سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
سخنی با سردبیر محترم روزنامه جام جم ، به بهانه مطالب مندرج در ویژه نامه ایام مورخ 14/10/1385
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
سردبیر محترم روزنامه جام جم،
سالهاست که روزنامه وزین شما را ورق میزنم و از خوانندگان آن هستم. کیفیت و محتوای اخبار و مقالات این روزنامه آنرا در نوع خود منحصر بفرد ساخته است. خوانندگان آن از گروههائی هستند که بدنبال مطالب و مقالات پر محتوا، علمی، و تحقیقی هستند. اینکه روزنامه شما یکی از بهترین انتخابها در کشور ایران است، جای مباهات و خوشوقتی دارد.
البته باید به خوانندگان خود حق بدهید که که بمرور ایام سطح سلیقه و درخواست آنان از روزنامه بالاتر رود و شما نیز با ارتقاء کیفیت و محتوای روزنامه خود به این درخواستها پاسخ گوئید. در همه جای دنیا نیز چنین است. روزنامه ها و مجلاتی وجود دارند که پرمحتوا و متقن و مستند سخن می گویند و خریدارانشان هم از جمله افرادی هستند که بدنبال مطالب نغز و قابل استفاده اند. برعکس مجلات و روزنامه هائی نیز وجود دارند که در قید محتوای مطالب خود نیستند، و تنها در پی آننند که شایعات و مطالب بی اساس و سطحی و خنکی را به خورد خوانندگانشان بدهند و از این بابت درآمدی برای خود تحصیل کنند. خریداران و طالبان این چنین هرزنامه هائی نیز از همین دسته و قماشند. افرادی سطحی و ظاهر بین که تنها برای سرگرمی و اتلاف وقت خود به این انتشارات رو می آورند و چند ساعتی خود را با آنان مشغول میکنند و بعد برای همیشه آنرا به بوته فراموشی میسپارند . مطالب و مقالات این دسته از انتشارات نه برای تولید کنندگانشان ارزشی دارد و نه خوانندگانشان.
با این مقدمه، قصد دارم تا احساس ناخوش آیند خود را از مشاهده ویژه نامه ایام که در تاریخ 14/10/1385 همراه آن روزنامه وزین منتشر شده بود به شما ابراز نمایم. هرچند به شخصه به خواندن مطالب تاریخی راغبم و علی الخصوص مطالعه در تاریخ ایران معاصر را از واجبات به حساب می آورم، ولی هنگام مطالعه این مجموعه دچار شگفتی گردیدم. مطالعه مطالب این مجموعه بی محتوا در میان صفحات آن روزنامه وزین به مانند پیدا شدن لاشه مرده مگسی در میان یک کاسه سوپ لذیذ بود. بی پرده بگویم که چندش آور بود. مطالبی که در این مجموعه آمده بر خلاف ظاهر تاریخی آن به شایعه پراکنی و خاله زنک بازی هایی شباهت دارد که تنها نمونه آن را میتوان در روزنامه های کم ارزش مشاهده نمود. هر کسی که اندکی با تاریخ سروکار داشته باشد می داند که نمی توان این شایعات بی سرو ته را جزو مطالب تاریخی بشمار آورد. میخواستم نمونه هائی از این مطالب بی محتوا را در این مقاله ذکر کنم ولی رغبت نکردم. خود شما به این مجموعه دسترسی دارید و میتوانید ملاحظه کنید.
در تمام این ویژه نامه، تعداد افراد بهائی و یا افرادی که شایعه بهائی بودن آنها بر سر زبان بوده1 و از آنها نام برده شده است به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. چگونه میتوان باور داشت که کشوری سی میلیونی و هیئت حاکمه چند ده هزار نفری از این چند نفر تاثیر بپذیرد. چگونه میتوان وجود فساد و بی بند و باری در یک رژیم را به جامعه اقلیتی دینی نسبت داد که تنها چند نفر از آنان در سیستم حکومتی راه یافته و چند شغل غیر سیاسی را در آن احراز نموده بودند. تصویر سخیفی که آقای شهبازی مامورند در ذهن خوانندگانشان ایجاد نمایند آنست که جامعه ایران در آن زمان و قبل از آن جامعه ای مهذب و مذهبی بود که چند نفر بهائی با ترفند در آن نفوذ کرده و مشاغلی عالی مانند پزشک مخصوص دربار و یا دریافت امتیاز رادیو تلویزیون را تصاحب نموده و در مدتی کوتاه فساد و بی بند و باری را در بین مردم رواج دادند.
گمان نمی کنم که کسی حتی برای یک لحظه این خزعبلات را باور کند و حتی مطمئن هستم که خود آقای شهبازی نیز با وجود آنکه بارها این مطالب را تکرار نموده ولی خود نیز بر سستی استدلال خود واقف است. ملاحظه در تنها دو سندی که آقای شهبازی در تمام طول این ویژه نامه برای اثبات اتهامات خود ارائه نموده سستی و بی اعتباری این اتهامات را دو چندان آشکار می سازد. در کی از این اسناد فردی که از شکستن پای آقای امیر عباس هویدا اظهار تاسف نموده اظهار داشته که «ایشان از اعضاء فرقه ما هستند.» هر فردی که با بهائیان آشنائی داشته باشد میداند که بهائیان هرگز خود را یک فرقه نمی دانند و در اشاره به خود و آئینشان از اصطلاح مومن و دین استفاده می نمایند . چگونه ممکن است یک بهائی، بهائی دیگری را با عنوان «از فرقه ما» خطاب کند؟ سند دیگر ایشان نیز گزارش یک مامور ساواک است از یک جلسه بهائی در شیراز! متن گزارش حاکی از غرض ورزی مامور مذکور است. ادعاهای وی بقدری غیر واقعی است که فقط برای افراد ساده لوح و بی اطلاع ممکن است قابل قبول بنظر آید. آیا تمامی ساختمانهای مرتفع در زمان شاه به بهائیان تعلق داشت؟ آیا بهائیان میخواستند نگذارند که مسلمانان کمر راست کنند؟ هزاران برگ سند و خلاصه مذاکرات جلسات بهائیان در زمان بعد از انقلاب بدست نیروهای اطلاعاتی و انتظامی افتاده است. هزاران صفحه کتاب و نشریه بهائیان در اختیار مراجع امور در جمهوری اسلامی است. این اسناد بوضوح نشان میدهد که بهائیان نه در ایران بلکه در هیچ نقطه دنیا سر ناسازگاری با هیچ دینی ندارند. مندرجات کتب اعتقادی آنان نشان میدهد که آنان آرزوی خدمت به همه ابناء بشر و من جمله مسلمانان را در دل می پرورانند. چگونه ممکن است که فردی بهائی در یک جلسه بهائی بخواهد با مسلمانان دشمنی کند. گزارش مامور مذکور با همه اسناد و واقعیات تاریخی مخالف است و حاکی از غرض ورزی و دروغ پرداز وی بوده و لذا بی اعتبار است. تنها اسنادی که آقای شهبازی ارائه میدهند از اعتبار کافی برخوردار نیست و لذا کلیه متون ویژه نامه ایام که در ایراد اتهام به بهائیان نگاشته شده از رده اعتبار ساقط است.
اساساً اینکه افرادی مانند عبدالله شهبازی که با بهائیان سر ستیزه و دشمنی دارند بخواهند تمام تحلیل تاریخ معاصر ایران را به ارتباط بهائیان با شاه ایران نسبت دهند، در دیدگاه تاریخدان بی ارزش و اعتبار است. آیا تمام تاریخ ایران معاصر را میتوان با بیان روابط شاه ایران و شاپور ریپورتر و عبدالکریم ایادی و ثابت پاسال و چند چهره دیگر تحلیل کرد، آنهم نه تحلیل علمی بلکه تنها با ذکر شایعات و صحبتهای درگوشی و خاله زنکی! آیا برای کسانی که با ایران دهه های بیست و سی و چهل آشنائی دارند و یا در آن زمان زندگی می کردند عنوان این مقاله مضحک بنظر نمی رسد که ادعا میکند : «ایران در دست بهائیان و یهودیان بود.»؟ آقای عبدالله شهبازی و اطرافیانشان حق دارند که برای ارتزاق خود مطالبی بنویسند و انتشار دهند و به این طریق لقمه نانی بدست بیاورند. از آنها انتظار نمی رود که قادر باشند تحلیلی تاریخی و تمام عیار از وقایع تاریخ معاصر ایران ارائه دهند زیرا نه هدفشان چنین است و نه توان علمی و دانش لازم آن را از خود ظاهر ساخته اند.اما باید خاطر نشان ساخت که جای چنین خاله زنک بازیها و دروغ پردازیها و شایعه پراکنی ها در همان روزنامه ها و مجلات درجه ششم و هفتم است و خوانندگان آن نیز همان افراد بیکاری هستند که قبلا اشاره نمودیم. از دست اندرکاران روزنامه جام جم انتظار میرود تا برای ارتقاء شان روزنامه خویش، آنرا از لوث وجود چنین مقالاتی پاک کنند. حیف است روزنامه جام جم با سبک و سیاق مقالات و اخبار آن به این مطالب مبتذل آلوده گردد. منتظر مطالعه مطالب و مقالاتی عمیق و در خور در آن روزنامه وزین و متین هستم.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
با چنین احوالی دیگر طلب نمی کند!
1- مانند امیر عباس هویدا که هم خود وی و هم جامعه بهائیان ایران بارها و بارها نسبت وی و پدرش را با جامعه بهایی تکذیب کرده اند و محققینی مانند آقای عباس میلانی نیز بر این مطلب مهر تائید نهاده اند ولی متاسفانه آقای شهبازی این تحقیقات را نادیده می گیرد.
نظر خود را بنویسید
مقاله جالبی بود
kodaارسال شده در : 1385/12/12
مقاله جالبی بود ولی نباید فراموش کرد که ما سالهاست که یک روزنامه مستقل و درجه یک نداشته ایم و معدودی هم که سعی کرده اند به این حد برسند بیدرنگ تعطیل و محو شده اند پس ارتقاء این قبیل روزنام ها هم به حد درجه یک کم لطفی در حق آزاد اندیشی و آزاد اندیشان است