سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
منبع: خبرنت
کتابچه ای که انتشارات همشهری در ستیز با بهاییان ایران منتشر نمود، تقریبا مطلبی نداشت که مکررا در دیگر رسانه ها نیامده باشد و علی القاعده نباید توجه خاصی به ان می شد. اما دو ویژگی این کتابچه و یک اتفاق غیر منتظره، مروری هر چند مختصر بر ان را ایجاب نمود. اول، تیراژ حیرت اور ۴۰۰۰۰۰ نسخه ای و دوم توزیع رایگان ان. درج تصویر لوتوس- بنای باشکوه بهاییان در دهلی به شکل نیلوفر ابی- در روزنامه همشهری نیز اتفاقی بود که باعث شد تا اوازه این کتابچه بیشتر گردد. کتابچه، با نام " جایگاه بهاییت در پایگاه نژاد پرستان" در تاریخ ۲۱/۸/۸۸ در ۴۰ صفحه منتشر شده و هیچ فهرستی ندارد زیرا اصولا فاقد هر نوع فصل بندی است. در روی جلد ان نیز مهر " غیر قابل فروش " به چشم می خورد که موید رایگان بودن ان است.
نویسنده کتابچه، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران بوده و ظاهرا حاصل فعالیت گروهی از نویسندگان است . این که هزینه نگارش و چاپ و توزیع ان، از چه محلی تامین شده است و چرا، خود جای تامل بسیار دارد. موسسه مطالعات تاریخ معاصر، چه رسالتی را بر دوش خود می بیند و چه ناگفته و یا کم گفته ای در ویژه نامه رنگی و مفصل روزنامه جام جم با نام ایام و با عنوان "بهائیت، ان گونه که هست" یافته بود که هنوز مرکب ان خشک نشده دست بکار پروژه ای دیگر می گردد؟ براستی بهاییان، چه می گویند و چه می کنند که این همه مورد توجه ویژه این موسسه قرار گرفته اند؟ به همین منوال است عملکرد روزنامه همشهری که نخواسته از جام جم عقب بیفتد و بی هیچ چشم داشتی و سخاوتمندانه، این موسسه را همراهی نموده است.
مروری مختصر، نشان می دهد که کتابچه ، از جهت انسجام و در هم تنیدگی مطالب، بشدت فقیر است و قسمت اعظم ان، تکرار موضوعاتی است که قبلا در ویژه نامه ایام درج شده بود (۱) با این همه، نکات قابل توجهی نیز در ان وجود دارد که به اختصار به انها اشاره می شود.
بهاییان و اسراییل
هدف اصلی نویسنده این کتابچه، این بوده که بهاییان را به اسراییل پیوند دهد. در واقع، هر انچه که در باره روسیه و انگلیس و امریکا نوشته، صرفا به جهت مقدمه سازی برای اثبات این امر و موجه نمودن ان است، اما در کمال تعجب، بطور ضمنی اما بوضوح اقرار می کند که وارد کردن این اتهام، فقط از روی حدس و ظن و گمان است. در صفحه ۹ کتابچه می خوانیم:
" متاسفانه پژوهشهای قوی و مستندی در مورد خدمات متقابل صهیونیستها به بهاییت و بهاییها به صهیونیسم در دست نیست، اما شواهد بسیار زیادی حکایت از پیوندهای عمیق بین این دو پدیده دارد"
وهر چند در ادامه سعی می کند که با ذکر قسمتهایی از خاطرات مئیر عزری، سفیر اسراییل در ایران و مطالبی در مورد هویدا و روابط انگلیس و هند و دیگر موضوعات عمدتا بی یا کم ارتباط با موضوع بحث، این امر را کم اهمیت بشمارد اما هیچ کدام نتوانسته اهمیت این اقرار و اعتراف صریح و البته صحیح را حتی به اندازه ذره ای مخدوش نماید. نویسنده بسادگی از کنار این سوال می گذرد که چگونه ممکن است این " شواهد بسیار زیاد" را نتوان در یک پژوهش مستند و قوی، جمع اوری نمود؟ و اصولا چنین شواهدی چقدر معتبر هستند وقتی نتوانسته اند چیزی را اثبات کنند؟!! نویسنده همچنین نمی گوید که چرا کسانی که می توانند کتابچه ای را در تیراژ چهارصد هزار نسخه و رایگان تولید و توزیع نمایند و تمامی امکانات مادی و مالی و معنوی برای پژوهش را در اختیار دارند از عهده انجام حتی یک تحقیق قوی و مستند در این مورد عاجز بوده اند؟ انها و یا هم فکران انها، از لحاظ زمان نیز در مضیقه نبوده اند. سابقه ایراد این اتهام، به حداقل ۵۰ سال پیش می رسد.
از دیگر سو، این امر نیز براحتی استنباط می گردد که همین کتابچه موجود که اصلا برای همین منظور و موضوع، تدوین شده و نام ان نیز موید همین مهم است را نیز نمی توان قوی و مستند دانست و اگر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر نتوانسته چنین تحقیقی را انجام دهد دیگر از که می توان انتظار داشت؟ و دریغا که نویسنده و یا نویسندگان ان، باید پاسخگوی اقای عبدالله شهبازی نیز باشند که تمامی نوشته های خود را پژوهشهایی قوی، مستند، و متکی بر تحقیقات روز می داند و برای تدوین همین کتابچه نیز بسیاری مطالب را از او وام گرفته اند. اقای محمد باقر نجفی مولف کتاب۸۰۰ صفحه ای " بهاییان " نیز احتمالا گله مند خواهند گردید. ایشان، کتاب خود را حتی یک ردیه نمی داند و نمی نامد و در مقدمه ان می نویسد که از نظرگاههای مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، این کتاب، نتیجه تحقیقات و کوششهای مداوم، محققانه و علمی در طول ۱۵ سال می باشد و متجاوز از صد و سی صفحه از ان را به بحث بهاییان و اسراییل اختصاص داده است. گر چه سستی این نوشتجات، به دفعات از طرف صاحب نظران، نشان داده شده است اما بی گمان، پاسخ دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران، به این محققین و همینطور دیگر نویسندگان، بسیار دیدنی و شنیدنی خواهد بود؟
اما دامنه تبعات این اقرار، به همین جا ختم نمی گردد. باید روشن شود که مادام که چنین تحقیقاتی صورت نگرفته است و چنین پژوهشهایی در دست نیست، بر اساس کدام مدرک و مستندی، بهاییان ایران، به همین جرم، محاکمه، محکوم و حتی اعدام می گردند؟ اتهام اصلی اکثریت قریب و اقرب به اتفاق بهاییانی که در ایران اعدام گردیده اند، همکاری و به عبارتی، جاسوسی برای اسراییل بوده است. هفت نفر مدیران جامعه بهاییان ایران، به همین اتهام، نزدیک به ۱۹ ماه است که در زندان بسر می برند. اتهامی که به اقرار صریح و صحیح نویسنده، حتی یک تحقیق مستند نیز در مورد ان، در دست نیست. یعنی در تمامی این سی سال، هیچ دادگاه، قاضی، و یا دادستانی نتوانسته مدرک قابل توجهی در این باره بدست اورد. ایا این بدان معنا نیست که خون تمامی اعدام شدگان، بناحق بر زمین ریخته شده است؟
پیشینه مذهبی بهاییان ایران
کتابچه، مدعی است که بیشتر بهاییان ایران،قبلا یهودی و یا زرتشتی بوده اند و مسلمانان کمی به این ایین پیوسته اند.
" امور کلیدی در تشکیلات بهاییت در اختیار یهودیانی بود که بر اساس مصالحی بهایی شدند.......بزرگترین مرکز بهاییان در جهان، توسط یهودیان اداره می شود. ( ص ۱۱)
و در صفحه ۱۲:
" - بیشتر بهاییان ایران، یهودیان و زرتشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویدند، در اقلیت می باشند و اکنون سالهاست که کمتر شده مسلمانی به انها پیوسته باشد..."( به نقل از اسماعیل رائین ، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت، انتشارات جاویدان، ص ۳۰۲) "
تاکید نویسنده یا نویسندگان بر این موضوع، سه دلیل عمده دارد. اول این که بتوانند از این طریق، بهاییان را با یهودیان مرتبط و بلکه عین هم بنمایانند تا بر پایه ان، ارتباط بهاییان با اسراییل را محرز کنند. دوم این که بگویند که مبانی اعتقادی بهاییان ان چنان ضعیف است که نتوانسته در میان مسلمانان رسوخ کند و به بیان دیگر، ایدئولوژی مسلمانان، از چنان قذرتی برخوردار است که کسی را یارای رخنه در ان نمی باشد و البته بطور غیر مستقیم ضعف اعتقادی زرتشتیان و یهودیان را نیز به رخ انان کشیده انان را تحقیر نمایند و سوم این که بتوانند مدعی شوند که مسلمانان، هیچگاه علاقه ای به بهاییان نداشته و بلکه از انان متنفر بوده اند. اینها سه موضوعی هستندکه اساس این کتابچه را تشکیل داده و نویسنده شدیدا به انها نیاز دارد و اگر می شد، چه می شد. اما از بخت بد، بدیهیات تاریخ، بوضوح خلاف این امر را نشان می دهد. اقبال غیر مسلمانان به ایین بهایی، عمدتا در بین سالهای ۱۸۷۷ تا ۱۹۲۱ بوده و جامعه نخستين بهايي، که مستقیما از جامعه بابی نشات گرفته بود، تقريبا بطور کامل از مسلمانان تشكيل شده و تعداد قابل توجهي از اين مسلمانان، علمای اسلام بودند که به ایین جدید روی اورده و بسیاری از انها جان خود را بر سر این کار گذاشتند. یکی از این علما، اقا محمد قائنی، جزو سه مجتهدي است كه در فاصله اي بسيار كوتاه توانست اجازه اجتهاد از مرجع تقليد عظيم الشأن اسلام،یعنی شيخ مرتضي انصاري، دريافت نمايد و اندکی بعد به ایین بهایی گروید. یعنی در مدتی بیش از سی سال، این فقط مسلمانان بودند که به ایین جدید اقبال می کردند. پیدایش و گسترش این ایین جدید در سال ۱۸۴۴، در شیراز و بدنبال ان در اصفهان و طهران و مازندران و خراسان و ادربایجان بود در حالی که گرویدن یهودیان به ایین بهایی، در سال ۱۸۷۷ و عمدتا در شهر همدان شروع و در سالهای بعد به شهرهای یهودی نشین دیگر مثل کاشان، گلپایگان، طهران و بخارا کشیده شد و کتابچه، باید پاسخی بیابد برای این سوال که در تمامی این مدت، بابیانی که در مناطق دیگر بسر می بردند، از چه قشری از جامعه بودند؟ بر اساس برخی گمانه زنیهای تاریخی، نیمی از ایرانیان یا ایین جدید را پذیرفته و یا از ان متاثر بودند. گذشته از آن، در رديه مفصلي كه در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، باعنوان «بهاييان»، توسط سيد محمد باقر نجفي در متجاوز از ۸۰۰ صفحه به رشته تحرير درآمد و از منابع مورد توجه نویسندگان این کتابچه نیز بوده مي خوانیم که:
"حداقل ده قرن اجداد و آباء روساي بابيه و بهاييت، همگي مسلمان بودند و تمامي بهاييان به استثناء تعدادي انگشت شمار در آن ايام، از خانواده مسلمان محسوب مي شدند.( بهاييان،سيد محمد باقر نجفي،ص ۶۹۲.)
از سوی دیگر، این سوال نیز قویا قابل طرح است که چرا علمای اسلام و حکومت وقت، با تمام توش و توان، به قلع و قمع این ایین پرداختند؟ فریاد وادینا و وا مذهبا، از سوی انان، چرا بلند بود اگر فقط گروهی یهودی و یا زرتشتی به ان گرویده بودند؟ بنظر می رسد قبل از دزدیدن منار، باید فکری برای مخفی کردن ان کرد.
در همین ارتباط و در قسمتی دیگر می خوانیم:
"برخی مورخان بر این باورند که بهایی شدن بسیاری از یهودیان، سرپوشی برای فعالیتهای انان به منظور قدرت مانور بیشتر بوده است زیرا از این طریق می توانسته اند با وصلت با خانواده های مسلمان متنفذ، منافع خود را دنبال کنند" ص ۱۳
مایه حیرت است. انسان برای یک لحظه تصور می کند که در حال خواندن نوشته ای از هادی خرسندی و یا ابراهیم نبوی است و یا این که نویسنده قصد شوخی و طنز پردازی دارد. براستی نویسندگان این کتابچه، چه تصوری از خوانندگان خود در ذهن دارند؟ ایا مالیات دهندگان تهرانی باید هزینه انتشار چهارصد هزار نسخه کتابچه را متحمل شوند که چنین مطالبی را بخوانند؟ گویی جز بهایی شدن، هیچ راه دیگری برای وصلت با خانواده های متنفذ مسلمان وجود نداشته است. ایا ایشان از خود نمی پرسند که چرا این یهودیان، بجای بهایی شدن، مسلمان شدن را انتخاب نکردند؟ بهایی شدن، غیر از اذیت و ازار و شکنجه و مصادره و غارت اموال و نهایتا کشته شدن، چه ارمغان دیگری برای انان به همراه می اورد؟ بر فرض که بهایی می شدند، بعد چکار می کردند؟ ایا برای خواستگاری، با غرور و گردن افراشته، به خانه یک خانواده مسلمان متنفذ رفته و می گفتند که من دیگر یهودی نیستم و الحمد لله که بهایی شده ام و دیگر هیچ بهاته ای برای شما نمانده و ناچارید که دخترتان را به عقد من و یا پسرم در اورید؟!! اینها و دهها ایراد دیگر که این تئوری را از ریشه باطل می نمایاند، برای طراحان ان، هیچ اهمیتی ندارد . گرچه نویسنده در ادامه ، احتمال دیگری را نیز مطرح می کند که ضعف بنیادین ان، کمتر از این نیست.
بهاییان و انجمن حجتیه
اما این کتابچه ، به دلایلی ظاهرا نامعلوم، انجمن حجتیه را نیز هدف حمله خود قرار داده است. انجمنی که علت اصلی پیدایش ان، مقابله با ایین بهایی بود. کتابچه می گوید:
" متاسفانه بعدها هدایت کنندگان رژیم پهلوی از یک سو با تمام توان به تقویت جایگاه بهاییت در ایران می پرداختند و از سوی دیگر در شرایطی که خفقان حاکم بر این دوران اجازه هیچ گونه تجمعی را نمی داد، به انجمن حجتیه اجازه می دادند تشکل سراسری در کشور به وجود اورد و تمام توان برخی از جوانان مومن این سرزمین را به مقابله با بهاییت بکار گیرد. حرکتی که دو سوی ان هدایت شده بود" ص ۳۹
ایا این گفته ها را باید در راستای حوادث اخیر ایران و ناشی از یک موضع گیری سیاسی دانست که نویسندگان ان، موقع را مغتنم دانسته و نزد خود اندیشیده اند که خوب است تا تنور داغ است نانی دیگر را نیز چسبانده و حساب انجمن حجتیه را نیز در همین جا برسیم و با یک تیر دو نشان را بزنیم؟ اگر چنین نیست، یک بار دیگر بر سر شاخ نشسته و بن می برند. ایا برای یک لحظه از خود نمی پرسند که اگر انجمن حجتیه، کاری خطا و در جهت براورده ساختن اهداف صهیونیستها انجام می داد به کدام برهان، اقدامات بهایی ستیزان در این دوران و از جمله نوشتن همین کتابچه را نباید در همان راستا ارزیابی نمود؟ میزان حمله و هجوم بر بهاییان بعد از انقلاب، به هیچ معیاری قابل قیاس با قبل از ان نیست. طبق اظهارات نویسنده کتابچه، این بدان معنا است که حمله و هجوم بر بهاییان در این دوران، بمراتب،باعث ارائه خدمات بیشتری به صهیونیستها شده است. در جای دیگری نیز می نویسد:
"بعدها مشخص شد که هم جریان بهاییت و هم ضد بهاییت، را اراده ای هدایت می کرد که مایل بود مردم ایران از مسائل اساسی و مبنایی جامعه غافل بمانند کما اینکه جریانی مانند انجمن حجتیه ( تشکل ضد بهایی)، بجای مبارزه علیه تسلط صهیونیستها بر ایران، به مبارزه با یک عامل فرعی می پرداخت" ص ۲۷
انسان انگشت به دهان می ماند. بعد از ان همه تئوری پردازیها و خلق نظریات جور واجور برای نشان دادن این که بهاییان بسیار خطرناکند و همه سرمایه گذاری کشورهای استعمارگر روسیه و انگلیس و امریکا و اسراییل، که به نوبت کشیک خود را عوض کرده و جای خود را به دیگری می دهند در جهت تقویت بهاییان است و همه انها، امید برای دست یابی به امال و اهداف دیرینه خود را ، در گرو توفیق بهاییان می دانسته و هنوز هم می دانند، بناگاه می شنویم که بهاییان، یک عامل فرعی هستند و نباید به مبارزه با انها پرداخت !! براستی اگر بهاییان، در زمان شاه، یک عامل فرعی بوده اند، چه شده که در زمان جمهوری اسلامی بناگاه به یک عامل اصلی تبدیل می گردند؟ و اگر کماکان یک عامل فرعی هستند، پس چرا بجای مبارزه با انان، به سراغ عامل اصلی نمی روید؟ ایت الله جعفر سبحانی، استاد برجسته حوزه علمیه قم، نیز گفته بود که قبل از انقلاب، خطر بهاییت کمتر احساس می شد ولی در شرایط فعلی ، این مساله بسیار جدی است.(۲). یک جایی باید تکلیف این امر مشخص شود که بالاخره بهاییان، فرع هستند و یا اصل؟
اقرار به جعلی بودن خاطرات منتسب به کینیاز دالگاروکی
دالگاروکی، سفیر روسیه در ایران در خلال سالهای شکل گیری دیانت بابی بود. سالها بعد، عده ای به این فکر افتادند که می توان این امر را دستاویزی برای اتهام وابستگی این ایین جدید به روسیه قرار داد و لذا مبادرت به جعل و نوشتن خاطراتی به نام وی نمودند و نوشتند که وی با برنامه و نقشه دولت روسیه تزاری به ایران امده و دیانت بابی و بدنبال ان دیانت بهایی را پایه ریزی کرده است. گرچه امروزه، جعلی بودن این خاطرات مسلم گردیده اما هنوز هم بسیارند کسانی که در گوشه و کنار ایران به ان استناد می کنند.
نویسندگان کتابچه، با رد دست داشتن بیگانگان در پیدایش ایین بهایی، به تلویحی ابلغ از تصریح و البته بدون اشاره به خاطرات فوق الذکر، ان را مردود می شمارند. در صفحه ۱۶ می نویسد:
"مستندات قابل توجهی که دلالت بر ارتباط تشکیلاتی بیگانگان در شکل گیری فرقه بابیه بنماید، در دست نیست "
واضح است که به این ترتیب دیگر نمی توان ان خاطرات را معتبر دانست زیرا اساس ان بر این مبنا استوار بود که روسیه مستقیما در این امر مداخله نموده است و محققین دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران، این احتمال را بکلی مردود می شمارند.
انتساب هویدا به جامعه بهایی
هویدا، هیچگاه بهایی نبود. این را هم بهاییان می گویند و هم خود هویدا، صراحتا بر زیان می راند و صریحتر از ان را در عمل، نشان می داد. مدارک و مستندات دال بر اقدامات هویدا بر علیه حقوق بهاییان و از سوی دیگر، همراهی و مساعدت تام و تمام وی با علمای اسلام، چنان محکم است که انکار ان ممکن نیست. از انجا که فرض بهایی بودن هویدا، یکی از پایه های اساسی موضوعات این کتابچه قرار گرفته است، باید گفت که با رد این ادعا، دیگر اعتبار چندانی برای این کتابچه باقی نمی ماند.( ۳)
در جای جای کتابچه، مربوط و یا نامربوط، اتهامات مختلفی عنوان می شود که لزومی به ذکر انها نیست زیرا هم فرصت نیست و هم این که بکرات و مرات و به اشکال مختلف، قبلا مطرح شده و پاسخهای انها هم موجود است و طالبین می توانند به انها مراجعه کنند( ۴) در این مجال باقی مانده فقط اشاره کوتاهی به پاراگراف پایانی و نتیجه گیری مولف محترم می شود. نوشته اند:
" این مستندات و ادله بسیار دیگری که در این مختصر نمی گنجد، همه صاحب نظران و اهل پژوهش را به این جمع بندی می رساند که در شرایط کنونی، بهاییت صرفا زایده ای از زواید استعمار است. "ص۴۰
ظاهرا نویسنده محترم، فراموش کرده است که در صفحاات پیشین تاکید کرده بود که هیچ پژوهش قوی و مستندی در این باره در دست نیست وگرنه چگونه ممکن است که مدعی شود که دیگر تمام صاحب نظران و اهل پژوهش قانع شده اند؟ و کدام اهل پژوهشی را می شناسیم که بدون پژوهش قوی و مستند، قانع شده باشد؟ حتی ممکن است که مطالب این کتابچه توسط چند نفر بصورت جداگانه تهیه شده و بدون هماهنگی لازم انها را در کنار هم قرار داده و کتابچه ای تهیه کرده اند و شاید به همین دلیل از شخص خاصی بعنوان نویسنده نام برده نشده است.
اما در این بخش پایانی، نکته مهم دیگری نیز وجود دارد و ان، جدا کردن حساب دست اندر کاران از نا اگاهان است. می گوید:
"البته حساب کسانی که از سر نا اگاهی به ان پیوستند، از دست اندرکارانی که اگاهانه در خدمت صهیونیستها قرار گرفتند باید جدا کرد" ص ۴۰
ترفندی که همیشه و بصورت کلیشه ای از ان استفاده می شود. حتی اگر چنین حرفی را بپذیریم، باید پرسید که معیار این تفکیک چیست و مهمتر اینکه، در چه زمان و کدام مکان حساب انها از هم جدا شده است؟ دانشجویان بهایی در کدام دسته قرار دارند و چرا حساب انها از بقیه جدا نمی شود؟ دانش اموزان دبیرستانی و دبستانی و حتی مهد کودکی چطور؟ کار گران و کارمندان بهایی که همگی از شغل خود اخراج شده اند در کدام دسته قرار دارند؟ بازنشستگان بهایی، که عمدتا از حقوق و مزایای بازنشستگی خود محروم شده اند، جزء کدام گروه هستند؟ کاسبها و فروشندگان و مغازه داران چظور که همگی، در تهیه جواز کسب خود با مشکلات جدی روبرو هستند؟ و بالاخره، مردگان بهایی چطور؟ چرا حتی حساب کسانی که سالیان دراز است دیگر در بین ما نیستند نیز جدا نمی شود؟ چرا گورستانهای بهاییان، یکی پس از دیگری ویران می گردند و چرا به اجساد بهاییان ویلاشهر، اجازه دفن داده نمی شود؟(۵)
خاتمه
روزنامه همشهری، از اعتبار و وجهه نسبتا خوبی در بین اقشار مختلف مردم تهران برخوردار است. نگاهی گذرا به قسمتهای مختلف این روزنامه، نشان می دهد که در اکثر موارد، کادر ورزیده ای انها را تهیه و تنظیم می نمایند. اما انتشار کتابچه اخیر، به این اعتبار و خوشنامی، تا حد زیادی خدشه وارد اورده است. البته نباید از نظر دور داشت که اصولا بعضی امور، فراتر از حیطه اختیارات مسوولان ان می باشد مخصوصا وقتی که موضوع بهاییان در میان باشد که هنوز هم از تابو های اصلی ایران است. در جریان اخیر درج تصویر لوتوس در روزنامه همشهری که به تعطیلی موقت ان منجر شد، اکثر مخالفان تعطیلی روزنامه، برای اینکه بتوانند خود را موجه جلوه دهند، خواسته و یا ناخواسته، ابتدا حمله ای به ایین بهایی می نمودند و سپس به بحث تعطیلی روزنامه وارد می شدند و از جمله مدیر مسوول همشهری که در مصاحبه خود، ابتدا به انتشار کتابچه فوق الذکر اشاره و ان را از افتخارات خود دانست و به این ترتیب از خود رفع اتهام نمود. باید افزود که با اطلاع رسانی صحیح، مخالفتی نیست اما این کتابچه با نیت سوء تهیه شده و به همین علت نتوانسته و نخواهد توانست در دل خوانندگان خود، جایی بیابد. کار این کتابچه را باید تمام شده دانست. حکایت نویسنده ان، به یخ فروشی می ماند که از او پرسیدند ایا یخ هایت را فروختی؟ و او با حسرت گفت : نخریدند، تمام شد
---------------------------------------------------------------------------------------------------
۱- کتابچه، مطالب خود را با ایراد اتهام شرکت بهاییان در دو کودتای رضاشاه (1299) و محمدرضاشاه(1332) و ارتباط انها با رژیم پهلوی، اغاز می کند و با القاء این شبهه که ایرانیان، ذاتا از بهاییان متنفر بوده اند، تلاش می کند تا نشان دهد که تسلط تام وتمام بیگانگان بر ایران، باعث شد تا بهاییان در زمان پهلوی به پستهای حساس گمارده شوند. بخش مهمی از کتابچه، صرف تحلیل شخصیت امیر عباس هویدا و انتساب او به بهاییان می باشد که در ادامه و با ذکر شرحی بسیار نارسا از تاریخ پیدایش دیانتهای بابی و بهایی ، تاکید می کند که دولت انگلیس در ابتدای این روند، هیچ دخالتی نداشته است، اما بناگاه و بصورتی کاملا مبهم و تقریبا بی ربط، بهاییان را به دولت انگلیس متصل می نماید و از انجا که اسراییل را زاده و دست پرورده انگلیس می داند، محملی برای اتصال بهاییان به اسراییل می یابد و با استناد به پیشگویی عبدالبها در مورد عزت قوم یهود، ان را نشانه اطلاع و در نتیجه، همدستی بهاییان با صهیونیستها قلمداد نموده و می نویسد که "دو دست پرورده و تحت الحمایه انگلیس، در کنار یکدیگر قرار گرفتند" و رژیم پهلوی را بعنوان سومین عضو این مجموعه معرفی می نماید. در ادامه نیز ذکر می کند که پس از انگلیس، نوبت به امریکا می رسد. شرح مختصری از چگونگی به قدرت رسیدن رضاشاه و محمدرضاشاه و نقش حجتیه و عملکرد انها در ارتباط با بهاییان و ذکر قسمتهایی از خاطرات سفیر اسراییل در ایران و مطالب پراکنده دیگر، بقیه صفحات این کتابچه را بخود اختصاص داده است.
۲-
//www.gh1385.blogfa.com/post-18.aspx
۳-
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/172/37/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/88/37/
۴- مثلا در صفحه ۱۲ نوشته اند که بهاییان، کشاورزی ایران را نابود کردند و شاهد ان هم این است که انها اقدام به
" : اوردن خوراکیهای گوناگون، میوه تازه، جوجه های یک روزه، گاو، تخم مرغ، ماهی، ابزار ساختمانی و جاده سازی، نیازهای فن ورزی برای کارشناسان ایرانی، و جنگ افزار برای ارتش ایران " می نمودند. حتی اگر تمامی موارد فوق را نمونه بارز نابودی کشاورزی بدانیم ( که هیچ عقل سلیمی نمی داند)، باید پرسید ایا تجارت تمامی این اقلام، در انحصار بهاییان بوده است؟ پس تجار مسلمان و یا مذاهب دیگر، چه چیز وارد می کرده اند؟
اتهامات وارده از این دست، متعدد است. از بین انها می توان به موارد زیر اشاره نمود. لینکهای مذکور، ادرس مقالاتی است که در پاسخ به انها نگاشته شده است:
ارتباط بهاییان با رژیم پهلوی //www.velvelehdarshahr89.info/content/view/155/37/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/171/
القاء تفکر تنفر ایرانیان از بهاییان
//www.noghtenazar11.info/node/96
//www.noghtenazar11.info/node/234
گماردن بهاییان به پستهای حساس //www.velvelehdarshahr89.info/content/view/117/37/
خاطرات مئیر عزری
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/155/37/
دیدگاه بهاییان نسبت به اسلام
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/110/
توبه نامه و مجلس ولی عهد
//www.noghtenazar11.info/node/798
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/122/
بهاییان و اسراییل
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/155/37/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/108/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/84/46/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/92/46/
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/172/37/
تاریخ ایین بابی و بهایی
//www.aeenebahai19.info/taxonomy/t/170
//www.velvelehdarshahr89.info/content/view/128/37/
دعا برای سلطان عثمانی و پادشاه انگلیس و اعطای لقب " سر " //www.velvelehdarshahr89.info/content/view/154/37/
شرکت مقامات انگلیس در تشییع جنازه عبدالبهاء( ) //www.velvelehdarshahr89.info/content/view/154/37/
۵-
//khabarnavard.blogspot.com/search?updated-max=2009-10-02T06%3A12%…
//khabarnavard.blogspot.com/2009/12/blog-post_17.html
//khabarnavard.blogspot.com/2009/11/blog-post_30.html
نظر خود را بنویسید