سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
در جهان امروز همراه با پیشرفت خارق العاده ه علم و تكنولوژی و ازدیاد وسایل و وسائط ارتباط جمعی تسهیل امر مسافرت و مهاجرت؛ فاصله میان مردم جهان از بین رفته است و آدمیان بیش از پیش به هم نزدیك گشته اند. به موازات این امر و همراه با نزدیك گشتن انسانها به یكدیگر، نوع روابط آنها با همدیگر نیز تغییر كرده و نیاز ایشان به یكدیگر در امور مختلف مربوط به زندگی فردی و اجتماعی، به نحو چشمگیری افزایش یافته است. به همین سبب در دنیای امروز دیگر، آن دسته از قوانین وروابط فردی و اجتماعی كه در گذشته حاكم بر روابط فرد و اجتماع بوده؛ پاسخگوی نیاز بشریت نیست و لازم است تا افراد بشر با شناسایی مقتضیات این زمان، در مفاهیم و نوع روابط گذشته خود تجدید نظر نمایند و شالوده جدیدی را در روابط فردی و نیز در موسسات اجتماعی خود بنا نهند.
بشر در سیر تكاملی خود و بنا بر سیر جبری حوادث عالم، ناگزیر به سوی یكی شدن و تشكیل امت واحد پیش می رود. به همین علت است كه حتی خردمندان این عصر نیز متوجه نیاز بشر به اتحاد و اتفاق گشته اند و در تكاپوی تدارك ساز مانهای جهانی هستند كه پاسخگوی نیاز بشریت بنا بر روح عصر و مقتضای زمان باشد.
مواردی چون تشكیل جامعه ملل و سازمان ملل متحد پس از وقوع جنگهای جهانی اول و دوم، و تشكیل سایر سازمانهای جهانی، شواهدی بر این مهم هستند كه اندیشه دنیای متحد ووحدت عالم انسانی، بر اساس سیر جبری حوادث، در افكار و اذهان مردم عالم جوانه زده است.
اما اینكه روند جهانی شدن در دنیای امروز ما چگونه است و اینكه این روند در اصل باید چگونه باشد؛ نیاز به برسی بیشتری دارد.
حقوق بشر، قربانی جهانی شدن در نظامهای بشری
با آن كه جامعه بشری اقداماتی در راستای جهانی شدن نموده و نتایج مثبتی هم از اقدامات خود گرفته است؛ ولیكن در سیر این تحول و در اثر این اقدامات، با چالشها و موانع بسیاری نیز رو به رو گشته است. انسان متحیر امروز، از اینكه چرا اقدام به امری كه آن را مورد نیاز و لازمه این عصر می داند، سبب ایجاد مشكلات عمیق دیگری شده است؛ با تضادی آشكار دست به گریبان است. از طرفی « جهانی شدن » را متناسب با روح عصر و از مقتضای پیشرفتهای حیرت انگیزخود در علم و تكنولوژی و مدنیت می داند و از طرف دیگر مشاهده می نماید كه «جهانی شدن » سبب تضییع حقوق بسیاری از مردم و یا كشورها گشته و در نتیجه افراد و مللی كه منافعشان را در خطر و تهدید می بینند، با آن مخالفت می نمایند.
برخی از دلایل مخالفت با «جهانی شدن» به طور ساده و مختصر عبارتنداز:
1- برخی از كشورها و حكومت ها، خصوصآ كشورهای در حال توسعه، جهانی شدن را به منزله تهدیدی جهت حفظ امنیت ملی خود تلقی می نمایند.
2- این كشورها جهانی شدن را منافی با «حاكمیت ملی » تلقی می كنند و معتقدند كه جهانی شدن حاكمیت ملی ایشان را تضعیف می نماید.
3- جهانی شدن در بعد اقتصادی تنهاسبب شده است كه كشورهای جهان سوم و در حال توسعه، به بازارهای فروش كشورهای پیشرفته صنعتی، تبدیل شوند و این امر به غنی تر شدن كشورهای پیشرفته و فقیر تر شدن كشورهای عقب افتاده منتج گشته و موانع بسیاری درپیش روی كشورهای در حال توسعه، قرارداده است.
4- جهانی شدن سبب گسترش فقر و بی كاری در میان توده های مردم شده است و فاصله میان غنی و فقیر را بیشتر نموده است.
5- بسیاری از ملل و حكومتها معتقدند كه چون جهانی شدن در دنیای كنونی ما، به نفع كشورهای صنعتی ونیز به نفع طبقه سرمایه دار است، لذا این پدیده را سیاستی به جهت گسترش نفوذ این طبقه بر سایر ملل و كشورهای جهان دانسته، ناشی از تمایل استعمار گری كشورهای سر مایه داری، به ویژه آمریكا تلقی می نمایند و آن را «امپریالیسم سرمایه داری» می نامند.
6- استفاده نابجا از منافع حاصل از جهانی شدن در كشورهای مختلف سبب نارضایتی مردم از وضع موجود و مخالفت ایشان شده است. مثلآ در چین، شكوفایی تجارت بین المللی، مانع سر كوب مخالفان سیاسی كشور توسط دولت نشده است. در سودان نیز در آمدهای نفتی حاصل از سرمایه گذاری خارجی، سبب شد تا دولت این كشور، بودجه نظامی خود را ظرف دو سال دو برابر نماید و از آن برای جنگ داخلی استفاده كند. همچنین تجارت بین المللی در آنگولا به صورت غیر قانونی سبب گسترش دامنه جنگهای داخلی شده است.
7- با گسترش بازرگانی بین المللی تعداد قربانیان قاچاق و كارگران مهاجر نیز بیشتر گشته است.
8- بسیاری عملكرد جهانی شدن را حاصل قانون انتخاب طبیعی درنظریه داروین دانسته، كه نتیجه آن بقای اقوام، ملل و كشورهای قدرتمند و اضمحلال ضعیفان می باشد.
9- وجود برخی از نقایص و عدم كار آیی هایی كه در سازمانها و مجامع بین المللی وجود دارد؛ سبب نا امیدی مردمان از استقرار صحیح نظمی جهانی می شود. مثلآاستفاده بلا منازع تنها چند كشور از حق وتو و یا ضعف قوه مجریه بین المللی در تنفیذ قوانین عمومی، از جمله نقایصی است كه برای سازمان ملل مطرح می گردد.
به عنوان یكی از نتایج مفید فر آیند جهانی شدن، انتظار می رود دولتهای كثیرالاقوام ، بامحدودیت هائی در جهت سركوب اقلیتهای قومی خود مواجه شوند. این امر اگر چه مثبت تلقی شده و در دنیای امروز نیز مورد توجه است ولی هنوز موارد بسیاری از سركوب اقلیتها و نقض حقوق ایشان به چشم می خورد كه مداخلات سازمان ملل نیز قادر به از بین بردن آن نبوده است.
10- همراه با جهانی شدن، مشكلاتی چون ترور یسم، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و..نیز جنبه جهانی پیداكرده است.
11- بعضی ها، افزایش فقر در جهان، حتی در پیشرفته ترین كشورهای صنعتی را از ویژگیهای بارز عصر جهانی شدن می دانند.
12- كسانی نیزجهانی شدن را سبب به مخاطره افتادن زبانها و فرهنگهای مختلف به شمار می آورند.
مسائل فوق از جمله دلایلی هستند كه مخالفت توده های مردم، اقوام، ملل و حكومتهای مختلف را برعلیه «جهانی شدن» بر انگیخته است. در واقع مخالفان، جهانی شدن در دنیای امروز را حافظ حقوق فردی و ملی خود نمی بینند. آن ها در مقابل سیل خروشانی قرار گرفته اند كه ایشان را به سوی دنیای یكپارچه میراند ولی از طرف دیگر موسسات و روابط حاكم بر اجزای عالم انسانی را فاقد كارآیی لازم جهت ایجاد جهانی مطلوب می یابند. جهانی كه در آن كلیه اقوام و ملل به سعادت و رفاه برسند و درآن احساس آرامش و امنیت نمایند.
تضادی كه امروزه در خصوص جهانی شدن به چشم می خورد، ناشی از دو مشكل اساسی است. مشكل اول در نحوه مناسبات و روابط اشتباه افراد و جوامع و ملل با یكدیگر است؛ یعنی رهبران عالم در نظر دارندجهان یكپارچه امروز را هنوز با موازین محدود قومی و ملی كه درشرایط گذشته كار آیی داشته و الان فاقدآن شده، اداره نماید.
همچنین در برنامه ریزی مؤسسات و قوانیین خود دچار تنگ نظری هستند به طوری كه تنها به جنبه مادی وجود انسانی و جوامع بشری و مدنیت توجه می نمایند و از بعد روحانی او غافل مانده اند و در نتیجه نتوانسته اند یك برنامه ریزی صحیح و جامع، به جهت اداره عادلانه و منصفانه كل جامعه بشری ایجادنمایند.
مشكل دوم آن است كه هر جزئی از اجزاء جامعه بشری انتظار تامین مصالح و منافع خود و جامعه خود را به تنهایی دارد و چون در راستای جهانی شدن ممكن است منافع خود را در خطرببیند؛ لذا با آن مخالفت می نماید. در اصل هنوز بشریت اطمینان نیافته است كه نفع جزء در نفع كل تامین می گردد.
در اصل در فرهنگ و بینش بشر امروز باید تحولی اساسی روی دهد؛ تحولی كه برداشت او را از انسان، جامعه و كل جهان، تغییر دهد. این فرهنگ است كه قادر به ایجاد روابط اجتماعی و بین اللمللی صحیح بوده، از سوی دیگر احساس اطمینان و حس همكاری جمعی را برای گام برداشتن در راه سعادت بشر بر می انگیزد. در صورت نداشتن چنین فرهنگی حتی اگر كشوری راضی به گذشتن از منافع ملی خود به جهت دست یابی به منافع كل بین المللی گردد؛ كشورهای دیگر از آن سوء استفاده خواهند كرد. پس حصول وجدانی جمعی در این رابطه ضروری است.
این است كه جهانی شدن در دنیای امروز علی رغم پیامدهای مثبتی چون: كاهش جنك و در گیری نظامی، افزایش پیشرفتهای مادی، افزایش نسبی رفاه و اشتغال و رشد یكپارچگی های گوناگون؛ پیامد های منفی بسیاری چون گسترش تكنولوژی نظامی ویرانگر، تخریب فزاینده محیط زیست، بی ثباتی مالی، انحطاط فرهنگی و كاهش انسجام اجتماعی و...را در پی داشته است.
در گزارشی از رئیس سازمان دیده بان حقوق بشر اذعان شده است كه هیچ یك از اصلاحات در مؤسسات بین المللی را نمی توان اكسیری نجات بخش دانست، و حتی اگر بانك جهانی و صندوق بین المللی پول ، ایجاد سازمانهای بین المللی جدید نمایند وحقوق بشر را نیز به عنوان بخشی از قرار داد وام در نظر بگیرند؛ باز هم نمی توانند توسعه جهانی و رعایت حقوق بشر را به همراه جهانی شدن به ارمغان بیاورند.
اذعان فوق به همراه مشاهده نقاط ضعف سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی نشان دهنده وقوف جهانیان به نا كار آمدی نظامهای بشری است. در جهان امروز به علت آن كه به موازات تجارت آزاد، بسیاری از موازین حقوق اجتماعی و حقوق بشر زیر پا گذاشته شده است، بسیاری از پیشرفت ها و ارتباط دادن تجارت جهانی به حقوق بشر، به واسطه آن كه در تحت نظام های بشری كنونی روی داده است؛ صرفآ به حمایت منافع جهان صنعتی انجامیده است. نتیجه آن كه پیشنهادها و اقدامات جامعه جهانی و مؤسسات آن برای جلو گیری از قربانی شدن حقوق بشر، اگر چه مطلوب به نظر می رسد، ولی ضمانت اجرائی آن نامشخص است و مانند سایر طرحهای بشری، تنها با توجه به مفروضات مادی ونگرش تك بعدی به نظام جهانی مطرح می شود و اگر چه می تواند اقدامی مثبت تلقی گردد ولی در نهایت به حل اساسی مشكلات نمی انجامد. چه اگر چنین طرح هائی از توجه به ابعاد معنوی وروحانی وجود انسانی، غفلت ورزد ناگزیر محكوم به شكست خواهد بود. حضرت عبدالبهاءمی فرمایند:
«الیوم جز قوه كلیه كلمه الله كه محیط بر حقایق اشیاءاست، عقول و افكار و قلوب و ارواح عالم انسانی رادر ظل شجره واحده جمع نتواند.»
پیامدهای منفی توجه یك جانبه به بعد مادی انسان و جامعه انسانی
متاسفانه جامعه امروز به علت توجه یك جانبه به بعد مادی انسان و حیات اجتماعی او وعدم در نظر گرفتن بعد روحانی و معنوی حیات بشریت؛ به مشكلات بسیاری دچا ر شده است. او در اثر این مشكلات به این نتیجه رسیده است كه باید در روابط مختلف بین افراد ونیز روابط بین مؤسسات اجتماعی و نیز در روابط موجود بین افراد و مؤسسات، تجدید نطر نماید؛ اما هنوز غافل از ضرورت تغییر كلی و ساختاری شالوده این روابط مادی است. یعنی اگر تا حال شالوده این مفاهیم و روابط را برمفروضات مادی استوار كرده؛ حال باید این مفروضات را در هم ریخته و شالوده روحانی و معنوی را مد نظر قرار دهد.
چنین یك جانبه نگری انسان را موجودی صرفآ مادی در نطر می گیرد كه نیاز ها و روابط اجتماعی او، تنها تولید كردن و مصرف كردن است. این یك جانبه نگری، كلیه روابط انسانی را تابع اصل تنازع بقا معرفی می كند و بدین وسیله مقام شامخ آدمی را كه خلیفه الله بر روی زمین محسوب است؛ در حد حیوانات تنزل می دهد و تعجب آور نیست كه چنین دیدگاهی سبب شود تا افراد، گروهها و جوامع انسانی، هر یك، تنها به نفع آنی خود بیندیشند و در راه به دست آوردن مصالح خویش، به هر عمل نا صحیح و غیر اخلاقی متوسل شوند ونه تنها به ضرر وزیان افراد یا مجامع دیگرتن در دهند و از آن خوشنود باشند؛ بلكه نا بودی دیگران را علت بقای خود قلمداد كنند. آری انسانی كه اصلد «تنازع بقا» را مبنای عمل خود قرار می دهد، تنها و تنها به نفع خود و گروه خود می اندیشد و نه به نفع كل جامعه و دیگران. روابطش بر اساس اصل تنازع و تخاصم شكل می پذیرد و نه الفت و محبت؛ از هر امر خیری در جهت منافع خود بهره می برد، حتی اگر مجبور به سوء استفاده از آن امر خیر گردد؛ قدرت را در نفوذ و سلطه بر دیگران می یابدو...بدیهی است كه چنین دیدگاهی سبب تنزل مقام بشر و انحطاط فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی،...اومی گردد. هم اكنون نمود های چنین انحطاطی در ابعاد مختلف زندگی عالم انسانی مشهود است.
مسلمآ جهانی شدنی كه بر اساس نگرش محدود و روابط مادی صرف شكل گیرد و مؤسسات و نهادهایی كه فقط بر مبنای مفروضات مادی به وجودآیند؛ هیچ یك قادر نخواهند بوداز عهده تامیتن امنیت وسعادت نوع انسان برآیندو به نحوی عمل نمایند تا رفاه كلیه افراد و جوامع و ملل حاصل گردد. همچنین فرهنگ حاكم بر دنیای امروز كه به نوعی نتیجه این تنگ نظری و كژ نگری است قادر به پرورش افرادی نیست كه به وضوح نیاز نوع بشر را به روحانیت در یابندوبفهمندكه مصالح جزئی و فردی و گروهی ایشان تنها در پرتو حفظ مصالح كل حاصل می شود و اگر امنیت و آسایش عموم عالم حصول نیابد، رفاه و امنیت و آسایش هر جزئی از اجزای پیكره عالم انسانی نیز به مخاطره می افتد و اگر كسی اقدامی نمایدكه سبب ضررو زیان فرد یا گروه یا ملت خاصی شود؛ نتایج منفی این اقدام در ابعاد وسیع تری، به خود او باز می گردد. پس می توان پایمال شدن حقوق افراد و گروه ها، ازدیاد فقر و بی كاری وفدا شدن حقوق حقه اشخاص و جوامع را در فرآیند جهانی شدن تك بعدی و مادی متعلق به بشرامروزی، امری مسلم و بدیهی دانست.
توجه به تعالیم دیانت بهائی و اجرای آنها تنها راه نجات
تعالیم اجتماعی دیانت بهائی با توجه به روح عصر و مقتضای زمان و جهت نجات جامعه بشری و تكامل آن، به بشریت عرضه شده است. این تعالیم نه تنها حوائج و نیاز های بشریت را در مدنیت مادی تامین می نماید، بلكه به سبب ماهیت روحانی و الهی كه دارند، فقر روحانی عالم بشری را از بین برده، در وجدان نفوس نفوذ نموده، سبب تقلیب افراد و جوامع می گردند؛ تقلیبی كه به ایجاد فرهنگی نوین در زندگی انسان منجر شده، شالوده روابط اشتباه و مسموم گذشته را در هم می پیچد و بنیان و شالودهای جدیدی را جهت نوع روابط افراد با یكدیگر، روابط مؤسسات بشری با هم و نیز روابط متقابل افراد و مؤسسات و جوامع، بنا می نهد.
این تعالیم با توجه نمودن به ماهیت روحانی وجود انسانی، مقام شامخ نوع انسان را متذكر شده، او را به آن چه سبب ارتقاء مقام وی است امرمی فرماید و از آن چه سبب تنزل مقام روحانی اوست نهی می نماید. از جمله نزاع و جدال را شان درندگان ارض دانسته است و اعمال پسندیده را شان انسان و نوع انسان را به محبت و وداد و خلوص نیت و خیر خواهی امر فرموده، حتی جمیع پیروان خود را به خدمت خالصانه عالم بشری و فداكاری جهت یكدیگر فرا خوانده است.
با كمی تامل تاثیرات این دو تصور متفاوت از انسان را در می یابیم. تصوری كه انسان را ئتابع اصل تنازع بقا دانسته، مقامش را تا سر حد حیوانیت پائین می آورد و اصل تخاصم و به دست آوردن منافع شخصی را سر لوحه كلیه اقدامات و روابط حاكم بر زندگی فردی، اجتماعی و بین المللی او قرار می دهد؛ یا تصوری كه با توجه به بعد معنوی وجود انسان، محبت و اتحاد را دلیل خلقت وی دانسته، همین اصل را مبنای ایجاد روابط مختلف فردی و اجتماعی او مقرر می دارد و او را آن چنان پرورش می دهد كه از منافع فردی و راحت و آسایش خویش به خاطر دیگران و درجهت خدمت به عالم انسان، بگذرند.
بدیهی است كه این تفاوت فاحش، سبب ایجاد تفاوت های بسیاری در نگرش، فرهنگ، روابط و حتی انواع سازمان هایی می گردد كه در نتیجه هر كدام از تصورهای مذكور به وجود می آیند.
بلی نحوه نگرش به مقام انسان و توجه به بعد معنوی او می تواند تغییرات عظیم و تاثیرات شگرفی در كلیه امور مربوط به او ایجاد نمایدو این نحوه نگرش تنها یكی از اجزاء مركبه نعالیم الهی دیانت بهائی، جهت خلق عالمی جدید و بنیانگذاری نظمی بدیع ونوین است. این تعالیم نجات بخش آسمانی، در زمانی كه عالم انسانی با وحشت وحیرت شاهد شكست تدابیر محدود خود است، به منزله تنها راه نجات به شمار می روند.
برخی شرایط لازم برای جهانی شدن از دیدگاه امر بهائی
1) وضع قوانین و مؤسساتی كه هم نوعآ عمومی باشند و هم اقتدارشان جهانی باشد.
2) یافتن وجدان درونی نسبت به وحدت عالم انسان و اینكه وحدت نوع بشر با توجه به اصل محبت و خدمت به عموم اهل عالم، نه تنها ممكن الحصول بلكه قطعی الحصول است.
3) تعیین اهداف مشترك بین افراد و جوامع وملل و احساس عهد همگانی برای وصول بدان.
4) استقرار عدالت – عدالت یگانه نیرو و عاملی است كه می تواند وجدان و آگاهی درونی نوع بشر نسبت به وحدت عالم انسانی را به یك اراده جمعی و عمومی برای حصول قطعی آن تبدیل نماید. عدم رعایت عدالت فردی و اجتماعی است كه سبب پایمال شدن حقوق افراد و جوامع شده، ایشان را به مخالفت با جهانی شدن بر می انگیزد.
عدالت از لحاظ فردی، بی غرضی در قضاوت و رعایت انصاف در رفتار و رابطه با دیگران است. از لحاظ اجتماعی عدالت عبارت از اتخاذ تصمیم به صور ت جمعی است. این مهم سبب ایجاد وحدت فكر و عمل در مجامع می شود. عدالت در این مفهوم سبب می شود تاكل در عمل، در یابند كه منافع فرد و اجتماع با یكدیگر در هم آمیخته و برای وصول به رشد و ترقی نمی توان آن ها را از یكدیگر منفك نمود.
بحران مالی و اقتصادی امریكا پس از جنگ جهانی اول كه در سال 1929 میلادی به وقوع پیوست، شاهدی براین مدعاست. معاهده صلح و رسای در پایان جنگ جهانی، براساس عدالت استوار نبود و معاهده ای ظالمانه به شمار می رفت. در این معاهده تنها منافع گروه پیروز نبرد در نظر گرفته شده بود و كشورهای مغلوب مجبور به پرداخت غرامتی سنگین به كشورهای فاتح بودند. كشورهای فاتح نیز در طول جنگ وام ها ی گزافی از آمریكا گرفته بودند.آمریكا با دادن وام به كشورهای مغلوب چرخه ای از پول راه انداخت. كشورهای مغلوب وام در یافتی را به كشورهای فاتح به عنوان غرامت پرداخت می كردند و كشورها ی فاتح غرامت در یافتی را به عنوان باز پرداخت وام به آمریكا باز می گرداندند.آمریكا گمان می نمود كه بدین ترتیب می تواندنفوذ خود را بر متحدین و متفقین و در نهایت بر كل جهان گسترش دهد. حدود10 سال بدین منوال گذشت و ملل مغلوب و غالب هر دو به بحران های شدید اقتصادی دچار گشتند. در نهایت كار به جایی رسیدكه در آمریكا نیز اساس بوروكراسی برهم ریخت و بر اثر تنزل قیمت سهام، این بحران شدید با شدتی بی سابقه در آن ایالات بوقوع پیوست و بدین ترتیب پس از گذشت 10سال كه از بحران اقتصادی در كشور های جهان می گذشت؛ آمریكا نیز دچار بحرانی شدید گردیدو وضع بد اقتصادی جهان حاد تر گشت.
و اما لازمه استقرار عدالت تمسك به امر خطیر مشورت است.
5) مشورت شاخص مباحثات عصر حاضر در زمینه امور انسانی به جهت استقرار عدالت و تامین منافع عمومی است. این مهم از ایجاد فرهنگ اعتراض و مناقشه و پروپاگاندو... جلوگیری می نماید؛ چه كه با تمسك به مشورت است كه تصمیم ها به طور جمعی و با توجه به تامین منافع كل صورت می گیرد. مشورت سبب نیل به وحدت نظر جمعی می شود. مشورت سبب می شود تا از بین طرق مختلف، عاقلانه ترین راه حل، توسط جمع اتخاذ گردد و بالا خره مشورت است كه سبب جلب حمایت كلیه شركت كنندگان از تصمیمات متخذه شده، ایشان را به اقدام جمعی مصمم می نماید. دیگر آن كه در امر مشورت امكان تجدید نظر در تصمیمات متخذه نیز وجود دارد.
6) رعایت اصل دموكراسی. اصل دموكراسی لازمه عدالت اجتماعی و از شرایط حفظ حقوق بشر است. این اصل امكانات مشاركت كلیه افراد را در تصمیم گیری های مختلف فراهم آورده ، بدین واسطه سبب می شود تا آحاد جامعه از طرح های مختلف اجتماعی و قرهنگی و عمرانی و... حمایت كنند و نسبت به تحقق اهداف عمومی مورد نظر، احساس مسئولیت و تعهد نمایند. دموكراسی یكی دیگر از مواردی است كه افراد و جوامع را به انجام دادن عمل جمعی بر می انگیزد.
7) تعلیم وتربیت عمومی- توسعه جهانی منوط به قابلیت دسترسی كلیه افراد و جوامع به دانش است. افراد و سازمانها باید از جهتی بتوانند این دانش را به دست آورند و از جهت دیگر، از آن در تنظیم امور عالم (با توجه به اصول عدالت و مشورت و دموكراسی و...) استفاده نمایند.در اصل، توسعه فعالیتهای علمی و فنی نباید میراث بخشهای خاصی از جامعه باشد؛ بلكه باید به همه مردم و در همه جا، اجازه داده شود تا بر پایه استعداد خود در چنین فعالیتهایی مشاركت جویند. این امر مستلزم تعلیم و تربیتی عمومی است تا هر فرد و هر قسمت از جهان بتواند در زمینه مورد علاقه خود و یا در زمینه ای كه استعداد و منابع موجود برایش فراهم است، تعلیم یافته، در فعالیتهای علمی و فنی مربوطه شركت نماید.
8) اصل امانت داری جمعی. این اصل سبب می شود تا رفاه كل عالم بشری، قربانی رفاه معدودی خاص نشود و در مقابل، هریك از افراد بشر بتواند حوائج خود را از مصالح كل تامین نماید.
9) اصل تساوی حقوق رجال و نساء – زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان در ایجاد فرهنگ جهانی مؤثرند؛ از آن گذشته نقشی كه زنان در القاء روحیه محبت و بشر دوستی، در تربیت اولاد می توانند ایفا نمایند، قابل انكار نیست. همچنین سهیم شدن ایشان در فعالیتهای اقتصادی و... به جهت جهانی شدن ضروری است.
10) اصل وحدت در كثرت. اتحاد و وحدتی كه در جهانی شدن باید حاصل گردد؛ تنها وحدت در كثرت می تواند باشد. وحدت در كثرت به معنای هم شكل شدن و یكنواختی نیست. به معنای نادیده انگاشتن و فراموش نمودن آداب و رسوم و زبان قومی، و محلی نیست. این اصل مستلزم سركوب نمودن تفاوت های موجود نیست. این اصل متضمن افزایش سطح آگاهی و احترام به عموم بشر با خصوصیات و آداب و رسوم و ...متفاوتی است كه دارند. باید به ارزشهای حقیقی كلیه فرهنگ ها و مهم تر از آن به هویت فردی انسان ، احترام گذاشت. این اصل مستلزم وحدت ویگانگی نوع بشر در عین تنوع و تفاوت هایی است كه افراد و جوامع و اقوام و ملیتها با یكدیگر دارند. شاید بتوان تنوع ایالات مختلفه در آمریكا را در ضمن یك حكومت فدرال، نمونه ای از وحدت در كثرت به شمار آورد. جامعه بهائی نمونه اعلای وحدت در كثرت در سراسر عالم است. اصل وحدت لسان و خط می تواند ارتباط افراد و جوامع انسانی را با یكدیگر مستحكم تر و بیشتر نماید. وحدت لسان و خط به معنای از بین رفتن زبانهای قومی و ملی در عالم نیست. این اصل مستلزم آنست كه هر فرد علاوه بر زبان مادری خود؛ یك زبان بین المللی نیز بیاموزد.
مؤخره :
برای برنامه ریزی صحیح جهت جامعه بشری لازم است به تمام ابعاد وجودی انسان اعم از مادی و روحانی توجه گردد.به همین سبب در هر گونه برنامه ریزی توجه به قوه الهی و روحانی و بعد معنوی وجود انسانی ضروری است. تنها در سایه این قوه است كه وجدان عمومی جهت وحدت عالم انسانی حاصل شده و دموكراسی و عدالت و انصاف در جامعه جهانی برقرار می گردد و كلیه ملل عالم با توجه به اصل امانت داری جمعی، احساس امنیت و اطمینان نموده، به وحدت می رسند؛ وحدتی در كثرت.
نگرشی تك بعدی به مسائل سبب ایجاد مشكلات زیادی می گردد. مثل جهانی شدن در مسائل اقتصادی كه سبب تضعیف حقوق بشر شده است. گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر نشان می دهد كه سازمانها ی بین المللی و نظام های بشری و همچنین اصلاحات پیشنهادی بشر؛ هیچ یك نمی تواند اكسیری نجات بخش باشد. این چیزی است كه بشر به تجربه دریافته است و در سیر جبری حوادث، متوجه آن گشته است. مؤسسات بین المللی گر چه نقطه امیدی برای پذیرش طرح الهی دیانت بهائی جهت نجات بشر می توانند به حساب آیند؛ و لیكن تا نوع انسان متوجه نیاز خود به یك طرح الهی و معنوی نگرددو پیام نجات بخش حضرت بهاءالله را به گوش جان استماع ننماید و اكسیر تعالیم آسمانیش را جهت درمان آلام متزایده خود به كار نگیرد؛ مشكلات جهان امروز به هیچ عنوان حل نخواهند گشت.
لزوم رشد همه جانبه ابعادوجود انسانی و بعدهای فرهنگی و اجتماعی وسیاسی و... نشان دهنده این امر است كه رشد در یك زمینه، به تنهایی نمی تواند یك عامل شفا بخش محسوب گردد و حتی خود، سبب ایجاد مشكلات دیگری نیز می شود. پس باید در رشد همه جانبه جامعه جهانی؛ با توجه به كلیه معیارهای رشد، كوشید.
مهم ترین وظیفه انسانی ما در جهان حاضر، از دو طریق ذیل قابل اجراست:
1) معرفی و اعلان و ترویج تعالیم شفا بخش آسمانی به عموم نوع بشر و كلیه جهانیان.
2) تعلیم و آموزش همه جانبه و عمومی كلیه افراد در تمامی سطوح در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی. تنها در این صورت است كه امكان توجه به ابعاد مختلف رشد بشر میسر می گردد؛ چه كه تنها تعالیم حضرت بها ء الله است كه جامعیت لازم را برای این مهم دارد و تنها قوه اجرائی كلمه الله قادر به تنظیم سازمان هایی جهانی وروابطی صحیح در نظام عالم است. فقط در اثر تقلیب نفوس انسانی توسط قوای منبعث از ظهور الهی است كه وجدانی عمومی بر لزوم وحدت بشر و در نظر گرفتن منافع كل بشریت ؛ حاصل می شودو نوع بشر اطمینان می یابد كه منفعت هر یك از اجزا ء یا افراد جامعه بشری تنها در ظل منفعت كل جامعه بشری تحقق پیدا می كند و جهانیان باور می دارند كه رشد تنها یك فرد و یا تنها یك ملت، گرچه در كوتاه مدت ممكن است سبب تفوق آن فرد یا آن ملت بر سایرین گردد، ولی در نهایت ودر دراز مدت، سعادت ایشان را تامین نمی نماید؛ چه كه سعادت ایشان ( آن فرد یا ملت)در دراز مدت بستگی به رشد تمامی افراد و جوامع دیگر در جهان خواهد داشت. و همچنین باور می دارند كه اگر چنین امر مهمی در نظر گرفته نشود؛ رشد ناموزون یك فرد یا ملت، عامل سعادت آن نخواهد بود. رعایت عدالت و مرجح دانستن نفع عموم بر نفع شخصی در كوتاه مدت ، مستلزم نوعی انضباط وسخت گیری بر خود است ولی در دراز مدت، نتایج مفید آن معلوم می شود . یعنی تحمل مشكلات در ابتدای این امر سبب حصول رفاه در دراز مدت خواهد بود.تشكیل حكومت فدرال آمریكا در تاریخ شاهدی بر اثبات این مدعاست كه گر چه در ابتدا با آتش جنگ بر خاسته از تضاد منافع همراه بود، ولی در نهایت این آتش آن چنان ایالات مختلفه را با یكدیگر در قالب حكومت فدرال افراغ نمود كه پس از مدت كوتاهی نتایج مفیده آن شامل كلیه ایالات متحده گردید. پایان
نظر خود را بنویسید
خوب بود ایول بچه
مستانهارسال شده در : 1386/8/5
خوب بود ایول بچه ها