سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
روزنامه کیهان
مدیر محترم، جناب آقای حسین شریعتمداری
با سلام و درود فراوان
در پی تهیه و تنظیم مقاله اخیر در جهت روشنگری فضای تیره مطروحه در سری مقالات معروف به «اعترافات یک نجات یافته از بهائیت» و سعی در رفع پاره ای ابهامات در باره دیانت بهایی که البته نسخه ای از آن به جریده کیهان و دفتر جنابعالی تحویل گردید. نگارش مقاله دیگری که بیان گر نکاتی جدید در رفع بعضی سوء تفاهمات منجر به کج فهمی دست اندرکاران آن موسسه لازم به نظر می رسید.لذا چاپ مقاله «دوربین سیاه یک عکاس» به تاریخ 13 آذر ماه 1385 د رآن روزنامه موقعیتی مغتنم پدید آورد تا نکاتی دیگر در جهت روشن تر شدن حقایق و درک بهتر واقعیات موجود، مطرح گردد.
همانطور که مستحضرید محتوای مقاله مزبور که به قلم جناب سید یاسر جبرائیلی نگارش یافته و تا حدی سیاسی بوده به قول معروف با یک تیر چند نشان را هدف گرفته. در گوشه ای از آن بعضی از سیاستمداران سالهای اول انقلاب را متهم نموده و در جایی دیگر روزنامه های به اصلاح طلبِ مغضوب شما را مورد هتاکی قرار داده و در متن اصلی، کتابی با عنوان «الله اکبر» را با لحنی تند انتقاد نموده و عکاس آن را مخالف خدا و دیانت اسلام قلمداد کرده و فضای کفر آمیزی برای آن متصور گشته و البته از تمایل همیشگی دشمنی و عداوتِ با بهائیان غافل نبوده و تمام مطالب موجود را در ظرف ضدیت و خصومت با دیانت بهائی ریخته و ملغمه ای از جمع ضدّین را تحویل خوانندگان داده است.
جناب مدیر؛ واقعاً معلوم نیست که نویسنده مقاله از چه رو و بر طبق کدام سند عکاس کتاب الله اکبر را بهائی معرفی می نمایند، آیا ابراز و اظهاری از جانب ایشان در دست بوده که در آن خود معترف بر ایمان به دیانت بهائی باشند و یا از سجلّات بهائی این موضوع را استخراج نموده اند.
اگر چه پر گویی های بدون سند و مدرک از عادات همیشگی نویسندگان این قبیل مقالات در آن روزنامه می باشد اما احترام به حقوق خوانندگان ایجاب می کند در مورد بعضی مطالب حساسیت و وسواس بیشتر به خرج داده شود.اگر دقت فرمائید در اول مقاله نویسنده محترم مدعی صدور حکم ماموریت از جانب آقای ابراهیم یزدی برای آقای عطار می باشند که این خود نوعی جمع ضدّین بوده زیرا همه کس باخبرند که در آغاز انقلاب بهائیان از کلیه مشاغل دولتی و نیمه دولتی بکلی پاک سازی و اخراج گردیدند. بنابراین هیچ فرد بهائی در روزنامه کیهان و یا در ارتباط با این روزنامه مشغول به کار یا فعالیت نبوده و البته آقای ابراهیم یزدی نیز به حکم مصلحت و حفظ موقعیت خود دست به چنین کاری نمی زدند و با استخدام و یا ایجاد ارتباط کاری با بهائیان این خطر را برای خود و موقعیت کاری خویش بیهوده و بی ثمر به جان نمی خریدند. مگر این که بپذیریم طرح یکی از این دو ارتباط ادعایی بی اساس بوده است.البته چنین ادعاهایی همیشه به عناوین و صور مختلف و اهداف متفاوت وجود داشته. گاهی افراد و گروهها را به جامعه بهائی منسوب و مرتبط می نمودند تا از ارزش ایشان در نظر عوام بی سواد و متعصبین بکاهند و زمانی فرد یا عده ای را بهائی معرفی نموده اند تا بهائیان را مغضوب و محکوم اذهان عمومی نمایند و بعضی اوقات نیز با ترکیب این دو سعی در مبرّی و پاک جلوه دادن فرد یا گروه سوّم کرده اند.
با نگاهی به تاریخ معاصر ایران مجموعه ای از انواع تبلیغات سوء و اتهامات مختلف و البته بی اساس را نسبت به جامعه و دیانت بهائی خواهیم دید. چند نمونه از آن جهت یادآوری نقل می گردد تا پیشینه این قبیل مظالم و ستمگریها روشن تر شود:
میرزا کرمانی که بنا به اعتراف خود به تحریک سید جمال الدین اسد آبادی به ترور ناصرالدین شاه قاجار اقدام نمود و موفق بر قتل وی گردید پس از دستگیری وقتی در حضور باز جویان چند بار از وی درباره بابی بودنش سئوال شد به صراحت و تاکید، خود را مسلمان و مرید سید جمال الدین معرفی نمود. ولی درهمان چند روز اول این واقعه اشرار به تحریک متعصبین و اربابان منابر به بهانه انتقام از قاتل دست تعرض به جان و مال بهائیان در شهرهای مختلف از جمله یزد و کاشان و اصفهان و شیراز و طهران گشودند که از همه معروف تر قتل فجیع میرزا علی محمد ورقاء و فرزند نوجوانش روح الله ورقاء می باشد. علی محمد ورقاء را در حضور فرزندش کشتند و قطعه قطعه نمودند و سپس نوجوان 14 ساله او را با طناب فلکه خفه کردند. رجّاله خلق این قبیل اعمال را به خونخواهی شاه شهید مرتکب گشتند در حالی که قاتل اصلی موکداً خود را مسلمان و پیرو قرآن و مرید جمال الدین اسد آبادی می دانست و افتخار می نمود.
در زمان حکومت قاجار که عنانِ بخشِ اعظم جامعه در دست طبقه روحانیون بود چه بسیار خانواده ها به جرم اینکه دخترانشان درس خوانده و با سواد گشته اند به بابی بودن متهم شده و با استناد بر اینکه در دیانت بابی دختران، موظف بر تحصیل علم و داشتن سواد کافی هستند متلاشی گشته پدر خانواده به قتل رسیده خانه و کاشانه غارت و ویران گردید و اهل بیت متواری و سرگردان کوی و برزن شدند. این مطلب تا به جایی می رسد که (بنابر اسناد موجود) شیخ فضل الله نوری معروف برای ردّ و تخریب وجهه مجلس شورای ملی به بالای منبر رفته می گوید ؛ «مجلس می خواهد دختران ما را با سواد نماید پس بگوئید مجلس بابی شده است.» و بدینگونه با بابی قلمداد نمودن مجلس مخالفت خود را هم با مجلس و هم با تحصیل علم و با سواد گشتن دختران در ایران اعلام می دارد. و در جایی دیگر پا را فراتر نهاده و برای طرفداری از سلطنت محمد علی شاه، در بالای منبر کتاب مستطاب اقدس کتاب دینی بهائیان را بیرون آورده با اشاره به این آیه مبارکه که خطاب به شهر طهران است؛ «سَوفَ تَنقَلِبُ فیکِ الاُمُوُر و یحکُمُ علیک جُمهُور الناسِ اِنَّ رَبَّکِِ لَهُو الحَکیمُ المحیط.»، « ای طهران ...در آینده در تو امور منقلب خواهد گردید(انقلاب خواهد شد) و جمهور ناس (جمهوری) بر تو حکومت خواهند کرد بدرستیکه پروردگار تو دانا و احاطه کننده است.»
روبه مردم عوام نموده می گوید: مردم بهاءالله در این جا خواهان محو مقام سلطنت و ایجاد جمهوری بوده بنابراین مشروطه طلبان که همان جمهوری خواهان هستند بهائی اند و قلع و قمع ایشان واجب دینی و حکم مبرم الهی است و زن و فرزند ایشان بر شما حلال و اموالشان از شیر مادر بر شما گواراتر است. و با این فتوی چه تعداد نفوس مشروطه خواه و وطن پرست در این توطئه دو سویه فدای امیال مشتی اشرار زیاده خواه و سران جاه طلبشان گشتند و چه تعداد از بهائیان در شهرهای مختلف به جرم مشروطه خواهی مورد ضرب و شتم و آزار و غارت قرار گرفتند و یا حتی به قتل رسیدند.
این قبیل اعمال یادآور وحشیت و خونخواهی جباران تاریخ در قرنهای گذشته است. نرون امپراطور دیوانه و مستبد و خونخوار روم که در ذهن بیمار خود در پیروی از یک هوس و برای سرودن یک قطعه شعر احساسی شهر باستانی و معظم روم پایتخت امپراطوری را به آتش کشید وقتی با مواجهه خشمگین مردم روبرو شد با استناد به گفته های عیسی مسیح که بشارت فرو ریختن دنیای قدیم و بنای دنیای جدید را داده بود. انجام این عمل شنیع را به مسیحیان نسبت داد و هزاران مسیحی بی گناه و مظلوم و بی پناه را به کام شیرهای گرسنه انداخته و با لذت فراوان جشن این پیروزی و عوام فریبی خود را بر پا داشت و دست آخر پطرس حواری را با سیصد تن دیگر در بالای تپه واتیکان در بیرون شهر روم وارونه مصلوب ساخت. با نیم نگاه به تمام این فجایع و فجایع مشابه دیگر درمی یابیم که متاسفانه نویسنده این مقاله و نویسندگان مشابه خواسته یا ناخواسته چه اهدافی را دنبال می کنند.
مثال های محسوس بسیاری از این قبیل در سالهای اخیر نیز موجود است؛ ایجاد شایعه بهائی بودن در مورد بعضی از سیاستمداران و از جمله یکی از نخست وزیران به نامِ دورانِ پادشاهی از این دسته می باشد که هر یک به زعم خود برای رد اتهام، به ناچار بهائیان را در دوره خویش تحت فشار و آزار قرار می دادند. این قبیل شایعات تا به جایی گسترش داشت که اصلاحات اوایل دهه چهل را که به انقلاب سفید معروف گردیده بود به بهائیان نسبت داده و به دلیل نزدیکی ضمنی و ظاهری بعضی از نقطه نظر های آن انقلاب با ایده و آرمان جامعه بهائی آن را دیکته شده از طرف بهائیان به شخص اول مملکت قلمداد می نمودند.و با این ترفند سعی در ایجاد اختلال و تشتت در کار دولت و مجریان امور و صدمه و آسیب به جامعه بهایی توأماً را داشتند. و این به حق از زشت ترین و کثیف ترین ترفند های سیاسی تاریخ بشری است که با وسیله قرار دادن و فدا نمودن و پایمال کردن عده ای گام در راه رسیدن به اهداف خود برداشته کاخ موفقیت خویش را بر خرابه های زندگی و آمال دیگران بنا نمایند. اهل انصاف البته نظریات ماکیاولیستی اینگونه را مردود می دانند و محکوم می کنند.
و قرآن درباره چنین اعمالی می فرماید:
«وَ الذّینَ یوذونَ المُومنینَ و المُومناتِ بِغَیرِ ما اکتَسَبُوا فَقَد اِحتَمِلوُا بُهتاناً واِثماً مُبیناً.»33/58
«وآنان که مردان وزنان با ایمان را بی تقصیر وگناه بیازارند(بترسند) که دانسته گناه وتهمت بزرگی را مرتکب شده اند.» بسیاری به یاد دارند در زمان قبل از انقلاب عده ای برای لطمه به جریان اقتصادی جامعه بهایی که هرگز جدا از جامعه بزرگ ایرانی نبوده. بعضی محصولات عامه پسند مانند نوشابه را به اتهام آلوده بودن محتوای آنها به اجساد سوسک و حشرات در نظر عوام تحریم می نمودند و با اتهام اینکه بهائیان سعی در مسموم کردن مسلمانان دارند این نوشابه خاص را تحریم و نوشابه دیگری را ترویج می نمودند که البته اکثر مردم به این دسیسه ها واکنشی نشان نمی دادند زیرا کیفیت مطلوب کالا تمایلات غرض آلود این قبیل تبلیغات منفی را آشکار می نمود. همانطور که ملاحظه می فرمایید از گذشته تا امروز عاملین تمام این وقایع فاجعه بار در چند نکته با هم مشترکند.
اول : جریان کلی آنها بر اساس ایجاد اتهام و اشاعه شایعات استوار گشته و اساسا ًبدون ارائه مدرک و سند معتبر و صرفا با ایجاد غوغا و بلوا طرح می شوند.
دوم : در همگی آنها قوه محرکه جریان، رجّاله خلق و اراذل و عوام متعصب بوده اند و نه مردم عادی جامعه
سوم : هدف آنها همواره انتشار نوعی فرهنگ نفرت و خصومت بوده و با لعن و هتاکی، جریان آنها هدایت می شود.
چهارم : به جای سازندگی و بالندگی و رشد جریان فکری جامعه سعی در تخریب گروهی به نفع شخصی خود می نمایندو البته عموم جامعه از آن به هیچوجه منتفع نمی شوند.
و تاسف بار اینکه این قبیل مقالات شما نیز امروز از این اصول پیروی می کنند.
در اینجا خالی از لطف نیست که درباره کتاب مذکور ( کتاب الله اکبر ) نیز از دید همین مقاله شما بیاندیشیم . از قرار معلوم این کتاب حاوی تصاویر مستندی درباره مناسک و مراسم مختلف، نحوه زندگی، فرهنگ و روابط گوناگون اجتماعی و مذهبی است که در کشورهای اسلامی بنا بر شیوه های متفاوت زندگی و بر اساس فرهنگ ها و سنن مختلف وجود دارد و آقای عباس عطار عکاس صاحب سبکی است که این تصاویر را گاهی به طور عمومی و گهگاه با طرح و برنامه ریزی قبلی تهیه و تدوین نموده و به صورت مجموعه ای بزرگ برای معرفی روابط اجتماعی موجود در کشورهای اسلامی ارائه داده است.
اگر این تصاویر کاملا واقعی بوده دیگر چه جای انتقاد و یا اتهام به عکاس و ناشران آن وجود دارد؟!
جناب مدیر محترم؛ روزنامه کیهان همانطور که قبلا به آن اشاره شد بیش از 60 یا 70 مقاله با عنوان موهن «خاطرات یک نجات یافته از بهائیت» را با آب و تاب فراوان به چاپ رساند بدون اینکه حتی یک سند معتبر درباره گفته ها و مندرجات آنها ارائه دهد، بدون دلیل و برهان قابل قبول دهها اتهام کوچک و بزرگ را با لحنی توهین آمیز و تحقیر کننده بر پیروان این دیانت روا داشت و در این راه ذره ای به خود تردید راه نداد.
حال آنکه از قرار معلوم این کتاب با لحنی شیوا با تکیه بر ارائه صدها تصویر که هر یک به خودی خود مدرکی مستند بوده و در جهت اثبات ادعا کافی و مثبت به نظر می رسد، بدون اهانت به نفس محترم و متعالی قرآن و دیانت اسلام عملکرد بعضی از فرق مذهبی اسلامی را نقد نموده و بعضاً فاصله طولانی و اختلاف بین نحوه زندگی برخی از مومنین را با شئونات اسلام حقیقی به نمایش گذاشته است. آیا به نظر شما این کار ظلم است؟ بر طبق کدام عقیده انتقاد مستند از نحوه زندگی افراد دین ستیزی است؟ اگر امروز به علت سستی و کاهلی متولی مسجد دستشویی ها کثیف و مملو از آلودگی باشند یا باغچه ها خشک و گلها پژمرده گشته باشند و یک عکاس، تصاویر آن محیط نامطلوب را به نمایش بگذارد، او را به جرم اسلام ستیزی و محاربه به محاکمه می کشند و یا با شرمساری و اندکی قدر دانی مسئول و متولی مذبور را از اینکه به وظیفه محوله به خوبی عمل نکرده مورد سئوال و استیضاح قرار می دهند؟
جذابیت لحن و نحوه انتقاد این کتاب به گونه ای است که به گفته شما روزنامه های دولتی نظام از جمله «ایران» را نیز تحت تاثیر قرار داده و وادار به تمجید نموده است .
جناب مدیر، همواره در حل مسئله بهتر است به جای پاک کردن صورت مسئله سعی در حل آن نمائیم .اسلام دینی مترقی و متعالی است و زمانی که تمام دنیا در خواب غفلت و نادانی بود و مردمان در غرقاب جهالت غوطه ور بودند کشورهای اسلامی تحت تاثیر آیات نجات بخش قرآن و فضای متعالی دین اسلام پرچمداران رهروان عرصه علم و مشعلداران پویندگان راه معرفت و دانش بودند از چه رو امروز اینگونه به حضیض ذلت افتاده اند و در عرصه زندگی بشری به جایگاهی تنزل کرده اند که اگر تصاویر آن منتشر گردد قلب مومنینی چون شما از شدت شرمساری جریحه دار و مشروح می گردد تا جایی که به هر نحو ممکن سعی در جلوگیری از انتشار آن تصاویر می نمایید و یا در مخدوش نمودن و تکذیب و توجیه آنها می کوشید.
بهتر است به دنبال علل و دلایلی باشیم که جهانیان را با این مکتب مقدس و متبرک تا به این حد بیگانه نموده و رشته های اتصال مردمِ در جستجوی حقیقت را با آن، بدینگونه از هم گسسته است.
تعصبات مذهبی، برتری جویی های دینی، کج فهمی های عقیدتی، فرقه گرایی مفرط و تندروی های بی جهت در ارتباطات اجتماعی و فرهنگی موجود در عرصه تبلیغات اسلامی متاسفانه مردم دنیای امروز را نسبت به ملل مسلمان و متعاقباً به دیانت اسلام کج اندیش و بی اعتماد نموده لذا تبلیغات سوء و تفتین اهل عناد به سهولت، موثر واقع می گردد.
در این میان با نهایت تاسف و تاثر روزنامه هایی نظیر کیهان و جراید مشابه و برخی از وسایل ارتباط جمعی به جای ایجاد و ترمیم رشته های مودت و اعتماد، با دشمن قلمداد نمودن، منحط و منحرف خواندن، بیگانه خطاب کردن و فریاد شعار های توهین آمیز و تحقیر کننده و اشاعه فرهنگ نفرت و انزجار ، مردم دنیا را بیش از پیش متغیر نموده آتش عناد را شعله ور تر می نمایند غافل از اینکه آتش این عناد نهایتا ً خرمن همگان را خواهد سوزاند.
بلی جناب مدیر، هر که باد بکارد طوفان درو خواهد کرد.جنگ رسانه ای بر علیه آرمانها و ارزشهای اسلامی که امروز آتش آن شعله ور گردیده نتیجه سالها حملات بی وقفه تبلیغاتی است که از جانب امثال روزنامه کیهان و دیگر رسانه های متعصب و تند رو صورت گرفته که با شعارهایی نظیر بیگانه ستیزی، مبارزه با انحراف رسانه ای غیر خودی، جنگ با دشمنان تبلیغاتی و امثال آنها تمدن و فرهنگ و آداب و سنن دگر اندیشان جهان را به رودر رویی طلبیده اند. این جنگ فرهنگی و رسانه ای که به طور همه جانبه در حال شعله ور شدن است به وضوح مشخص است که برنده ای نخواهد داشت ولی متاسفانه بازنده آن، تمدن لرزان و رو به سقوط بشری است که در منجلاب دین گریزی و لامذهبی گرفتار خواهد گردید.
اگر برای اندیشه بشری ارزشی قائل هستیم، اگر به بقای آرمانهای انسانی می اندیشیم ، اگر ارزشهای ماندگار بشریت را مهم می دانیم و به لزوم حفظ آثار تمدن و فرهنگ و دین در جهان فکر می کنیم باید از دوگانه بینی و بیگانه ستیزی دیده و دست بشوئیم. به یاد داشته باشیم باغ زیبا و مصفای تمدن بشر امروز مملو از گلهای رنگارنگ و زیباست که فقط یک رنگ آن برای ما آشناست.
نظر خود را بنویسید