×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

قانون چیست؟
1396/07/12

قانون چیست؟ (۱)

نوشتۀ مایکل کِرتوتی ‌(Michael Curtotti) (۲)

سوّم سپتامبر۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری

هدف حضرت بهاءُالله همان طوری که بوضوح از تمامی آثارشان بر می آید استقرار و گسترش وحدت عالم انسانی است ولی در مقامی دیگر می فرمایند: «گاهی به لِسانِ شریعت [به زبان شریعت و احکام و قوانین دینی] و هنگامی به لِسانِ حقیقت و طریقت [به زبان عرفانی و معنوی] نطق نمودیم». ۳ حال سؤال این است که اگر «قانون»* با «حقایق» عرفانی قابل تعویض با یکدیگر است پس: قانون چیست؟

این سؤال برای قرن ها افکار فلاسفه را در امر قانون به خود مشغول نموده- و در میان بسیاری از نظریه ها یکی این است که قوانین همان «احکام» است- همان «قوانینی» است که باید از آن اطاعت نمود ولی باید توجّه داشت که این نکته سریعاً امری پیچیده می شود. بسیاری از دانشمندان قانون سؤال می کنند- چرا نمی توان اَوامرِ سَردستۀ یک گروه جنایتکار را «قانون» نامید ولی همان اَوامر تحتِ حکومت و یک کشور می تواند قانون باشد؟ باید قبول نمود که تفاوت فاحشی بین این دو موجود است که یکی را به عنوان «قانون» قبول نمود و دیگری را مردود شمر- ولی اگر همگی صادقانه بتوانیم به این تفاوت نظر انداخته- باید قبول نمود که حقیقتا این تفاوت، تفاوتی عقلانی و منطقی نیست. در همان حال بسیاری دیگر از متخصّصین قوانین نظریۀ «سنجیدۀ» دیگری ابراز می نمایند و آن این که قانون را نوعی دیگر از انواع سیاست می دانند- تحمیل غیر منطقی ارادۀ گروهی مخصوص در میان جامعه نسبت به دیگر اعضاء جامعه (به عنوان مثال مردان بر زنان و یا یک نژاد نسبت به نژادی دیگر و یا طبقۀ بخصوص جامعه نسبت به طبقه ای دیگر). شاید بتوان گفت که بشر با کلمۀ «قانون» بازی می کند و به آن خواصِّ جسمیّت و یا مادّه می دهد- بدین معنی که جسمی حقیقی است که نباید درباره اش سؤالی نمود. در واقع مختصر حقیقتی در این نکته هم موجود می باشد. ولی هر دوی این نظرات ریشه اش در مشاهدات رفتارهای انسانی است که سعی می کند بر اساس همان مشاهدات «شخصیّتی» به قانون دهد.

جنبه دیگری که میتوان به قانون نظر انداخت آن است که قانون آن چیزی نیست که مردم انجام می دهند- بلکه آن چیزی است که مردم «باید» انجام دهند. می شود به قانون به نظری نگاه کرد که ما به ریاضیات نگاه می کنیم- به عنوان اصل و فرضیه ای «طبیعی» که از طبیعت سرچشمه گرفته- همان طوری که عدد یک به علاوۀ عدد یک برابر با عدد دو است. این نظریه دربارۀ قانون را به عنوان «قانون طبیعی» محسوب می داریم. چنین قانونی عمومی است که تغییر نمی کند و برای همیشه باقی است و با دلائل انسانی می توان آنچه را لازم است از آن به کار گرفت.

حقوق بشر- از نظر بعضی- به همین نحو بوجود آمده. حقوق بشر در نفسِ انسانی به ودیعه گذاشته شده، لِذا هیچ قانون گذار انسانی نمی تواند آن را از بشری دیگر بگیرد. کاملاً واضح است که اگر این اصل به نحوی ذاتی و طبیعی موجودیّتِ خارجی نداشت هر صاحب قدرتِ زورگوئی بآسانی با ایجاد قانونی دیگر می توانست علیه آن حقوق بشر اِعمال قدرت نماید. بطور عمومی چنین قانونی (علیه قانون ذاتی) قابل شناسائی و احترام نیست. بنابراین آنانی که چنین «احکام» مقامات کشوری را اجرا می نمایند و مرتکب ظلم و ستم می شوند هم می توان مقصّر محسوب داشت- در واقع رفتارشان امری «غیر قانونی» است. (زیرا عمل بر خلاف همان احکام طبیعت است که به بشر داده شده.)

جنبۀ دیگر «احکام طبیعی» «احکام الهی» است. مجدداً این احکام در تصوّر همگان امری عمومی، ابدی، غیر قابل تغییر می باشد زیرا چنین احکامی نازله از ارادۀ پرودگار است. (باید توجّه نمود که طبق احکام دیانت بهائی حتّی احکام الهی هم بر اساس نیازمندی های زمان قابل تغییر است زیرا طرز تفکّر انسانی هم در حال تکامل و رشد است). به هر تقدیر همان طوری که تاریخ بشریّت نشان می دهد مردمان هیچ وقت به این اعتقاد نبودند که احکام الهی احکامی تحمیلی بوده و یا تا حال در جوامع مختلفه با زور و فشار بکار گرفته شده. ولی حتّی تفکّر به این چنین نظریه ای در مورد «احکام الهی» منصفانه نیست زیرا که بدون شکّ همین احکام عامل اصلی توانائی روحانی بسیاری از افراد نوع بشر بوده که بر اساس اعتقاد بر حقیقت بودن آن احکام الهی دست به اقداماتی در خور تحسین زدند و برعکس این در حالی بوده که جامعه تحت عنوان این که اعمال تمامی آحادِ جامعه رفتاری طبیعی و نرمال است به اعمالی ناشایسته دست زدندن. ممکن است به نفوسی مانند دکتر مارتین لوتر کینگ (Dr Martin Luther King) نظر خویش را معطوف نمائیم که عامل محرّک فعالیّت های ایشان اعتقاد عمیق به احکامی در دیانت مسیحی مانند برادری و تساوی بود (که برخلاف اعتقادات نادرست جامعه قیام نمودند).

در آثار نازلۀ بهائی می توان بیاناتی را (در مورد برتری احکام اِلهی) یافت که لازمه اش تأمّل و تفکّر می باشد. از جمله بیان زیر در نماز بزرگ (صَلاةِ کبیر)

«اللهُ اَعظَمُ مِنْ کُلِّ عظیمٍ» ۴ [مضمون به فارسی: خدا بزرگ تر از هر بزرگی است]

در حالی که آنچه که دربارۀ تعریف احکام در بالا آمده با یکدیگر متفاوت است ولی همگی نکتۀ بسیار مشابهی دارند. تمامی این تعاریف به احکام به عنوان قانون نظر می اندازد. گرچه بسیار طبیعی است که ظاهراً احکام را به عنوان قانون در نظر گرفت ولی نمی توان به این سادگی این نکته را توضیح داد. شاید بتوان به بیانی از جان لاک (John Locke) فیلسوف امور سیاسی قرن ۱۸ توجّه نمود:

«... ( هدف) از احکام یا قانون محدود نمودن و یا از بین بردن نیست، بلکه هدفش گسترش و محافظت آزادی است: زیرا در همۀ حالاتِ مخلوقاتی که مستعدِ قوانین اند، جائی که قانونی نیست، آزادی ای نیست: زیرا آزادی به معنای رهائی از هر محدویّت و هر خشونت از طرف دیگران است: که این امور در محلّی که قانون و احکامی نیست نمی تواند وجود داشته باشد...» (از: «در رابطه با حکومت»، رسالۀ دوّم، فصل ششم)

چنین طرز تفکری بسیار مهمّ است. گرچه احکام قادر به کنترل نمودن رفتار می باشد ولی هدفش چنین نیست ولی احکام و آزادی دو چیزی است که به یکدیگر آمیخته شده اند. ممکن است لازم باشد به احکام از جنبۀ ظاهری آن نظری انداخته تا بتوان به حقیقت احکام پی برد. این اصل را در بیانات حضرت بهاءُالله هم می توان پیدا نمود.

«لَوِ اتَّبَعَ النّاسُ مٰا نَزَّلناهُ لَهُم مِنْ سَمآءِ الوَحْیِ لَیَجِدُنَّ اَنْفُسَهُم فیٖ حُرِیَّةٍ بَحْتَةٍ طوبیٰ لِمَنْ عَرَفَ مُرادَ اللهِ فیمٰا نُزِّلَ مِنْ سَمآءِ مَشِیَّتِهِ المُهَیْمِنَةِ عَلَی العالَمینَ.» ۵ [مضمون به فارسی: اگر مردم از آنچه که آن را از آسمانِ وَحی برای ایشان نازل کردیم پیروی نمایند، البتّه خود را در آزادی کامل می یابند. خوشا به حال کسی که مرادِ خداوند را در آنچه که از آسمانِ ارادۀ غالبش بر عالمیان نازل شده دریابند.]

بخصوص در کتاب احکام یعنی کتاب اَقدس حضرت بهاءالله به عنوانِ شارع، می فرمایند آنچه را که به عنوان «احکام» نازل فرمودند نباید «قوانین» خشک و سخت محسوب داشت زیرا از پیروان خویش می خواهند که به بیانات زیر توجه کنند.

«لا تَحْسَبُنَّ اَنّا نَزَّلْنٰا لَکُمُ الْاَحکامَ بَلْ فَتَحْنٰا خَتْمَ الرَّحیقِ المَختومِ بِاَصابِعِ القُدرَةِ وَ الاِقتِدارِ یَشهَدُ بِذلِکَ مٰا نُزِّلَ مِنْ قَلَمِ الوَحْیِ تَفَکَّرُوا یا اُولِی الاَفکارِ.» ۶ [مضمون به فارسی: گمان نکنید که ما برای شما احکام نازل کردیم بلکه مُهرِ شرابِ مختوم را با انگشتان قدرت و اقتدار گشودیم. شهادت می دهد به آن آنچه که از قلمِ وَحی نازل شد. تفکّر کنید ای صاحبان افکار.]

اشاره به «رَحیقِ مَختوم» در این بیان اشاره به نبوّاتی است در موردِ رسالتِ حضرت بهاءُالله. در قران کریم زمانی که از «روز قیامت» صحبت شده ارجاعی است به کتابی "نوشته" یا «قلم زده» شده که یک شرابِ "خالص" مُهر شده است.

« وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ» ۷ [قرآن مجید، المُطفّفين، آیات 19- 26/ مضمون به فارسی: و تو چه دانى كه علّيون چيست مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد براستى نيكوكاران در بهشت خواهند بود بر تخت ها [نشسته] مى ‏نگرند از چهره ‏هايشان طراوت نعمت [بهشت] را درمى‏ يابى از باده‏ اى مُهر شده نوشانيده شوند [باده‏ اى كه] مُهر آن مُشك است و در اين [نعمت ها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.]

بیان «رحیقِ مختوم» که حضرت بهاءُالله در بالا ذکر فرمودند یاد آورندۀ این اصل است که در دوران های مختلفه پیام واحدی به زبان های متفاوت نازل گردیده.

این نکته شاهد این است که در واقع «حقیقتی نهانی» موجود است که کلمات بیان شده «جنبۀ ظاهری» آن می باشد. هنگامی که بیان مبارک «وَ کَذلِکَ رَفَعَ اللهُ حُکمَ دُونِ الطّهارَةِ عَنْ کُلِّ الاَشیاءِ وَ عَنْ مِللٍ اُخرىٰ موهِبَةً مِنَ اللهِ» ۸ [مضمون به فارسی: و این چنین خداوند حکم نجس بودن را از کلّ اشیاء و از مِللِ دیگر برداشت موهبت و بخششی است از خدا.] و یا بیانِ عرفانیِ «أحْبِبْنیٖ لِاُحِبَّکَ. اِنْ لًمْ تُحِبَّنی لَنْ اُحِبَّکَ أبَداً فَاعْرِفْ یا عَبدُ.» ۹ [مضمون به فارسی: مرا دوست بدار تا تو را دوست بدارم. اگر دوستم نداری، هرگز ابداً تو را دوست نخواهم داشت پس بدان ای بنده.] با دقّت مطالعه می شود معنی و مقصودِ نهفتۀ واقعی هر دو یکی است.

حال از آنچه که در بالا ذکر شد استنباط ما را از قانون به چالش بیشتری می کشد زیرا هنگامی که تشخیص می دهیم که برعکس ادراک ما از آنچه که از قانون بطور کلّی مورد نظر است در مورد احکام حضرت بهاءُالله صادق نیست. زیرا قوانینی نیست که از مقامی خارج بر بشر تحمیل شده باشد بلکه عملی نمودن آن در درجۀ اولیٰ مربوط به شناخت فرد از مقام حضرت بهاءُالله بوده و هم چنین مربوط به تمایل شدید قلبی به زندگی بر طبق آن احکام و تعالیم می باشد که مورد نظر حضرت بهاءُالله بوده.

«قُلْ مِنْ حُدودیٖ یَمُرُّ عَرْفُ قَمیصیٖ وَ بِهٰا تُنْصَبُ اَعلامُ النَّصرِ عَلَی القُنَنِ وَ الاَتلالِ قَدْ تَکَلَّمُ لِسانُ قُدرتیٖ فیٖ جَبَروتِ عَظمَتیٖ مُخاطِباً لِبَرِیَّتیٖ اَنِ اعْمَلُوا حُدودیٖ حُبّاً لِجَمالیٖ. طوبیٰ لِحَبیبٍ وَجَدَ عَرْفَ المَحبوبِ مِنْ هٰذِهِ الکَلِمَةِ الَّتیٖ فاحَتْ مِنْهٰا نَفَحاتُ الفَضلِ عَلیٰ شَأنٍ لا تُوصَفُ بِالاَذکارِ.» ۱۰ [مضمون به فارسی: بگو از حدود و احکامِ من بویِ خوشِ پیراهنم می آید و به آن پرچم های نصرت و پیروزی بر قلّه ها و تپّه ها برافراشته می گردد. همانا زبانِ قدرتِ من در جَبَروتِ عظمتِ من خطاب به مردمم می گوید: عمل کنید تعالیم مرا بخاطر عشق و حُبِّ جمالم. خوشا برای حبیبی که بوی خوشِ محبوب را از این کلمه یافت؛ کلمه ای که از آن بوهای خوش فضل بشأنی منتشر شد که به ذکر و بیان وصف نشود.]

این آن قانونی نیست که ما بدان آشنا می باشیم زیرا عامل حیاتی است که مَملو از بیانات بی شمار در مورد مَحَبَّتِ حقیقی است. همچنین حیاتی است که مَملو از بیاناتِ بی شمار در عشق به محبوب است.

* به نظر می رسد نویسنده در این مقاله لغت (Law) را به عنوان احکام و (Rule) را به عنوان قانون به کار گرفته است.

پاورقی ها:
توجّه: برای «محفوظ بودن حقّ چاپ» به اصل مقاله به انگلیسی مراجعه فرمائید.
(۱). این مقالۀ شمارۀ ۱۴۷ نویسنده می باشد.
(۲).مایکل کِرتوتی به مناسبت جشن دویستمین سالگرد تولّد مبارک حضرت بهاءالله که در ۲۱\۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار می گردد تعهّد شخصی نموده که تا آن روز ۲۰۰ مقاله در مَواضیع مختلفۀ دیانت بهائی بنویسد. برای اصل این مقاله ها به: //beyondforeignness.org/ مراجعه فرمائید.
(۳). لوحِ شیخ، صفحۀ ۴.
(۴). رسالۀ تسبیح و تَهلیل، صفحۀ ۱۶.
(۵). کتاب مُستطابِ اَقدس، بند ۱۲۵.
(۶). کتاب مُستطابِ اَقدس، بند ۶.
(۷). قرآن مجید، سورۀ مُطفّفین، آیات ۱۹ تا 26.
(۸). کتاب مُستطابِ اَقدس، بند ۷۵.
(۹). کلماتِ مکنونۀ عربی، شمارۀ ۵.
(۱۰). کتاب مُستطابِ اَقدس، بند ۴.

نظر خود را بنویسید