سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
کوششی دیگر؛ بهائیان و تحصیل علم
به قلم نِهیم فون سنگسر
ترجمۀ مهرداد
نبیل، یک جوان ایرانی برای پر کردن فرم مخصوص تحصیل در دانشکاه در کشور خودش با یکی از چندین سؤال چند جوابی در باره مذهب روبرو شده بود که سوال شده بود در جلوی دیانت خود ضربدر بزند:
الف: مسلمان
ب: مسیحی
ج: کلیمی
د: زردشتی
نبیل سه مرتبه برای ورود به دانشگاه اقدام کرد ولی هر سه بار آن با شکست روبرو شده بود. هر بار با دست خودش دیانتش را که بهائی بود در پایان سوال اضافه و جلوی آن ضربدر زده بود.
بهائیان از نظر مذهبی در ایران بزرگترین اقلیتی غیرمسلمان هستند که تاریخی طولانی از محرومیت و صدمه دارند. بعد از انقلاب اسلامی سال 1979 میلادی این محرومیت ها و تضیعقات شدت بیشتری بخود گرفت.
درسال 1993 میلادی نماینده مخصوص کمیسیون حقوق بشرِ سازمان ملل متحد محتوای بخشنامه ای را که شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران بتاریخ 25 فوریه 1991 صادر گردیده بود فاش ساخت. در این بخشنامه دستور داده شده "چه در دوران پذیرش و چه در طول تحصیل هنگامی که مشخص شود که دانشجوئی بهائی است، باید از دانشگاه اخراج شود". این سند را رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای که هنور هم در مسند قدرت قرار دارد امضاء نموده است.
با برگشت به قضیه نبیل و فرم درخواست پذیرش، وی بعد از استفسار برای یافتن علت عدم پذیرش خویش با یکی از مسئولین منصف روبرو شد که بوی گفت که "اگر مایل نیستی که در مقابل دیانت اسلام علامت بگذاری چرا در مقابل دیانت زردشتی ضربدر نمی زنی؟"
من هم همین سوال را از مروارید نمودم، وی یک جوان بهائی است که در ایران بزرگ شده و هم اکنون در دانشگاه کمبریجCambridge مشغول تحصیل است: "چرا بهائیان جلوی دیگر سایر ادیان را علامت ضربدر نمی گذارند؟" وی جواب داد معتقد به بهائی بودن دارای معنای عمیق مذهبی است. بدلیل اینکه در گذشته بسیاری از اعضاء خانواده های بهائی دیانت خود را انکار نکردند مورد شکنجه قرار گرفته و حتی بشهادت رسیدند لذا جوانان بهائی امروز احساس مسئولیت می کنند که به همان خط مشی رفتار نمایند.
چند سال پیش بعد از فشارهای زیاد از طرف سازمانهای جهانی دولت ایران اجازه داد که بهائیان به دانشگاه وارد شوند. در همان سال نگارهم یکی از بهائیانی بود که در آزمون سراسری برای ورود دانشگاه شرکت نمود ولی همانطوری که انتظار می رفت نتوانست پذیرش بگیرد. بعد از سفر از ساری، شهر موطن خود برای دریافتن اینکه به چه جهت نتوانسته وارد دانشگاه شود در ملاقات با فرد مسؤول، وی صریحاً اظهار نمود که "بهائی هستی، ما فرم پذیرش شما را قبول نمی کنیم."
نگار تنها دانشجوئی نبود که با این گرفتاری روبرو شده بود، تمام تقاضاهای پذیرش بهائیان در آن سال رد شد. به قول دریا، یکی دیگر از جوانان بهائی از شیراز "در آن سال از پانصد جوان بهائی که فرم های تقاضانامه خویش را فرستاده بودند شاید حدود پنجاه نفر پذیریش گرفتند که به دانشگاه وارد شوند ولی تنها پنج نفر آنان توانستند که تحصیلات خویش را بدون اخراج شدن به پایان ببرند" و متأسفانه یکی از دوستان وی هم چند ماه قبل از اتمام تحصیلات از دانشگاه اخراج گردید.
دوران شکوفائی
بهائیان همیشه محروم از تحصیل نبوده اند. در دهه 1870 میلادی بعضی از بهائیان چند مدرسه بسیار مدرن را در دهات شمال ایران افتتاح کردند، و بعد از سال 1899 میلادی اساس مدرسه تربیت در طهران گذاشته شد و تعداد این مدارس در سطح مملکت زیاد گردید. این مؤسّسات آموزشی بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. طبق آمار تخمینی حدود ده درصد دانش آموزان این مدارس که در اوائل قرن بیستم با اینکه از طرف بهائیان تشکیل شده بود از دیگر نفوس جامعه ایرانیان بودند.
علاوه بر محبوبیت، این مدارس از نظر محتوای امور تحصیلی از بهترین مدارس بود. بعنوان مثال در سال 1913 میلادی در امتحانات ادارات دولتی سی نفر از سی و سه نفر دانشجوی مدرسه تربیت در امتحانات ذکر شده قبول شدند، درحالی که تعداد قبولی از دیگر موسسات آموزشی فقط ده نفر از میان سیصد نفر بود.
در کتاب خود بنام "مدارس فراموش شده" نویسنده ایرانی – اسرائیلی "سُولی شاهوار" اشاره می کند، بدلیل اعتبار عالی این مدارس و این که مسائل امری بهائی به دانش آموزان غیر بهائی تدریس نمی شد، بسیاری از ایرانیانی که معتقد به ادیان دیگر بودند فرزندان خویش را راهی این مدرسه نموده بودند. بنا بر اساس این اختلاط مدارس بهائی فضائی شد که جامعه ای متجزی و جدا از هم آن زمان را به هم نزدیک نماید.
مدارس بهائی اثرات عمیقی در آموزش دختران گذاشته بود. در واقع این مدارس نقطه آغازی برای تربیت نسلی از زنان متخصص در ایران گردیدند. به علاوه منابع امری [بهائی] شاهد این نکته است که تمام زنان بهائی زیر سن 40 سال در دهه 70 میلادی از نعمت سواد برخوردار بودند در حالی که در سطح ملی این نسبت کمتر از 25 درصد بود.
در سال 1934 مدیران مدارس بهائی در ایّام محرّمۀ بهائی بنا به وظیفه مذهبی مدارس را تعطیل کردند و به علت این اقدام شاه ایران دستور بسته شدن مدارس را اعلام نمود. این "دوران شکوفائی" مدارس بهائی به صورت ناگهانی متوقف شد. ولی در عرض سه دهه بعد از آن که جامعه بهائی در آموزش و پرورش پیشرو بودند اثرات بسیار عمیق آن در جامعه ایران محسوس بود. جامعه بهائی هنوز هم تعلیم وتربیت امری جامعه خویش را بطور منظم و مرتب اداره می نماید و شرایطی مناسبی را برای حمایت اعضاء خود در کسب تحصیلات رسمی هم به وجود می آورند.
باعث تعجب نیست که مشاهده می شود که بهائیان در تحصیلات بسیار موفق هستند. با بهائیانی که من صحبت کردم زیاد امیدوار نبودند که فرهنگ ایران امروزه فرهنگ مساعدی برای تحصیل است، و این نکته هم بطور غیر مترقبه بوسیله یکی از علما بنام شیخ مهدی دانشمند در یکی از خطابه های خود که علیه بهائیان بود و ویدئو آن چون ویروسی واگیر در جهان در عرض کوتاهی منتشر شد و امروزه هم در "یوتیوبYoutube " براحتی در دسترس همگان است بیان می نماید.
عالم مذکور شنوندگان خویش را مورد سرزنش می نماید که به سطح بالای تحصیلی دانش آموزان بهائی نرسیده اند. ایشان در باره یک دانش آموز بهائی که در یکی از دروس تحصیلی وی بالاترین نمره را گرفته اشاره می نماید که علاوه بر بهائی بودن این محصّل هیچ عیب و ایرادی بر این دانش آموز نمی توانست گرفت که نمره ای کمتری داد. در همان حال دانشجوی مسلمان وی از طرفی دیگر نمرۀ "دو" گرفته " و آن نمرۀ دو هم به خاطر رفاقت با پدرش بوده نه به خاطر اینکه استحقاق دانش آموز بوده باشد".
یکی از دلائل اینکه دانشجویان بهائی در تحصیلات موفق هستند این است که دیانت بهائی اهمیت خاص و ویژه ای به امر آموزش می دهند. تعلیم و تربیت یک محصل از حمایت تمام جامعه برخوردار است که معمولاً دروسی اضافه هم برای پیشرفت بهتر اطفال و جوانان تشکیل می دهند. این نکته را "ایمی چوآ Amy Chua" یکی از قضاة امریکائی در "ییل Yale" بعنوان "موفقیت سه گانه " توصیف نموده اند. این کنش از خصوصیات اعضاء گروه های اقلیّت ها است که نمونه و سرمشق های موفقیّت را در دسترس دارند و در همان حال آگاهند که دیگران ناظر به رفتار و کردار ایشان توجّهی خاصّی دارند و این توجّه آنان باعث می شود که سعی و کوشش بیشتری نمایند (حتی اگر از لذات طبیعی روزمره زندگی صرفنظر نمایند).
مؤسّسۀ عالی بهائی: "تنها چیزی که باقی است"
بُشرا یکی از دانش آموزان با استعداد یزد در هنگام انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی که مصمم بود تحصیلات خویش را در رشته فیزیک ادامه دهد با اراده ای قوی به تحصیل خویش ادامه داد تا به هدف خویش برسد. برای وی جای سعادت بود که روزی که مأمورین سپاه انقلاب تمام دانشجویان بهائی مدرسه اش را اخراج کردند در مدرسه نبود. به هر تقدیر یکی از معلمین وی پیشنهاد نمود که تحصیلاتش را متوقف نماید زیرا که مقاومت مانند سر به دیوار کوفتن است. برای وی به عنوان یک بهائی آینده مشخص و معلومی وجود نخواهد داشت.
هنگامی که بُشرا در سال 1985 میلادی تحصیلات دوران دبیرستان خویش را به پایان آورد درحقیقت حتی برای وی هیچ امکانی نبود که به تحصیلات خویش ادامه دهد تا چه رسد که به آرزوی خود که بتواند یک فیزیکدان بشود جامعه عمل بپوشاند. در آن موقعیت با کمک چند تن از دوستان خویش گرد هم آمده و به مطالعات دروس خویش ادامه دادند تا بتوانند که فکر خویش را مشغول داشته و از این طریق مهارت های لازمه را برای ادامۀ زندگی در کنار هم بیاموزند.
در سال 1987 میلادی ابواب بر روی بُشرا گشوده شده و جامعه بهائی مؤسّسه عالی بهائی را بنیان نهادند. مدرّسین و استادان این مؤسّسه همان استادانی بودند که از دانشگاهای ایرانی اخراج شده بودند و این مؤسّسه برنامه های تدریسی خویش را در منازل احبّا [بهائیان] شروع نمود.
از همان ابتدا این مؤسّسه به حدّی رشد نمود که مشترکاً اعضاء هیئت علمی و دیگر کارمندان به صدها نفر رسید و به تدریس تعداد زیادی از رشته های تحصیلی در مقطع لیسانس و فوق لیسانس مشغول گردیدند. در این مرحله هنوز احتیاج بود که کلاس ها حضوری باشد ولی تدریجاً ادامۀ آن از طریق اینترنت و آنلاینInternet – Online فزونی گرفت که این امر بنفسه اجازه دارد که این مؤسسه با استادانی در سطح جهانی دسترسی یافته و در تماس باشند.
دروان کوتاه حیات مؤسّسۀ عالی هیچ وقت عاری از دغدغه و مزاحمت نبود. بُشرا به یاد می آورد که یکبار در دوران بحرانی بگیر و ببندها، دانشجویان مؤسّسه تلفن های همراه خود را خاموش نموده و حتی باطری آن را هم در می آوردند که مأمورین دولتی نتوانند ایشان را رد یابی کنند.
فقط به بهانۀ فعالیّت مسئولین در این مؤسّسه، مأمورین می توانستند که به منازل حمله کنند و کامپیوترها را ضبط نمایند و حتی استادان و دانشجویان را به زندان بفرستند. در سال 2011 میلادی به عنوان مثال 13 [16 صحیح است] دانشجو و استاد دستگیر شدند و تمام وسائل آزمایشگاهی هم ضبط شد و هفت نفر [13 نفر صحیح است //news.bahai.org/human-rights/iran/education/profiles] از این نفوس بین چهار تا پنج سال زندانی گردیدند.
[...] بعلاوه نتیجه درخشان نشان می دهد که دانشجویان بسیاری از این مؤسّسه به علت همین تحصیلات موفق آمیز، ماهر و متخصّص گردیدند. مجدداً بُشرا به خاطر می آورد که در آن ایّام هر کتابی به دستش می رسید به نحوی با اشتیاق می خواند که شاید این آخر باری است که کتاب را در دست دارد.
باعث تعجب نیست که مشاهده می کنیم فارغ التحصیلان مؤسّسۀ عالی بهائی که در مقاطع فوق لیسانس در دانشگاه های خارج از ایران هم بسیار موفق هستند. اخیراً نبیل درس دکترای خویش را در رشته علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا (بِرِکلی)UC (Brekeley) به پایان رسانید و احساس می نماید که حتی تحصیلات در مؤسّسۀ عالی بهائی از
نظر سطح مطالعه به مراتب سخت تر از دانشگاه کالیفرنیا بود.
حال این مسائل چه ربطی به دانشگاه کمبریج دارد!
جامعۀ بهائی ایران قدمتی تاریخی در آموزش و پرورش دارد و تا امروز ثابت نموده که در شرایط سخت و طاقت فرسا توانسته مقاوم و توانا باقی بماند. با اینکه در فضای سیاسی ایران بهائیان مورد ظلم واقع شده اند ولی با خوش بینی غیر قابل تصوری هستند نفوسی مصمّم و با هدفی مشخص که می دانند به چه سو باید حرکت نمایند. این مؤمنین جزئی از جامعه مفتخری هستند که تحت شکنجه و صدمات توانسته اند که تاریخ خویش را رقم زنند.
مؤسّسات عالی آموزش و پرورش مانند دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) UC - Brekeley، دانشگاه شیکاگوUniversity of Chicago، دانشگاه کالج لندن، University College London دانشگاه شفیلد the University of Sheffield و دانشگاه انجلا راسکینUniversity of Angela Ruskin تا حال به فارغ التحصیلان مؤسّسۀ عالی برای ادامه تحصیلاشان اجازه پذیرش دادند.
و تنها یک نکته متفاوت قابل توجه است و آن دانشگاه کمبریج می باشد. هیأت مدیرۀ علمی این دانشگاه دانشنامۀ صادره از مؤسّسۀ عالی بهائی را به رسمیّت نمی شناسد، زیرا معتقدند که NARICکه سازمانی است ملّی و اطلاعات کامل و جامعی در باره محتوای علمی مؤسّسات دانشگاهی در تمام دنیا در دست دارند مؤسّسۀ عالی بهائی را به رسمیّت نمی شناسد.
بعضی از نفوس اظهار می دارند که دانشگاه کمبریج وظیفه ای اخلاقی دارد که پذیرش دانشجویان با لیاقت و نخبه ای که در شرایط تحت فشار و محرومیّت در کشور خویش تحصیل کرده اند بپذیرد. بعد از گذشتن زمان امروزه برای دانشگاه کمبریج درقبول نمودن دانشجویان این مؤسّسه که از جوانان قوی الاراده و پر استعدادترین هستند که کشور ایران می تواند عرضه نماید امروزه دلائل مثبت زیادی در دست است. با عدم به رسمیّت شناختن مؤسّسۀ عالی بهائی هر دو گروه، یعنی دانشجویان محروم بهائی و دانشگاه صدمه خواهند دید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
1- این مقاله تحت عنوان OUTSIDE THE BOX در مجله "کمبریج گلوبالیست- پیشگامان روزنامه نگاری دانشجوئی" بتاریخ 14 می 2014 میلادی به چاپ رسیده.
2- نویسنده این مقاله Nahim Von Sangsar "نهیم فون سنگسر" دانشجوی فوق لیسانس در رشته جامعه شناسی است.
3- جهت حراست و حفاظت نفوس، تمامی اسامی ذکر شده در این مقاله نام های مستعار است.
نظر خود را بنویسید