×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

ملاحظاتي درباره مسجد وكيل شيراز
1385/05/23

چند روز پیش، فرشید، یكی از دوستانم را دیم كه می گفت:
- «دركتابی خوانده ام كه سید باب كه شما بهاییان ایشان را حضرت باب می نامید در شیرازدر مسجد وكیل ادعاهای خود را پس گرفته است. آیا شما این موضع را قبول دارید؟»
- اجازه بدهید قبل از آنكه به سؤال شما پاسخ گویم مطلبی را توضیح دهم آنگاه شما خودتان پاسخ را خواهید یافت. آنچه می خواهم بگویم اشاره به اصل تدریج است.
فرشید: مقصود شما از اصل تدریج چیست؟
- بگذار این حقیقت را با ذكر یك مثال توضیح دهم. همان طور كه می دانی حرارت خورشید در وقت طلوع آفتاب خیلی كمتر از حرارت آن در هنگام ظهر است. اگر خورشید یكباره بعد از یك شب تاریك و سرد با درجه حرارت ظهر ظاهر شود گیاهان و جانداران از این تغییر ناگهانی آسیب می بینند و شاید حتی نابود شوند. به همین ترتیب فرستادگان خدا و پیامبران الهی كه خورشید حقیقت هستند اگر به یكباره حقیقت را تمام و كمال از افق عالم پدیدار نمایند، اعتقادات، تفكرات مردمان آسیب می بیند.
فرشید: یعنی می فرمایید كه فرستادگان خداوند می بایست اول حقیقت را پنهان كنند و بعدأ آشكار و به عبارتی اول دروغ بگویند و بعد راست.
- البته چنین نیست. مقصود بنده این است كه همانطور كه حرارت آفتاب از زمان طلوع درجه به درجه بالاتر می رود و كم كم زمین و موجودات آن آماده پذیرش حرارت بیشتری می شوند، پیامبران نیز حقیقت را درجه به درجه و تدریجأ آشكار می كنند و زمین های قلوب و افكار مردم را اماده پذیرش حقایق بیشتری می نمایند.
فرشید: اما من تا به حال فكر می كردم كه پیامبران الهی همیشه ازهمان ابتدا و یكباره حقیقت را با مردم خود بازگو نموده اند. شما می توانید نمونه ای از پیامبران را ذكرنمایید كه رسالت و حقیقت آئین خود را به تدریج عنوان فرموده باشند؟
- به عنوان نمونه حضرت ابراهیم را در نظر آرید. ایشان وقتی كه با مردم ستاره پرست سر و كارشان افتاد از همان ابتدا نفرمودند كه پروردگار من خداوند یگانه است. بلكه نخست فرمودند من ستاره را می پرستم و چون ستاره غروب كرد فرمودند من غروب كنندگان را دوست ندارم. در مرحله بعد ماه را ستایش فرمودند كه به ظاهر بزرگتر و نورانی تر بود و چون ماه نیز افول نمود، از این ادعا نیز منصرف گشتند. سپس خورشید را پرستیدندكه بزرگترین بود. فرمودند« هذا ربی» (1)این پروردگار من است. بعد خورشید نیز كه غروب نمود، از پرستش آن نیز تبری نمودند. این معلوم است كه حضرت ابراهیم از ابتدا می دانستند كه حقیقت چیست؛ می دانستند كه پروردگار یگانه كیست. اما باید دید كه چرا با آن قوم همساز و هم آواز شده، ندای پرستش ستاره، ماه و خورشید سر دادندو در آخر همه اینها را از خود نفی فرمودند. آن حضرت اگر ازاول می فرمودند كه این ستاره ها چیست كه شما عبادت می كنید مردم از گرد ایشان فرارمی كردند؛ دیگر كسی باقی نمی ماند تا حقیقتی بشنود. این بود كه بامردم مدارا نمودند و راز حقیقت را نرم نرمك و تدریجأ با آن ها بازگفتند و به آن ها آموختند كه آنچه را پایندگی نیست لایق دلبستگی نیست. اگر حضرت باب هم از ابتدا می فرمودند كه من قائم موعودم، من صاحب كتاب جدید و دین جدید هستم، البته اعتقادات و انتظارات مردم تحمل آن را نداشت.
فرشید: یكی، دو دفعه به انتظارات مردم اشاره كردید منظورتان چیست؟
- منظورم این است كه مردم انتظار نداشتند قائم، جوانی بیست و پنج ساله باشد. جوانی تاجر باشد كه به ظاهرازعلوم موجوده بی بهره است؛ جوانی باشد كه در میان ان ها زندگی می كند. حالا تصور فرمایید كه یكدفعه همین جوان ، ادعای قائمیت نماید؛ چه می شود؟ البته همانطور كه می دانید ادعای بابِ قائم بودن هم با مقاومت و مخالفت شدیدی مواجه شد.
فرشید: این طور كه من متوجه شدم مطلب از این قراراست كه سید باب در ابتدا درجه ای از حقیقت و مقامشان را آشكار كردند؛ یعنی اول نگفتند كه من قائم هستم بلكه ادعا كردند كه من باب قائم هستم . درست است؟
- بلی همین طور است.
فرشید: پس چرا در مسجد وكیل این ادعا را پس گرفتند؟
خوب ببینید واقعه مسجد وكیل وقتی اتفاق افتاد كه از ظهور حضرت باب بیش از یك سال نمی گذشت و در این مدت، عده ای از مردم ایران با درجه ای از حقیقت آشنا شده بودند و آماده پذیرش حقایق بیشتری بودند. از این جهت حضرت باب همانگونه كه از پله های منبر مسجد وكیل بالا رفتند، با بیانات خود در آنجا، افكار مردم و خصوصأ پیروان خود را به پله های بالاتری بردند.
فرشید: به چه صورت؟
- ایشان ادعای اولیه(2) را از خود دور ساختند. زیرا اكنون در اثر آشنایی مردم، دیگروقت آن رسیده بود كه به پله بالاتری بروند و هنگام آن بود كه پرده واسطه بودن را كنار بزنند و حقیقت اصلی یعنی قائمیت را مستقیمأ و بی پرده اعلان نمایند . این بود كه فرمودند «لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند» (3). معنای این عبارت این بود: دیگر نباید مرا باب امام دانست؛ بلكه باید مرا خود امام و قائم موعود بدانند. ظاهر عبارت سبب تسكین آتش خشم مخالفان گردید و معنای حقیقی عبارت سبب تقویت ایمان مومنین به ان حضرت شد. البته چند سال بعد همین حقیقت یعنی قائمیت را در تبریزدرمجلسی با حضور ولیعهد قاجار و علمای اعلام صراحتأ اعلان فرمودند.
فرشید: این ها كه فرمودید درست؛ اما به نظر می آید سید باب مجبورأ از ادعاهای قبلی خود صرف نظر نموده و اگر اجبار و اصرار علما و امرای شیراز نبود تن به چنین عملی نمی دادند.
- همانطور كه اشاره كردید این طوربه نظر می آید. اما مطالعه دقیق تر آثارآن حضرت نشان می دهد كه در بسیاری ازآن ها در همان دوران (همزمان با واقعه مسجد وكیل) ازخود چنین ادعاهایی را دور ساخته اند؛ از جمله در كتابی به نام شرح كوثر كه تفسیر سوره كوثر قرآن مجید است(4) - و جالب اینجاست كه شرح كوثر قبل از حضورایشان در مسجد وكیل نازل شده است- آن حضرت این اثرمبارك را در منزل و در شرایطی تحریر فرموده اند كه نه اصراری در كار بوده و نه اجباری.
فرشید: تا اینجا از شما متشكرم. البته هنوز برای بنده در مورد زندگانی و آثار سید باب و پیروان ایشان سؤالاتی باقی است كه امیدوارم در فرصتی دیگر آن را مذاكره نماییم.
- آنچه عرض شد و تقدیم گشت مقصود تحری حقیقت بود. بنده نیز ازشما متشكرم كه با صبر و حوصله به عرایض بنده توجه نمودید.

مآخذ:
1- قرآن مجید سوره انعام آیات 76-78.
2- حضرت باب در ابتدای ظهور، خود را با عنوان « باب قائم» و یا « باب امام منتظر» و یا « باب امام غایب» ظاهر فرمودند. به عنوان نمونه مراجعه فرمایید به دلائل سبعه ص29- قیوم الاسماء – سوره الامر- قرن بدیع جلد1ص91.
3- تاریخ نبیل زرندی(123ص)ص141.
4- مجموعه آثار حضرت اعلی( موسوم به جلد سبز) شماره 53 ص 190 و 204 كه می فرمایند: « ولقد كفرالذین قالوا ان ذكراسم ربّك قال اننی انا باب بقیة الله بحكم من قبل من حیث لا یعلمون» و نیز « و انك شاهد علی بانّی ما ادعیت بابیة المنصوص»
5- عهد اعلی، ابوالقاسم افنان ص166و164.

نظر خود را بنویسید