سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
در پاسخ به نامه جناب عمید زنجانی با عنوان « خدمت بهاییان » به استحضار آن جناب و خوانندگان محترم كه طالب حقیقتند و چشم انصاف می گشایند می رسانم كه لازمه نگارش هر متنی بر له و یا علیه فرد و یا جامعه ای تحقیق و تفحص در باره اعتقادات ایشان است. نگارنده نامه «خدمت بهائیان» متاسفانه بدون توجه به این مهم و چنانچه معروض می گردد حتی بدون اطلاع از اعتقادات مسلمین دست به نگارش برداشته است.
اولا جناب زنجانی شما با ذكر اسامی رجال سیاسی در رژیم سابق و زیر سئوال بردن اقدامات حضرات و منكوب نمودن آن رژیم سعی نموده اید با زدن بر چسب بهائی به ایشان عملكرد جامعه بهائی را زیر سئوال ببرید. غافل از آنكه نه حضرات سیاسیون ادعای بهائی بودن نموده اند نه جامعه بهائی چنین نفوسی را بهائی محسوب می نما ید. آن جناب بهتر بود به جای استفاده از فن مغالطه قدری به آثار دیانت بهائی رجوع نموده از اعتقادات ایشان كسب اطلاع فرمائید. كه بهائیان به حكم كتاب خویش مجاز به شركت در پست ها و مناصب سیاسی نیستند. به فرموده حضرت عبدالبهاء: « نفسی از احباء اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگر مذاكره ای بكند اول بهتر است كه نسبت خویش را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند كه تعلق به این امر ندارد » (مكاتیب عبدالبهاء)
خوب است بدانید كه اقدام به چنین امری منجر به تنبیهات اداری هم می شود. همچنین منع از شركت در انجمنهای فراماسونری هم در ایران و هم در كلیه كشورهای جهان به صراحت در آثار حضرت ولی امرالله مندرج است. (انوار هدایت ص533)
اساسا دیانت بهائی كاملا مستقل از افكار سیاسیه، سوگیری ها و روش های ایشان بوده طی 164 سال از ظهور دیانت بهائی و نضج آن در سرزمین مقدس ایران عملكرد بهائیان شاهد این مقال است. هموطنان ایرانی بهائیان از هر مذهب ومسلكی بخوبی شاهدند كه چه در زمان قبل از انقلاب و چه بعد از آن، بهائیان در هیچ یك از احزاب سیاسی مشاركت نداشته اند و ندارند. و با وجود از دست دادن حقوق حقه شهروندی حاضر به دخالت در امور سیاسیه نگشته اند و محرومیت را بر زیر پا گذاشتن اعتقادات روحانی خویش ارجح دانسته اند.
اما جناب عمید زنجانی، بهائیان بزرگترین اقلیت مذهبی در ایران می باشند. كه البته اگر به قول شما 20% از مدیران و اساتید دانشگاه شیراز (كه عملكرد این اساتید، این دانشگاه را در میان دانشگاه های معتبر آن روز جهان قرار داده بود) از بهائیان بوده باشند، نه تنها جای تعجب ندارد بلكه مایه تحسین است. كه اقلیتی توانسته اند همراه با سایر هم میهنان خود در جهت اعتلاء مملكت خویش قدم مثبتی بردارند. از نظر بهائیان هر نوع تعصب جنسی، نژادی و مذهبی محكوم موجب انشقاق بین مردم سراسر جهان است و هر جا مشاركت و تعاون و محبت در بین اقشار و مذاهب و ملتها و اجناس مختلفه صورت گیرد، سعادت و رفاه رخ می گشاید و این نیست مگر به تنویر افكار افراد جامعه بشری.
اما آن جناب پرسیده بودید كه اگر بهائیان مصدق كتب آسمانی قبلند، زیر مجموعه كدام پیامبرند؟ فرموده اید اگر یكی از این پیامبران را قبول داشته باشید دیگر آوردن انواع كتب شریعت جدید چیست؟ (البته كتب بسیاری را حضرت عالی بدون توجه و مطالعه از اشعار شعرا و كتب تاریخی مورخین و شعرای بهائی گرفته تا غیر بهائی، در كنار هم به عنوان كتب بهائیان بر شمرده اید !! ) حضرت عالی گویا فراموش كرده اید یا شاید اصلا نخوانده اید كه در قرآن نیز حضرت محمد به وحی الهی در چند موضع به تصدیق كتب آسمانی قبل پرداخته اند و البته مقام رسالت خود را نیز به عنوان پیامبری مستقل از پیغمبران پیشین اعلان داشته اند. از جمله آیاتی كه دلالت بر تصدیق كتب قبل توسط آن حضرت می نماید عبارتست ار سوره نساء آیه 47 : « یا ایها الذین اوتوا الكتاب امنوا بما نزلنا مصدقا لما معكم » دیانت بهائی نیز همچون دیانت اسلام ضمن تصدیق پیامبران قبل و كتب آسمانی ایشان و احترام به ادیان پیشین، صاحب كتاب جدید و احكام و دستورات جدید از طرف خداوند است. همانطور كه شما نیز اشاره كرده اید آثاری كه به وحی الهی از قلم حضرت بهاءالله نازل شده بیش از 100 مجلد می باشد. نزول كثیر آیات از فردی كه چهل سال در سجن و تبعید در بدترین شرایط زندگانی بوده است، به غایت بعید است مگر آنكه به تایید الهی و سماوی موید باشد. جناب زنجانی فرموده بودید این كتب اقتباس از قرآن و كتب دینی اسلام است. به عرض آن جناب و خوانندگان محترم می رسانم كه اساس ادیان الهی یكی است. بنابراین بسیاری از مفاهیم ومعانی اساسی در همه ادیان ودر تمام كتب آسمانی به الفاظ مختلف تاكید و تكرار می شود و به مقتضای رشد بشر، وجوه عمیق تری از آن مفاهیم بر خلق مكشوف می گردد. آیا فراموش كرده اید كه نظیر این اعتراض از جانب معرضین بر حضرت محمد و قرآن نیز وارد آمده است ؟ « و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین » ( سوره انفال آیه 31 ) . اما بخش دیگری از ادیان كه اختصاص به احكام وتعالیم دارد در هر زمان به مقتضای وقت و احتیاجات بشر به حكم الهی تغییر و تحول می یابد والبته این مطالب در مورد دیانت اسلام و دیانت بهائی هر دو صدق می نما ید.از جمله نگاشته بودید كتب بهائی به تحریف كتب اسلامی پرداخته، یك نمونه ذكر كرده بودید كه «... منتظر ظهور خداوند بودید كه آن هم 161 سال قبل ظهور كرده ...» برای مزید اطلاع شما كه به نظر می رسد علاوه بر آنكه علاقه ای به مطالعه آثار و كتب بهائی ندارید، چندان فرصت مطالعه قرآن و سایر كتب اسلامی را نیز ندارید . مختصرا مطالبی را عرض می نمایم :
اولا بهائیان به حكم تعلیمات الهیه، درك ذات الهی را محال دانسته، خداوند را مقدس از شئون جسمانی و بشری می انگارند همانطور كه حضرت علی نیز فرمود :«السبیل مسدود والطلب مردود» ومعتقدند عرفان الهی تنها بواسطه عرفان مظاهر ظهور یعنی پیامبران الهیه میسرمی گردد والا مقام خلق كجا و مقام حق كجا؟ از نظر بهائیان آنچه در كتب آسمانی قبل در باره انتظار به ظهور خداوند مذكور گردیده به ظاهر تعبیر نمی شود. از جمله در تورات كتاب اشعیای نبی فصل 25 آیه 9 مذكور است : « ودر آن روز خواهند گفت اینك این خدای ما است كه منتظر او بوده ایم و ما را نجات خواهد داد. این خداوند است كه منتظر او بودیم پس از نجات او مسرور و شادمان خواهیم بود. » در انجیل متی باب 23 آیه 39 مذكور است: «از این پس دیگر مرا نخواهید دید تا بگوئید مبارك است او كه بنام خداوند می آید.»
و نیز در قرآن سوره فجر آیه 23 نازل : « و جاء ربك و الملك صفا صفا » در باب تفسیر این آیات بین علمای اسلام اختلاف نظر است. فی المثل شیعه و معتزله رویت و مشاهده را از حیث جهت و مقابله که از مقتضیات جسد و شیئیت و محدودیت در زمان ومكان است، برای ذات الهی امكان پذیر نمی دانند و خداوند را مقدس از این اوصاف دانسته اند واهل سنت و جماعت رویت و مشاهده خداوند را مطابق صریح آیات جائز دانسته اند. خلاصه بحث های كلامی بین ایشان بسیار است و نهایتا به جهت رفع نزاع گفتند كه رویت و لقا میسر می شود منتهی در قیامت آنهم نه به این شكل كه ما در این عالم بواسطه دو چشممان می بینیم بلكه با كیفیت دیگری. زیرا چشم چگونه قادر است خداوند را كه نامتناهی ونا محدود است رویت كند؟ به هر حال معلوم نیست این دیدن چه كیفیتی دارد؟ اما بهائیان به موجب هدایات الهیه معتقدند آنچه در كتب الهیه مذكور جمیع صحیح بوده، قابل انكار نمی باشد. همه اشیا محل و مظهر تجلی خداوند می باشند. علی الخصوص انسان كه اشرف مخلوقات است. لهذا آثار اشراق شمس الهی در مرایا و آئینه های موجودات ،موجود ولائح است و اگر انسان بصر معنوی بگشاید ، هیچ شیئی را بی ظهور تجلی الهی مشاهده ننماید چنانچه در سوره رعد مذكور است « ان من شی الا یسبح بحمده » و در سوره عم می خوانیم «و كل شی احصیناه كتابا» حال اگر مقصود از تجلی ولقاءالله،مشاهده این آثار است، توسط هر فرد گناه كار و بی گناهی در هر زمانی میسر می باشد. چرا در آیات الهی مختص به مومنین و یوم قیامت گردیده است؟ لهذا چاره ای نیست مگر آنكه بپذیریم چون انسان قابلیت دیدار حق را بتمامه ندارد، لاجرم مقصود از لقاء، لقاء پیامبران و مظاهر ظهور الهی می باشد كه چون آئینه ای در مقابل شمس الهی، انوار خورشید را بر اهل عالم منعكس می نمایند، ایشان اگر چه در مقام ذات الهی نیستند و مخلوق دست قدرت حقند لكن چون آئینه ای حكایت از صفات و كمالات حق می نمایند و البته این لقاء میسر نمی باشد مگر در قیامت كه قیام نفس الله است به مظهر كلی خود یعنی پیامبران الهی و البته جز مومنین به او سایرین به درك این فیض الهی مفتخر نمی گردند. اما در مورد مطلبی كه فرموده اید : «... قضیه خاتم النبیین .. اولا معتقدند كه خاتم النبیین با فتحه نبوده كه خاتم پیامبران باشد بلكه با كسره یعنی خاتم النبیین یعنی زینت پیغمبران بوده، و با این استدلال سخیف مسئله خاتمیت را منكر شده اند.» ( عین متن نامه خدمت بهاییان ) به استحضار آن جناب می رسانم كه یا مطلب را وارونه فهمیده اید ویا به عمد چنین نوشته اید. اولا در مورد اعراب كلمه خاتم( به فتح تاء) بهائیان نیز با همین قرائت به زیارت قرآن می پردازند. ثانیا خاتم(به فتح تاء) در كلیه لغت نامه ها به دو معنی موجود است، انگشتری و پایان هر چیز ( البته معانی دیگری نیز ذكر می شود كه خوانندگان می توانند مراجعه فرمایند) ثالثا خوبست بدانید در بسیاری از كتب مفسرین اسلامی مثل كشكول شیخ بهایی، خاتم(به فتح تاء) را زینت معنی كرده اند. همچنین در كتاب درالمنثور علامه جلال الدین سیوطی ص204 از قول عایشه زوجه حضرت پیغمبر ذكر می كند كه فرمود خاتم النبیین به فتح تاء به معنی انگشتری وزینت انبیاء است. در عین حال جواب های كامل وشافی در انواع كتب استدلالی امر بهائی موجود است از جمله نظر محققین و منصفین را به قرائت مبحث خاتم النبیین از كتاب ایقان باب دوم قسمت 21 الی 25 دعوت می نمایم و به سبب جلوگیری از اطناب كلام از درج آن خودداری می نمایم.
در خصوص آیه 25 از سوره نور « یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق یعلمون ان الله هو الحق المبین » فرموده بودید كه آیه دنباله آیات قبل است و ارتباطی با استدلال بهائیان راجع به ظهور دیانتی پس از اسلام به منظور تكمیل شریعت الله ندارد، لكن باید بدانید كه جمیع مفسرین اسلامی با نظر شما موافق نیستند. خوبست به تفسیر المیزان اثر سید محمد حسین طباطبایی از مدرسین بزرگ حوزه علمیه قم مراجعه فرمائید. وی در جلد 15 از این تفسیر ص138 این آیه را علاوه برآنكه مكمل آیات قبل می داند، جزء آیات مستقل نیز دانسته است. لهذا ملاحظه می فرمائید كه عدم ادراك و اطلاع شما از تفاسیر رایج، علتی برای تكذیب حقایق نمی باشد. برای شما و خوانندگان محترم قلبی بی غرض و دیده ای بصیر می طلبم. والسلام.
نظر خود را بنویسید
دوستان عزیز همکا
rooznameh iranارسال شده در : 1385/12/9
دوستان عزیز همکار دستتان درد نکند بسیار متین و سنجیده بود در ضمن لطفا از سایت روزنامه ایران هم دیدن بفرمایید با رجای تایید