سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
بشارات راجع به اسم مبارک حضرت اعلی
ارواحنا فداه
بطوریکه قارئین محترم از قرائت مطالب گذشته دریافته اند حضرت باب که مظهر ظهور بنیامین است اسم مبارکشان سید علی محمد فرزند آقا سید محمد رضا تاجر معروف شیرازی بودند و بعد از اظهار امر به نامهای باب، نقطه اولی، رب اعلی و حضرت اعلی معروف شدند.
اکنون با توجه به بشارات و مواعید مندرجه در دفاتر و کلامها خواهیم دید که ظهور بنیامین که مورد انتظار جامعه اهل حق است همان ظهور حضرت باب است که به کرات در دفتر و کلام اشاره به این نام شده و به کلمه قاپی که ترجمه باب و نقطه که اشاره به نقطه اولی است مذکور گشته برای مزید اطلاع و اثبات ادعای فوق به طور اختصار شواهدی ذکر میشود و ضمنا متذکر میشود چون ممکن است ذکر لغت قاپی حمل بر معنی لغوی آن شود نه اشاره به مفهوم خاص لذا ناچار برای رفع شبهه و جلوگیری از هرگونه تأویل و تفسیر شواهدی ذکر خواهد شد که بطور صریح و واضح از لغت قاپی استنباط معنی و مفهوم خاص شود. فی المثل در دفتر حضرت کریم مرقوم است:
خـبـر نـقـاپــی خـبـردار مــنــم نی سر وقت حونی دو سردار منم
معنی ظاهر اینست که میفرمایند از قاپی (در) من با خبر هستم، ملاحظه کنید اگر منظور لغوی در باشد یقین است هیچ مفهومی از کلام فوق استنباط نمیشود و حال آنکه از کلام فوق منظور اینست که میفرمایند من از باب که مظهر ظهور الهی و ذات بنیامین است خبردار میباشم و در این موقع از شهادت و ریختن خون دو سردار الهی که اشاره به شهادت حضرت اعلی و حضرت انیس است [1] من با اطلاع هستم.
حضرت لاچین علیه السلام میفرمایند:
یـــــــاران بــــیـــــن جــــــم یاران گشت ند ور قاپی بین جم
در این کلام غیر از آنکه قبول کنیم که قاپی منظور شخص حضرت باب است هیچ تأویل و تفسیر دیگری نمیتوان کرد. میفرماید یاران جمع شدند و یاران کلیه در اطراف امر باب مجتمع شده و به خلعت ایمان و طراز ایقان مفتخر شدند.
در دفتر حضرت مراد ثبت است:
قــــــــــــال قــــــاپــــیـــــن قـــــرن قــبــالــه قـال قـاپـیـن
قال قاپی بر حسب ظاهر مفهومی ندارد ولکن با توجه به واقیعت مطلب خواهیم دید که میفرمایند ندای امر باب است و زمان و موقع مقرره و ثبت شده برای ظهور و بروز است و این اظهار امر باب است که از قبل وعده داده شده و سندی است قطعی و قباله ایست محکم.
در دفتر حضرت حسینعلی اعلی الله مقامه ثبت است:
نـه حـجـره آفـتاب کـارخانـه زریـن قاو گفت نقاپی ذره بنیامین
در این کلام تصریح میفرمایند که از مکان شمس حقیقت و کارخانه زرین الهی کـه منظور طلعت جمال حضرت بهاءالله است ندای ظهور و بشارت روز موعود در باب ظاهرگردیدکه او ذات و ذره بنیامین است. در دفتر حضرت نوروز در یک بند این کلام دلپذیر ثبت است:
جم بین جماعت یازده و چهار و چل لوان او پیش و از یاربرزه مل
اقـتــضــا و عــزم پـادشـاه بــو سـوار اذان جـارچـی بـلـیل آشکار
مـخـیـز و هــیــهـات نــه قــاپـی اول بنیشوت او شون نـیـشانـه ازل
میفرمایند یاران و جماعت یازده امام و چهار ملک مقرب و چهل تن مردان حق جمع شدند که بروند استقبال شاه بلند پایه و بلند مرتبه (منظور شاه خاونکارـ حضرت بهاءالله) تا بفهمند که چه وقت اقتضا به ظهور خواهد شد و بانگ مبشر و ندای جارچی ظهور آشکار خواهد شد دریافتند که اول ندای امر از باب خواهد بود و بعد از او شاه ازلی بر مسند ظهور قرار خواهد گرفت. حال صاحبان عقول سلیمه در این قول و گفته حضرت نوروز تعمق نمایند که تا چه اندازه آشکار و عیان یاران را به سوی حق و حقیقت رهبری نموده ولکن ابناء ناس بر اثر عدم توجه و عرفان از درک مطالب عاجز مانده و علوم و دانش ظاهره را مقیاس معرفت حق قرار داده و خواسته اند با علم خود ذات حق را سنجش کنند و با ادراکات و استنباطات خود و آنچه را خود از دفاتر و کلام تأویل و تفسیر نموده اند امر الهی را دریابند و حال آنکه نفهمیده اند علم و دانش ما بقدری محدود و ناچیز است که به هیچ وجه نمیتواند روشنی راه واقع شود. و برای دریافتن حق و سیر در جاده حقیقت قلب پاک لازم است نه علم ظاهر.
کلام ذیل که میفرمایند:
هـر چـه درسـم ونـد و امـر و فـرمـان هـیچ حاصل نوی الله و سبحـان
مـسـتـوفـی مـفـلـس اسـم اعـظـمــن علم عالمان گشت کسر و کمن
چقدر از مردمان از وزیر و فقیر، عالی و دانی و عالم و جاهل آرزوی رسیدن به اسم اعظم الهی که در دون حضرت بهاءالله ظاهر شده داشته و دارند ولکن خواسته اند ذات ظهور را از طریق علوم ظاهره خود بشناسند و حال آنکه علم علماء و دانشمندان برای فوز به این مقام بسیار کوتاه و ناقص است. معانی کلام را نفهمیده و از تأویل و تفسیر آن عاجز و ناتوانند. کلام الهی را جز ذات الهی کسی تأویل نتواند و مفهوم دفتر و کلام را جز صاحب دفتر و کلام کسی نشناسد. این شأن مظهر ظهور است که وقتی ظاهر شد معانی کلمات کتاب را روشن نماید و تفسیر و تأویل واقعی آنها را بیان فرماید چنانکه در این ظهور اعظم بر حسب مشیت و اراده الهی آنچه از رموز و اسرار مگو بود آشکار و عیان گردید.
قـــــــــلــــــب قــــلابـــان بـایـد پـاکـتـا و بـو قلب قلابان
آمــاوه مـعـلـم تـازه حسابان یـاران رهبر مـعـنـی کــتــابــان
پس این معلم تازه است که آمده و یاران را به معانی کتاب و دفتر و کلام رهبری میفرمایند. کلام او مفتاح ابواب اسرار و بیان او کاشف رموز زبور است، هر کس در این مکتب الهی کسب علم نماید و از این بحر معانی قطره نوشد به رموز و اسرار مگو اطلاع حاصل نماید.
هر کس منوشو قطره نَو زمزم ماورو نیشان خواجام دمای دم
هر کس نوردن قطره نو زمزم نـوروز نـه مـهرش نمبو محرم
باری در دنباله مطلب گذشته معروض میشود در دفتر غلام مسطور است:
سنه بــی حساب هزار و هندم طـلای تـولا دام و یــم تـندم
نـعـرتـه عـلی و قـرص قـاپــن فـتـور جـسـد ظـهـور ذاتــن
میفرمایند سنه ظهور فرا رسید و تاریخ هزار و اند آشکار شد تولا و توکل بر ذات اوست، ندای علی در ذات باب است، جسم ظاهری و هیکل عنصری نباید حجاب عرفان و سد راه معرفت واقع شود. این ظهور ظهور ذات است. حضرت کریم در دفتر خود میفرمایند:
کریم سُم کوی داو داو دینـن خـروش قـاپـی یـار رنـگینن
میفرماید کریم در پی هیاهوی ظهور و وصول به امر الهی و شریعت ربانی است و سوار بر مرکب طلب است، این ندای باب یار بی همتا و محبوب زیبا است.
در دفتر حضرت جوزه مذکور است:
قـجـر حـونـیـان نـقـطه دیاری خواجام ما وران یاران ویاری
میفرماید قاجاریه برای نابود کردن و خاموش کردن امر الهی قیام نمودند ولی در خون خود غلطیدند و به درکات راجع شدند، آنها میخواستند مظهر امر الهی را از بین ببرند و حال آنکه نقطه (نقطه اولی ـ حضرت باب) مظهر ذات بنیامین به علو مقام و جاه آشکار و نمایان است، خواجام که شاه ظهور (حضرت بهاءالله) است مردان را برای اعلای امر الهی و ارتفاع ندای ربانی به همکاری طلبیدند. [2]
باری همانطور که در قبل ذکر شد اگر بخواهیم تمام کلامهایی که در این باره شاهد مدعاست ذکر نماییم این جزوه مختصر گنجایش ذکر آنها را ندارد. طالبان حقیقت اگر بخواهند بیشتر به اشارات و مواعید دفتر و کلام آگاهی پیدا کنند لازمست به خود دفتر مراجعه نموده و به دقت مطالعه نمایند تا اسرار الهی را از مخزن معانی بیرون آرند و دریابند که مژده های ظهور از قبل به نهایت وفور در دفتر و زبور ثبت است. ولکن اگر تا بحال معانی آن مکتوم بوده علت آنست که کلید اسرار و رموز کتب در ید مظهر ظهور است، هر وقت صاحب ظهور در دنیا ظاهر شود اسرار و رموز زبور آشکار خواهد شد و سر مگو بر ملا خواهد گردید و معانی کلام و دفتر آشکار و عیان خواهد شد.
سر مـخفیات پرده اسراری حقه معجونات شفای بیماری
بـقـیـه باقی سوره سر ومور نونده عـالـم تـا وقت ظهورن
در خاتمه این مقال تذکار این مطلب لازم است که بعضی از دوستان عزیز یارستان کلمه قاپی را که در دفتر و کلام مذکور گشته قاپی دالهو انگاشته و چون معتقدند که باید ظهور در دالاهو واقع شود لذا هر جا به کلمه قاپی برخورد نموده اند حمل بر قاپی دالاهو کرده اند، البته صحیح است که باید ظهور در دالاهو واقع شود چنانکه شد و در دفتر نیز به کرات اشاره به این مطلب شده ولی باید دانست جمیع این بشارات حصر در قاپی دالاهو نیست و همانطور که در شواهد قبل ذکر شد از کلمه قاپی استفاده معنی دیگری میشود و آن اشاره به نام مبارک حضرت اعلی است، فی المثل در کلام (قاوگفت نقاپی ذره بنیامین) اگر قاپی را به مفهوم قاپی دالاهو بدانیم اینطور معنی میشود که اول ندا از قاپی دالهو که ذات بنیامین است بلند میشود، بدیهی است قاپی دالاهو ذات نمیتواند باشد. بلکه مکانی است که وعده ظهور در آنجا داده شده و به علاوه طبق دفتر و کلام ظهور شاه خاونکار از دالاهو است نه ظهور بنیامین، یا در کلام حضرت نوروز که میفرماید: « مخیز و هیهات نه قاپی اول منیشوت اوشون نیشانه ازل » اگر قاپی را قاپی دالاهو بدانیم مفهوم کلام فوق اینست که اول ندا و خروش و هیهات از دالاهو بلند میشود، بعد از ذات حق. و حال آنکه تصور اینکه کوهی به خروش آید و صخره به صدا آید صحیح به نظر نمی آید و یا در این کلام که میفرماید: «یاران گشت ند ور قاپی بین جم » واقیعت تاریخی نداشته و جایی ذکر آنکه یاران در گرد کوه دالاهو جمع شده اند در نزد یارستان به نظر نمی آید.
و اما اینکه باید ظهور در دالاهو واقع شود این بشارت صحیح است و همانطور که در دفاتر و کلام مذکور است ندای ظهور شاه خاونکار و اظهار امر حضرت صاحبکار از دالاهو باید باشد و این امر به حقیقت پیوست و کیفیت آن چنان است که حضرت بهاءالله جل اسمه الاعلی خاونکار و صاحبکار موقعی که در سلیمانیه [3] تشریف داشتند به همان مکان دالاهو تشریف برده و در آنجا در مقام حضرت بابا یادگار درویش صد قعلی را که یکی از دراویش اهل حق بوده و در قاپی دالاهو به انتظار زیارت مولای حنون سکونت نموده بودند ملاقات میفرمایند، در حالیکه درویش مشغول طبخ غذا بوده اند حضرت بهاءالله میفرمایند: «درویش به چه کار مشغولی؟» عرض مینماید: «به حق مشغولم.» مجددا میفرمایند: «چه میپزی و چه میخوری؟» عرض مینماید: «حق میپزم و حق میخورم.» لسان عظمت به این ندای مهیمن ناطق شده میفرمایند: « منم حق .» درویش بر اقدام مبارک میافتد و ایمان میاورد و بقیه عمر در خدمت به آستان مبارک قائم بودند و جزء احباء و یاران مجاور قرار گرفتند و مشمول عنایات لاریبیه جمال قدم واقع شدند بطوریکه عید لیلةالقدس که یکی از اعیاد اهل بهاست به افتخار این مرد راه حق و حقیقت تعیین و تبیین گردید. [4]
17. واقعه تبریز و شهادت حضرت اعلی و انیس در کتب تاریخ مشروحا مرقوم است.
18 . به تاریخ امر بهائی و نهضت بابیه و سرپرستی حضرت بهأالله با بیان مراجعه شود.
19 . کوههای سلیمانیه همان رشته کوههای دالاهو و بالا نبواست که در خاک ایران به همین نام معروف است.
20 . نقل از کتاب درج لئالی تألیف، جناب اشراق خاوری.
نظر خود را بنویسید