سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
بیش از دو سال از صدور حکم غیرمنصفانۀ چهار سال زندان برای سه جوان بهائی شیرازی به نام های ساسان تقوا، رها ثابت و هاله روحی می گذرد. این در حالی است که جزئیات فعالیت های آموزشی این سه نفر به کودکان و نوجوانان محروم حومۀ شیراز کاملاً مشخص است و همان طور که این کودکان و خانواده های شان اذعان داشته و بازرس دفتر رهبری نیز تأیید کرده است، کار آنها چیزی جز فعالیت های بشردوستانه نبوده و به هیچ عنوان شامل تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم بهائی نمی شده است.
اما در روزهای اخیر سخنانی در اینترنت منتشر شده که نشان از تردید دربارۀ نیت خیر این سه نفر و ۵۱ همراه بهائی شان دارد. گویی از اظهارات «یکی از مسئولان دفتر اروپایی این انتشارات در کشور لوکزامبورگ» سوء برداشتی شده، آنجا که به بخش فارسی بی بی سی گفته است: «کتاب 'نسائم تأیید' و دیگر نشریات این بنگاه انتشاراتی، الهام گرفته از تعالیم کیش بهائی است.» (۱)
اصطلاح «الهام گرفته از تعالیم کیش بهائی» یا «ملهم از دیانت بهائی» در میان غیر بهائیانِ بسیاری از نقاط جهان عبارتی کاملاً آشناست. کشورهای بسیاری در آسیا و اقیانوسیه، امریکای لاتین و افریقا، از سیستم فنی و حرفه ای که در مؤسساتی مانند «مؤسّسۀ توسعۀ عصر جدید» توسط بهائیان پرورده شده، استفاده می کنند؛ به علاوه، مدارس خصوصی بهائیان در غیاب مدارس دولتی در جوامع محلّی خدمات ارائه نموده و می نمایند، برنامه های رسانه ای نیز که با هدف توسعۀ اخلاقی توسط جامعۀ بهائی به وجود آمده، در کشورهایی از جمله هندوستان، چین، سوئد، فنلاند، نروژ، ایتالیا، مولداوی و اوکراین به نمایش در آمده است. البته دیدگاه ملهم از دیانت بهائی تنها به مسائل آموزشی خلاصه نمی شود و تمام جنبه های توسعۀ اجتماعی و اقتصادی را در برمی گیرد. گوشه هایی از فعالیت بهائیان کشورهای گوناگون مثل کامبوج، کلمبیا، بولیوی، هندوستان، پاناما، تایلند، زامبیا و نیز اقدامات جامعۀ جهانی بهائی در همکاری با سازمان های جهانی و در رأس آنها سازمان ملل متحد در برنامه های توسعۀ اقتصادی و اجتماعی را می توانید در سایت رسمی جامعۀ بهائی(۲) ببینید. این اقدامات، هزاران زن و مرد را با پیشینه های فرهنگی و دینی مختلف برای اهدافی چون ترویج بهداشت، سوادآموزی و آموزش فنی و حرفه ای دور هم جمع کرده و خدمات ارزنده ای در جهت خودکفایی و افزایش اعتماد به نفس جوامع محلّی به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته ارائه نموده است و دقیقاً همین دیدگاه ملهم از دیانت بهائی است که سبب شده جامعۀ جهانی بهائی عضو مشاور شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متّحد و صندوق کودکان ملل متّحد باشد و نمایندگانش در کنفرانس ها، کنگره ها و سمینارهای مربوط به حیات اقتصادی و اجتماعی جهان شرکت منظم داشته باشند.(۳)
اما این رویکرد ملهم از دیانت بهائی به توسعه چیست که دور از چشم ما در گوشه و کنار جهان چنین نفوذ نموده است؟ شالودۀ رویکرد بهائیان به توسعه را باید در آموزه های بهائی دربارۀ مقام انسان و هدف او از زندگی جستجو کرد. بر اساس تعالیم بهائی همۀ انسان ها برای پیشبرد تمدن و رفاه همنوعان خود آفریده شده اند. اگر از یک کودک بهائی که حتی ممکن است نام اعلامیۀ جهانی حقوق بشر یا سیلندر کورش را نشنیده باشد، دربارۀ کرامت و مقام انسان بپرسید، احتمالاً مضمون بیاناتی از حضرت بهاءالله را که از معلمین درس اخلاقش آموخته، برای تان بازگو خواهد کرد:
«ای صاحبان هوش و گوش اوّل سروش دوست اينست*(ای بلبل معنوی) جز در گلبن معانی جای مگزين و ای هدهد سليمان عشق جز در سبای جانان وطن مگير و ای عنقای بقا جز در قاف وفا محلّ مپذير*اينست مکان تو اگر بلامکان بپر جان برپری و آهنگ مقام خود رايگان نمائی»؛ «من عزّت بيزوال برای تو اختيار نمودم»؛ «شمع دلت برافروخته دست قدرت منست»؛ «يا ابن الأنسان انت مُلکی و مُلکی لا يَفنی کَيفَ تَخافُ مِن فَنآئِک»؛ «امروز انسان کسی است که بخدمت جميع من علی الأرض قيام نمايد.»؛ «يا حبيبی! در جميع احوال انسان بايد متشبّث شود به اسبابی که سبب و علّت امنيّت و آسايش عالم است. حضرت موجود ميفرمايد: آنچه در اين روز پيروز شما را از آلايش پاک نمايد و بآسايش رساند، همان راه راست بوده و خواهد بود»؛ «اگر انسان بقدر و مقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طيّبه راضيهء مرضيّه از او ظاهر نشود»؛ «بايد از شما ظاهر شود آنچه که سبب آسايش و راحت بيچارگان روزگار است»؛ «آنچه در اين روز پيروز شما را از آلايش پاک نمايد و بآسايش رساند همان راه، راه منست. پاکی از آلايش، پاکی از چيزهائی است که زيان آرد و از بزرگی مردمان بکاهد... و آسايش هنگامی دست دهد که هر کس خود را نيک خواه همهء روی زمين نمايد.»(۴)
چنان که ملاحظه می شود نگرشی که این گونه بیانات به فرد می دهد، دیدگاه خدمت بی قید و شرط به همۀ همنوعان است و با تلقین یا حتی آموزش تعالیم و احکام مختص دیانت بهائی بسی فاصله دارد. آنچه این دیدگاه را متمایز می سازد ایمان راسخ بهائیان به نقش مهم جنبۀ روحانی و اخلاقی در امر توسعه است، ایمان به این که هر فرد انسانی قابلیت های نهفته ای دارد که باید تحت آموزش قرار گیرد و به ظهور رسد، ایمان به این که بشریت نوع واحدی است، ایمان به این که هر انسان موجودی مستقل است که نه شایسته است به دیگران حسادت ورزد، نه به دستاوردهایش مغرور شود، بلکه باید فکر خود را حصر در خدمت به عموم نماید و مسئولیت های زندگی و تصمیمات خود را بر عهده بگیرد؛ این است تعریفی که دیانت بهائی از «فرد اخلاقی» ارائه می دهد و معنای آموزش ملهم از دیانت بهائی نیز پرورش و تحویل چنین انسانی به جامعه است. کتاب «نسائم تأیید» که رها ثابت بدان اشاره می نماید به همین منظور برای نوجوانان ۱۱ ساله طراحی شده و به نوجوان می آموزد در عین این که با تکیه بر قابلیت های نهفته و خلاقیت خودش تلاش می کند، با ایمان به تأیید یا کمک پروردگار به آیندۀ خود و جامعۀ خود امیدوار باشد. با نگاهی به پیمان نامۀ حقوق کودک هدف این کتاب را با قسمت "د" بند ۱ از مادۀ ۲۹ این پیمان نامه تقریباً مطابق می یابید: «آمادهسازي كودك براي يك زندگي مسئولانه در جامعهاي آزاد و با روحيه تفاهم، صلح، مدارا، مساوات بين زن و مرد، و دوستي ميان همه مردمان، گروههاي قومي، ملي و مذهبي و افرادي كه منشأ بومي دارند»(۵). از این روست که بعضی کشورها که تعدادی از ایشان در بالا ذکر شدند، از این نگرش حتی در تنظیم مواد آموزشی مدارس خود استفاده می کنند بدون این که لازم باشد دیانت بهائی را حتی به دانش آموزان و دانشجویان خود معرفی نمایند.
اما صرف نظر از معنای عبارت «رویکرد ملهم از دیانت بهائی»، وقتی استفاده از این رویکرد امری مذموم شمرده می شود یا وقتی ادعا می شود اگر کسی با کودکان و نوجوانان بهائی چنین کند، بهائیان به فریب کاری و پنهان کاری آموزگاران اعتراض می کنند(۶) ، شنیدن چنین جملاتی برای ذهن امثال من که در سیستم آموزشی جمهوری اسلامی ایران پرورش یافته ایم، مقایسه ای اجتناب ناپذیر بین اقدامات توسعۀ بهائی [که بدون نیت تبلیغ دین بهائی انجام می شوند] با نظام آموزش ایران پیش می آورد.
در پیمان نامۀ حقوق کودک موادی از این قبیل داریم:
ماده ۱۲-۱كشورهاي عضو تضمين خواهند كرد كه كودكي كه قادر به شكل دادن به عقايد خود ميباشد حق ابراز آزادانه اين عقايد را در كليه امور كه به وي مربوط ميشود داشته باشد و متناسب با سن و ميزان رشد فكري كودك به نظرات وي اهميت لازم داده شود.
ماده ۱۳-۱كودك بايد حق آزادي بيان داشته باشد. حق مذكور شامل آزادي جستجو، دريافت و ارائه اطلاعات و عقايد از هر گونه است، بدون توجه به مرزها، به طور شفاهي، كتبي، چاپ شده، يا به شكل آثار هنري، و يا از طريق هر رسانهاي كه كودك انتخاب كند.(۷)
چون جمهوری اسلامی ایران نیز از امضا کنندگان این پیمان بوده، بدیهی به نظر می رسد که مواد مذکور برای هر انسان "زیر ۱۸" سال رعایت شود. اما بشنوید حکایت ما بهائیان را. پس از غیرقانونی اعلام کردن تشکیلات بهائی در زمستان ۸۷ توسط آقای درّی نجف آبادی، دادستان وقت کلّ کشور، یکی از مواردی که وزارت اطلاعات ایران در بازجویی ها و احضارها از والدین بهائی خواسته آن است که تعهد بدهند از آموزش تعالیم بهائی حتی به فرزندان خود خودداری خواهند نمود، چه که کودکان و نوجوانان بهائی در مدارس تعلیمات کافی را می بینند.
از زمانی که مدارس بهائی به دست رضاشاه پهلوی بسته شده، وضعیت کودکان و نوجوانان بهائی همین است که محکومند به دلیل این که نام دین شان در قانون اساسی ایران ذکر نشده، معارف اسلامی را بخوانند و امتحان بدهند. البته هیچ کودک یا والدین بهائی را سراغ ندارم که به این مطلب اعتراضی داشته باشند، چون دین بهائی معتقد به وحدت ادیان است و مطالعات بهائیان دربارۀ اسلام نیز به کتب دینی مدارس ایران محدود نمی شود بلکه به عنوان بخشی از همان تربیت بهائی که دولت ایران والدین مان را از آن منع می کند، همواره آثار ادیان دیگر از جمله اسلام را خوانده ایم. نگرانی من بیشتر از آن است که آنچه در کتاب های دینی مدارس ایران دیده ام، حتی برای ارائۀ مفاهیم والای انسان دوستانه که در قرآن و نهج البلاغه سراغ دارم نیز کافی به نظرم نمی آید و با آنچه خودم حین تحقیقی در نوجوانی با عنوان «ایمان در نهج البلاغه» متوجه شدم که نتیجه اش به صورت مقاله ای حتی مورد تشویق استان هم قرار گرفت، فرسنگ ها فاصله دارد.
در کتاب های دینی مدارس وقتی صحبت از عشق است، تمرکز بر روابط دختر و پسر است و این که نگاه نامحرم شیطانی است، هشدار می دهند که اگر خدای نکرده دختری و پسری در اتاقی تنها بودند، حتماً در اتاق باز باشد یا یک بچۀ دو سه ساله دور و برشان بچرخد تا فعل حرامی انجام نشود؛ من در حسرت آن بودم که حدیث قدسی «احببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» را فقط در یکی از کتاب های دینی مدرسه مان بخوانم، این حدیث زیبای اسلامی را که علّت آفرینش را عشق می خواند و مشابهش را در کلمات مکنونۀ عربی از حضرت بهاءالله خوانده بودم. من در حسرت آن بودم که یک نشان آشتی از ادیان مختلف در این کتاب ها ببینم، مثلاً این بیان حضرت مسیح را بخوانم که فرمود «خداوند محبت است»، اما دریغ که در این کتاب ها هر گاه یادی از مسیح و موسی به میان می آمد، سخن از تحریف کتاب های آنها و کهتری آنها نسبت به پیامبر اسلام بود. همیشه هر وقت چنین مطالب تکراری را می خواندم با فکر کودکانۀ خود می اندیشیدم که حضرت محمد چقدر از دست نویسندگان این کتاب ها در آن عالم ناراحت اند و دلم برای شان می سوخت، حضرت محمد که او را دوست بهاء جان یا دوست حضرت بهاءالله می دانستم، تعبیری که والدینم با آن پیامبران الهی را از خردسالی به من شناساندند.
برایم سخت ناراحت کننده بود که چرا این تعبیر دوستی و یگانگی انبیا با هم، چنان با مفاهیم کتب دینی مدرسه مان و متأسفانه سخنان علمای مسلمان بیگانه بود که برای بعضی دوستان مسلمان هم مدرسه ای ام مفهومی عجیب و غریب به نظر می رسید. خوب به یاد دارم... چون بر اساس فرهنگ ایرانی و احترامی که عضو جدایی ناپذیر آن به شمار می آید، پیامبر خود را با عنوان «حضرت» بهاءالله می خواندم و به دوستی و یگانگی پیامبران خدا معتقد بودم، این عنوان را برای حضرت زرتشت نیز به کار بردم و با تعجب دوستانم مواجه شدم که چرا می گویی «حضرت»؟ برای شان توضیح دادم که معتقدم همهء پیامبران مانند آینه های صافی هستند که همه رو به خورشید یگانه، خداوند، قرار دارند و بنابراین در اصل فرقی بین شان نمی بینم، چون همه نور را از منبع واحدی منعکس می کنند، امّا باور کردنش برای شان دشوار بود، حال آن که این مفهومی بود که والدینم از سه چهار سالگی به من آموخته بودند؛ با نگه داشتن آینه مقابل لامپ، مفهوم یگانگی انبیا و وحدت اساس ادیان را به زبان کودک خردسال شان توضیح می دادند... اکنون که به ۲۳ سالگی رسیده ام و باورهای سنتی و تعصب آمیز بعضی هموطنانم و فجایعی که نگرش تعصب آمیز می تواند به بار آورد، می بینم، درک می کنم که چقدر خوشبخت بوده ام که در خانواده ام سخن همه از وحدت و یگانگی بود؛ نجس بودن یهود و مسلمان و مسیحی و زرتشتی و هر دگراندیشی را به من القا نکردند و بعضی از ایشان را از سگ نجس تر نخواندند.
آری، اینچنین کودکان بهائی مجبورند حتی در آموزش دینی خود نیز مورد تبعیض قرار گیرند. نه تنها از تحصیل معارف دین خود در مدرسه محرومند بلکه به اعتقادات آنان بی احترامی نیز می شود. نمی دانم هنوز هم توهین هایی که در کتاب تاریخ سوم راهنمایی و سوم دبیرستان به دین بهائی شده بود، در این کتاب ها باقی ست یا نه. در دوران ما که بود و به یاد دارم وقتی در امتحانات تاریخ مان از این بخش ها سؤال طراحی می شد، در محل جواب خطی پررنگ می کشیدم که معلم نازنینم بداند شاگرد اوّل کلاسش دروغ هایی که در کتاب نوشته حفظ است، امّا از نوشتن کلامی که خلاف عقایدش است معذور است.
با تمام این اوصاف هنوز یک سؤال بی جواب می ماند و آن این که چطور با تمام این تبعیض ها و فشارها بر کودکان و نوجوانان بهائی در مدارس، هیچ یک از این بهائیان درعقیدۀ خود سست نشدند و چرا در همان درس های بینش اسلامی هم شاگرد نمونه بودند؛ همان درس هایی که به شیوۀ مستقیم به تبلیغ و القای آموزه های اسلامی می پرداختند؟ و از طرفی چرا ارائۀ دروسی که تنها نشانه شان از دیانت بهائی، روح صلح و یگانگی، اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری و توسعۀ اخلاقی و روحانی است، به کودکانِ رها شده و تحت تبعیض مسلمان، آن هم با رضایت کامل والدین و خود کودکان، این چنین مورد اعتراض ایشان قرار گرفته است؟
پاسخ را به خوانندۀ عزیز می سپارم که به شرافت و بصیرت و هوشیاری اش اطمینان کامل دارم.
مراجع:
(۱) //news.persian-bahai44.org/story/32
(۲) //info.bahai.org/article-1-8-0-1.html
(۳) مشروحی از تمام موارد مذکور در سایت //info.bahai.org وجود دارد.
(۴) مآخذ به ترتیب: کلمات مکنونه فارسی، 1؛ همان، 21؛ همان، 33؛ کلمات مکنونه عربی، 14؛ دریای دانش، ص 19؛ همان، ص ٢٥؛ همان، ص ٢٦؛ همان، ص 85؛ همان، ص 5.
(۵) پیمان نامۀ حقوق کودک، لینک //www.unic-ir.org/publication/farsi/koodak2.htm.
(۶) اشاره به مقالۀ فردی به نام سروش با عنوان " از كتاب نقاشي تا تبليغ غير مستقيم" که در لینک //negahedigar1.blogfa.com/post-403.aspx منتشر شده است.
(۷) پیمان نامۀ حقوق کودک، لینک //www.unic-ir.org/publication/farsi/koodak2.htm.
نظر خود را بنویسید