×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

گاهی میان مردم، در ازدحام شهر/ غیر از تو، هر چه هست فراموش می کنم.
1394/10/24

برگرفته از: //www.facebook.com/bahainews1/

خبرگزاری بهایی نیوز_ دلنوشته زیر یادداشت خانم شهین روحانیان (رضایی) همسر یکی از مدیران جامعه بهایی ایران که به یاران ایران ملقب می باشد که در خبرگزاری بهایی نیوز منتشر می گردد. سعید رضایی یکی از مدیران جامعه بهایی ایران می باشد که پیشتر به بیست سال زندان محکوم بودند و پس از گذشت بیش از هفت سال از دوران زندان این شهروند بهایی به همراه شش شهروند بهایی دیگر که مدیران جامعه بهایی ایران هستند حکم آنها تقلیل یافته و به ده سال زندان کاهش یافته است.

صبح از دریچه سر به درون می کشد به ناز

وز مشرق خیال

تو، صبح تابناک تری را

سر در کنار من

با چهره شکفته چو گل های نسترن

لبخند می زنی.

من، آفتاب پاک تری را

در نوشخند مهر تو می بینم

در مطلع بلند شکفتن

***

من، روز خویش را

با آفتاب روی تو،

کز مشرق خیال دمیده ست

آغاز می کنم.

من با تو می نویسم و می خوانم

من با تو راه می روم و حرف می زنم

وز شوق این محال:

- که دستم به دست توست! -

من، جای راه رفتن،

پرواز می کنم!

***

آن لحظه ها که مات

در انزوای خویش

یا در میان جمع

خاموش می نشینم:

موسیقی نگاه تو را گوش می کنم.

گاهی میان مردم، در ازدحام شهر

غیر از تو، هر چه هست فراموش می کنم.

یار همیشه مهربانم سعید:

خیلی مبارکه، سالگرد زندگی مشترکمونو می گم. یک سال دیگه هم گذشت و تو برای هشتمین سال از من دوری و در زندان ظلم و تعصب به سر می بری. از من دوری و من بیشتر از همیشه دوستت دارم و به وجود نازنینت افتخار می کنم.

و باز هم می گویم: صبورانه به انتظارت می نشینم تا که بازآیی.

دی ماه 94- همسرت شهین

نظر خود را بنویسید