سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
در این مختصر با توجه به حدیثی از امام باقر مطالبی آمده است. در این حدیث ذکر شده که در آذربایجان حادثه ای رخ می دهد که هیچ حادثه ای با آن برابری نمی کند و بعد به آوردن کتابی جدید توسط آنحضرت تصریح شده که این واقعه بر عرب بسیار سخت است.
«فتوریسم و یا اعتقاد به دوره آخر الزمان و انتظار واپسین منجی و مصلح جهانی ریشه در تمام ادیان آسمانی دارد. این اعتقاد در میان همه فرقههای سه آیین بزرگ جهان : اسلام مسیحیت و یهود به عنوان یك اصل مسلم مورد پذیرش قرار گرفته است... هنگامل كه از ششمین امام به حق جعفر صادق در مورد آیه شریفه (الذین یومنون بالغیب) سوال شد فرمود : منظور حجت غائب میباشد و شاهد آن گفتار خداوند منان است كه میفرماید(فقل انما الغیب لله فانتظروا انی معكم من المنتظرین) بگو غیب از آن خداوند است پس در انتظار باشید كه من نیز همراه شما از منتظران هستم »
اهمیت این تفكر به حدی است كه كتب و رسالات بسیاری از سوی صاحبان عقاید و ادیان مختلف در این باب نوشته شده است و هر یك از جنبهای به بررسی این منجی و موعود بشریت پرداختهاند. در این میان باید به حق گفت كه مولفات عالم اسلام غلبه و رنگ خاصی داشته و از لحاظ كمی و موضوعی بسیار قابل توجه است. مبا حث متفاوتی و متنوعی وجود دارد كه هریك نیز اهمیت خاص خود را دارد بعنوان مثال بحث زمان و وقت ظهور و عدم تعیین وقت از جمله مباحث مهم این باب است. امكنه جغرافیایی كه از اهمیت خاصی برخوردارند و .... كه اگر به تفصیل ذكر شود مباحث فرعی ظهور خود یك كتاب خاص را طلب مینماید. در ادامه سعی بر این است كه علائم ظهور در ارتباط با كتاب و شرع به اختصار بررسی شود. البته شكی نیست كه این عنوان نیز ابعاد مختلفی داشته و بسیار وسیع است. انشاء الله توفیق پرادختن به جنبهای از این مسئله برای نگارنده ارزانی گردد. در ارتباط با این موضوع میتوان چند نكته خاص را در نظر آورده و با توجه به این نكات قدری در مسئله تدقیق نمود.
1.یكی از مسائل كلی این است كه بعث انبیاء و رسل و ارسال هادی به جهت هدایت نوع بشر كه در سنت الهی جاری گشته اموری است كه تنها خداوند از آن عالم است و نمیتوان به شرط و شروط خلق مقید نمود اگر چه بشارات و علائم به توسط رسولان الهی آمده ا ست اما بحث از فهم این علائم و مصادیق آن نیز باید مد نظر قرار گیرد (در نكته دوم به شرح بیشتر این مورد خواهیم پرداخت) اما اینكه چه كسی برسالت مبعوث گردد و یا به چه علائمی ظاهر شود معیارهای بشری حاكم نیست چه كه هیچیك از انبیاء و اولیاء حسب خواست و تمایلات خلق مبعوث نگشتند و همواره مورد ایراد و انكار خلق از این حیث قرار گرفتند. زیرا برای خلق مشكل بود كه باور كنند فردی كه نه قدرت ظاهری و ریاستی داشته و عاری از علوم متداوله زمان است (چنانچه انبیاء امی بودند) هم چنین ثروت و شهرتی ندارد بتواند مورد انتخاب خوبی برای بزرگترین مقام عالم چون رسالت باشد. چه اگر آنها منتخب خداوند باشند چرا «با آنها ملائكهای نیست » و یا چرا صاحب باغهای خرما و انگور نیستند و چرا كنوز آسمانی برآنها ارزانی نشده و امثال این مسائل كه بسیار مطرح میشد قران كریم به صراحت به این امر پرداخته و از زبان معرضان و منكران بیان میدارد كه اگر خداوند میخواست كسی را برگزیند افراد بزرگی كه از لحاظ علم و یا مال و مقام و منصب و شهرت برجسته بودند مناسبتر به جهت این مقام بودند اما پاسخ خداوند این است كه اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ از این رو تنها خواست خداوند مطرح است و اگر خصوصیاتی لازم باشد تنها خداوند از آن آگاه است و به فردی كه بخواهد عطا نماید. در تفسیر منیر ذیل این آیه آمده است كه خداوند قول منكران را در ترجیح افرادی چون ابوجهل بر پیامبر با این آیه پاسخ میفرماید كه رسالت فضلی از جانب خداست و كه بر هر كسی بخواهد ارزانی میدارد . نمیتوان به كسب و كوشش و نسبت خانوادگی و یا خصائص دنیوی كسب كرد و ... مختصر این است كه رفتار خلق با انبیاء و رسل در هر زمان نشانه واضحی است بر اینكه هیچگاه پیامبران مطابق خواست و میل و اهواء خلق ظاهر نشدند چنانچه بر این اصل قران كریم تاكید مینماید وَ لَقَدْ آتَینا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّینا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَینا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَریقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ « و همانا به موسى كتاب [تورات] را دادیم، و پس از او پیامبرانى را پشت سر هم فرستادیم، و عیسى پسر مریم را معجزههاى آشكار بخشیدیم، و او را با روح القدس تأیید كردیم پس چرا هر گاه پیامبرى چیزى را كه خوشایند شما نبود برایتان آورد، كبر ورزیدید؟ گروهى را دروغگو خواندید و گروهى را كشتید» از این رو اگر فرد مومن بخواهد معیار و میزان خود را مسائل عقلی و متداول و مشهور بین مردم قرار دهد هیچگاه به ایمان نرسد و همواره به انكار و اعتراض پردازد و نتیجه همان است كه رسولان الهی یا تكذیب میشدند و مورد بلا و اذیت قرار گرفته و و یا جام شهادت را مینوشیدند. عادات و انتظارات مردم همواره مطابق با اراده الهی نبوده بلكه غالبا در جهت عكس آن قرار میگرفته و افراد بسیاری بدینوسیله مورد امتحان و افتتان نیز قرار میگرفتهاند. ارتباط این موضوع كلی با بحث اصلی در این است كه انتظار منتظرین ظهور این است كه دین آنان ترویج وكتاب آنان عالمگیر ودین آنان ابدی شود چنانچه مومنین حضرت موسی به همین دلیل از قبول موعود خود محروم شدند و مسیحیان نیز به همین دلیل از قبول رسالت محمدی ممنوع گشتند. میتوان انتظار داشت كه این نوع تفكر خود یكی از دلایلی باشد كه دربین امت اسلام نیز بعنوان مانعی بر شناخت موعود عمل نموده و سبب امتحان گردد. بخصوص اینكه تمسك به خاتمیت و ابدیت اسلام بقدری مسلم فرض میگردد كه امكان هر نوع دعوی جدید و یا كتاب جدید را از افكار میرباید. دربین یهود نیز تمسك به اینكه قوم برگزیده خداوند تنها بنی اسرائیل بوده و امكان ندارد كه نعمت پیامبری و برگزیدگی از این قوم برداشته شود بر سید بطحا اعتراض نمودند و احتمال پیامبری او را نفی نمودند. به همین سبب بود كه اهل انجیل نیز با تمسك به اینكه «السماء و الارض تزولان و كلامی لایزول ابدا» تصور نمودند كه قبول رسالت حضرت محمد ص مغایر با این كلام بوده نفی این سلسله است. بنا بر این به جرات میتوان گفت كه به صرف افكار متداوله و اخبار مشهوره و بشارات وارده (گر چه مخالف این مسئله بصراحت در اخبار وارد شده است) با اطمینان معتقد شد كه موعود منتظر و مهدی منجی بشریت بتمامه مطابق همان تصورات جاریه ظاهر شده و تمام توقعات خلق را برآورده نماید و معرض و منكری نداشته باشد و یا معنای ابدیت و ترویج قران و اسلام همان مفهوم عادی و متداوال باشد. و یا اگر هر یك از این عادات و انتظارات برآورده نشد بتوان به صراحت بر ایذا و اذیت ویا انكار واعراض و اعتراض قیام نمود و حكم نفی و تكفیر بر آن راند. بلكه تدقیق در قصص انبیاء و ظهور رسولان الهی كه در قرا ن كریم نیز به تفصیل ذكر شده حاوی این حقیقت است كه مواجهه با این مسائل به سهولت و روشنی انجام پذیر نبوده و مواظبت و مراقبه و توجه تام و دقیقی را مطالبه مینماید. باید تفكر كرد كه به چه علت صاحب كتابی ابدی چون قران در ابتدای ظهور «مجنون» و آیات او «اساطیر الاولین» خوانده میشد و این مواجهه بقدری شدید و قوی بود كه در بسیاری از آیات قرانیه انعكاس آنرا به نوعی میتوان مشاهده نمود. اگر توجه شود مشاهده میگردد كه تمام این دلایل الان نیز به همان قوت موجود است و تمامی آن موانع حتی قوی تر مشهود. اما یك نكته قابل انكار و تردید نیست و آن همین تفكر است كه صرفا به این دلایل نمیتوان صاحب ادعایی را رد كرد (چنانچه متدینین قبل با چنین تفكری سبب محرومیت خود شدند) شرایط خود را بر اراده الهی مقدم دانست و یا استغفرالله خداوند را مقید نمود كه موعود ارسالی او باید با چنین و چنان صفاتی كه ما منتظریم ظاهر گردد و الا مقبول و موید نیست ( متاسفانه اكثر تالیفات در این مورد بشدت دارای چنین نگرشی بوده و با تمسك به كوچكترین جزئیات شخصیتی فرضی را در ذهن خواننده میسازند كه تخلف از آن بمنزله شك در قدرت الهی و یا حتی «بسته شدن دست خداوند» از هر گونه خواست وارادهای است) البته در اینجا دو راه بیش نیست یكی این است كه خداوند هر آنچه ذكر نموده و بشارت داده باید بدون ادنی تغییری انجام شود و حق تغییر و تبدیلی در آن ندارد و الا ما از قبول غیر از آن معذوریم. البته این نوع تفكر چه اذعان شود و یا انكار نتیجهاش همان است كه با تمسك به علائم و بشارات و نشانهها به انكار یك مدعی رسالت پراخته میشود.(در صورتی كه اخبار و آیات بوفور از «بدا» و تغییر در وعدههای الهی سخن میراند و حوادث مشابه آن در تاریخ دین موجود بوده و نتیجه عدم قبول آن تغییرات برای عبرت آیندگان ثبت شده است و نیز فهم بشارات و علائم آنچنان سهل و ساده نیست كه از عهده هر كسی برآید) راه دوم این است كه خداوند را قادر مطلق و عالم مطلق فرض نمود كه هیچ امری او را از ارادهاش باز نمیدارد. دراین صورت قصص انبیاء و اولیای الهی را میتوان مد نظر قرار داده و در آن به تحقیق پرداخت واز آن عبرت گرفت و فهم كلمات و بشارات او را باید با شرایطی كه فرموده منطبق دانست و حق بداو تغییر را به جهت او محفوظ نمود و به آیه «الله یعلم حیث یجعل رسالته » اذعان نموده و اخبار وارده در سختی و صعوبت و امتحانات وافتتاناتی كه حتی متخبین را از صراط می لغزاند قبول نمود و حق دانست. در این صورت علائم و اخبار سبب محرومیت و انكار و اعراض نخواهد بود. بلكه به معیارهای دیگری نیز باید تشبث جست و راه صحیح را با تمام صعوبت آن دریافت.
2.توجه به بشارات و علائم و نشانههایی كه در هر پیامبر به جهت پیامبر بعد از خود و یا منجی بعد از خود داده است اگر چه تنها راهنمایی است كه در دسترس خلق بوده و باید به آن توجه بسیاری مبذول دارند اما نكاتی مهم در این میان باید مد نظر قرار گیرد كه اولا چنانچه در بالا نیز ذكر آن رفت نباید براصولی مبتنی گردد كه منافات با اراده مطلقه الهیه و یا خواست او قرار گیرد و چنان گمان شود كه خداوند در ایجاد رسالت و یا هر آنچه كه بخواهد مقید به قیود بشری است و یا امثال آن كه در قران كریم نیز این امر در مورد یهود با عنوان بستگی دست خداوند تقبیح شده و سخت مورد اعتراض است بلكه خواست او مهم است وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ ینْفِقُ كَیفَ یشاء اینگونه تفكر سبب لعنت است و منشاء و علت آن هر چه باشد مخالف است با آیئن الهی و روح ادیان آسمانی ( و ارتباطی با هیچ دینی بطور خاص ندارد) است. ثانیا یك نشانه و یا علامت به تنهایی موید و روشن كننده نیست و نمیتواند به جهت داوری و قضاوت كافی باشد بلكه علائم و نشانهها و بشارات باید بطور كلی مورد نظر قرار گیرد. ثالثا در مورد كلمات الهی و بخصوص احادیث حاوی بشارات توجه به این نكته حائز اهمیت است كه از ظاهر كلمات نمیتوان به مفهوم و عمق آن به آسانی پی برد. زیرا ا ولا فهم كلمات الهی از عهده هر كسی بر نیامده و باید به دعا و تضرع و تقوی واستعداد و آمادگی قلبی تشبث جسته و در فهم كلمات و بشارات الهی از او و «راسخون در علم »او استمداد جست. توجه مختصری به تاریخ انبیاءگذشته روشن میسازد كه اگر تنها بشارات كفایت مینمود امت یهودیه از قبول منجی خود باز نمانده و بر قتلش فرمان نمیدادند و هم چنین اهل یهود و مسیح در قبول رسالت ختمی مرتبت به تردید و انكار مبتلا نمیشدند. این است كه كلمات الهی تنها به یك بعد و جنبه اختصاص نداشته و با عقول ضعیفه بشری نمیتوان بر تمام جلوههای آن آگاه شد. از سویی بصراحت ذكر شده كه كلام الهی ظاهری دارد و باطنی و باطن باطنی تا هفت بطن از این روست كه یكی از مشكلات عدیده مومنین در مواجهه با موعودشان همین مسئله است و نمیتوان اهل ادیان را در مواجهه با موعود آخرالزمان مستثنی از این اصل دانست چنانچه از اصل كلام آنان بر میآید «...این است که در همه اعهاد و اعصار این گونه اعتراضات و اختلافات در میان مردم بوده. و همیشه ایام مشغول به زخارف قول می شدند که فلان علامت ظاهر نشد و فلان برهان باهر نیامد. و این مرض ها ارض نمی شد مگر آنکه تمسّک به علمای عصر می جستند در تصدیق و تکذیب این جواهر مجرّده و هیاکل الهیه. و ایشان هم، نظر به استغراق در شئونات نفسیه و اشتغال به امورات دنیه فانیه، این شموس باقیه را مخالف علم و ادراک و معارض جهد و اجتهاد خود می دیدند و معانی کلمات الهیه و احادیث و اخبار حروفات احدیه را هم بر سبیل ظاهر به ادراک خود معنی و بیان می نمودند لهذا خود و جمیع ناس را از نیسان فضل و رحمت ایزدی مأیوس و مهجور نمودند با اینکه خود مذعن و مقرّند به حدیث مشهور که می فرماید: "حَدیثُنا صَعبٌ مُستَصْعَبٌ. " و در جای دیگر می فرماید: "إنَّ اَمْرَنا صَعْبٌ مُستَصْعَبٌ لا یحتَمِلُه إلّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ اَو نَبِی مُرسَلٌ اَو عَبدٌ امتَحَن اللّهُ قَلبَه للایمان." و مسلّم است نزد خود ایشان که هیچ یک از این ثلاثه در حقّ ایشان صادق نیست...» ثالثا مسئله امتحانات و افتتانات الهیه كه در آیات و احادیث و اخبار به تاكید آمده است و بخصوص در مورد امتحاناتی كه در ظهور واقع خواهد شد و حتی نقبای ارض نیز تحمل آنرا نخواهند نمود. چنانچه صریح است كه افراد بسیار معدودی از غربال امتحانات و فتن نجات مییابند ٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ وَیلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ نَفَرٌ یسِیرٌ قُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ یصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِیرٌ قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یمَحَّصُوا وَ یمَیزُوا وَ یغَرْبَلُوا وَ یسْتَخْرَجُ فِی الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِیرٌ . با در نظر گرفتن این موارد نیز میتوان نتیجه گرفت كه داوری در مورد ظهور جدید كه آیا به كتاب جدید و روش جدید ظاهر میشود و یا ترویج شریعت قبل مینماید قدری تامل و تفكر نیاز دارد و روشن است كه اگر قرار باشد با این علامات ظاهره موعودی ظاهر شده و تایید روش و سلوك ناس بنماید و ادنی تغییری در نگرش ناس نداشته باشد پس مسئله امتحانات و سختی ها و غربال ناس و تردید نقبا و صلحا چه معنایی خواهد داشت. پس باید قضیهای سختتر در كار باشد و آنچه پیش آید مردم را خلاف عادت و دین جلوه نماید چنانچه فرعونیان را شریعت موسی چنان مینمود كه گویا آمده تا آنان را از دین خارج نماید وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسى وَ لْیدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یبَدِّلَ دینَكُمْ أَوْ أَنْ یظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ با اینگونه نگرشها كه در دین وجود دارد نباید تعجب كرد كه یوم ظهور از جنبهای به یومی توصیف شود كه ناس به سوی امری ناگوار خوانده میشوند و البته چیزی ناگوارتر نیست از برای ناس جز اینكه به روشی كه سالهای متمادی و نسل در نسل به آن خو گرفته و آنرا تنها روش صحیح میدانند ضربهای وارد شده و یا روش جدیدی بخواهد جایگزین آن شود آنهم علیرغم میل و انتظار آنان. فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یوْمَ یدْعُ الدَّاعِ إِلى شَیءٍ نُكُرٍ
3.نكتهدیگر این است كه در اصطلاحات دینی و بخصوص روش قران كریم و در ادامه آن اقوال و تقاریر ائمه علیهم السلام هر گاه دقت شود به حقیقتی میتوان واصل شد كه در دو عبارت بكار میرود اما منافات و اختلافی بین آنها در باطن وجود ندارد. بلكه متناسب كلام و مقام هریك بكار میرود. نكته این است كه در قرآن كریم پرده از یكی از بزرگترین حقایق دینی برداشته میشود . این حقیقت در مورد وحدت انبیاء و دین الهی است. بصراحت ذكر شده كه دین الهی از قبل و بعد یكی است و دو روش الهی وجود ندارد زیرا در آن صورت وحدت معنایی نداشت. تمام انبیاء و رسل الهی از سوی پروردگاری واحد مبعوث و یك روش و حقیقت را ترویج نموده و مینمایند. قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَینا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِی مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ در اینجاست كه فرقی بین انبیای حق نیست و روش آنان یكی است و نام دین آنان نیست جز «اسلام» و خلق را وظیفهای نیست جز اینكه « مسلمان » باشند. مسلم است كه البته بین روش و شریعت حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و ... تفاوت ظاهری وجود داشته و آداب و روش و سلوك خاصی در هر یك واجب و برقرار میباشد. هر یك در زمان و مكان خاصی نشر یافته و بر اقوام و ملل خاصی عرضهشدهاند هر یك كتاب خود را برحق میداند و هر پیامبر نام خاصی دارد اما هر گاه تمام این تفاوتها در اصل و ذات نیست بلكه در عروض و فرعیات است و روش اصلی و هدف و رسالت تمام انبیاء معرفی مردم بسوی خداوند و پرستش او و تقوی و نكویی و ... میباشد و هیچیك روشی خلاف آنرا ارائه ننموده و هیچیك نیز جاودانی خود را گوشزد ننمودهاند بلكه خود را در این مقام تنها رسول و فرستاده و بشری معرفی نمودهو توجه خلق را بسوی خداوند عطف نمودهاند. قران كریم به تاكید در آیات بسیاری بر این حقیقت میپردازد. در این نگرش «نام احمد نام جمله انبیاست» و همه مروج شریعت اسلامند و جز اسلام هر كه پذیرد از او قابل قبول نیست زیرا سایر طرق در مقابل این طریق حقیقت و واحد موجود شده و با وحدت منافات دارند. وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ در اینجا قبل و بعد و سابق و لاحق راه ندارد و زمان و مكان دخیل نیست و قوم و قبیله جایی ندارد. بلكه مسئله در ورای تمام این محدودیتهای مادی بوده و ناظر به اصل است. در اینجاست كه اگر فردی در گذشته و یا آینده غیر از طریق مستقیم الهی یا اسلام را بیاورد باطل بوده و روش او متفرق است. بعبارتی در طریق الهی بدعت گذاشته شده و یا شقاق و اختلاف ایجاد گشتهاست. واضح است كه روش موعود منتظر نه تنها ادامه همین طریق بلكه حد اعلی و كامل كننده این روش شناخته و معرفی شده و در آن بجز نشر اسلام كامل و یا كمال اسلام راهی وجود ندارد و هر گاه قرار است كه روش آنحضرت ارواحنا له الفدا در تمامی جهان منتشر شده و اعناق خلق عالم بدان خاضع گردد در زمان كمال دین او اسلام است كه جهانگیر و عالمگیر شده است و الا اختلاف است نه وحدت و طرق متفاوته است نه روش واحده. نفس اختلاف نشان از این دارد كه از جانب خداوند ظاهر نشده بلكه از غیر خداست أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً كَثیراً . حقیقت همین است كه هیچیك از انبیاء و رسل الهی دین جدیدی نیاورده و شریعت و روش بدیعی را ایجاد ننمودهاند بلكه یك منهاج و روش و دین و شریعت بیش نیست كه در هر زمان ترویج و تقویت و ادامه مییابد. در بسیاری ازآیات و احادیث این امرمورد توجه بودهاست از این رو امری تجدید نمیگردد بلكه ترویج میشود و دینی جدید نمیآید بلكه اسلام كمال مییابد. این تفكر بواسطه نوع نگرشی كه بر دین الهی بعنوان حقیقت روحانی از سوی خداوند تعالی در نظر گرفته شود حاكم است. اما در كنار این تفكر در برخی مواضع به امور از بعد عالم امكان نگریسته شده و مسئله زمان و مكان ونام و نشان دخیل میگردد در اینجاست كه رسل الهی نیز مختلفند نام یكی موسی است و بر قوم بنی اسرائیل نازل شده و صاحب تورات است و هكذا این نامها بیش از حافظه مكتوب بشری است. از این جنبه است كه تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَینا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ ...این است كه فضیلت مییابند برخی بر دیگران و هر یك موهبتی خاص از جانب پروردگارشان مییابند وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً این دو موضوع سبب اختلاف نیست و منافاتی با وحدت نداشته و ندارد. بلكه هر یك از جنبه خاصی مطرح است. این است اگر موعود كلی ادیان الهی كه در تمام شرایع قبلیه بدو بشارت داده و هر یك منتظرند كه دین خاص آنان ترویج گشته و موعود از گروه آنان و متدین به روش آنان باشد هر گاه ظاهر شود بحقیقت چون تمام روشها واحد و دینهای آنان دین واحد است ( كه اگر اختلافی حاصل شده به جهت زمان و فراموشی و ...مسائل عارضه است نه اختلاف ذاتی ) مربوط به تمامی آنان بوده و اگر روشی معرفی نماید در حقیقت ترویج روش آنها خواهد بود. در حقیقت نقطه آشتی و عطف تمام اختلافات قبلیه خواهد بود. اما این مسئله منافاتی نخواهد داشت كه او قادر بر ایجاد شریعت خاص و نزول كتاب خاص و ... نباشد بالعكس در این جهان راهی نیست جز اینكه اگر قرار باشد شریعت موسوی كمال و ادامه یابد به شریعت عیسوی ملحق شده و كمال خود را در این مسیر ادامه دهد و شریعت عیسوی را ادامه مسیر كمال و ترویج و تاثیر جز با پیوستن به شریعت محمدی میسر و متصور نیست و الی ما شاءالله این روش ادامه مییابد نه خالقیت خداوند را انتهایی است و نه نیاز بشر به هدایت حق را حدی . پس این روش نیز باید استمرار و ادامه یابد تا انسان از فیض فیاض حقیقی بهره ونصیب برد. چنانچه به این حقیقت نیز در آیات و اخبار اشاره شده كه ظهور منجی بشریت با ظهور حضرت عیسی و حضرت محمد مقایسه شده و شباهت روش او بدانان موكد گشته است.
4.آخرین نكته را به برخی احادیث و اخبار مزین میداریم كه شاهدی است بر استمرار سنت الهی و تاكیدی است بر اینكه سنت الهی را تبدیلی نیست. سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً در خبری از امام باقر علیه الاف التحیه و الثنا به آذربایجان اشاره مینمایند كه در آنجا امری مهم رخ میدهد آنچه در این خبر مورد تاكید این مقال است قسمتی است كه بعد از ذكر خصوصیات ظهور به بیعت خلق با آنحضرت بر كتابی جدید صراحت دارد و نیز شدت این امر بر اعراب. أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید قال حدثنا أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی قال حدثنا إسماعیل بن مهران قال حدثنا الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع أنه قال إذا صعد العباسی أعواد منبر مروان أدرج ملك بنی العباس و قال ع قال لی أبی یعنی الباقر ع لا بد لنا من آذربیجان لا یقوم لها شیء فإذا كان ذلك فكونوا أحلاس بیوتكم و ألبدوا ما ألبدنا فإذا تحرك متحركنا فاسعوا إلیه و لو حبوا و الله لكأنی أنظر إلیه بین الركن و المقام یبایع الناس على كتاب جدید على العرب شدید قال و ویل للعرب من شر قد اقترب . شدت امر بر اعراب از این است كه فضل ظهور از آنان اخذ شده و از خاندان عجم طلوع نمود شدت دیگر بر این است كه كتاب جدید خلاف عادت مالوفه و انتظار آنان از ظهور بعد است. اما چنانچه ذكر شد این جدید بودن نظر بر مسائل امكانی و جاریه زمانی ذكر شده و الا روش انبیاء و رسل الهی واحد بوده و منافاتی با اخباری كه دال بر جهانگیر شدن اسلام و غلبه دین الهی میباشد نداشته و درست در راستای همین هدف است. در خبری دیگر آمده است كه الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ فَقَالَ كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى یجِیءَ صَاحِبُ السَّیفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّیفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَیرِ الَّذِی كَانَ در این بیان نیز بصراحت ذكر شده كه صاحب امر هر گاه ظاهر گردد به امری قیام مینماید غیر از آنچه كه هست و به بیانی دیگر آنچه ائمه الهی علیهم السلام به آن امر مینمایند با آنچه صاحب سیف بدان قیام مینماید در یك حقیقت و روش است زیرا تماما قائمین به امر الهی بوده واز سوی او قیام نمودهاند اما امتیاز آن ائمه هدی ع و صاحب سیف این است كه او به امر جدیدی قیام و اقدام مینماید و چیزی را میآورد كه قبلا نبوده است. بدیهی است كه آنچه صاحب سیف میآؤرد همان شریعت و كتاب و امری است كه هدف اصلی مبعوثین الهی است در وهله اول و باید غیر از قبل باشد. در اخبار دیگر بصراحت ذكر این مسئله میگردد كه آنحضرت به مانند قران آثاری دارد و قران كریم از آنجا كه كتابی مستقل و كامل و (گر چه تصدیق كتب قبل است و وحدتی با آنها دارد ) است آنچه كه شبیه قران است باید تماما اختصاصات آنرا داشته باشد یعنی به آیات احتجاج نماید و تحدی به آیهای نماید و عجز خلق را در اتیان به مثل آشكار سازد و حاوی حقایق الهی به جهت هدایت خلق باشد و ...اِنَّ فِی قائمنا اَربَعَ عَلاماتٍ مِنْ اَرْبَعَهِ نَبِی مُوسیٰ وَ عِیسیٰ وَ یوسُفَ وَ مُحَمَّدَ. اَمّا الْعَلاٰمَهُ مِنْ مُوسیٰ الْخَوْفُ وَ الانْتِظٰارُ وَ اَمّا الْعَلامَهُ مِنْ عِیسیٰ مٰا قالُوْا فِی حَقِّهِ وَ اَمّا الْعَلامَهُ مِنْ یوسُفُ السِّجْنُ وَ التَّقِیه وَ الْعَلامَهُ مِنْ مُحَمَّدٍ یظْهَرُ بِاثاٰارِ مِثْلِ الْقُرْانِ و این قران نیز به مانند اسلام جدید و نو خواهد بود چنانچه در خبر دیگری از سیره و روش آنحضرت سوال شده فرمودهاند كه آنحضرت نیز مانند رسول الله ص كه با انهدام جاهلیت اسلام و روشی جدید بنا نهاد آنچه قبل از اوست (روش متداولی كه بین ناس با ظهور حضرت محمد جاری و ساری گشته و به مرور از حق دور و دچار فراموشی گشته) منهدم ساخته و اسلام را به روشی جدید عرضه مینماید ....ابا عبدالله ع قال سالته عن سیره المهدی كیف سیرته قال یصنع ما صنع رسول الله ص یهدم ما كان قبله كما هدم رسول الله ص امر الجاهلیه و یستانف الاسلام جدیدا در بیانی دیگر از حضرت علی علیه السلام تاكید گشته كه هر گاه اسلام غریب گردد و غریب بودن اسلام نمیتواند معنایی جز آنچه اكنون بر سر آن آمده داشته باشد كه نیازی به توصیف آن نبوده ودوری آن را از اساس بوضوح میتوان مشاهده نمود تا جایی كه دینداری نیست الا اینكه در كوشش و یا حد اقل در آرزوی رسیدن به «اسلام ناب محمدی» در تلاش است و كوشش او به نتیجه ای كه دلخواه است نمیرسد پس در این زمان قائم ارواحنا له الفدا ظهور مینماید واو مانند پیامبران است یعنی كتاب و روش و دین جدیدی خواهد داشت و الا شباهتی به پیامبران نمییافت. در توصیف او میفرماید ... زره حكمت را پوشیده و آرایش را كه عبارت است از توجه و شناختن و فارغ ساختن خود (از علاقه به دنیا) فرا گرفته است – پس حكمت نزد آن حضرت گمشدهای است كه آن را جسته و نیازی است كه آن را طلبیده است پس آن بزرگورا غریب است هر گاه اسلام غریب گردد (مانند شتر خسته) دم بر زمین نهد و گردن بچسباند و بر نخیزد او جانشینی از جانشینهای پیغمبران خدا میباشد
نظر خود را بنویسید
شکیبای عزیزمطالبی که در این
فردوس دوست محمدیارسال شده در : 1388/5/8
شکیبای عزیز
مطالبی که در این مقاله آمده اگرچه به نظر شما دارای وضوح و زیبائی است اما واقعاً این گونه نیست و بنده با احترام به تلاش نویسنده محترم به وضوح ادعا میکنم که این نوشته اصلاً ارزش علمی ندارد سر فرصت جوابیه مفصلی به آن خواهم داد فعلاً مسافرم و وقت زیادی ندارم
عجيب است كه با وج
شكيباارسال شده در : 1386/2/26
عجيب است كه با وجود وضوح مطالبي كه شما به زيبايي به بعضي از آنها اشاره فرموديد، باز هم افراد پي به حقيقت نميبرند. اميدوارم هم ميهنان عزيز ما چشم و گوش خود را باز كنند و فكر خود را به كار گيرند، نه اينكه هرچه پدر و مادر و پيشوايان ديني و ديگران گفتند چشم و گوش بسته بپذيرند.