سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
حضرت عبد البهاء در یكی ازخطابات مباركه می فرمایند :
« ... در نزد خداوند هیچ امتیازی بین سیاه و سفید نیست. همه یكسان هستند. هر نفسی كه قلبش پاك و صاف باشد ، نزد خداوند عزیز است. چه سیاه چه سفید سرخ یا زرد ...»(1)از نظر دیانت بهائی ، همه انسان ها از جهت داشتن روح انسانی در پیشگاه خداوند یكسان هستند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست. زیرا همه به صورت و مثال الهی خلق شده اند و همه از جمال و كمال حق حكایت می كنند. خداوند انسان ها را به خوب وبد و زشت و زیبا و سیاه وسفید و غیره تقسیم نكرده بلكه همه را آفریده و مانند پدری مهربان به همه آنها عشق می ورزد و از روی محبت لا نهایه اش برای این كه همه انسان ها در آسایش و سعادت زندگی كنند در هر زمان پیامبرانی را فرستاده تا سبیل هدایت را به آنان بنمایند از نظر امر بهائی ، نژاد پرستی كه یكی از مهلك ترین و ریشه دارترین مفاسد و شرور است، سد محكمی در راه صلح بشمار می آید و حیثیت و اصالت انسان را زیر پا می گذارد و به هیچ بهانه و عنوانی نمی توان آن را موجه دانست.با توجه به این كه وحدت عالم انسانی محور اصلیه تمام تعالیم حضرت بهاء الله می باشد، لهذا تفاوت نژادی یا جنسی یا اقلیمی نمی تواند مانع برقراری روابط محبت آمیز و مناسبات اجتماعی و انسانی بین ابناء بشر شود. چنانچه می فرمایند : « ... امر مبارك، فی الحقیقه نظر به مبدا و مقصد آن، رافع كل محدودیتها و تمایزات نژادی و واضع وحدت اصلیه اساسیه جمیع نژاد های انسانی است. علیهذا ، تعصب نژادی در انواع و اشكال مختلفه آن شدیدا مذموم است و باید از جمیع روابط فردی و اجتماعی یاران محو وزائل گردد. » (2) همچنین در یكی از الواح می فرمایند : « ... الحمدالله قلوب یاران متحد و مرتبط با یكدیگر است چه از شرق باشند و چه از غرب، از شمال یا از جنوب، خواه آلمانی، فرانسوی، ژاپنی، آمریكایی باشند و خواه به نژاد سفید مربوط باشند یا سیاه، سرخ زرد یا قهوه ای ، تنوع الوان ، اوطان و اقوام اهمیتی ندارد . بلكه وحدت بهائی در جمیع آنها غالب است و جمیع این اوهام و خرافات را زائل خواهد ساخت. (ترجمه) (3) و نیز حضرت عبد البهاءدر یكی از خطابات مباركه می فرمایند : « سفید وسیاه از سلاله یك آدمند ، از یك خاندانند ، در اصل یكی بوده اند ، یك رنگ بوده اند ، حضرت آدم یك رنگ داشت ، حوا یك رنگ داشت ، سلاله جمیع بشر به آنها می رسد . پس اصل یكی است. این الوان بعد به مناسبت آب و اقلیم پیدا شده ابدا اهمیت ندارد. » (4) البته شواهد زیادی در این رابطه در آثار مباركه مذكور است و لكن ما به ذكر چند مورد بسنده می كنیم. و اما در خصوص لزوم و تاثیر تربیت در تاسیس مدنیت، حضرت عبدالبهاء می فرمایند : «عالم وجود ، محتاج به مربی ومعلم است و مربی بر دو قسم است . مربیان عالم طبیعت و مربیان عالم حقیقت. اگر زمینی را به حال طبیعت بگذاری، جنگل و خارستان گردد. ولی چون دست باغبان مهربان به میان آید، جنگل بوستان شود و خارستان، گلستان گردد. پس معلوم شد كه در عالم طبیعت، تربیت لازم است و همچنین ملاحظه فرما كه نوع بشر اگر از تربیت محروم ماند ، جسم مسموم گردد. چه كه اقوام متوحشه به هیچ وجه از حیوان امتیازی ندارند . مثلا چه فرق است میان سیاهان افریك و سیاهان امریك ، اینها « خلق الله البقر علی صوره البشرند » آنان متمدن وبا هوش و فرهنگ ... پس چه فرق است میان این دو نوع سیاه . یكی در اسفل جهل و دیگری در اوج مدنیت، جز تربیت. یقین است تعلیم وتربیت سبب عزت آنان وعدم تربیت سبب ذلت اینان می شود. پس از این معلوم شد كه تربیت از لوازم عالم مدنیت است ... » (5) در علم منطق، انسان را «حیوان ناطق » تعریف كرده اند. چرا انسان را حیوان نامیده اند؟ زیرا انسان و حیوان در شئون جسمانی مشتركند. چنانچه انسان از تربیت محروم ماند ، مانند اقوام بدوی در توحش زندگی می كند و عملا زندگی او زندگانی جسمانی و حیوانی خواهد بود. هر چند كه بصورت ظاهر به شكل انسان باشد.چنانكه از بیان مبارك پیداست فصل ممیزه سیاهان امریكا و افریقا موضوع «تربیت» است. لذا اگر سیاهان افریقا نیز از مواهب تربیت و مدنیت بهره بیشتری برند تفاوت از میان برمی خیزد والا هر دو بشرند و دارای روح انسانی وارزشمند هستند ولكن سیاهان افریقا چون از تربیت و تمدن بی بهره مانده اند زندگی حیوانی دارند ولی سیاهان امریكا به علت بهره مندی از تعلیم وتربیت ، مظاهر تمدن و فرهنگ گشته اند. پس چنانچه هر دو گروه تعلیم وتربیت یابند ، هر دو مظاهر مدنیت و عزت و رفعت گردند.همچنین در خصوص اهمیت و تاثیر تربیت در مفاوضات می فرمایند : « ... و همچنین در حیوانات ملاحظه نما كه اگر حیوان تربیت شود اهلی گردد و چون انسان بی تربیت ماند حیوان گردد بلكه اگر او را به حكم طبیعت گذاری از حیوان پست تر شود اگر تربیت كنی ملائكه گردد. زیرا اكثر حیوانات نوع خود را نخورند اما انسان در سودان در اواسط افریقا ابناء نوع خویش را بدرد و بخورد.» (6) در قرآن كریم نیز آیاتی موجود است كه مدل بر اینكه ، حق ، انسان های جاهل و غافل را چهارپایان و خرهای رم كننده نامیده ولكن این دلیل بر تنزل نوع انسان به رتبه حیوانی وبی ارزش شمردن مقام انسانی نیست . بلكه این آیات نیز اشاره به تاثیر تعلیم وتربیت اخلاقی و روحانی دارد كه چنانچه فردی از آن محروم ماند هر چند كه بظاهر به شكل انسان است ولكن از نظر درك ، مانند حیوانات بلكه از آن هم پست تر می باشد. چنانچه می فرمایند : « اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون » (7) ترجمه : آ نها مانند چهارپایانند بلكه بسی گمراه ترند آنها همان مردمی هستند كه غافل شدند. ) مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها كمثل الحمار یحمل اسفارا » (8) ترجمه : وصف حال آنان كه تحمل تورات كرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حماری ( خر ) ماند كه بار كتاب ها بر پشت كشد ( واز آن هیچ نفهمد وبهره نبرد ) «كانهم حمر مستنفره فرت من قسوره » (9) ( ترجمه : ایشان گورخرانی گریزانی هستند كه از شیر درنده می گریزند ) « ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبیلا » (10) ( ترجمه : اینان در بی عقلی بس مانند چهارپایانند بلكه نادان وگمراه تر )
فهرست منابع ومآخذ :
1- خطابات مباركه در تاریخ 10 نوامبر 1912 2
- قرن انوار ص 66 نقل از مكتوب مورخ 16 فوریه 1935
3- مردمك چشم ص 48
4- خطابات ج2 ص 41
5- خطابات امریكا واروپا ص 118
6- مفاضات ص 5
7- سوره اعراف آیه 179
8- سوره جمعه آیه 5
9- سوره مدثر آیه 50
10- سوره فرقان آیه 44
نظر خود را بنویسید
buy viagra now
buy viagra nowارسال شده در : 1386/5/12
*IXQ3B0 3000 viagra [url=//www.cmiss.org/portal_memberdata/portraits/laura11]buy viagra online[/url] buy viagra online viagra viagra
ممنون از حوصله و
پونهارسال شده در : 1386/4/19
ممنون از حوصله و شکیباییتان
توضیحاتتان جامع و مانع بود وهر طالب حقیقتی را قانع کرده واز اینکه حقیقتی را درک کرده مسرور مینماید.اما به شرط انکه قلبش را از اوهام و بدبینیها پاک کند پلک چشم به ان نازکی چشم را از دیدن تمام زیباییهای دنیا محروم میکند ببین که دیوار سنگی بغض وعداوت و بدبینی چه بر سر اشرف مخلوقات میاورد.
health insurance
health insuranceارسال شده در : 1386/4/17
gi309g7-591msjp-tw6q3f18-0 var r = document.referrer; document.write('') slots online
//digg.com/health/PHENTERMINE_Brand_name_phentermine_without_presc…
[url=//www.harrisonclinicalresearchusa.net#3]health insurance[/url]
[url]//digg.com/health/PHENTERMINE_Brand_name_phentermine_without_presc…]
[//www.search.com/search?q=site%3APHENTERMINE-hcl.org+ORDER#5 phentermine]
"order phentermine"://www.search.com/search?q=site%3APHENTERMINE-hcl.org+ORDER#6
[LINK //www.lucky-casino-games.com#7]casino games[/LINK]
قربانت
حامدارسال شده در : 1386/4/4
دینتان دوست عزيزفرموده ايداسلام كسي رابه خاطرمحروميت ازتحصيل حيوان نخوانده وخوارنكرده! حال آنكه حضرت علي مطلبي فرموده اندكه دقيقا مي تواندتوضيح "هل يستوي الذين يعلمون....الخ" باشدودقيقاً انگشت روي همين تحصيلات ودانائي وناداني گذاشته اند. خلاصهء بيانشان اين است كه مي فرمايند مردم سه دسته اند، يا عالم يامتعلمً ويا "همج رعاع". همج يعني پشه،مگس ريز، گوسفندلاغر، مردم پست وفرومايه واحمق(فرهنگ عميد). رعاع هم يعني مردم پست وفرومايه وناكس ونادان(همان). ملاحظه مي فرمائيد كه محرومين ازسواد پشه وگوسفندلاغرواحمق وپست وفرومايه ذكرشده اند. قربانتان
جوابیه
نویسنده ی آن م…ارسال شده در : 1386/4/2
پاسخ در مقابل به اصطلاح فلسفه شما:
اهانت به سیاهان آفرقا
اول بدانید که:
در اسلام ضالین،نادانانان،و هر کسی که با مسلمانان مغایرت دارد به دو دسته تقسیم میشوند.
1-کسی که حقیقت(اسلام) را میداند اما به دلایل شخصی و سیاسی از آن سر باز میزند یا در حقیقت نمیخواد هدایت شود و دشمن خداست.این افراد را با اسم کافر (یعنی منکر شونده و نقطه ی مقابل شاکر )میبینید
2-کسی که گمراه شده و از روی نادانی و عدم اطلاع با حقیقت(اسلام) مخالفت میکند.
دقت بفرمایید که در اینجا گزینه ی دوم مورد نظر ماست.طبیعی است این فرد نه تنها مجرم نیست بلکه در اسلام این فرد باید در حقوق شهروندی با دیگر مسلمانان یکی باشد.چنانچه در قرآن کریم گفته شده که اگر مشرکی حتی در حین جنگ با شما خواست هدایت شود و از اسلام چیزی بداند،پس پناهش دهید که مشرکین نمیدانند.این گونه افراد در زمان پیامبر حق داشتند مانند دیگر مسلمانان زندگی کنند.
تفاوت اصلی:افرادی که در قرآن به حیوان یا پست تر از آن تشبیه شده اند از دسته ی اولند.کسانی که برهان پیامبر را می شنوند و باز ایمان نمی آورند.قرآن هرگز کسی را به خاطر اینکه از تحصیل و علم و برهان محروم بوده اند خوار نکرده است.البته از جهت تقدم دانایان و اهل علم در قرب پیامبر میگوید:"هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون" اما تحقیر چیز دیگری است.و گاو به شکل انسان در آمده چیزی بدتر ازآن.اگر باور ندارید تمام آیاتی که در دفاعیه آمده است را پیدا کرده و کل سوره را بخوانید.
(بگزریم از آنکه آیات قرآن را به صرت منفرد ولی مطالب کتب خودتان را کامل آوردید)
اما: کسانی که عبدالبها در نظر داشته(سیاهان آفریقایی)از دسته ی دوم اند.آیا کسانی که از علم و تحصیل محروم بوده اند باید تحقیر شوند.چنانچه کلمه ی "گاو" در زبان فارسی برای تحقیر به کار میرود.کجا اسلام به کسانی که سواد ندارند و تربیت نیافته اند حیوان میگوید؟
در ثانی قرآن مخاطبان آفریقایی متوحش تر از شما آنچه عبد البها تصور میکرد داشت.ولی همه را با یک چشم نگاه کرد.
شاید جواب دهید:عبدالبها این کلمه را از آن جهت به کار برد که بر مردم فشار بیاورد که علم آموزی کنند.چنانچه مادران به فرزندان خود گویند:"کره خر درس بخون".این هم جواب قرآن :خطاب به پیامبر:"و اگر سنگدل بودی هرآینه از دورت پراکنده میشدند."یعنی اگر میخواهی هدایت شوند مهربان باش(دشنام نده.با این فرض عبدالبها از سیاهان برای گرویدن به دین خدا امیدی نداشته یا اگر داشته پس دچار اشتاه بزرگی شده است؟
چند مثال میخواهید در بارهی عطوفت پیامبر اسلام نسبت به افراد نادان؟این است دینتان.