×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

امان ازيك ذره انصاف
1385/08/07

با احترام
بر طبق عرف بشری و نه قانون مطبوعات، استدعا دارد پاسخ كوتاهی كه محضاًًً لله به مطلب جالب توجه آقای محمود جلال زاده درباره تازه ترین ادعاهای بهائیان كه در صفحه 12 آن جریده شماره نهم پنج شنبه 25 خرداد 85 چاپ و منتشر شده ارسال می شود، عنایت و مطلب یاد شده را لطفأ در همان صفحه و با همان حروف چاپ و به نظر كسانی كه احتمالاً مقاله موصوف را مطالعه نموده اند برسانید اگر چه اطمینان دارد چنین در خواستی از آن جریده محترم كاملاً ساده دلانه و خوشباورانه است:
آقای محقق و نویسنده محترم باور كنید با نوشتن این سطور خیال مباحثه و مجادله با شما را ندارم بلكه می خواهم درد دلی كهنه و سوز آور را با شما در میان بگذارم كه می اندیشم شاید به كار جنابعالی نیز بیاید، آیا حضرتعالی به تاریخ اسلام و تشیع آگاهی دارید؟ امیدوارم چنین باشد، روزی كه دوستداران علی(علی) با تكیه بر ایدئولوژی تازه خود [ ولایت مطلقه آل علی در ادامه ولایت مطلقه پیامبر اسلام (ص)] نهال تشیع را آبیاری كردند مسلمانان، در قالب سنی گراها با آنان به مبارزه پرداختند، ایدئولوژی امامت را ساختگی اعلام كردند و طرفداران آل علی را به دلیل اعتقاد به معصومیت امامان (كه امری مخالف نص قران است)، واسطه قرار دادن آنان نزد خداوند (كه به موجب كریمه انی اقرب الیهم من حبل الورید، قرب حق را از دیواره پادشاهان و ارباب زور جدا می سازد) و رجعت آنان برای نشستن بر كرسی خلافت و دریافت سهمی از در آمد حلال آمیخته به حرام مؤمنین به عنوان خمس (كه بدعتی در برابر انفال، خمس غنائم، زكوة و صدقه می باشد)، مشرك و رافضی و مهدورالدم دانستند و به قول شیعیان در همین راستا از معاویه تاالمستعصم بالله امامان را مسموم و طرفداران آن ها را به قتل و تبعید و مصادره اموال محكوم نمودند. لابد شما داستان این ظلم فراگیر را شنیده یا خوانده اید؛ این كه می گویند تاریخ را بخوانید برای همین است؛ زیرا تاریخ، گذشته ما را به روشنی برایمان بازگو می كند و نشان می دهد كه ما چه كسی بوده ایم و می خواهیم در آینده چه كسی باشیم. آقای عزیز غرض از ذكر مطلب فوق این بود كه بدانید بابیت و بهائیت نیز چون تشیع در بوستان تاریخ روئیدند؛ بوستانی كه باغبان آن تشیع اثنی عشری یعنی اسلاف جنابعالی، همان كاری را با بابیت و بهائیت كردند كه مسلمانان صدر اسلام و بنی امیه و بنی عباس و پس از آن ها عثمانیان با شیعیان كردند. همان انگی را كه مسلمانان به شیعیان زدند، شیعیان به بابیان و بهائیان زدند و همان كشتاری را كه مسلمانان ازشیعیان كردند، شیعیان از بابیان و بهائیان كردند و این داستان از سال 1260 تا 1427 كه شما قصد دامن زدن به آن را دارید؛ همچنان ادامه داشته ودارد. اگر شما اهل تاریخ باشید از این شباهت دچار شگفتی خواهید شد؛ اگر چه بنا به عادت، خود را به این پاسخ دلخوش كنید كه اساس كار شیعیان قرآن است و بابیان و بهائیان بر ساخته های خودشان! بد نیست این جا اشارتی به آیه 5 سوره سجده یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم كان مقداره الف سنة مما تعدون، [(‌خداوند فرمان ( پیامبری) را ( نخست) از آسمان به زمین تدبیر می كند سپس آن را ( به سوی خود) بالا می برد در روزی كه اندازه آن هزار سال است از آن چه شما ، به شمار درمی آورید] بیندازیم كه به روشنی، عمر حقیقی دیانت را هزار سال می داند و اسلام هم به عنوان مطرح كننده این اصل لاجرم باید از آن تبعیت كند. لابد جنابعالی خواهید فرمود كه در قران آمده است كه: ذلك دین القیم، و الیوم اكملت لكم دینكم و رضیت لكم الاسلام دیناً و ان الدین عندالله الاسلام، و این آیات ناسخ آیه تدبیراست؛ بهتر است بدانیم كه دیانت موسی با ظهور عیسی ضمن تكذیب آن، دوام خود را حفظ كرد ودیانت عیسی با ظهور اسلام ضمن تكذیب آن موجودیت خود را حفظ كرد و این تكذیب ها نتوانست اسلام را كه بر فیض عمیم حق تكیه داشت از موضع خود دور كند. شاید اگر تورات و انجیل با نزول قرآن واقعاً از میان می رفتند این شبهه پیش می آمد كه آن دو، پیام الهی نبودند؛ اما آن ها زنده ماندند و در زمان ما عیسویان به مراتب از نظر جمعیت بر مسلمانان برتری دارند. بهتر است به این آیه قران متمسك شویم (لا تبدیل لسنه الله)، سنت خداست كه ادیان تجدید شوند و با زمانه خود هماهنگ گردند و سنت خداست كه كلام حق از میان نرودو پیرو حق در هر آئینی كه باشد كه باشد؛ اگر به آیین خویش عمل كند، مأجور باشد. بر طبق همین سنت است كه هر دیانت جدید با مخالفت دیانات پیش از خود، مواجه می شود و همین جاست كه میان سره و ناسره تفاوت گذاشته می شود. درست دقت كنید: فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه؛ چرا كسانی كه كلامی را می شنوند و در آن تعمق می كنند و اگر خوب بود می پذیرند، بشارت به هدایت و سعادت شده اند؟
حالا بپردازیم به پاسخ متن، نخست گراور عكس عبدالبها در هنگام دریافت لقب سر از طرف دولت انگلستان را در می یابیم. لابد جنابعالی نیز استحضار دارید كه وقتی حضرت محمدص نجاشی پادشاه حبشه را به اسلام دعوت فرمودند، وی در پاسخ استری نژاده و كنیزكی زیبا به عنوان هدیه برای ایشان فرستاد و پیامبر( ص) كنیزك را پذیرفتند و براستر پیشكشی نیزسواری كردند. آیا قبول این هدیه در برابر دعوت به خیر موجب سرزنش است؟ و شما كه داستان عبدالبها را می دانید آیا ایشان پس از دریافت لقب سر، از مزایای آن نیز برخوردار شده اند؟ شما كه به مدارك ارج می نهید این مدرك را در كنار عكس بگذارید تا صحت كلام معلوم شود.
این كه نوشته اید ادعاهای تازه بهاییان، ما را به این سؤال می رساند كه شما قبلاً درباره ادعاهای كهنه آن ها مطالبی نوشته اید كه بدبختانه به دست ما نرسیده است؛ اما این واژه ها كه مورد طعن شما قرار گرفته اند واژه هایی است كه در خود اسلام نیز ریشه ندارد. وقتی سازمان های بین المللی فریاد می زنند اسلام دموكراسی و حقوق بشر را به رسمیت نمی شناسد تایید همان مقوله ای است كه شما به بهاییان نسبت می دهید؛ زیرا به راستی واژه (حقوق بشر) و (دموكراسی) در قرآن و اقدس نیامده است؛ اما در قرآن آمده است كه با كفار و مشركین مبارزه كنید، هر كس در جهاد با كفار و مشركین كشته شد به بهشت می رود و هر كس كافر یا مشركی را كشت نیز به بهشت می رود، نیز مشركین نجسند چنان كه سگ و خوك هم نجس هستند، آیا شما معتقدید كه جهاد با مشركین و كفار كه امروزبیش از نیمی از ساكنین كره ارض را در خود می گیرد شناختن حق حیات برا ی آنان است؟ اما در اقدس آمده است كه همه، بار یك دارید و برگ یك شاخسار و با (اهل) ادیان به خوشی و روحانیت معاشرت كنید، در اقدس آن چه خداوند آفریده است پاك است و این پاكی شامل انسان ها و حیوانات نیز می شود، در اقدس بردگی نفی شده و برحق آزادی انسان ها تاكید شده است. این ها نمونه هاییست برای آن كه بهاییت بتواند به تعریف حقوق بشر و دموكراسی از نظر آیینی بپردازد؛ اما اسلام متاسفانه فاقد چنین مصالحی است و به ناچار باید پذیرفت قرآن در تعریف نیازهای امروز بشر، پاسخی منصوص و الهی ندارد؛ بلكه اگر هم فرقه ای به تعریفی دست می یازد یا عملی را مذموم یا مستحسن می شمارد، با تكیه بر تفسیری موسع از قرآن است كه ممكن است از نظر سایر فرق اسلامی قابل قبول نبوده و مشروعیت نداشته باشد.
در مورد وحدت ادیان باید بگویم كه بهاییت معتقد است كه : اساس ادیان الهی یكی است و به همین علت است كه نجاست مشرك و كافر به خود را، تبلیغ نمی كند و اتفاقاً پیروان خود را به معاشرت با اصحاب دیانات تشویق می كند؛ لذا قاعده (اساس ادیان الهی یكی است) با وحدت ادیان مغایرت دارد؛ زیرا اگرهمه ادیان یكی بودند چرا می بایست تورات و انجیل و قرآن و زبور داشته باشیم؟ همان تورات كافی بود. اما بهائیت معتقد است كه اساس ادیان الهی یعنی اعتقاد به خدا، پیامبران، كتاب و قیامت یكی است و آن چه مابه الامتیاز ادیان از یك دیگر است به روز بودن آن هاست كه منوط به اعتقاد عمیم و لا ینقطع الهی بر حسب آیه تدبیر است، چیزی كه جنابعالی اعتقادی به آن ندارید. اما در مورد عدم مداخله در امور سیاسی كه با نشان دادن فرازی از مجموعه رسایل ابوالفضل گلپایگانی معترض این مطلب شده اید كه عبدالبها در یكی از الواح خود محمد علی شاه قاجار را سلطانی عادل دانسته و بهاییان را به اطاعت از او فرمان داده است، البته اشاره ای به یك مطلب تاریخی نموده اید كه شباهت به حدیثی از حضرت رسول اكرم دارد كه می فرمایند: ولدت فی زمن سلطان العادل و مقصود حضرتش از سلطان عادل انوشیروان است كه امروزه در تواریخ تازه نوشت به ظلم و اعتساف مشهور و معروف گردیده. چه می توان كرد گاه بزرگان نیز به مناسبت،سخنانی در مدح یا قدح كسانی بر زبان می آورند كه البته می توان آن ها را در اعداد شرایع و احكام ندانست. برای شما كه دیگر مسلم است عمر و ابوبكر پدران زنان پیامبر جزو عشره مبشره بوده و خداوند در قرآن به آنان بشارت بهشت داده است؛ اما امروز شیعیان می گویند آن دو ظالم، مبدع و خارج از دینند و جایشان قعر جهنم، آیا پیامبر(ص) در احادیث بسیاری كه از ایشان روایت شده در جلالت شان این دو خلیفه سخن نگفته اند؟ تكلیف چیست باید گفت ایشان العیاذ بالله در انتخاب همسر و یاراشتباه فرموده بودند؟
آن چه در پایان قابل ذكراست استناد نویسنده و محقق محترم در پانوشت مطلب به آثار آقای دكتر مهدی گلشنی و نسرین پاشائی و امثال ایشان است كه خود مسلمانند و ردیه نویس، در حالی كه امیدوار بودیم درارائه مدارك خود به فرازهایی از مجموعه اقدس كه مورد اتباع و قبول اهل بها است اشاره می فرمودید كه البته در این مورد كم لطفی كرده اید و نیز گله ای از جنابعالی و صدها ردیه نویس دیگر داریم كه در طول 160 سال از ظهور باب به جای مطالعه آثار این دیانت و دیانت بهایی به رو نویسی از برخی اتهامات و جعلیات معتصبین اولیه شیعی كه واقعاً از مبانی بابیت و بهائیت و جهانبینی حاكم بر آن ها بی اطلاع بوده اند؛ پرداخته اید و زحمتی دررد مستدل و علمی این دو ظهور قبول نفرموده اید و به همین دلیل نتوانسته اید اثری محققانه و قابل اعتنا فراهم آورید.

نظر خود را بنویسید


بسیار عالی و مست

مشتاق
ارسال شده در : 1385/10/7

بسیار عالی و مستند بود بسیار استفاده نمودم موید باشید