله يعني چند نفر خواص اطراف عباس افندي بود. ايادي با نفوذي كه نزد محمدرضا كسب كرد بهائي ها را به مقامات عالي رساند. او مسلما در رسانيدن اميرعباس هويدا (بهائي ) به نخست وزيري نقش اصلي را داشت . »
البته از این جمله اسناد بازهم وجود دارد ولی چه فایده اگر خود هویدا ، ایادی ، سپهبد خسروانی ، روحانی، علم، و دیگر سران بهائی رژیم هلوی خودشون اقرار میکردند که ما بهائی هستیم بازهم شما توجیه برای این گفته ها داشتید
لا بد هیتلر هم یک بهایی بود !
مهینارسال شده در : 1387/11/10
شهباز بسیار عزیز میدانی علت شدت این اتهامات اخیر که نمونه هایی از آنرا اشاره فرمودید چیست ؟؟!! شاید اولین پاسخ این باشد حقانیت امر الهی بهایی و استقامت احبای ایران و اینکه در این سی سال حکومت حتی موفق به پیدا نمودن ذره ناچیزی دال بر سند اقدام علیه امنیت نظام جمهوری اسلامی ایران نشده اند !؟و ... البته همه این پاسخها کاملا صحیح است اما از همه جالب تر آنکه :
با آن همه سر و صدایی که توسط خودشان در طی این سی سال چه در نوارهای آقای خمینی رحمه الله علیه ، چه در کتاب های درسی و چه در رسانه ها و امثالهم تبلیغ بر علیه دیانت بهایی شده است بدون آنکه اجازه دفاع از سوی بهاییان داده شود ، از اینرو ، بطور زاید الوصفی نظر همگنان و هموطنان عزیز را در این سرزمین به دیانت بهایی و احبای الهی جلب نموده اند و خود آنان بسوی بهاییان میایند و پرس و جو میکنند و رفتار و عمل بهاییان را با دقت نظاره میکنند و بی اختیار جذب ملکات و فضایل پیروان حضرت بها الله میشوند نهایت آنست یا محب میشوند یا مومن . مثل آن پاسداری که در واقعه زلزله بم مجذوب اعمال انساندوستانه بهاییان شد که به رهبری و هدایت زبیا و دقیق یاران محبوب ایران بود. و البته مشابه این حکایت بسیار است اگر گویم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
برای همین شدت روی آوری هموطنان مسلمان ایرانی به امر بهایی آنهم بخاطر سر و صدا هایی که خودشان راه انداختند بیشتر شده است و حد اقل در این توجه هموطنان ، ما احبا نقشی نداشتیم . به این دلیل ،حالا نمیدانند چطور جلوی این سیل خروشان را بگیرند بقول معروف " خود کرده را تدبیر نیست " این است که بعد از سی سال دولتمردان حکومت اسلامی ایران مجددا ناچارند ترعیب و وحشت در بین جامعه بهایی ایران راه اندازند و قس علی ذلک . و برای این هدف به هر نوع حربه و مستمسکی متوسل میشوند و ابایی هم ندارند !!!و این دور مسلسل مبطله شان چون سی سال گذشته بلکه 165 سال قبل ادامه میابد و البته ، نتیجه اش را هم تاریخ این دیانت گویا خواهد بود.
اینجاست که حقیقت راز آیه مبارکه " مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین " آشکار میشود .
" گر در عطا بخشد ، اینک صدفش دلها
ور تیر بلا آید ، اینک هدفش جانها "
قربان شما
در آخر برای همه انسانها مخصوصا انسانهای متعصب و لجباز دعا میکنم !
انشا الله جمیع در زیر سایه خیمه یکرنگی وحدت عالم انسانی در آییم! ما بهاییان همه را دوست داریم از صمیم قلب، حتی آنانیکه بکام ما زهر میریزند چون ما ماموریم برایشان شهد هدیه دهیم تا پای جان !
تعصب هادم بنیان انسانی است و تقلید هالک روابط انسانی. الله ابهی!