سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
... اعلام می كنم تا روزی كه زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ، دین و آئین و رسوم ملتهایی را كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زیردستان من ، دین و آئین ملتهایی را كه من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند... من امروز اعلام می كنم كه هر كس آزاد است ومی تواند هر دینی را كه میل دارد بپرستد...
« كورش كبیر»
... اینك كه من از دنیا می روم 25 كشور جزء امپراتوری ایران است در تمام این كشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن كشورها دارای احترام هستند و مردم آن كشورها نیز در ایران محترم شمرده می شوند... همواره حامی كیش یزدان پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور نكن كه پیرو كیش تو باشد و پیوسته به خاطر داشته باش هر كس باید آزاد باشد از هر كیشی میل دارد پیروی نماید...
« داریوش هخامنشی»
فرازهای فوق از متن فرمان كورش كبیرووصیتنامه داریوش هخامنشی، به خوبی نمایانگر روح مسالمت جویی ایرانیان عهد باستان است؛ جامعه ای كه از اختلاط دهها نژاد و قوم و مذهب به وجود آمده بود. زرتشتیان، مسیحیان و مذاهب مختلفه آن ها ونیز یهودیان، هندوئیان، بودائیان و معتقدان بسیاری دیگر از ادیان و مذاهب، سالیان سال در كنار هم درنهایت صلح و آرامش در این مملكت پهناور، زیست می كردند و ایرانیان از این جهت شهرتی عالمگیر داشتند. ژان شاردن در سفرنامه خود اشاره می كند كه ایرانیان كسی را به خاطر امور دینی آزار نمی دهند و در امر دیانت بسیار معتدل هستند؛ واین در حالی است كه تعصب دینی شریعتمداران ایرانی از دیگر نقاط جهان كمتر نیست. دكتر سید جواد طباطبایی نیز معتقد است كه شاردن خاستگاه مدارای دینی ایرانیان را در صرف دیانت آن ها نمی داند، بلكه بر عكس خوی مدارا جویانه ایرانیان را ناشی از تلقی آنان از دیانت می داند. كنت گو بینو نیز علی رغم انتقاداتی كه از اخلاق ایرانیان زمان قاجارمی كند؛ تأیید می نماید كه ایرانیان مردمی هستند كه سازگاری قابل ملاحظه ای با اقوام و ملل و نژادهای دیگر دارند.
نكته مهمی كه باید به آن اشاره كرد این است كه در اینجا صحبت از روحیه مدارای ایرانیان است و اینكه چنانچه تحریكی از جانب شریعتمداران و یا عوامل حكومتی صورت نمی گرفت روش ایرانیان مدارا و همزیستی مسالمت آمیز با همدیگر بود؛ اما نمی توان منكر فجایعی شد كه همین ایرانیان انجام دادند و یكی از جدید ترین آن ها مظالم و جنایاتی است كه بر بابیان و سپس بر بهاییان رفت و یكی از ننگین ترین صفحات تاریخ ایران بزرگ را ورق زد. ملّت آلمان شرمسار رفتار خود با یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم است و كلیسای كاتولیك پشیمان از دیدگاه دیرین خود در مورد یهود و همچنین از دادگاههای تفتیش عقاید؛ امریكا معترف به گناهان و تبعیضاتی است كه در قبال سیاه پوستان انجام داده و همچنین جنایاتی كه در ویتنام و قبل از آن با فرو ریختن بمبهای اتمی خود در ژاپن، مرتكب شده است و به همین ترتیب است مظالم انگلیس بر ایرلندیان، فجایع روسیه بر بلوك شرق در دوران تسلط خود بر آن ها، مصائب افریقای جنوبی در اوان حكومت آپارتاید. در همه این موارد عذر خواهیهای رسمی و در بسیاری موارد اقدام به تلافی مافات صورت گرفته كه خود نشانی از تحول در اخلاق و رفتار جهانی است؛ اما ایرانیان هنوز از این رفتار خود نه تنها اظهار ندامت نكرده اند؛ بلكه اصولأ آنها را محكوم هم ننموده اند. از این بگذریم كه بعضی قلم به دستان این مظالم را انكار كرده و یا آن ها را به حق و شایسته دانسته اند و در بعضی موارد نیز تأسف خورده اند كه چرا قادر نبوده اند كه مسأله را به نحوی تمام كنند كه دیگر نشانی از بهاییان باقی نماند، و از این بابت حتی خود را شرمسار درگاه الهی هم می دانند (و این شاید تنها مورد شرمساری اینان باشد)و از همه اینها بدیع تر، مقاله نویس روزنامه كیهان است كه در مقاله ای با عنوان «مسلمان كشی بهاییان در شب عاشورا»، جریان را كاملأ وارونه جلوه داده، با آب و تاب تشریح می كند كه چگونه بهاییان به كشتن كودكی به طور دسته جمعی مشغول بوده اند و ... و یا آن نویسنده ای كه مدعی است كشتار بهاییان یزد در زمان حاكمیت جلال الدوله اصولأ با طرح و نقشه خود بهاییان صورت پذیرفته است.
با این حال، بهاییان، یعنی قربانیان این مظالم وحشیانه، این همه را از خلق و خوی ذاتی ایرانیان نمی دانند و معتقدند كه كینه توزی عجیب و بسیار قابل تأمل شریعتمداران متنفذ نسبت به بهاییان ایران، عامل عمده بروز چنین وقایع خون باری گردیده است والا روح مسالمت جویی ایرانی كه یورش های اقوام و قبائل متعدد و متهاجم را با صبوری مقابله نمود و در نهایت آن ها را به اقوامی ایرانی و حل شده در فرهنگ ایرانی تبدیل نمود مبرااز چنین اعمالی است . مروری بر روابط موجود بهاییان با مسلمانان ایران، نشان می دهد كه آن ها در زندگی روزمره خود مشكل غیر معمول و لا ینحلی با هموطنان خود نداشته اند و مشكلات و مسائل آنان با هموطنانشان در نهایت ازنوع مسائل مسلمانان با یكدیگر بوده و نه بیشتر ( گر چه در اكثر موارد این مشكلات بسیار كمتر بوده است) و بدیهی است كه وجود اختلافات در روابط اجتماعی ، امری غیر معمول نیست. اما ظاهر شدن فرد یا افرادی از طبقه روحانی، با ادعای حمایت از دین ( كه در فرهنگ او ، غالبأ به معنای هجوم بر بهاییان است) و تحریكات او، باعث می شد تا به یكباره تمام روابط و خاطرات خوب اهالی یك روستا یا شهر، به دست فراموشی سپرده شده، آماده هجوم بر بهاییان گردند . این مطلب گفتنی است كه در ادوار گذشته، حكومت و دیانت از هم جدا بودند؛ یعنی زمام قدرت سیاسی در دست دولتیان و رشته امور دینی در ید روحانیان بوده ؛ لذا این تحریكات، عمدتأ به دست روحانیون معمم صورت می گرفت؛ اما پس از انقلاب اسلامی ، دیگر ملاك تشخیص محركین وقایع، شمایل ظاهری آنان نیست و از ان جا كه اكثر مشاغل و مناصب مهم قضایی، انتظامی، اداری، اقتصادی، فرهنگی و غیره در تسلط افرادی است كه بر اساس معیارهای مورد پذیرش از طبقه روحانیت گزینش می شوند؛ لذا محركین مذكوره نیز وسعت بیشتری پیدا كرده اند . در عین حال به دور از شأن انصاف است كه از نقش برخی علمای منصف و با وجدان شیعه یاد نكنیم كه در مواقع مختلف مانع بروز ضوضاء و ایجاد بلوا بر علیه بهاییان شدند و حتی با به خطر انداختن جان و مال خود و خانواده خود (حداقل گذشتن از شهرت و نام ) ، خاطره نیكی از خود به یادگار گذاشته اند كه به دلیل مشكل وقایع نگاری یك طرفه و مغرضانه، فرصتی برای تجلیل از آنها فراهم نشده است و شاید اینان در آینده از معدود كسانی باشند كه قادر بر دفاع از شرافت تاریخی ایرانیان باشند . شیخ مرتضی انصاری مجتهد مسلم و به نام تاریخ شیعه یكی از این افراد است كه با ترك مجلسی كه به منظور ایجاد بلوا و ضوضاء در عراق تشكیل شده بود؛ با درایت و هوشمندی تمام در عقیم گذاشتن آن توطئه عظیم، نقش مهمی را ایفا كرد.
غالبأ تصور می شود كه مسلمانان ذاتأ از بهاییان متنفرند و این تنفر و بیزاری با شیراندرون شده و با جان به در می شود. در این میان پاره ای به اصطلاح روشنفكران و محققین نیز به دلایل و نیات مختلف بر این آسیاب آب ریخته و می ریزند. مثلأ فریدون آدمیت می نویسد كه بهاییان و جهودان در ایران منفورترین مردم به شمار می آیند . حتی اگر چنین باشد باید علّت آن را جویا شد؛ تا مشخص شود چه عواملی باعث جدایی این هموطنان گردیده است. این مسأله بحث بسیار مطول و جامعی از ابعاد مختلف را اقتضاء می كند كه فعلأ مجال و قصد ورود به آن نیست؛ اما می توان به یكی از ابعاد آن پرداخت و با بررسی حیات اجتماعی بهاییان نقاط مختلفه ایران و چگونگی ارتباط آن ها با هموطنان مسلمانشان ، روشن نمود كه روابط بهاییان با مسلمانان چگونه بوده و ایرانیان درباره بهاییان چگونه می اندیشند و یا بهتر بگویم در چه شرایطی چگونه می اندیشند. اما مشكل بزرگ این است كه اصولأ روند تاریخ نویسی و وقایع نگاری 160 سال اخیر ایران، به گونه ای بوده است كه كمتر می توان وقایع را آن گونه كه واقع شده ملاحظه كرد؛ اما بهاییانی هستند كه یا خود شاهد بوده اند و یا به طور مستقیم از والدینشان درباره روابط اجتماعی بهاییان و مسلمانان روایات و حكایات مستندی دارند كه در بسیاری موارد مؤید به شواهد دیگر نیز می باشد كه نگارنده این سطور بر آن است كه با ذكر آن ها شاید بتواند نشان دهد كه بهاییان ایران نه تنها منفور مسلمانان نبوده، بلكه حتی مورد احترام و ثقه آن ها بوده و هستند و هموطنان آنها باید مراقب باشند تا مبادا همچون گذشته با بهاینه های بی اساس و بی ارزش تحریك شده، دست به اعمالی بیالایند كه شرافت اصیل آنان را لكه دار نماید. باشد كه دیگر تحریكات و دسیسه های خودخواهانه اشخاصی تنگ نظر كه با تبعیت از هوی و هوس به دشمنی با بهاییان می پردازند و تاب تحمل روابط صمیمی و انسانی این هموطنان با یكدیگر را ندارند بی اثر شود و ایرانیان، فارغ از هر دین و مذهب و نژاد و قوم و قبیله، همچون روزگاران گذشته با یكدیگر معاشرت كرده، دست در دست هم در آبادانی و اعتلاء این كشور عزیز بكوشند.
در این مقاله به بررسی مختصر روابط بین بهاییان و مسلمانان شهرستان قروه در استان كردستان در غرب ایران پرداخته می شود؛ به این امید كه در قسمتهای بعدی این مقال، به تدریج این روابط در سراسر ایران بررسی و تحلیل گردد.
در شهرستان قروه مسأله قومی و روابط فامیلی، بسیار قوی تر از مسائل اعتقادی جلوه می كرد وافراد بومی هیچ گاه در پی آزار بهاییان بر نمی آمدند حتی چندین بار اسباب استخلاص آن ها از دست معاندین را فراهم آوردند و این معاندین عمدتأ غیر بومی بودند .
اكثر كسانی كه در قروه در اوایل به دیانت بهایی ایمان آوردند از بزرگان این قریه به شمار می آمدند . میرزا فرج عبدی اولین بهایی قروه، نماینده آصف وزیری ها از بزرگترین مالكین منطقه ، شیخ نصرالله پرتوی آخوند و به اعتقاد اهالی از دانشمندان و فضلای زمان خود و مكتب دار، محمد سعید ملكی كد خدای مقتدر و معتمد محل، كربلایی جعفر ملكی از افراد با سواد محل ، كربلایی حاجی محمد خان بیگلری مباشر مالك و تنها شكسته بند این منطقه ، یحیی و حسین علی كوثری از افراد با نفوذ ، نوروز قلی صالحی تنها نجار منطقه ( بسیاری از اهالی معتقدند علاقه به مطالعه و گرایش به شعر و ادب را مدیون ایشان هستند) ، هاجر كوثری تنها طبیب تجربی محل و بسیاری دیگر، در این زمره می باشند. به مرور زمان دیانت بهایی قوّت بیشتری پیدا كرد و كم كم اهالی با رسوم و اعیاد آن آشنا شدند . روزهای عید رضوان ( مهمترین عید بهاییان) برای اغلب مردم قروه روزهای شناخته شده ای بود . در اینروز هر ساله بهاییان چند گوسفند را نذر می كردند و همه اهالی را به «سرآب» كه طبیعتی بسیار زیبا دارد، دعوت می كردند. حتی زمانی بود كه جارچی در كوچه ها جار می زد و می گفت « ای مردم ، فردا جشن بهایی هاست، به « سرآب » بیایید» . اكثر مسلمانان در این مراسم شركت می كردند و عید رضوان با شكوه هر چه تمام تر بر گزار می شد. بهاییان حتی از اداره طرق ( اداره راه سابق) چادر نیز می گرفتند، زیرا احتمال ریزش باران بهاری می رفت.
با اینكه تعداد قابل ملاحظه ای بهایی شده بودند، اما بسیاری از آداب و رسوم سنّتی و یا اسلامی را همراه دیگر مسلمانان انجام می دادند. مثلأ :
1- هر ساله مردم ، چه بهایی و چه غیر بهایی با همكاری هم « سمنو» می پختند . هر كس به اندازه تعداد فرزندان خود گندم می آورد و با هم قاطی می كردند و می كوبیدند . سپس سمنو می پختند و ان را بین همه تقسیم می كردند.
2- در مراسم عاشورا رسمی بود به نام « جوش آمدن عَلَم» به این ترتیب كه چوب بسیار بلندی را به صورت «علم » درست می كردند و به خانه همه اهالی می رفتند و هر كس نیتی داشت، روسری یا پارچه ای به آن آویزان می كرد تا حاجتش برآورده شود. این علم را شخصی از طایفه شیخیه با خود حمل می كرد (این طایفه ربطی به پیروان شیخ احمد احسائی ندارد) . در پایان مراسم، علم در دستهای آن شخص شروع به حركت می كرد كه به این عمل «جوش آمدن علم» می گفتند . در اوایل به خانه بهاییان هم رفته، آن ها هم این مراسم را اجرا می كردند ولی بعدها در اثر تحریكات غیر بومیان دیگر بهاییان را شركت نمی دادند. اما «كلثوم» همسر «یحیی كوثری» كه از طایفه شیخیه ولی بهایی شده بود؛ مستثنی بود.
3- پختن حلیم نذری در روز عاشورا مرسوم بود . تمام بهاییان نیز این كار را می كردند و این رسم تا به امروز نیز برقرار است. یكی از خانم های بهایی تا سالی كه در قید حیات بود ( 1370 ش) حلیم نذری می پخت و در بین مسلمانان تقسیم می نمود . حتی عده ای از مسلمانان در روز عاشورا حلیم را در خانه ایشان می خوردند.
4- مرسوم بوده كه در روز 28 صفر ( رحلت حضرت محمد) ، اهالی به باباگرگر ( در 24 كیلومتری قروه) می رفتند و بهاییان نیز هر ساله در این مراسم شركت می كردند.
5- مراسم عروسی در قروه آداب خاص خود را دارد و بهاییان و مسلمانان همیشه همدیگر را دعوت می كنند و این روابط و مراسم همچنان پا بر جاست.
6- در مراسم عزاداری نیز بهاییان و مسلمانان در جلسات همدیگر شركت می كنند . جالب است كه در هنگام وفات افراد، چه بهایی و چه مسلمان، هزینه شام و نهار روز اول را ، همسایه ها با شراكت هم می پردازند كه این سنّت همچنان بر قرار است.
7- مراسم گندم كوبی . پس از برداشت گندم ، هر خانه ای مقداری از گندمش را خیس می كرده و آن قدر آنرا می كوبیدند كه كاملأ سبوسش جدا می شد كه غالبأ توسط جوانان دم بخت و برای نشان دادن لیاقت و نیروی خود انجام می شد . این مراسم نیز همگانی بود.
8- در قروه اولین زنی كه اقدام به آموختن خواندن و نوشتن كرد «كبری ملكی» دختر «كربلایی جعفر ملكی» از بهاییان قروه بود . بعد از آن كربلایی جعفر یكی از اتاقهای منزلش را به صورت كلاس درس در آورد و «كبری» جمعی از دختران بهایی و مسلمان را درس می داد كه تا سال 1320 شمسی و دایر شدن كلاس درس دختران از طرف وزارت آموزش و پرورش، این كار ادامه داشت.
شغل اصلی مردم قروه كشاورزی (بیشتر گندم كاری) بود. پس از برنامه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی، بیشتر بهاییان با مسلمانان همجوار شده و ارتباط بیشتری با یكدیگر یافتند . آن ها محصولات خود را به صورت شراكت، با هم می كاشتند . در وقت برداشت محصول و درو نیز بنا به سنّت معمول همه به همدیگر كمك می كردند ؛ مخصوصأ اگر فردی پسر نداشت، همگی محصولات او را در مدّتی بسیار كوتاه جمع می كردند و به این عمل « گله درو» می گفتند.
اهالی باغ انگور نیز داشتند و محصولات زیادی مثل آب غوره ، غور غوره ، جوهر ، رب، شیره، سركه، شیر شیره، مویز، كشمش و غیره تولید می كردند و بهاییان و مسلمانان از محصولات یكدیگر استفاده می كردند و حرفی از اینكه انگور بهاییان حرام است و یا از این قبیل در میان نبود . حتی نان مصرفی برخی از اهالی توسط بعضی از بهاییان تولید می شد و آن ها خریداری می كردند.
علی ای حال، روابط و همكاری متقابل و معمول بین دو جامعه بهایی و مسلمان بر قرار بود اما مواقعی می شد كه افراد غیر بومی به قروه می امدند و این آرامش را بر هم زده ، عرصه را برای بهاییان تنگ می كردند . از جمله در سال 1320 شمسی فردی به نام «ابوتراب هدایی» از اهالی ملایر با مدرك تحصیل علوم حوزوی، به عنوان اولین رئیس اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) مشغول به كار شد. ابتدا با دایر نمودن كلاس قرآن در مسجد و سخنرانی علیه بهاییان آرامش را بر هم زد . ولی سپس مجموعه سخنرانی هایش را به صورت جزوه و سپس تحت عنوان كتابی با نام «بهاییت دین نیست»، منتشر كرد و در مقدمه كتابش به این پیوند و ارتباط نزدیك بهاییان و مسلمانان اشاره كرده و آن را مایه انحراف مسلمانان دانسته است.
تحریكات متعدد «هدایی» در همراه نمودن مردم با خود، حدود دو سال طول كشید تا اینكه موفق شد با ابراز دلسوزی و نجات اسلام و احیای آن و همچنین وعده بهشت و اجر عظیم در آخرت ، بعضی مردم غافل و جاهل را با خودهمراه ساخته ، با از بین بردن و آتش زدن محصولات كشاورزی احباء ، حمله به منازل، اذیت و آزار در مدارس ، كتك كاری در معابر ، كشتن و در مواردی زنده به گور كردن احشام و گوسفندان ، جدا كردن احشام مسلمانان از احشام بهاییان، حكم بر طلاق اجباری زنان بهایی از شوهرانشان و غیره فجایع بسیاری را باعث شد. در پی آن به مدّت حدود 7 سال مسلمانان كاری را به بهاییان رجوع نمی كردند و بهاییان نیز به ناچار كارهای همدیگر را انجام می دادند . بر اثر تظلم بهاییان از دست «هدایی» به حكومت، و اقدامات برخی از اهالی، هدایی از قروه بیرون رفت و به تدریج روابط نسبتأ خوبی برقرار شد . تا اینكه چند سال بعد در حدود 1331 شمسی در ماه محرم آخوندی از اراك به نام «ثقه الاسلام باب الله اكبر زاده» به قروه آمد وهدفش را نابودی و ریشه كن كردن بهاییان اعلام نمود ، كه تا مدتی مجددأ باعث تیره شدن روابط گردید.
در حدود سال های 1334 و 1335 شمسی با تحریكات حجت الاسلام فلسفی و ورود آخوند جدیدی به نام « موسوی» از اراك، مجددأ آرامش منطقه بر هم خورد . بر اثر فتوای او گله های بهاییان از گله های مسلمانان جدا شد و آتش زدن محصولات كشاورزی شایع و هر گونه معامله و خرید و فروش با بهاییان حرام اعلام گردید؛ ولی باز در این شرایط هم افراد مسلمانی كه ارتباط فامیلی با بهاییان داشتند، شبانه دور از چشم محركین واوباش ، ما یحتاج بهاییان را به منازل آن ها می بردند و روابط پنهانی بر قرار بود.
تأثیر بهاییان در برخی مسائل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی قروه انكار ناپذیر است .قبلأ به مورد آموزش دختران اشاره شد ، ذیلأ مواردی دیگر از آن ها معرفی می گردند:
1- در قروه فقط یك حمام آن هم به صورت خزینه وجود داشت كه همه بهاییان و مسلمانان از آن استفاده می كردند. بر اثر تحریكات آخوند فوق الذكر(موسوی) ، استفاده بهاییان از حمام ممنوع شد و بهاییان به ناچار اقدام به ساختن حمام در منازل خود نمودند . ابتدا دو نفر به نام های «حبیب الله ملكی» و «علی اوسط احمدی»، این كار را انجام دادند تا اینكه همه بهاییان تصمیم گرفتند یك حمام عمومی برای خود بسازند. این حمام خزینه نداشت و درآن از دوش استفاده می شد . یكی از بهاییان به نام « محمد اقدامیان» نیز متصدی حمام شد . با توجه به شیوع بیماری های پوستی و كچلی ناشی از استفاده از حمام خزینه، عده ای از روسای شهر نیز از حمام بهاییان استفاده می كردند . همین مسأله باعث شد چند سال بعد مسلمانان نیز حمام نمره ای با دوش، به نام حمام شهرداری در قروه بسازند و حمام خزینه ای به كلی از بین رفت . بعد از برقراری آرامش، بهاییان نیز از حمام شهرداری استفاده می كردند. به این ترتیب تغییر و تحولی مهم در رعایت اصول بهداشتی در قروه حاصل شد.
2- از آنجا كه بهاییان از غذا خوردن با دست نهی شده بودند ، بر آن شدند كه این عادت دیرین خود را كنار گذاشته، با قاشق و چنگال غذا را میل نمایند . حتی شخصی به نام « محمد خادمی» مشهور بود به اینكه همیشه یك قاشق در جیب خود داشت و به هر خانه ای كه می رفت با آن غذا می خورد و به تدریج آداب غذا خوری با قاشق رایج شد. در بین اهالی قروه نیز این امر شهرت داشت كه بهاییان قاشق را به قروه آوردند.
3- اولین داروخانه پس از سال 1328 توسط برادران « اوصافی» از بهاییان بهار همدان، در قروه تأسیس شد.
4- اولین كارخانه سیمان توسط یكی از بهاییان به نام « رشید عبدی» در قروه تأسیس شد.
5- اولین آسیاب دیزلی و مزرعه با سیستم آبیاری مدرن، توسط دو تن از بهاییان به نام های « حبیب الله ملكی و دكتر مسعود رضوی» تأسیس شد.
6- در اولین انجمن شهرداری قروه از 7 نفر عضو ، 3 تن از بهاییان به نام های حمید عبدی ( رئیس) ، میرزا فرج عبدی(نائب رئیس) و مجید صالحی( منشی) بودند. میرزا فرج عبدی خالصانه و با عشق به مردم قروه خدمت می كرد . وی اكثرأ یك بیل بر روی شانه هایش حمل می كرد و روی جوی ها پل می بست؛ زیرا بافت قروه به گونه ای بود كه در اكثر كوچه ها جوی آب جاری بود. گر چه این پل ها به جهت گِلی بودن، هر ساله خراب می شدند؛ اما او پیوسته این خدمت را برای آن ها انجام می داد . همچنین در قحطی كه در دهه 1330 شمسی در قروه رخ داد ، میرزا فرج كه انبار دار گندم مالك هم بود ، گندم ها را آرد كرده، روزانه بین كلیه اهالی تقسیم می كرد و با این عمل كمك كرد تا مردم سال های قحطی را پشت سر بگذارند.
هم اینك نیز بهاییان در كنار دیگر هموطنان مسلمان خود زندگی می كنند و گر چه از بسیاری از حقوق اجتماعی خود محروم هستند؛ اما با همشهری ها و هموطنان خود مشكلی ندارند. بسیاری از مردم جهت انجام امورات خود مثل در و، پنجره سازی ، شوفاژ كاری، لوله كشی گاز، عینك سازی ، پوشاك و حتی آموزش موسیقی كودكان خود، ترجیح می دهند اول به بهاییان رجوع كنند . آن ها در عرصه ورزش و همكاری در سازمان های اجتماعی مانند محیط زیست و حمایت از فضای سبز نیز مورد اعتماد مردم می باشند. همه این ها نشانگر روابط تنگاتنگ و ناگسستنی جامعه بهایی با مسلمانان است . به ندرت می توان اشخاصی از بین توده مردم یافت كه قلبأ باور داشته باشند كه بهاییان جاسوس اسرائیل هستند و یا دیگر اتهاماتی كه رایج است. بارها شنیده می شود كه پس از تمجید فراوان از اخلاق و رفتار بهاییان با حسرتی آمیخته با تعجب می گویند «حیف كه بهایی است».
نظر خود را بنویسید
دوستي وآشتي
دوستارسال شده در : 1386/5/26
هاني عزيز،مواردي كه راجع به كورش نوشته شده چيزي است كه موردتأئيدنهادهاي حقوق بشراست.راجع به اشغال سرزمين هانيزبيشتردقت فرمائيدچون بعضي انبياء الهي وجانشينانشان نيزچنين كرده اند.دراين خصوص بايدبه نيات وعلل جنگ ها وسايرمواردوحقايق تاريخي آن نيزتوجه داشت.اما صرف نظرازهمهء اينها بهتراست توجه به هدف دين بهائي فرمائيد.اگرهدف آن ــ هم در تئوري وهم درعمل ــ دوستي وآشتي است، چرابايدناراحت شدوازاينكه خداچنين آئيني فرستاده است ناراضي بود؟!!فدايت گردم،به چشم خودببين وتحقيق كن،نه به چشم اين وآن.طبق همين نظر، آن عزيزمختاريدعرض بنده رانيزبپذيريد ويا نپذيريد.
رضای عزیز،اگر اث
شینتوارسال شده در : 1386/5/20
رضای عزیز،اگر اثبات این که دین باعث پیشرفت است مشکل باشد خلاف ان را اثبات کردن بسی مشکل تر است.به اطلاع شما برسانم که اتفاقا قاشق بدست بودن ان شخص قاشق بدست ،دقیقا با ایین او مربوط است زیرا تعلیم دینی بهاییان از دیر باز بوده است.
اشغالگری
haniارسال شده در : 1386/5/20
من نمی دانم این کجاش بیانیه حقوق بشر است که سرزمین دیگران را اشغال کنند بعد بیانیه حقوق بشر صادر کنند. همه فقط به بیانیه که معلوم نیست درست باشد یا نه و درست ترجمه شده باشد یا نه توجه میکنند،در صورتیکه نفس عمل جناب کورش، یعنی اشغال و تجاوز به سرزمین دیگران خود عملی ضد حقوق بشر است.
وحدت
محمدارسال شده در : 1386/5/20
من با ن وحدت آفرین موآفقم
مقاله بسیار خوبی
علیارسال شده در : 1386/5/20
مقاله بسیار خوبی است امیدوارم مطالب و مقالات بیشتری از نحوه شرکت مستقیم بهاییان در آبادانی ایران و ایجاد یک محیط همراه با تفاهم و دوستی با دیگر هموطنانشان ببینیم
اون موقع مسیحیان
mr nisterارسال شده در : 1386/5/20
اون موقع مسیحیان ومذاهب مختلفش وجود نداشته لطفن اطلاعات الکی ندین
یعنی میخای بگی ک
رضاارسال شده در : 1386/5/20
یعنی میخای بگی که بهاییا کلا پیشرفت رو تو جامعه سعی کردن رواج بدن .. حرف عجیبیه.. قرن هفت و هشت رو بیین که مسلمونها(حالا فرض گیریم مسلمونا) چقدر در علوم و دانش پیشرفته بودن و الان اروپا رو ببین چقدر اینها حالا فرض کن مسیحیها چقدر پیشرفته اند . میخام بگم که پیشرفت کردن وابسته به دین و ایین نیست وابسته به هوش و زیرکی و خواستن و میل به بهبود زندگیه . این اقای بهایی که میگی قاشق و چنگال با خودش حمل میکرد انسانی بود که بدرستی فهمیده بود با دست غذا خوردن میتونه باعث بیماری بشه و یا هر چیز دیگه و با ابزار غذا خوردن خب بهتره .. این مسئله هم هیچ ربطی به این نداره که چه ایینی داشته وگرنه اگه اینطوره باید بگم که مسیحیها یا همون اروپاییها که اکثرشونوم به خدا اعتقاد ندارن یا دینی ندارن که پیشرفته ترن و هر روز یه اختراع یا اکتشاف جدید میکنن