سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
تابستان سال 1386 بود که گذارم به دفتر سرپرستی روزنامه کیهان در یکی از استانهای پر جمعیت ایران افتاد. با سرپرست استانی که مسئولیت دشوار مدیریت چند شهر ایران را بر عهده داشت گپی زدیم و صحبت کردیم. صحبت از بهائیان شد و اتهامات بی اساسی که هر چند وقت یکبار در روزنامه کیهان منتشر می شود. سری از سر درد تکان داد و با ابراز تاسف مفصلا در انکار و تقبیح خط مشی سردبیر و بعضی نویسندگان روزنامه سخن گفت. شاید یک ربع ساعت طول کشید که با هیجان و مسلسل وار دلائلی بر بطلان اتهامات وارده به بهائیان بر زبان آورد. مطلبی نگذاشت که نیاز باشد من به سخنان او اضافه کنم .آن روزها فکر می کردم که برای اثبات بطلان سخنان آقای شریعتمداری، و دیگر بهائی ستیزانی که در کیهان سنگر گرفته اند و به بی هیچ خوف و خشیتی فی البداهه دروغ سر هم می کنند، نیاز به ملاقات با روزنامه نگاران کیهان و بحث و تبادل نظر با آنان باشد، اما آن روز فهمیدم که آقای حسین شریعتمداری آنچنان بی پروا در سبیل دروغ تاخته است که دیگر حتی زیر دستان او هم به نظر تحقیر و تکذیب به او نگاه می کنند . چه بد سرانجامی !
تیتر بزرگ امروز روزنامه کیهان [1] حاوی اتهامی سنگین به بهائیان بود. هم به بهائیان و هم به آقای میر حسین موسوی و هم به خیل کثیر طرفداران ایشان که امروز در ایران به جنبش سبز معروفند . نیازی نمی بینم که حتی کلمه ای بر رد این اتهام بنویسم زیرا خنده و تمسخری که مردم کوچه و بازار در سراسر ایران ، به این مدعای عجیب و غریب کیهان نثار می کنند- و در طول این چند روزه شاهد آن بودم - این نیاز را برطرف می کند. نه تنها زیر دستان آقای حسین شریعتمداری با تحقیر و انزجار به این دروغ پردازی می نگرند ، بلکه مطمئن هستم که اگر خود ایشان نیز بار دیگر با نظری دقیق و خالی از بغض و کین به این تیتر و نوشته نظر کنند ، از تحقیر و خفتی که بر یک انسان ( منظورم شخص خود ایشان است) در اثر انتشار این تیتر وارد شده، متاثر خواهند شد. شاید بجا باشد که در این روزها آقای شریعتمداری در فکر آن باشد که چگونه این لطمه را که به حیثیت و آبروی کیهان وارد شده جبران نماید و چگونه آب رفته را به جوی باز گرداند.
آنچه موجب حیرت و انگیزه ای برای تامل و تفکر است ، بررسی علل و انگیزه هائیست که کیهانیان را وادار نموده است دست به چنین تحریفی در حقایق بزنند . با کدام دلیل می توان از اخبار منتشره در سایت خبری جامعه جهانی بهائی ، چنین نتیجه گرفت که جنبش سبز در کشور ایران تحت تاثیر جامعه بهائیان بوده است . آیا از بین دهها هزار بهائی که در شهر طهران زندگی می کنند، می توان با دستگیری ده نفر جوان ارتباطی عجیب و شگفت را بین جامعه بهائیان و جنبش سبز ایجاد نمود. بهائیان بیش از یک و نیم قرن است که در این آب و خاک زندگی می کنند و بسیاری از مردم ایران با آداب و رسوم ایشان آشنایند. خیل کثیری از ایرانیان می دانند که بهائیان با وجود همه احترامی که به همه پیامبران و نفوس مقدسه قائلند – و البته این احترام شامل حضرت امام حسین ( ع) نیز می شود – برای ادای احترام به آن حضرت به خیابان نمی آیند و دسته سینه زنی راه نمی اندازند . بهائیان در روز عاشورا زیارتنامه ای در سوگ آن حضرت دارند که در ساعت دوازده ظهر و در منزل خود آنرا تلاوت می کنند. بنابر این صحبت از اینکه بهائیان در روز عاشورا به خیابان آمده و نا آرامی ایجاد کرده اند برای همه آنان که با جامعه بهائی آشنایند عجیب و باورنکردنی بنظر می رسد ، حتی برای بهائی ستیزان! علاوه بر این ، نزدیک به یک سال است که بهائیان هر گونه سازمان مذهبی و تشکیلات دینی خود را ، در پی اعلامیه دادستان وقت، تعطیل نموده اند، پس نمی توان ارتباطی بین اقدامات چند فرد بهائی و جامعه بهائی ایران قائل شد.
از طرف دیگر نمی توان انگیزه کیهان برای این تحریف بزرگ را تاثیر بر هواداران جنبش سبز دانست. هدف جنبش سبز، ایرانی است که در آن ایرانیان ، صرف نظر از قومیت و آئین و مذهب ، در کنار یکدیگر و فارغ از هر تبعیضی ، زندگی کنند . افتخار این جنبش آن بوده است که ایرانیانی از اقوام و مذاهب و طبقات اجتماعی مختلف را یکپارچه کرده و در کنار یکدیگر به هدفی واحد برانگیخته است. برای سبزها ، نه فقط ده نفر بهائی ، بلکه صدها و یا هزاران بهائی و مسیحی و زردشتی نیز ، اگر در تظاهرات شرکت می کردند ، موجب سرافرازی و دلیلی برای ماندن و مبارزه کردن بود. آیا کیهان تصور می کرد که با اعلام شرکت ده نفر بهائی در تظاهرات عاشورا، می تواند شکافی در جنبش سبز ایجاد کند؟ بعید می دانم!
پس کیهان برای که می نویسد؟ چه کسی قرار است تیتر کیهان را باور کند؟ چه کسی ممکن است تصور کند که بهائیان برای ترویج عقاید خود نیازمندند که در روز عاشورا به خیابان بیایند و نا آرامی ایجاد کنند؟ چه کسی باور می کند که چند جوان بهائی را ده روز بعد از عاشورا ، صبح زود به خانه هایشان بریزند و بعد در رسانه ها اعلام کنند که اینها در نا آرامیهای روز عاشورا دستگیر شده اند و جنبش سبز تحت تاثیر بهائیان است؟ براستی کیهان برای که می نویسد؟
پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست. هنوز در گوشه و کنار ایران زمین ، معدود افراد کم اطلاعی هستند که اسیر خرافات و تعصباتند . شاید آنان مردان و زنان خدا جوئی بودند که به دام دروغ و تزویر افتاده اند . بهائیان را دشمن خدا و دین به آنان معرفی کرده اند و این مسلمانان خداجو شاید این اتهامات را بی دلیل باور کرده اند و نیازی نمی بینند که در این مسیر بررسی و تحقیق بیشتری کنند. این زود باوران شاید می پندارند که با دروغ بستن به بهائیان و صدمه زدن به آنها ، خدمتی به اسلام کرده اند. شاید هنوز معدود افراد نا آگاهی پیدا شوند که فرق بین وهابی و بهائی را ندانند و نیازی هم به تحقیق نبینند. این اسیران دربند خرافات و جهل نیاز به تغذیه فکری دارند و کیهان با این دروغها آنان را تغذیه می کند. آنچه مطلب را دردناک می کند آنست که این بیچارگان خداجو بودند و در مسیر خود به کیهان مبتلا شدند. می خواستند در راه حقیقت سیر کنند ولی در مسیر دروغ افتادند . حق طلب بودند ، به ناحق گوئی خو کردند . خدا جو بودند ، کیهان پرست شدند. بعضی از آنها را می شناسم . آقای شریعتمداری هم آنان را می شناسد. برای آنان اشک می ریزم و دل می سوزانم. آقای حسین شریعتمداری را نمی دانم!
[1] مردان خداجوی موسوی ، بهائی و تروریست از آب در آمدند - تیتر بزرگ کیهان منتشر شده در پانزدهم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت
نظر خود را بنویسید