×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

آخرین سفر لوآ
1398/01/14

آخرین سفر لوآ (۱)

نوشتۀ مایکل کِرتوتی ‌(Michael Curtotti) (۲)

۲۷ آگوست ۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری

لوآ گتسینگر، نامی بسیار آشنا در میان بسیاری از خانواده های بهائی می باشد. وی از اوّلین زائرین غربی است که به حضور حضرت عبدُالبهاء مشرّف شد و هنگامی که ایشان را ملاقات نمود، حضرت عبدُالبهاء به وی فرمودند «به شما قدرت سخنوری عطا کردم و زبان بسته را گشودم.» (ترجمه) و در حقیقت لوآ یکی از مبلّغین بسیار عالی رتبۀ اَمرِ بهائی گردید. لوآ برای کمک به امور تبلیغی سفری به هندوستان نمود. در هنگامی که حضرت عبدُالبهاء در ایالات متّحدۀ آمریکا در سفر بودند از وی خواستند که قبل از ایشان به کالیفرنیا سفر نماید و جلسات ایراد خطابات ایشان را برنامه ریزی نماید. در ایّامی که پادشاه ایران در پاریس بود حضرت عبدُالبهاء لوآ را مأمور فرمودند پیامی را مبنی بر متوقّف نمودن آزار و صدمات به بهائیان از جانب ایشان به شاه برساند. لوآ برای مدّت هفت ماه در عَکّا به عنوان معلّم انگلیسی در میان خانوادۀ حضرت عبدُالبهاء زندگی نمود.

در میان وقایع جالب حیات وی در آن دوران داستان زیر بسیار مشهور است:

«لوآ گتسنیگر، یکی از مؤمنین اوّلیه تجربۀ خویش را از یکی از اتّفاقاتی که برای واقع شد چنین توضیح می دهد. وی در سفری به عنوان زائر در عَکّا در حضور حضرت عبدُالبهاء مشرّف بود که روزی حضرت عبدُالبهاء به وی فرمودند که مشغلۀ بسیاری دارند و قادر به دیدار یکی از دوستان خویش که نَفْسِ فقیر و مریضی است نیستند. از لوآ خواستند که از طرف حضرتشان به منزل این دوست رفته و همان طوری که حضرت عبدُالبهاء رفتار معمول ایشان بود با بردن مقداری غذا از وی مراقبت نماید.

بعد از گرفتن نشانی لوآ بلافاصله فرمان مبارک را اجرا نمود و با هیجان و شادی بسیار مفتخر بود که حضرت عبدُالبهاء کمی از امور جاریّۀ خویش را به وی محوّل نموده اند. ولی بزودی با حالی آشفته مراجعت نمود و به حضور مبارک عرض کرد که «سرکار آقا [لقب حضرت عبدُالبهاء] مرا به محّل بسیار بدی فرستادند و از بوی تعفّن و کثافت اطاق و محلّ و شرایط محّلِ اقامتِ آن مرد نزدیک بود از حال بروم. به محض رسیدن به محلّ قبل از گرفتاری به مرضی خطرناک آنجا را ترک کردم.» حضرت عبدُالبهاء با غمگینی و ناراحتی نگاهی به وی انداخته فرمودند که اگر مایلی به خدمت خداوند نائل گردی باید به خدمت همنوع خویش همّت نمائی و در چهرۀ هر بشری جَمالِ اِلهی را مشاهده کنی. سپس امر فرمودند مجدداً به همان محلّ مراجعت نماید و اگر آن مرد کثیف است وی را استحمام دهد و اگر گرسنه است به وی غذا دهد. حضرت عبدُالبهاء به لوآ گفتند که تا این امور انجام نگرفته نباید برگردد و اظهار داشتند که عبدُالبهاء چندین بار برای این مرد این خدمات را انجام داده اند و لوآ باید قادر باشد که برای یک بار هم انجام دهد. این روشی بود که حضرت عبدُالبهاء به لوآ تعلیم دادند که چگونه به همنوع خویش خدمت نماید.» ۳

لوآ در شروع جنگ جهانی اوّل یعنی در سال ۱۹۱۵ در عَکّا زندگی می کرد و این خطر هم بود که آمریکا هم ممکن است به داخل جنگ کشیده شود و یکی از کشتی های جنگی هم وارد خلیج حیفا شده بود. حضرت عبدُالبهاء تصمیم گرفتند که لوآ را به آمریکا مراجعت دهند.

حضرت عبدُالبهاء وی را از طریق مصر و اروپا فرستادند و یکی از شگفتی های آن دوران در یکی از نامه های لوآ که در آن ایّام نوشته آشکار است.

«با خستگی شدید وارد پُرت سعید شدم و بجز صحبت با اَحبّا قادر به کاری نبودم... خدا را شکر! هنگامی که از حضور حضرت عبدُالبهاء مرخص شدم ایشان از سلامتی کامل برخوردار بودند ولی با مشکلات و خطرات فراوانی روبرو بودند که قادر به توضیح و تشریح آن نیستم. (رنج و صدمه که از تمام جوانب ظاهر بود غیر قابل باور است و آنچه را که برای سوریّه انجام دادند شگفت انگیز است. بسیاری از مردمان درب منزل ایشان شب و روز جمع می شدند و با گریه و زاری تمنّای کمک می کردند. حضرت عبدُالبهاء تنها مرجعِ پناه و امید همگان اَعَمّ از مؤمنین و غیر مؤمنین بودند.)» ‌۳

لوآ از پُرت سعید به قاهره سفر نمود ولی در آن شهر مریض گردید و اَحبّاء از وی مواظبت نمودند. کسالت وی برای مدّتی طول کشید که حتّی در بسیاری از اوقات در بستر بود ولی علی رغم این ناتوانی به تبلیغ اَمرُالله ادامه می داد و مرکز توجّه دوستان بود. یک ماه قبل از صعودش مطالب زیر را در یکی از نامه های خویش یادداشت نموده.

«تدریجاً دارم می فهمم چرا بسیاری از امور به آن نحوی است که دیده می شوند و از آن باید درس ها بیاموزم. مطمئنم که تا آخرین روز حیات ما درسی اززندگی می آموزیم زیرا این جهان مانند مدرسه ای است که هنگام صعود [وفات] از آن فارغ التّحصیل می شویم.» ۴

صعودِ وی باعث اندوه فراوان گردید و جسدش در قاهره مدفون شد و چندی بعد بنا به دستور مقامات مصری که اجازه ندادند جسد بهائیان در قبرستان مسلمانان باشد ایشان را با جناب اَبوالفضائل //www.noghtenazar.org/node/1754 در کنار هم به مکانی دیگر منتقل نمودند.

پاورقی ها:
توجّه: برای «محفوظ بودن حقّ چاپ» به اصل مقاله به انگلیسی مراجعه فرمائید.
(۱). این مقالۀ شمارۀ ۱۴۰ نویسنده می باشد.
(۲).مایکل کِرتوتی به مناسبت جشن دویستمین سالگرد تولّد مبارک حضرت بهاءالله که در ۲۱\۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار می گردد تعهّد شخصی نموده که تا آن روز ۲۰۰ مقاله در مَواضیع مختلفۀ دیانت بهائی بنویسد. برای اصل این مقاله ها به: //beyondforeignness.org/ مراجعه فرمائید.
(۳). ترجمۀ تحتُ اللّفظی از کتاب (Lua Getsinger ,The Herald of Covenant)
(۴). ترجمۀ تحتُ اللّفظی از مجلّۀ «نجمِ باختر» به انگلیسی، جلد هفتم، صفحۀ ۱۹.

نظر خود را بنویسید