سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
برگرفته از: //iranwire.com/fa/projects/2418
رضا حقیقت نژاد
10 روز پس از انتشار خبر قتل «عطاءالله رضوانی»، شهروند بهایی ساکن بندرعباس، کماکان جزییات این قتل، عاملان و انگیزه آنها در هالهای از ابهام قرار دارد. به گفته نزدیکان مقتول، از سوی نهادهای مسوول به اعضای خانواده آقای رضوانی توصیه شده که دربارهاین رخداد با رسانهها گفتوگو نکنند. در همین حال، انتشار پیام آیت الله تهرانی خطاب به خانواده مقتول و جامعه بهائیان، علاوه بر اینکه رخدادی تازه و مهم بود، به خوبی نشان می دهد سیاست بایکوت و سکوت درباره چنین رویدادهایی کارساز نیستند. «ایران وایر» کوشیده است در گفتوگو با دکتر «فرهاد ثابتان»، سخنگوی جامعه جهانی بهاییان به بررسی بیشتر ابعاد مختلف رویدادهایی چون قتل آقای رضوانی بپردازد.
سؤال- به نظر میرسد هر چه از زمان وقوع قتل آقای رضوانی دور میشویم، روند اطلاعرسانی درباره این پرونده مبهم و کندتر میشود. شما جزییات تازهای در اختیار دارید؟
پاسخ- البتهاین روند بیسابقه نیست. در همه پروندههای مشابه، حکومت ایران برخوردی یکسان داشته است. از سال 1383 تاکنون دستکم 9 بهایی به شکل مشکوکی به قتل رسیده و 52 نفر هم مورد تهاجم فیزیکی قرار گرفتهاند. تمامیدرخواستها و پیگیریها برای رسیدگی به پروندهها و شکایتهای مطرح شده در این زمینه بینتیجه مانده است. در این مورد ویژه هم پیگیری ما نشان میدهد که خانواده آقای رضوانی در تلاش هستند با همکاری نهادهای مسوول، روند رسیدگی به پرونده عادلانه و شفاف باشد ولی به نتیجه نرسیدن تلاشها آنها، تازه یا عجیب نیست.
سؤال- شما پیش از این اعلام کرده بودید بهاییان از تمامی حقوق شهروندی خویش محروم هستند و حتا در پروندههایی مشابه، حق داشتن وکیل را هم ندارند. در این مورد ویژه نیز چنین بوده است؟
پاسخ- این امر عمومیت دارد. یک فرد بهایی از زمان تولد تا مرگ، تحت فشار حکومت و محروم از حقوق شهروندی است. آقای رضوانی در دهه 60 از حق تحصیل محروم و از دانشگاه اخراج شدند. ساکن بندرعباس هم که شدند، حق کسب و کار ایشان سلب یا محدود شده بود. امام جمعه شهر علیه فعالیتهای شهروندانی چون آقای رضوانی که عمدتا فعالیتهای خیریه و اجتماعی بوده، تبلیغ و مردم را تحریک میکرد. حتا برخی از وابستگان وی اقدام به تهدید آقای رضوانی کرده و خواستار خروج او از شهر شده بودند؛ یعنی حق سکونت را هم میخواهند سلب کنند. این محدودیتها منحصر به فضای کاری یا زندگی نیست؛ برای نمونه، برخی از اعضای جامعه بهایی در زندان هستند و امکان ارتباط با خانواده و فرزندان خود را ندارند. بستگان آقای رضوانی هم در زندان بودهاند و از چنین امکانهایی برخوردار نیستند. هماکنون ما مواردی را داریم که حتا برای افراد فوت شده، جواز کفن و دفن صادر نمیکنند و یا گزارشهایی داریم که دور تازهای از تخریب قبرستانهای بهایی شروع شده است. پس یک روند کلی وجود دارد که تمام لحظههای زندگی بهاییان را فرا میگیرد.
سؤال- در گفتههایتان به فعالیتهای اجتماعی و خیریه آقای رضوانی اشاره کردید. این بحثی است که از سوی حکومت ایران هم مطرح میشود و فعالیتهای اجتماعی یا خیریه را در پوششی میدانند که جامعه بهاییان برای تبلیغ مذهبی و محقق ساختن اهداف ویژه خود مورد استفاده قرار میدهند. شما این اتهام را قبول دارید؟
پاسخ- به نکته مهمی اشاره کردید. باید دید منظور از تبلیغ مذهبی چیست؟ بهاییان حق دارند مراسم مذهبی خویش را به جا بیاورند، دعا کنند، با نزدیکان خود دیدار کنند و به فرزندانشان آموزشهای مذهبی بدهند و این کارها را انجام میدهند.
سؤال- منظور من فعالیتهای اجتماعی و آموزش و تبلیغ برای دیگر شهروندان بود.
پاسخ- به این مساله باید از زاویهای متفاوت نگاه کرد. نخست این که ما در جامعه ایران شاهد حملههای روزانه، همیشگی و گستردهای از سوی چهرههای وابسته به حکومت و رسانهها علیه بهاییان هستیم. این حملهها سبب پرسشبرانگیزی شهروندان ایرانی میشود. بسیاری از آنها از اعضای جامعه بهایی میپرسند مگر شما که هستید یا چه کردهاید کهاین تصویر را از شما ترسیم کردهاند؟ تصویری که مردم از بهاییان دارند، تصویری نیست که حکومت ترسیم میکند و همین تفاوت و تناقض سبب پرسشگری مردم میشود. در واقع، بهاییان ناچار هستند در برابر این پرسشها و کنشها، واکنش نشان دهند و به دیگران توضیح دهند که عقایدشان چیست و چگونه میاندیشند. پس این فعالیتهای تبلیغی، نوعی تلاش برای زدودن سوءتفاهمها و پاسخگویی به پرسشها و متاثر از فضایی است که خود حکومت ایجاد کرده است.
سؤال- افزون بر این واکنشها که شما گفتید، معمولا اعضای جامعه بهایی یا در برابر این واکنشها سکوت میکنند یا مهاجرت. در سطح کلان، شما چه برنامهای برای رویارویی با این فشارها داشتهاید؟ مثلا آیا مجموعه فشارها به شکل دعاوی حقوقی علیه جمهوری اسلامی پیگیری شده است یا برای اثبات درستی یا نادرستی آن، مستندسازی کردهاید؟
پاسخ- ما در سطح بینالمللی موضوع را پیگیری میکنیم. از زمان پیدایش سازمان ملل تاکنون، نهاد غیردولتی جامعه بینالمللی بهاییان نیز در این سازمان فعال شده و به رصد دگرگونیها و ارایه گزارش به نهادهای بینالمللی میپردازد. به کمیسیون حقوق بشر هم گزارش میدهیم. افزون بر این، شهروندان ساکن کشورهای مختلف نیز موارد متعدد نقض حقوق بشر را به مسوولان این کشورها اطلاع میدهند. البته باید تاکید کنم که فعالیت ما در این زمینه محدود به حقوق بهاییان نبوده است. محور گزارشهای ما حقوق بشر است و نقش حقوق شهروندی سایر اقلیتها را نیز گزارش دادهایم.
سؤال- این پرسش را از این جهت مطرح کردم که برخی براین باورند کارهای جامعه جهانی بهاییان به صدور یک بیانیه محدود شده و یا در جریان قتل آقای رضوانی گفته شد که این جامعه دیر موضعگیری کرد.
پاسخ- نه این گونه نیست. ما از تمام ابزارها و راههای ممکن برای احقاق حقوق بهاییان و تمامیشهروندانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، استفاده میکنیم. در مورد اطلاعرسانی هم باید گفت که جامعه جهانی بهاییان یک نهاد خبری نیست که مانند یک خبرگزاری، تا خبری را شنید بیدرنگ آن را منتشر کند. ما یک نهاد معتبر هستیم. این اعتبار نتیجه صداقت و دقت در گزارشهای ارسال شده به منابع و نهادهای بینالمللی بوده است. نباید چنین روندی مخدوش شود. بنابراین، ما تلاش میکنیم که پس از شنیدن خبری، ابعاد و جزییات آن را بررسی و موارد نقض حقوق شهروندی را به شکل دقیق و شفاف به افکار عمومی و نهادهای مرتبط ارایه دهیم. بنابراین، دقت نظر ما برای حفظ اعتبار این نهاد است و تاخیری در کار نبوده است.
سؤال- شما به پیگیری حقوق سایر اقلیتها اشاره کردید. در جریان قتل آقای رضوانی، فعالان حقوق بشر و اپوزیسیون ایرانی هم واکنش نشان دادند. این واکنشها آیا به ابراز همدردی کلامی محدود است یا رابطهای نظاممند و تعریف شده برای نقش حقوق بشر بین شما و فعالان مدنی وجود دارد؟
پاسخ- ما از هر گونه ارتباط نظاممند استقبال میکنیم. خودمان هم تلاش کردهایم در این زمینه پیشگام باشیم. اما باید توجه داشت که حکومت ایران هر فردی که از حقوق بهاییان دفاع کرده را با انواع انگها و برچسبها، هراسانده است. نمونه روشن آن، خانم شیرین عبادی است که تلاش کردند انواع اتهامها را به ایشان وارد کنند. البته این روند سبب نشده که فعالان حقوق بشر عقب نشینی کنند و ما شاهد هستیم که انگیزه و دامنه دفاع از حقوق بشر در ایران و خارج از آن روز بهروز در حال گسترش است.
سؤال- در حال حاضر نهادهای بسیاری در این زمینه در حال فعالیت هستند. چگونه میشود که توان اجتماعی، تشکیلاتی و رسانهای آنها همگن شود و با همپوشانی بیشتری به پیگیری نقض حقوق شهروندان در ایران بپردازند. آیا پیشنهاد مشخص راهبردی در این زمینه دارید.
پاسخ- ما آمادگی داریم که در چنین فرایندهایی مشارکت کنیم. خود من در بسیاری از سمینارها و برنامههای مرتبط شرکت کردهام و ورود هر فعال حقوق بشری برای همکاریهای بیشتر را خوشآمد میگویم. امیدوار هم هستم که با گسترش اشتراک دیدگاهها، به چنین مرحلهای هم برسیم.
سؤال- علاوه بر فعالان مدنی، این بار در جریان قتل آقای رضوانی دیدیم که چهره بلندپایه مذهبی مثل آیت الله تهرانی هم پیام همدردی صادر کردند. ارزیابی شما از این پیام چیست؟
پاسخ- به نظر من این پیام، بعد از فتوای آیتاللّه منتظری، یکی از مهمترین بیانیههایی است که از طرف یک مرجع محترم شیعه مطرح شده است. اهمیت آن نه فقط در این است که یک آیتاللّه شیعی از پیروان آئینی حمایت میکند که خود به او باور ندارد، بلکه ایشان مسائلی بسیار اساسی، کلیدی، و ریشهای (مانند گسترش عقلگرائی، پرهیز از تعصبات کور مذهبی، گسترش فرهنگ حقوق انسان، تعلق ایران به همه ایرانیان و ...) را مطرح میکند که بسیاری از روحانیونِ دیگر، احتمالا آن را در حد کفر تلقی میکنند. آیتاللّه تهرانی، در نهایت خضوع، قتل عطااللّه رضوانی را امری دلخراش و ناجوانمردانه توصیف، و از صمیم قلب با بازماندگان همدردی میکند. شجاعت ایشان در ابراز احساسات خود، در جامعهای که به طور مستمر، روشمند، و فراگیر، به ایرانیان بهایی و آئین بهایی حمله می شود، عمیقا قابل تحسین است. منطق آیتاللّه تهرانی نیز در ریشهکن کردن حس بیگانگی و دوگانگی بیسابقه است. ایشان با ذکر چند قیاس از نمونههای تاریخ ادیان نشان می دهند تعصب دینیِ کنونی به همان اندازه مخرب است که در تاریخ مسیحیت و اسلام مشاهده شده و نتیجه میگیرند که صرفا به خاطر اینکه یک نوع باور مورد قبول هیئت حاکمه نیست، نباید حقوق شهروندی پیروان آن باور را زیر پا گذاشت. به نظر بنده، آیتاللّه تهرانی گفتمان بیگانهزدایی در ایران و از ایرانیان را آغاز نموده و امیدوارم که همکاران ایشان نیز این گفتمان سازنده و انسانی را ادامه دهند.
سؤال- آقای تهرانی در پیام خودشان به چند نکته مهم اشاره کرده اند. اینکه این قتل را حاصل تعصب کور دینی دانسته اند. مبارزه با تعصب کور دینی یکی از دستورکارهای طیف روشنفکر دینی هم تعریف شده، آیا شما ارتباطی با این طیف از روحانیون دارید یا تلاش کرده اید که با کمک گرفتن از آنها، فضای فکری و نوع مواجهه با بهائیان را به سمت اعتدال پیش ببرید؟
پاسخ- با کمال تأسف، جامعه روحانیون حاکم در ایران هر نوع ارتباط و گفتگوی سازندهای را با شهروندان بهایی مسدود کرده و صرفا تمام انرژی خود را به سرکوب، حمله، تنفر، ستیز، و خشنونت علیه ایرانیان بهایی معطوف نموده. در اولین سال های انقلاب جامعه بهایی ایران نامه سرگشادهای به مسئولین دولت جمهوری اسلامی تقدیم کرد که موضع بهاییان ایران را مشخص نمود و سعی کرد که به اتهاماتی که به این جامعه وارد آمده بود پاسخ دهد. افراد بهایی به کرات، مظالمی را که بر آنها وارد آمده به سطوح مختلف حاکمیت و مراجع گزارش داده و تظلّم خواستهاند. به هیچ یک از این خواستهها، کوچک ترین اعتنایی به عمل نیامد و گفت و گوی بهاییان با مراجع بی نتیجه ماند. در سال های اخیر اما بعضی از روشنفکران دینی به گونهای خودجوش در راستای تسامح دینی و زدایش تعصب و اصالت حقوق انسان و مدارا و آشتی ملّی و ایجاد همبستگی، به ویژه در رابطه با آیین بهایی، مطالب قابل توجهی را مطرح نمودهاند. برای جامعه بهایی، که تاریخ آن با این مفاهیم انسجام یافته، این حرکت مبارک قابل تقدیر است و بهاییان در این گفتمان شرکت کرده و خواهند کرد، نه فقط برای اینکه موضع خود را مشخص کنند، بلکه پیشبرد و نهادینه کردن چنین گفتمانهایی را سرچشمه و ریشه ترقی و توسعه ایران به شمار میآورند.
سؤال- آقای تهرانی همچنین تاکید کرده اند که حقوق شهروندی انسان بر اساس تعلقات دينی، مذهبی، قومی يا جنسيتی تعريف نمیشود، انسان به ما هو انسان، دارای حقوق انسانی است و همچنین از اقبال عمومی در ایران به این رویکرد سخن گفته اند. شما فکر می کنید از نظر اجتماعی باید رویکردهایی مورد توجه فعالان مدنی، حقوق بشری و اجتماعی قرار گیرد تا این وجوه مهم، برجسته تر و نهادینه تر شوند؟
پاسخ- به باور من، آیتاللّه تهرانی گفتمانی را به عنوان یک مرجع دینی شناخته شده مطرح کرده که یکپارچگی و تمامیت ایران و اتحاد و قدرت ایرانیان به آن وابسته است، و آن این است که حقوق انسان با پیشینه دینی، قومی و جنسیتی او تعریف نمیشود بلکه با حق اختیار و انتخاب او، که او را به عنوان یک انسان معرفی میکند، تعریف می شود. انسان با نوع باور خود یا با جنسیت خود یا با نژاد خود تعریف نمی شود، چه که هر مسیحی، هر مسلمان، هر بهایی، هر بلوچ، هر کرد، هر مرد و هر زنی در درجه اول انسان است. اما اگر حق اختیار و گزینش را از همین انسان سلب کنیم دیگر انسان نیست، چنانکه حیوان قدرت اختیار و قدرت انتخاب آگاهانه ندارد، و صرفا بر مبنای غریزهاش عمل میکند. پس احقاق حقوق انسانی و در وهله اول حق آزادی، از اساسیترین حقوق انسان است که هویت او را بازسازی میکند. بدون این حق، هویتی به نام انسان وجود ندارد، اما این حق گزینش سرچشمه همه کنشهای اجتماعی است و بدون آن جامعه به یک ماشین، با مجموعهای مکانیکی که تحت سلطله یک راننده است، تبدیل میشود. اهمیت گفتمان آیتاللّه تهرانی در این است که انسان را از ماشینی مکانیکی به موجودی اُرگانیک و زنده و پویا و مختار تبدیل میکند که در علم اقتصاد، جامعه شناسی، و علوم سیاسی، اصل اصیل است. حکومتهای خودکامه اتفاقا خواهان یک جامعه مکانیکی هستند که در آن هیچ کس، حق اندیشیدن، انتخاب و تعین سرنوشت خود را نداشته باشد، اما جامعه پیشرو و مترقی با چنین رویکردی همخوانی و مناسبت ندارد و برای پیشرفت خود لازم می داند که ریشه تعصب و برتریخواهی که سرمنشاء انحصارطلبی است از میان بردارد تا انسانها، در فضایی آزادانه، قوای خلاق و دیرینهای که در جوهر وجودشان به ودیعه گذاشته شده را شکوفا و متبلور سازند.
نظر خود را بنویسید