سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
انتشار مطلبی با عنوان رساله گمشده و احتمال مسلمان بودن تولستوی در بازتاب موجب شد که تصویری نادرست و مخدوش از آئین بهائی منعکس گردد. مطالبی که ذیلا ارائه و تقدیم می گردد، تلاشی است در جهت ارائه تصویری درست از آئین بهائی به خوانندگان عزیز و گرامی:
بدیهی است هنگامی که معرفی یک دیانت از دیدگاه و زبان دیگران نوشته می شود با معرفی که آن دیانت از خود ارائه می دهد متفاوت خواهد بود. این تفاوت وقتی بیشتر و حادتر می گردد که غرض هم در کار آید. دراین صورت آنچه دیده می شود، شکلی نادرست و غیر حقیقی از آن آئین خواهد بود و آنچه پوشیده می ماند، حقیقت مطلب است.
به خوبی پیداست که نگارنده مطلب رساله گمشده ... تولستوی، نویسنده شهیر روسی را وجه المصالحه قرار داده تا از زبان او مطالبی بی اساس را به دیانت بهائی نسبت دهد. که البته چنین فعلی بی سابقه هم نیست. نوشتن مقدمه ای فارسی بر نقطه الکاف و انتشار آن به نام ادوارد براون و نیز انتساب یادداشت هائی ساختگی به دالگورکی (سفیر روسیه در ایران ) از این قبیل است. و این بار انتساب نامه ای مجعول به تولستوی عبارت از باده کهنه در جامی نو ریختن است. اکنون بگذارید حقیقت امر را از زبان دیانت بهائی و آثار مکتوب آن بشنویم که نه با عجله نوشته شده و نه مبتنی بر احتمال و فرضیه است(1). بدین منظور پس از ذکر هر بند از رساله گمشده ... به بیان حقیقت می پردازیم:
نوشته اند :
این دین در ایران در سالهای 1817-1892 توسط میرزا حسین علی به وجود آمده است. در تضاد با آنچه در سطور قبل نوشته اند و آئین بهائی را در ردیف آئین های جعلی قلمداد نموده اند، در اینجا به کلمه دین اشاره نموده اند. ضمن آنکه فاصله سال های 1817-1892 مدت حیات و طول زندگانی میرزا حسین علی نوری، حضرت بهاءالله است و نه دوران به وجود آمدن دیانت بهائی. معلوم است که هیچ دینی (همان طور که تولستوی نیز به خوبی می دانسته) همزمان با تولد بنیانگذار آن دین به وجود نمی آید. تاسیس این آئین آسمانی باز می گردد به سال 1852 میلادی در طهران.(2)
در ادامه می نویسند :
این شخص - بهاءالله - در سال 1863 در بغداد و قبل از آن درتبریز ادعای پیغمبری و نبوت کرده است. درست است که حضرت بهاءالله در بغداد رسالت خود را علنا اعلام فرمودند. اما نفس مقدسی که پیش از ایشان در تبریز مدعی قائمیت و ظهوری جدید گشت(3)، سید علی محمد شیرازی، حضرت باب است که به دلیل همین ادعا در دوره ناصرالدین شاه در همان شهر تبریز هدف صدها گلوله واقع گردید(4). بهائیان حضرت باب را موسس دیانت بابی، صاحب کتاب بیان و مبشر دیانت بهائی می دانند.
ممکن است تولستوی که بنا بر نوشته رومن رولان، مدت مدیدی متوجه دیانت بابی بوده ودر باره آن هر آنچه در دسترس یافته، خوانده بوده است(5) متوجه این تمایز نشده باشد؟
مرقوم نموده اند:
بهائیت از یهودیت و مسیحیت نیز نکته هایی را در برگرفته است. البته این مطلب در مورد همه ادیان الهی صادق است. از جمله اصول اعتقادات بهائی، اعتقاد به وحدت اساس ادیان است. ادیان آسمانی در طول یکدیگر ظاهر شده اند و هر دین جدید با تصدیق ادیان قبل به افقی جدید ناظر می باشد. بدین ترتیب ادیان الهی مکمل یکدیگرند و غفلت از این حقیقت تاریخی ادیان سبب شده که هماره کتب آسمانی را به تکرار و تقلید از کتب پیشین متهم داشته اند. چنان که انجیل جلیل را برگرفته از مزامیر دانسته(6) و قرآن کریم را اساطیر اولین خوانده اند(7).
نوشته اند :
بهائیان سعی می کنند در روز سه بار نماز بخوانند. البته بهائیان سعی نمی کنند بلکه به موجب کتاب اقدس و آیه قد فرض علیکم الصلوه ... (8) برایشان فرض و واجب (9) است که هر روز نماز بخوانند. آنچه که در آن اختیار دارند نوع نمازی است که از میان نمازهای سه گانه برمی گزینند. ایشان مختارند که از بین نماز های کبیر، وسطی و صغیر یکی را بخوانند. نماز های کبیر و صغیر هر کدام یک مرتبه در شبانه روز و تنها نماز وسطی است که می بایست سه نوبت تلاوت گردد.
و ادامه می دهند :
کعبه را به عنوان قبله، قبول ندارند. عبارت قبول ندارند بار منفی دارد و در ذهن خواننده، عدم احترام را القاء می نماید. اما حقیقت آنست که همه ادیان در عین اعتقاد به خدایی واحد، قبله هایی متفاوت دارند. مطابق این قاعده دیانت بهایی نیز ضمن احترام به همه ادیان و مقدسات آنها، قبله ای مخصوص به خود دارد.
اما در ابتدای مطلب دیانت بهائی را از جمله آئین های جعلی عنوان نموده اند. حال آنکه آئین بهائی، دیانتی جهانی (10) است با بیش از 160 سال قدمت و با حداقل بیست هزار قربانی که با نثار جان شیرین، تمنای موت نموده، بر صداقت و حقانیت دیلنت خود صحه گذاشته اند. امروز این آئین، بنا به گواهی دائره المعارف بریتانیکا پس از دیانت مسیحی بیشترین گسترش را در نقاط مختلفه عالم دارد(11) از جنوبی ترین نقاط افریقا تا نواحی دور دست در قطب شمال دربیش از 2100قوم از اقوام دنیا با پیشینه های مختلف مذهبی. جامعه بهائی دارای نماینده مخصوص د رسازمان ملل بوده و درقارات مختلفه عالم معابدی دارد که از جمله آنها معبد لوتوس در هندوستان است که سالانه، چهارمیلیون بازدید کننده دارد و آنرا تاج محل قرن بیستم نامیده اند (12).
آیا چنین دیانتی با چنان مشخصاتی و ابعادی را می توان جعلی نامید؟ و یا مطلبی را که با تعجیل نوشته و ساخته و پرداخته و به نام تولستوی به چاپ رسانده اند؟ به سادگی پیداست همانگونه که دیانت بهائی بر حقانیت خود شهادت می دهد؛ نامه منتسب به تولستوی نیز بر جعلی بودن خود گواهی می دهد چه که:
الف- در اواخر مطلب چنین نوشته اند :
کعبه را به عنوان قبله، قبول ندارند و جایی را که بهاءالله در آن ساکن است به عنوان قبله پذیرفته اند. این عبارت حاکی از آن است که تولستوی، نامه را در زمان زندگانی حضرت بهاءالله نوشته است. اما چند سطر قبل در تناقضی آشکار به درگذشت حضرت بهاءالله اشاره می نماید: بعد از مرگ او - بهاءالله - پسرش عبدالبهاء ادامه دهنده راه پدر شده است. و چند سطر قبل از این هم نوشته : بهاءالله که در عکا زندگی میکند.!!
ب- دیگر آنکه چگونه ممکن است تولستوی که بنا بر نامه مذکور از کتاب اقدس آگاهی داشته و آنرا در فهرست کتب مقدسه بهائیان، ذکر نموده، هشدار می دهد که بهائیت مردم را به نام اسلام به خود می خواند. کتاب اقدس حاوی احکامی است که آئین بهائی را از تمام ادیان سلف از جهت نماز، روزه، قبله، ارث و ... مستقل می نماید. اصولا معلوم نیست که چگونه می توان با قبله ای متفاوت، کتابی متفاوت، نمازی متفاوت و ادعایی متفاوت به نام اسلام مردم را به دین جدیدی فرا خواند!
ج-همان نامه ای که باز تاب منتشر نموده به صورتی متفاوت در کتاب (Tolstoy and Bahai Faith تولستوی و دیانت بهائی ) اثر Luigi Stendardo به چاپ رسیده است. در این نامه تولستوی خطاب به ولی کوا velikova ( که باز تاب به غلط او را وکیلاوانامیده ) می نویسد :
دیانت بابی که از ایران سرچشمه گرفته و به ترکیه انتشار یافت و در آنجا نیز در زیرآزار و ستم قرار گرفت و اکنون نماینده این دیانت فرزند بهاءالله است که در عکا بسر می برد ، در تعالیم آنان هیچگونه مراسم مخصوصی برای عبادت خدا وجود ندارد.آنان همه انسان ها را برادرمی دانند و به یک دیانت مشترک بین همه افراد بشر بر اساس محبت معتقدند.(13)
از آنجائیکه مضمون این نامه با سایر اظهارات تولستوی در مورد ادیان بابی و بهائی همخوانی دارد (14) می توان بر سندیت این نامه بیشتر اطمینان نمود و از مقایسه این نامه با آنچه که بازتاب منتشر نموده ، چنین معلوم می آید که متن باز تاب رونوشتی جعلی و محرّف از نامه اصلی تولستوی است. و به بیان دیگر نگارنده نامه مجعول، خود را خلف نقاب تولستوی، مستور نموده و پوشیده داشته است و چون نقاب تولستوی از رخسار او بر گیری، نویسنده ای را می بینی که آرام ندارد، عجله می کند واز فرط تعجیل اشتباه می کند و البته هشدار می دهد و نگران است. نگران از چه؟ از پیشرفت و انتشار آئین مقدس بهائی. و این همه را در کجا می توان جُست. آیاجز در وجود یک ردیه نویس نگران !
مآخذ:
1- مقاله رساله گمشده ...
2- بهاءالله شمس حقیقت ، حسن بالیوزی ،ص 103
3- قرن بدیع جلد 1 ص178
4- همان جا ص 256
5- زندگی تولستوی، رومن رولان ، قطع جیبی ص223
6- تاریخ تمدن ج3(قیصر ومسیح) ، ویل دورانت ،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ص664،چاپ نهم 1382
7- قران کریم سوره انفال آیه 31
8- کتاب اقدس بند دهم و یا آیه 23
9- گنجینه حدود و احکام ، عبدالحمید اشراق خاوری ص 13
10- به عنوان نمونه دایره المعارف ایرانیکا آئین بهائی را world religion عنوان نموده است. رک به ایرانیکا ذیل کلمه Bahai Faith
11- Encyclopaedia Britanica-World wide Adherents Of All Religion
12- Construction News , London, April 1986
13- Stendardo,L,Leo Tolstoy and Bahai Oxford : George Ronald
P43
Babism , which originated in Persia , has spread in Turkey where it has also suffered persecution , and it is now represented by Bahaullah`s son who lives in Akka . This doctrine recognizes no external way of worshipping God ; it considers that all men are brothers , and recognizes one single religion of love , common to all humanity.
14- رومن رولان می نویسد: تولستوی در نامه ای در سال 1908 دینی را توصیف می کند که بر عشق به خدا و همنوع استوار است واز حشو وزوائد خالی ودر آن از بابیگری و فرقه کازان تمجید میکند. ماخذ5 ص 224
نظر خود را بنویسید
ورقاي عزيز، بسيا
حامدارسال شده در : 1385/12/15
ورقاي عزيز، بسيار عالي بود.به خصوص اينكه با ذكر منابع و مآخذ مقاله اي مستند و غير قابل انكار نوشته اي . موفق باشي.