سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
برگرفته از: مجلۀ پیام بهائی، شمارۀ مارس 2015
امر به معروف و نهی از منکر
تحلیلی از دیدگاه آثار بهائی
فرح دوستدار
در احکام دینی آنچه واجب و مستحب است "معروف" نامیده می شود و به آنچه مکروه و حرام است "منکر" می گویند. امّت اسلام وظیفه دارد هر یک دیگری را به معروف امر نموده یعنی جهت انجام آنچه شرع خوب می داند راغب سازد و از منکر نهی نماید و دستور دهد یا توصیه کند به انجام ندادن آنچه بد و حرام است. امر به معروف و نهی از منکر که از احکام عملی اسلام و در مذهب تشیع از فروع دین محسوب می شود بر اساس آیه هائی از قرآن و احادیث استوار است.
اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک تکلیف همگانی مقرر می کند و شهروندان را در مقابل رفتار یکدیگر مسئول و ناظر قرار میدهد. در نظام جمهوری اسلامی با اتکاء به این حکم حکومت به خود اجازه می دهد در خصوصی ترین مسائل زندگی شهروندان دخالت کرده و تعیین تکلیف نماید. این رویه موجب تنش های فراوانی در جامعۀ ایران گردیده خصوصا در زمینۀ نحوه پوشش زنان و روابط جوانان. نارضایتی گسترده شهروندان ایران این سؤال را مطرح می سازد که آیا امر به معروف و نهی از منکر در سه دهۀ گذشته جامعۀ ایران را اخلاقی تر ساخته؟ آیا در دنیای کنونی می توان چنین حکمی را اجرا کرد؟
از سوی دیگر در سال ٢٠٠١ مایکل کوک (Michael Cook) محقق شرق شناس امریکائی کتابی تحت عنوان "امر به معروف و نهی از منکر در اندیشۀ اسلامی" با عنوان انگلیسى Commanding Right and Forbidding Wrong in Islamic Thought به چاپ رسانده و این حکم اخلاق اسلامی را مورد توجه و تا حدّی تمجید قرار می دهد. او ریشه های این رویکرد اخلاقی را عمیقا در تاریخ اسلام و بطور مختصردر آئین یهود و مسیحیت بررسی می کند.
سؤال محوری که مایکل کوک در این کتاب مطرح می سازد آنست که تکلیف فرد در زمینۀ بازداشتن دیگران از رفتار غیر اخلاقی چیست؟ این سؤال بدون تردید در هر فرهنگی مطرح است ولی او تکان دهنده ترین و استثنائی ترین جواب را در اسلام و در حکم امر به معروف و نهی از منکر می بیند. این اثرنتیجۀ پانزده سال تحقیق نویسنده و در نوع خود بزرگ ترین اثر فقهى ـ تاریخى است که تا کنون یک شرق شناس در یک موضوع فقهى خاص نگاشته است. نویسنده با تتبعى گسترده در این مبحث، تلاش می کند ابعاد اعتقادى، کلامى، اجتماعى، فقهى و اخلاقى امر به معروف و نهى از منکر را از دیدگاه مذاهب و گرایش هاى مختلف اسلامى از سده هاى آغازین تا دوران معاصر بر اساس متون اصلى شناخته شده گزارش و بررسى کند.
نویسنده در آغاز مقدمۀ کتاب حادثۀ تکان دهنده اى را نقل مى کند که منبع الهام او در نگارش این کتاب و معرفى نهاد امر به معروف و نهى از منکر به جامعۀ غربى گردیده. واقعه از این قرار است که او روزی در روزنامه مى خواند که در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو زنى مورد تجاوز قرار مى گیرد؛ در حالى که آن زن از مردم کمک مى خواهد عابران بى توجه از کنار این صحنه رد مى شوند. از میان ناظران تنها یک نفر براى دستگیرى مجرم با پلیس همکارى مى کند. آنچه نویسنده کتاب را به فکر وامی دارد تنها حادثۀ تجاوز به زنی نیست بلکه عکس العمل رهگذران و بی تفاوتی آنان در مورد چنین واقعۀ هولناکی است. او این سؤال را مطرح می کند که اگر در ملاء عام عمل غیر اخلاقی رخ دهد آیا باید ناظران نسبت به آن بی تفاوت مانده و به راه خود ادامه دهند؟ و عاقبت چه عاملی به پیشبرد اخلاق در جامعه کمک می کند؟
نویسنده حادثۀ دیگری را نیز نقل کرده و به این وسیله پیچیدگی مشکل اخلاق در جامعه را روشن می سازد. این حادثه در شهر مرو خراسان در اواسط قرن هشتم رخ می دهد هنگامی که ابومسلم عباسی به سلطنت خراسان می نشیند. او سردار ایرانی بود که پس از جنگ های متعدد و کشتار بسیار حکومت بنی امیه که خلفای سنّی بودند را در ایران برانداخته و حکومت بنی عباس را که اوّلین حکومت شیعی در ایران است پایه گذاری می کند. شورش های او که منجر به کشتن بسیاری از مسلمانان به دست مسلمان می گردد مورد سرزنش برخی قرار می گرد از جمله یکی از زرگران شهر در تبعیت از حکم دینی امر به معروف و نهى از منکر مرتبا نزد خلیفه رفته و او را از رفتار غیر اسلامی نسبت به مسلمانان دیگرمنع و به معروف امر می کند. پس از چندی عاقبت ابومسلم دستور می دهد زرگر را دستگیر کرده و به قتل رسانند.
نویسنده کتاب سعی می کند به تاریخ اسلام در دوره های مختلف سؤالات متعددی را پاسخ دهد ، از جمله چه کسی اختیار دارد در مورد عمل اخلاقی دیگران قضاوت کند؟ چه کسی صلاحیت دارد حقیقت و دروغ را تشخیص دهد؟ در خاتمه نویسنده دو فرهنگ جوامع مدرن و جوامع اسلامی را در برابر هم قرار داده و اشاره می کند که در فرهنگ غرب بین مسائل خصوصی و عمومی تشخیص داده شده و بر طبق آن دولت و حکومت و شهروندان حق دخالت در حریم خصوصی افراد را ندارند. در جوامع اسلامی نتیجه گیری او چنین است که برخی امر به معروف و نهی از منکر را در خدمت رعایت حقوق بشر قرار می دهند. نویسنده با نگاه مثبت خود موقعیت جوامع اسلامی نظیر ایران و مشکلات زنان و جوانان را نادیده گرفته و وارد این بحث نمی شود.
آیا بین این دو حالت افراطی که در بالا آورده شد یعنی اختیار داشتن مسلمانان اعم از افراد یا حکومت جهت دخالت در شخصی ترین مسائل زندگی انسان ها از سوئی و بی تفاوتی شهروندان غربی در مورد رفتار غیر اخلاقی رایج در اجتماع به نام حفظ آزادی و حریم شخصی از سوی دیگر نباید اصول و روش های نوینی را یافت که بتواند جامعه ای آزاد و در عین حال توأم با موازین اخلاقی را بنا نهد؟ بخش بعدی این مقاله زمینۀ تاریخی این دو رویکرد مفرط را در جوامع اسلامی و جهان آزاد غرب بطور مختصر مرور نموده و سپس اصل امر به معروف و نهی از منکر را در آثار بهائی ریشه یابی کرده و به شرح احکام و تعالیمی می پردازد که آثار بهائی در زمینۀ پیشبرد اخلاق فردی و اجتماعی ارائه می دهد.
بعد تاریخی امر به معروف و نهی از منکر
ادیان الهی در خلأ فرهنگی بوجود نمی آیند بلکه جوابگوی نیازهای زمان و مناسب با شرایط مکان هائی هستند که در آن ظاهر می شوند. برای فهم حکمت نهفته در تعلیم امر به معروف و نهى از منکر باید شبه جزیرۀ عربستان در هزار و چهارصد سال پیش را مد نظر قرار داد. زندگی در قبیله های بدوی و متراکم با کمبود امکان ارتباطات همراه است. از چاپ کتاب نشانه ای نیست و بیسوادی بر اکثریت جامعه حکمفرماست. هیچ گونه رسانه ای وجود ندارد. مدرسه و تعلیم و تربیت و قوانین مدنی در این جوامع بی معنی است و نهاد های اجرای قانون هنوز شکل نگرفته. نیمی از این جمعیت یعنی زنان در خانه ها حبس گشته و امکان شناخت و آگاهی محدودی دارند. ازاینرو تنها کسانی که دارای سواد خواندن و نوشتن اند به متون دینی آگاهی یافته و چراغ راهنمای قشر عظیم جاهل در قبیلۀ خود می شوند. حکومت تنها با مدد عسس و داروغه می تواند مردم را به معروف امر و از منکر نهی نماید.
در جوامع ابتدائی اروپا نیز کم و بیش چنین شرایطی حاکمفرما بود. در یونان عهد عتیق یا گهواره تمدن اروپا فیلسوف شهیر یونانی سقراط به کوچه و بازار می رفت و در هر موقعیتی مردم را مخاطب قرار داده و با آنان در زمینۀ مسائل اخلاقی گفتگو می کرد. جهش پیشرفت های علمی و فکری در اروپا از اواخر قرون وسطی و اوایل عصر جدید آغاز گردید. با اختراع چاپ امکان نشر متون دینی از جمله انجلیل کتاب مقدس مسیحیان فراهم آمد. اختراع قطب نما باعث رونق سفرهای دریائی شده و افق های فکری را باز نمود. انتقال دانستنی ها از ناحیه ای به ناحیۀ دیگر از این زمان آغاز شد.
همگام با گسترش ارتباطات و امکانات سواد آموزی و دستیابی به منابع فلسفی این سؤال مطرح شد که آیا انسان در زندگی خصوصی اش الزاما نیازمند مرجع دینی و یا حکومتیست که به او راه را از چاه بنمایاند؟ آیا این افراد دانسته های خود را از همان منابعی کسب نمی کنند که در اختیار همگان است؟ جواب به این سؤال ها به ایجاد نظریه های مدارا، آزادی بیان، برابری انسان ها در مقابل قانون و حفظ حریم شخصی شهروندان و در انتها اعلامیۀ جهانی حقوق بشر منتهی گردید.
بی تردید زندگی ماشینی و مشغله های زندگی در شهرهای بزرگ موجب غریبه شدن و تا حدّ زیادی بی تفاوتی انسان ها نسبت به یکدیگر گردیده. صحنه ای که مایکل کوک را علاقمند می سازد اصل امر به معروف و نهى از منکر در اسلام را مورد مطالعه قرار دهد بی تفاوتی عابران نسبت به ظلمی است که به فردی روا می شود. نمونه های گوناگون چنین صحنه هائی در سال های اخیر مرتبا اتفاق می افتد. بی تفاوتی عابران الزاما نتیجۀ عدم اخلاق در جامعه نیست و دلایل گوناگون دیگری نیز دارد. راه حل آن نیز نمی تواند بازگشت به روش هائی باشد که درجوامع بدوی شبه جزیره عربستان در هزار و چهار صد سال پیش رایج بوده. در جامعۀ متمدن امروزی راه حل اخلاق را در امر به معروف و نهى از منکر انگاشتن نشانۀ خام دستی و زودباوریست.
بسیاری از تجاوزها و دستبرد های خیابانی بوسیلۀ افرادیست که به اسلحۀ گرم و یا حداقل چاقوئی در جیب خود مجهزند. دخالت عابر بدون تردید موجب دفاع شخص مقصّر و حمله به عابر می گردد، مگر آنکه عابر خود را قوی تر ازمقصر بداند. در جوامعی که خرید اسلحه آزاد است حتی پلیس و نیروی امنیتی نیز در معرض خطر جانی قرار دارد. از اینرو مشکل اخلاق وسعی تر و پیچیده تر از آنست که مایکل کوک می انگارد و حل آن را باید عمیقا مورد بررسی قرار داد.
امر به معروف و نهی از منکر در آثار بهائی
در دیانت بهائی حکمی که به افراد اجازه دهد در مورد رفتار دیگری قضاوت کرده و او را به راه راست هدایت کنند وجود ندارد. حوزۀ عملکرد تشکیلات و مؤسّسات بهائی نیز عرصۀ عمومی و برقراری نظم در جامعه است و نمی توانند وارد حریم خصوصی افراد شوند. به این ترتیب راه دخول غرض های شخصی به حیطۀ اخلاق بسته می شود. برابری حقوقی افراد در ديانت بهائی بمعنی عدم جواز مداخله در زندگی شخصی ديگران است. اصول اخلاقی را نمی توان با جبر و خشونت در اجتماع برقرار نمود بلکه باید با آگاهی و ارادۀ آزاد و حکم عقل توأم باشد.
جستجو در آثار بهائی نشان می دهد که در دو زمینه حضرت بهاءالله اصطلاح امر به معروف و نهى از منکر را بکار می برند. این دو عبارتند از:
١- حکم امر به معروف و نهى از منکر را تنها خداوند به بشر ابلاغ می کند نه بشر به بشر. در بیان زیر حضرت بهاءالله به حکم الهی اشاره کرده و افراد را از دخالت در کار دیگری برحذر می دارند:
«سبحان اللّه قلم اعلی در ليالی و ايّام اولياء را به معروف امر فرموده و از منکر نهی . در بعضی الواح اين کلمه عليا نازل : طوبی از برای نفسی که بشنود و نگويد . اگر نيکوئی از کسی بينند به مکافات قيام کنند. اگر ضرّی مشاهده کنند صبر نمايند و بخدا گذارند. ضرب و شتم و جنگ و جدال و قتل و غارت کار درندههای بيشۀ ظلم و نادانی است. اهل حقّ از جميع آن مقدّس و مبرّا. ( آیات الهی صفحه ٣٦٨)
٢- امر به معروف و نهی از منکر یعنی اجرای احکام الهی مسئله ای وجدانی است و باید حکم وجدان هر شخصی به نفس امارۀ او باشد.
در اشراقات می فرمایند: «دين نوريست مبين و حصنی است متين از برای حفظ و آسايش اهل عالَم چه که خشيةاللّه ناس را به معروف امر و از منکر نهی نمايد اگر سراج دين مستور ماند هرج و مرج راه يابد نيّر عدل و انصاف و آفتاب اَمن و اطمينان از نور باز مانند.» ( در اشراق اوّل از لوح مبارک اشراقات - ص ٧٣ مجموعه ای از الواح جمال اقدس ابهی)
از این بیان واضح می گردد که هدف تعالیم دینی تأثیر گذاشتن بر وجدان انسان است. خشیتُ الله یا ترس از خدا به این معنی است که خداوند داور اعمال ماست. این مسئله که در آثار بهائی بر آن بسیار تأکید می شود نقش مهمی در اخلاق دارد. چنانچه احکام اخلاقی را قوانین الهی بدانیم لازمۀ هر قانونی وجود داوری جهت تشخیص صحیح و غلط بودن آنست. در دیانت بهائی تنها داور پروردگار است. هر فردی مسئول رفتار خویش است و محافل مسئولند افراد را در اجرای این امر مهم حمایت کرده و یاری دهند، بدون آنکه در حریم خصوصی آنان وارد شوند. جامعۀ اخلاقی جامعه ایست که در آن افراد با میل و رضایت اصول اخلاقی را رعایت کنند.
در مورد خشیتُ الله حضرت بهاءالله می فرمایند :« خشية اللّه انسان را منع می نمايد از آنچه سبب ذلت و پستی مقام انسان است و تأييد می نمايد او را بر آنچه سبب علوّ و سموّ است. انسان عاقل از اعمال شنيعه اجتناب می نمايد چه که مجازات را از پی مشاهده مي کند٠( ص ٤٢٦ ج ٣ امرو خلق)
«حصن محکم متين از برای حفظ نفس امّاره، خشية اللّه بوده و هست. اوست سبب تهذيب نفوس و تقديس وجود در ظاهر و باطن.» (ص ٢١ مجموعۀ اشراقات)
ابزار پیشبرد اخلاق در آثار بهائی
هدف محوری دیانت بهائی همانند سایر ادیان احیا و پیشبرد اصول اخلاقیست. ادعای حضرت بهاءُالله مبنی بر اینست که تعالیمی که بر ایشان نازل شده مطابق روح زمان و جوابگوی نیازهای کنونی بشر است. بدون تردید هر قانونگزاری راهکارهای اجرائی جهت استحکام این قوانین را نیز پیش بینی می کند. در زیر به چند اصل پایه ای در آثار بهائی اشاره می رود که اصول اخلاقی این آئین را مستحکم می سازد:
اعتقاد شخصی و مسئولیت پذیری فردی
رعایت اصول اخلاقی برای یک فرد بهائی در درجۀ اول یک مسئولیت فردیست. دیانت بهائی پدیده عصر مدرن است عصری که امکان سواد آموزی و دسترسی به متون دینی برای همگان میّسر گشته. از اینرو فرد بدون واسطه یعنی بدون نیاز به هدایت طبقۀ روحانیون دینی با متون دینی در ارتباط است. قبول دیانت بهائی و تمایل به رعایت اصول اخلاقی باید اقدامی فردی و پس از جستجوی حقیقت و مطالعۀ آثار بهائی و با طیب خاطر باشد.
«ای دوستان اخلاق حسنه و اعمال مرضيّه و شؤونات انسانيّه سبب اعلاء کلمة اللّه و ترويج امر بوده لذا بر هر نفسی لازم و واجب که اليوم به معروف تمسّک جويد و از منکر اجتناب نمايد.» (ص ١٠٤ دريای دانش)
باور شخصی و قبول مسئولیت ضامن اجرای اصول اخلاقیست. باوری که آزادانه اختیار شده وجدان انسان را بیدار نگه می دارد. یکی از اصولی که تربیت بهائی بر آن تکیه می کند دوری کردن از سرزنش و ملامت دیگران است:
«کل عباد را به نصایح مشفقانه نصیحت نمودیم که احدی متعرض احدی نشود و نفسی با نفسی مجادله ننماید.» (امر و خلق – جلد ٣ صفحه ١٩١)
تعلیم و تربیت
تربیت یکی از واژه های کلیدی در آثار بهائیست. مقصود از تربیت در درجۀ اول تربیت اخلاقیست که باید از سن کودکی آغاز گردد. به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء:
«اطفال و صبيان را تربيت و اخلاق و ادب بيش از دانش لازم و واجب و فرض.» (گلزار تعالیم بهائی صفحه ١٠٩)
تربیت ازدیدگاه بهائی به کودکی و جوانی محدود نگشته بلکه روندی همیشگی است. در سنین بالاتر شخص موظف به تربیت نفس خویش است و تنها بوسیله اعمالش می تواند بر دیگران تأثیر مثبت گذارد. حضرت عبدالبهاء در خطابه ای می فرمایند:
«هر انسانی بايد اوّل در فکر تربيت خويش باشد در فکر اين باشد که خودش کامل گردد زيرا اوّل تربيت نفس خويش لازم است. ملاحظه کنيد که جميع کائنات محتاج تربيت است... انسان بايد سايرين را به اعمال خود تربيت کند زيرا انسان تا جوهرتقديس نگردد و ايمان تامّ نداشته باشد و در مقام فدا نباشد و احساساتش احساسات الهی نباشد و روحش منجذب به روحُ القُدُس نگردد و نورانيّت فکر نداشته باشد و قلب مقدّس نداشته باشد و اعمال خيريّه نداشته باشد شبهه ئی نيست که ابداً کلامش تأثير ندارد ابداً افکارش ثمر ندارد آنچه بگويد و بنگارد همه بيهوده است. پس بايد از خدا مسئلت کرد که ما را موفّق به اعمال خيريّه کند ما را موفّق به افکار عاليه نمايد ما را موفّق به اخلاق روحانی کند آن وقت می توانيم خدمت به عالم انسانی نمائيم آن وقت می توانيم سبب نورانيّت عالم انسانی گرديم آن وقت می توانيم خدمت به وحدت عالم انسانی کنيم آن وقت می توانيم به نشر صلح عمومی پردازيم. اميدوارم شما موفّق به اين اعمال خيريّه باشيد.» (خطابات، جلد ٣، صفحۀ ١٠٨)
برابری مؤمنین و عدم دخالت در حریم شخصی
نبودن طبقه روحانییون در نظام بهائی شرط لازم جهت برابری انسان ها و نشانه بلوغ بشر است. فرد بهائی بدون واسطه و شخصا در محضر الهی مسئول رفتارش است. جهت اجرای احکام فردی مانند نماز و روزه و نظائر آن فرد بهائی نباید به دیگرافراد پاسخ دهد. تشکیلات بهائی در اینگونه مسائل دخالتی نداشته و تنها نقش تشویقی و آگاهی رسانی دارند. به این ترتیب حریم شخصی افراد محفوظ می ماند.
تحوّل پذیری و پیشروی با مقتضیات زمان
از آنجا که اخلاق در خدمت اجتماع بوده و هدفش بهزیستی انسانهاست با تحولات اجتماعی در مسائل اخلاقی نیز تحوّل ایجاد می گردد. بهترین گواه این مسئله تحولات علمی و تکنولوژی در صد سال گذشته است. ایجاد فضاهای مجازی مانند اینترنت و یا کشفیات طبی مانند روش های آسان سقط جنین و یا نوآوری های بیولوژیکی مانند دخالت در ساختار ژنتیکی موجودات جامعۀ بشری را در برابر چالش های اخلاقی جدیدی قرار داده که نیاز به ایجاد قواعد اخلاقی نوینی را آشکار می سازد.
در نظام بهائی چنین تحولاتی پیش بینی شده و بیت العدل اعظم، مرجعی که با روش دموکراتیک انتخاب شده و بر اساس مشورت تصمیم گیری می کند، مصدر قوانینیست که جوابگوی مقضیات زمان است. به فرمودۀ حضرت بهاءالله:
«... هرروز را رازی است و هر سر را آوازی، درد امروز را درمانی و فردا را درمانی ديگر، امروز را نگران باشد و سخن از امروز رانيد...» (آیات الهی جلد اول صفحه ٨٢)
نتیجه گیری
اوضاع آشفتۀ تمامی جوامع اسلامی، رواج تروریسم در این ممالک و صدور آن به سایر نقاط جهان، اعمال ظلم و ستم نسبت به زنان، نقض گستردۀ حقوق بشر، محرومیّت شهروندان از آزادی های فردی و رفاه اجتماعی همگی دلیل واضحی بر این واقعیت است که روش های پیشبرد اخلاق در اسلام جوابگوی نیاز های زمان نیست. سعی رهبران دینی و سیاسی این ممالک جهت ممانعت از ایجاد هرگونه تغیر و تحولی در این جوامع به گمان آنکه انحطاط اخلاقی را می توان به این وسیله پیشگیری نمود با شکستی دردناک روبرو گشته. بدون تردید بخشی از اصول اخلاقی مانند صداقت، امانت و نظائر آن ابدی و همیشگی است. نحوۀ اجرای آن باید لاجرم بسته به شرایط زمان و فرهنگ اجتماع دچار تحول گردد. مروری بر روش های بسط اخلاق در آثار بهائی نشانگر آنست که حضرت بهاءالله در دهه های آخر قرن نوزده میلادی، حدود هفتاد سال پیش از تدوین اعلامیۀ جهانی حقوق بشر روش هائی را جهت اشاعۀ اخلاق اعلام کردند که با حقوق پایه ای انسان ها در این اعلامیه هماهنگی کامل دارد و زیربنای اخلاقی آن را استحکام می بخشد. آینده نگری تعالیم بهائی بر این بیان حضرتش صّحه می گذارد که می فرمایند:
«رگ جهان در دست پزشک دانا است. درد را میبيند و به دانائی درمان میکند...» (آیات الهی جلد اول صفحه ٨٢)
نظر خود را بنویسید