×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

معرفی امر و استدلالیه برای اهل حق - قسمت آخر
1386/03/01

بقیه بشارات راجع به امر مبارک
و اما بشارات مسطوره در دفتر و کلام به نام بهاء که معنی فارسی آن نور است خیلی زیاد و برای مزید اطلاع یاران مختصری در این باب مذکور میشود. در دفتر حضرت فارغ مرقوم است:
نــور آشــکار بـی و یـانـه میران شون بر مزا نو صاحب تدبیران
میفرمایند بهاء اشکار شد در خاندان امیران [1] و کسی به این نشانه و ظهور پی میبرد که صاحب تدبیر باشد و باز در جای دیگر به این کلام ناطق:
فــارغ زنــدگـیـت و نــور یـاره [2] مـزگـان مـزگـانن یارت دیاره
میفرمایند فارغ زندگی حقیقی و سعادت معنوی تو از بهاءالله است، مژده باد که پروردگار تو پیدا و آشکار است. و باز میفرمایند:
دل و مــیــل نـور قـطـع ایـمانــه پـــوسـه دیـارن آخـر زمـانـــه
میفرمایند دل بدین علت در هوای دوستی و محبت بهاء است و متمایل به قطع و نسخ ایمان و آیین گذشته است که آخر دنیاست و پایان وعده ها و انتظارها میباشد.در دفتر تیمور شهید اعلی الله مقامه ثبت است:
شـمـه سـرکـشـن مصاف صورن آیـه مـحـشـرن دیـوان نــورن
میفرمایند روز شنبه خلاف آنکه تصور میرود روز استراحت و آرامش است، روزی است پر جوش و خروش و سرکش زیرا موقع دمیدن در صور است و نموداری است از محشر و روزی است که دیوان بهاء برپا میشود. [3]
نقل از دفتر حضرت لاچین:
دلــــــــــــــــــه دیـــــــــــوان لـقـا نَـه پـرده بـاطـن دادیوان
پـرده سِــرّ دری نــور نــویـــران نـعرته کیشا هفت اقلیم شیوان
میفرمایند ای دل دیوان الهی بر پا شد و ذات حق پرده از وجه باطن بر انداخت و دیوان خود برپا نمود، پرده اسرار درید و سِرّ مگو آشکار نمود، ذات بهاءالابهی نعره کشید و ندای ظهور بلند نمود و هفت اقلیم را تکان داد.
پیشگوییهای دفتر و کلام
در خاتمه مختصری از پیشگوییهای دفتر و کلام که تاریخچه پیدایش دیانت مقدس بهایی و وقایع دوران طلوع طلعت ربانی را در بر دارد مذکور میشود تا خوانندگان گرامی دریابند که بزرگان یارستان که دارای ضمیر پاک و باطن تابناک بوده اند چگونه حقایق ظهور را کما هو حقه دریافته و به منظور هدایت و راهنمایی پیروان در دفتر و کلام خود مسطور داشته اند که شاید یاران به سرمنزل ایقان و ایمان راه یابند و در زمره پیروان آیین یزدان درآیند. امید است که آمال و آرزوی این پیشوایان بر اثر عدم توجه و بی قیدی یارستان بر باد نرفته و حاصل این مکاشفات و نتیجه این الهامات و ثمره فاش نمودن این اسرار از میان نرود و شواهد و دلایلی که در این مختصر جمع آوری شده چراغ راه هدایت و روشنی طریق معرفت پیروان و دوستان آیین حضرت سلطان قرار گیرد.
حضرت سید علی محمد ملقب به القاب باب و نقطه اولی مظهر بنیامین بودند که مهدی آخر زمان و قائم موعود و مبشر ظهور شاه خاونکار میباشند. از کلام حاج نعمت الله که بر بیرقی نوشته اند که موجود است:
دوران بی و دور شای صاحب زمان طلوع کرد چیو خورنه جامه جهان
ترجمه: دور شد دوره صاحب زمان و طلوع نمود چون آفتاب در جهان.
دفتر حضرت حسینعلی:
نـه حـجـره آفـتـاب کـارخانه زرین قـاو گـفـت نـقـاپــی ذره بـنـیامین
ترجمه: از مکان آفتاب حق و حقیقت و کارخانه زرین ربوبیت ندای ظهور در باب افتاد که ذات بنیامین است.
دفتر حضرت مراد:
قــــــــــــــــــــال قــــــــاپــیـــن قـــــرن قــبــالــه قــال قــاپــیــن
ترجمه: ندای حضرت باب است و زمان اظهار امر باب.
دفتر حضرت تیمور:
خـــالی نـه بـروی پـیـشـانـی گــایـه نـویـسـان بـمـانـو پـی وقـت وایـه
هـــر کــس بــزانــو اخــال گـایـــه بـی شـک بـی گمان جنت ماوایه
نقطه ای بر مدار استقرار زمین و ثقل کاینات قرار گرفته و نوشته شده که این نقطه بماند برای وقت وعده هر کس بشناسد که این نقطه کدام است، بدون شک مکان او بهشت و ماءوای او جنت است.
حضرت اعلی از سادات جلیل القدر و معروف و مشهور بودند و با آنکه احترام سادات در همه جه واجب است معذالک از آنجا که حضرتشان به کلمه حق ناطق بودند و مردم اصولا با حق مخالفند لذا جملگی مردمان از هر گروه و دسته به مخالفت با ایشان برخاستند.
دفتر حضرت تیمور:
ســبــز پـــــــــوش مـــپـــوشــــــو سـبـز پـوشـم خـلات باقی مپوشو
یـک جـرعـه نـه عـطر کـوثر منوشو سـراسـر جـهـان ونـش مـخروشو
ترجمه: سید جلیل القدر جامه ظهور باقی پوشیده و یک جرعه از کوثر الهی نوشید و جهان با او به مخالفت قیام نمود و بر او خروشید.
حضرت اعلی در شیراز متولد شدند و ندای امر را از شیراز بلند فرمودند. حضرت ذوالفقار:
شـیـراز بـیـوت کـارخـانـه فـرنـــگ پری امتحان یک رنگ و دورنگ
ترجمه: شیراز مثل کارگاه فرنگ زیبا میشود و متاع الهی و کالای تازه ربانی عرضه مینماید. برای امتحان و تمیز یک رنگ از دورنگ.
شیراز نسبت به مکان ظهورات قبل جانب مشرق است و این خبر که ظهور باید از جانب مشرق انجام گردد در تمام کتب آسمانی و احادیث و اخبار و همچنین دفاتر و کلام ثبت است. حضرت لاچین میفرمایند:
ورهـــــــــلـــات یــــــــــــــــــاوا یـاورم نـه سـمـت ورهـلات یــاوا
وعـــده ظــهــورن شــفــق شـکــاوا پــرده نــروی عــیـن نـابـیـنا ساوا
ترجمه: از مشرق ظهور میشود و مولای من از جانب مشرق اظهار امر میفرمایند، وعده ظهور است افق شریعت شکافته شد و پرده از چشمهای نابینا و کوران باطن برداشته شد.
دفتر حضرت رستم:
آخـیـز کـرد نـسمت مـشرق زمـیـنی سـوار بـی و رخـش یـار رنـگیـنی
طـلـب کـرد یـاران نــســرای چـمن شـاد بـیـن و جـمـال دودانـه یـمن
ترجمه: قیام نمود از جانب مشرق زمین و سوار شد بر مرکب امر الهی، محبوب عزیز دعوت نمود دوستان را به گلستان الهی و شاد شدند پیروان از عرفان به جمال دودانه گوهر یمنی.
منظور دو مظهر ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله است. حضرت اعلی دارای اندامی متوسط و صورتی گندم گون و ابروانی پیوسته و خالی بر گونه بوده اند و در احادیث ذکر مشخصات ظاهری ایشان آنطور که بوده اند ثبت شده و در دفاتر و کلام نیز مذکور گشته است. دفتر جناب عباس:
سـبـزه صـورتـی نـه شار آفـتـاو نــقــش ح و سین بـر کِرد نـه کتـاو
کـلـیـد دانـه قـلـف طـلـسم دنیا خـیـزا بـانـگ بـرز سمطـوری ژنـیـا
ترجمه: سبزه صورتی از مشرق ظاهر خواهد شد و نقش حسین را در کتاب آشکار کرد و ظهور حسینی را بشارت فرمود، قفل اسرار گشود و اسرار مگو را فاش نمود، صدای صور بلند شد، نفحه الهی دمیده گردید.
در بدو اظهار امر هجده نفر طالبان حقیقت به آن بزرگوار ایمان آوردند که با خود حضرت اعلی مجموعا 19 نفر میشوند که به حروف حی معروف شدند که به امر حضرت باب مأمور به تبلیغ و اعلان امر در بین مردمان شدند.
دفتر حضرت تیمور:
دل دریای هژمت مغلطه مـغرور فرمان دار سه شش ذات و یک نـور
ترجمه: دل دریای حشمت و جلال است، فرمان دار و سپهسالار 18 نفر هستند که با خود ذات مظهر ظهور از یک نور میباشند.
دفتر حضرت حیدر:
روزنـامـه باقـی مـیرزای دفتردار حـوالـه بـروز دو شش سـه و چـهار
ترجمه: دفتر باقی و امر الهی و کلام صاحب دفتر برای بروز و اظهار و ترویج و تبشیر بین مردم به 19 نفر امر شد و حواله گردید.
اظهار امر حضرت اعلی در سال 1260 هجری قمری واقع شد. حضرت نوروز:
سـر دام نـه سـجـود اشـاره ولــو فـرما سه وعده صد و بیست بی شو
ترجمه: سجده بردم و عرض کردم چه وقت است، وقت ظهور فرمود سه وعده و هر وعده با صد و بیست بدون شب ، هر وعده بطوریکه در تمام کتب آسمانی مذکور است عبارتست از یکسال که 360 روز است. و صد و بیست بدون شب 60 خواهد شد که مجموعا 60 + 360 مساویست با 420 و بعد میفرمایند سه مرتبه وعده، چنین وعده یعنی سه مرتبه 420 که خواهد شد 1260 و این سال اظهار امر حضرت اعلی است و اما ممکن است اینطور نیز ترجمه کرد که وعده ظهور صد و بیست بدون شب است که خواهد شد 60 و منظور سال 60 است چون حضرت نوروز این وعده را در سالهای قبل از 1260 فرموده اند و منظور از این بشارت سال 1260 خواهد بود.
پس از آنکه ندای امر بلند شد و عده ای در اطراف و اکناف ایمان آوردند مخالفت عموم به شدیدترین وجه شروع شد و بر حسب امر دولت حضرت باب را در زندان ماکو و چهریق آذربایجان مسجون نمودند. در سال 1266 یعنی تقریبا نزدیک به هفت سال پس از اظهار امر آن حضرت را به امر دولت وقت شهید نمودند.
دفتر حضرت نوروز:
یـــــــــــاران بــنــیــامــیــــن پــادشــام طــلــب کـرد بـیـو بـنیامین
نـقـابـی شـشـم بـرج هـفـتـمین پرواز کرد چون باز نیشت او سرزمین
ترجمه: دوستان بنیامین را شاه خاونکار طلب نمود و فرمود ای بنیامین بیا پس در سال ششم و ماه هفتمین بنیامین مانند باز پرواز کرد و نشست در سرای باقی و سرزمین ابدی.
محل شهادت ایشان در شهر تبریز بود. دفتر حضرت رستم:
دعــــــــــــــــــوا خـــیـــزوه قـــال هــا و قــپــه دعـــوا خــیــزوه
حوالن وی خـشم غضب ریزوه قـــالــش بــنــا کرد نــه تـبـریــز وه
ترجمه: ادعای ظهور بلند شد و ندای ظهور از کسی که صاحب ظهور است بلند شد و ندای ظهور از جانب تبریز بلند نمودند و طوفان خشم و غضب از هر طرف حواله شد و سهام کین و دشمنی بر آن طلعت ازلی باریدن گرفت.
در این شهادت جناب محمد علی زنوزی که یکی از پیروان حضرت باب بود و به لقب انیس مفتخر شدند همراه ایشان شهید گردیدند. حضرت کریم:
خــبــر نـقـا بـی خـبـردار مـنــم نـی سر وقت حـونی دو سردار مـنـم
ترجمه: من از باب خبردار هستم و از شهادت دو سردار امر الهی من با خبر هستم.
در ایام مسجون بودن حضرت اعلی و بعد از شهادت ایشان اعوان و انصار و پیروان آن حضرت نهضت بابی را در همه جای ایران آغاز نمودند مِنجمله جناب ملاحسین بشرویه با عده ای از بابیان از طرف خراسان با بیرقهای سیاه حرکت نمودند و در همه جا مردان را با فریاد یا صاحب الزمان به ظهور قائم موعود و مهدی آخرالزمان بشارت میداد و از اطراف ایران بابیان برای شرکت در این قیام به جمع همراهان ملاحسین میپیوستند.
دفتر حضرت لاچین:
مــیــوم نـه راگـه حـق ناسان وه طـلـویــم نــه سـمـت خـراســان وه
ترجمه: در طریق مردم حق شناس میباشم و طلبیده شدم از طرف خراسان.
و باز میفرمایند:
مــبــو بـنـیـریـم پـا ورای راسان جـلـوم کـیـشان شـیـم او خـراسان
ترجمه: برای آنکه در طریق راستان و حقیقت طلبان قدم گذارم عنان و اختیار مرا کشیدند و رفتم به طرف خراسان.
در شهر زنجان جناب حجت زنجانی با عده ای از بابیان قیام نموده و مدتی با قوای دولتی در نبرد بودند. حضرت خان الماس:
نـه زنـجـان گـیرو عظیم دیوانان نــه سـلـطـانـیـه قـربـو سـلـطـانــان
هفت شوانه روژ جنگ دین میو آو آســیــاوان کُــل و خـون مـیـو
ترجمه: در زنجان دیوان عظیم و نهضت بزرگ روی خواهد داد و در پایتخت سلطان بزرگان دین کشته میشوند. و هفت شب و روز جنگ دین خواهد شد و از فرط کشتار آب آسیاب ها جملگی خون خواهد شد.
پس از شهادت حضرت اعلی بابیان که مولای خود را بر اثر ظلم و ستم اولیای امور از دست داده بودند بی اندازه پریشان و مغموم و محزون بودند، در این وقت دو نفر از بابیان خودسرانه مبادرت به انتقام از شاه نمودند و چون افراد خام و بی تجربه و ساده بودند با تفنگ ساچمه ای به طرف ناصرالدین شاه تیراندازی نمودند ولی شاه از این واقعه جان سالم بدر برد. اما در عوض دستور قتل عام بابیان را در هر نقطه ایران صادر نمودند. دفتر حضرت مراد:
مأمـور مـنـدرن قاپـی گیری ون پـی خون حسین شاه شاه تیری ون
ترجمه: مأمور در همه جا گمارده شد و دستور بابی گیری صادر گردید زیرا برای انتقام خون صاحب امر شاه تیر خورده بود.
در این گیر و دار حضرت بهاءالله که در آن موقع در زمره بابیان بود به نام بزرگ بابیان دستگیر و در زندان سیاه چال مسجون شدند و زنجیر قره کهر که زنجیر سنگین وزنی بود بر گردن مبارک نهادند و در در همین زندان بود که حضرت بهاءالله اظهار امر خفی فرمودند. دفتر حضرت مراد:
قــــــــــــهــــــــار قــــــلاوی پــیـچ گـردن نـدام قـهـار قــلاوی
گـیرن لـقـالـش حـسین حساوی دعـــوای جـام جـم ذاتــان زراوی
دعوای تیول زرحسین حقی دیم پـنـج پـره طـنـاف نــه ورقـی دیـم
هرپنج پی کشته خونی سیاه دیم بــروز بـاقـی نـصـرالـدین شاه دیم
ترجمه: زنجیر گرانی در دام زنجیر گرانی پیچیدند، از هیاهوی و ندای باب حسین را گرفتند، حسینی که حقیقت جام جم و آشکار کننده اسرار و ظاهر کننده ذاتهای جلیل و بزرگوار و پر ارزش میباشد. ظهور و ادعای این حسین که پیشانی او به تاج زرین سلطنت الهی مزین است دیدم و آنچه در پنج کتاب آسمانی گذشته ثبت است در برگی از نوشته های او دیدم پنج کتاب آسمانی که فقط به خاطر ظهور مجدد سیاوش نازل شد. ظهور و بروز این سلطان باقی و ذات ازلی و سرمدی را در دوره ناصرالدین شاه دیدم.
حضرت بهاءالله دوران شباب را در طهران به سر بردند و در طهران اظهار امر خفی فرمودند. دفتر حضرت لاچین:
بــــــــــــــــــــــــــــــروز داوم دمـــاونـــد نـــه ســر بـــروز داوم [4]
زنــجــیــر لــشـگـر پـایـه آفـتاوم جـمـشــت ظـهـور شای گورگاوم
ترجمه: ظهور وعده و بروز امر الهی است. دماوند دو مرتبه محل ظهور امر شد. محل اجتماع جنود آفتاب حق و حقیقت گردید. و ظهور شاه خاونکار و صاحبکار در دماوند خواهد شد.
عاقبت حضرت بهاءالله را به امر دولت به خارج ایران و در عراق عرب سرگون نمودند و بابیان را که تنها ملجاء و پناهشان حضرت بهاءالله بود به آه و انین فراق مبتلا نمودند.
دفتر حضرت لاچین:
بــــی و زلــزلــه شــیــون و زاری بــر شــی لــه ایـران یـکـه سواری
ترجمه: شیون و زاری و غوغا بلند شد و از ایران یکه سوار حق و حقیقت خارج شد.
حضرت بهاءالله مدتی پس از ورود به بغداد و خاک عثمانی به کوه های سلیمانیه که دنباله کوه های دالاهو و یالاهو است تشریف بردند و هیچکس را بر مکان و محل آن بزرگوار اطلاعی نبود. مدت دو سال این انزوا بطول انجامید.
دفتر حضرت شیخ امیر:
شـــــــــــــی او کــــس نـــــزان خواجای بنیامین شی او کس نـزان
میودان مگیلان قاف تا قاف جهان ذات هــا نـجـامـه عـرفه بی گمان [5]
ترجمه: رفت به محلی که کسی نمیداند، پادشاه و مولای بنیامین به محلی رفت که کسی نمیداند، مردان و پیروان قاف تا قاف جهان را دنبال او میگردند و حال آنکه ذات حق در جامه بشری است و لکن مردمان نمیدانند.
در این مدت بسیاری از بزرگان فرق مذهبی و اقطاب دراویش محضر ایشان دریافتند و بطوریکه گذشت در دالاهو درویش صدقعلی ذات ایشان را شناخت و بشرف ایمان نائل آمد و وعده دفاتر که حق باید در دالاهو ظاهر شود به تحقق پیوست.
دفتر حضرت نوروز:
قـوالـه قـدیـم تـازه بـی ژنـــو بـروز کرد نـه خاک قاپی دالهو
ثبت بی نه دفتر کارخانه یاری نــشـانــه یــاران ازل طــیــاری
ترجمه: شریعت و طریقت و حقیقت گذشته از نو تجدید و تازه گردید و ظهور نمود، این سند آخری در اراضی کوه های دالاهو ثبت گردید، در دفتر طریق یاری از برای یاران علائم و نشانه صاحب ظهور و بروز ذات ابدی و صمدی.
بالاخره پس از آنکه عده ای را بر مکان آن حضرت اطلاع حاصل شد به محضر مبارک شتافتند و رجا و تقاضا نمودند که مجددا در بین یاران ظاهر گردند و به بغداد تشریف بیاورند و ایشان قبول فرمودند و رحمت و موهبت خود را از یاران دریغ ننمودند.
دفتر جناب حیدر:
نـه جَـوَلَ وَه سـوار مـبــو شـاه نــخــت مـردانـن مـاورو و جــا
رحمتش مبو چون سیل واران ایـسـا مـکـرو کـرم پـــی یـاران
ترجمه: از کوهی که محل استقرار مبارک بود شاه حق و حقیقت سوار شدند و تقاضای پیروان را بجا آوردند، رحمتش چون سیل باران بر یاران و دوستان اکرام فرمودند.
پس از مراجعت از سلیمانیه درگاه ایشان محل اجتماع یاران و محضر مبارک نقطه توجه و تکیه گاه بابیان شد و از اطراف و اکناف برای زیارت طلعت ایشان و استفاده و استفاضه از مواهب آن آفتاب حق و حقیقت جمع میشدند.
دفتر حضرت ایل بیگی:
هـــــر وابــــیــــه هـــروا دوی بـــابـــی لـــه پــــی بــهــا دوی
ترجمه: از اول اینطور بوده و بعدا اینطور خواهد شد که بابیان از پی بهاءالله قدم بر میدارند و میروند.
بالاخره این اجتماع بابیان در بغداد موجب وحشت و اضطراب دولت ایران و عثمانی شد و بنابر پیشنهاد دولت ایران و تصویب دولت عثمانی حضرت بهاءالله را با عائله مبارکه و جمعی از اصحاب از بغداد به طرف اسلامبول حرکت دادند و در همین موقع بود که حضرت بهاءالله اظهار امر علنی فرمودند.
حضرت لاچین:
هر یک نه سمتی مکن رستاخیز شـیـون گـفـت نطاق ایوان پرویز
بـلـیـل بـاقـی خـیـز یـا یـکـــدم و حــرف بــدان نـمـبـو مــحـرم
نــه نـعـره بَـوران نـه زیـرّه اژدر لرزه نیشت نه جرگ ترکان قجر
ترجمه: هر کدام از طرفی رستاخیز مینمایند و این نهضت و فریاد و فغان در جوارح و ارکان در ایوان کسری (بغداد) افتاد، ندای ظهور باقی ناگهان بلند شد و از حرف بدکاران و مخالفان و معاندان در ارادةالله وقفه حاصل نگردید. از نعره شیرمردان و صدای اژدرهای بیشه یزدان و کمال قدرت و صولت و استقامت پیروان لرزه بر ارکان سلطنت قاجار افتاد.
دفتر حضرت فارغ:
کـافـری کـافـر بـایـد بـود دیـار نـه چطر چمن نـه بوی یـوز یـار
پـرش مـکـیـشـو تـا و بغداد شار حکمـش قـاتـلن ویـنه ژهـر ملر
ترجمه: نسیم بوی خوش یار از جانب چمن میرسد تا جدا کند از هم مؤمن و کافر را، دنباله این نفحه الهی به شهر بغداد میرسد و حکم این مظهر ظهور و صاحب یوم موعود مثل زهر مار هلاک کننده بدکاران است و برای مخالفان و معاندان چنان تلخ است که سبب نابودی آنها خواهد شد.
اظهار امر علنی حضرت بهاءالله در اول اردیبهشت ماه بود و در همان بهار بود که وحشت و اضطراب دو دولت ایران و عثمانی به جایی رسیده بود که بخیال خود برای آرامش اوضاع و از بین بردن نهضت و جنبش پیروان امر پروردگار اقدام به سرگونی حضرت بهاءالله نمودند.
یـاران بـزانـان رسـتـاخـیـز مـبـو ذوالـفـقار نه فرق قجر [6] تیز مبو
نـه ارض الـبحرین ولگه ریز مبو نـه سـمـت دامـان روای رو مـبو
نـه خـاک عـراق طم و طار مـبو زلـزلـه عـظـیـم قـهـر قـار مــبـو
عـالـم مـسـخـر طـار و مـار مـبو نــشــانــه آخـیـز نـه وهـار مـبـو
ترجمه: دوستان بدانید رستاخیز میشود ذوالفقار امر پروردگار برای اضمحلال قاجار برنده و تیز میشود و در بین النحرین بزرگان دین و پیشوایان و روحانیون که مخالفین امر الهی هستند چون برگ پاییزی از شاخسار عظمت و جلال سقوط مینمایند و از طرف دیگر نفحه دوم در صور دمیده میشود، در خاک عراق وحشت و اضطراب و طوفان بغض و عناد شروع میشود در این وقت زلزله عظیم قهر قهار آشکار میشود و عالم مسخر و دشمنان تار و مار میشوند و نشانه ظهور امر و قیام صاحبکار در بهار میباشد.
دفتر حضرت رستم:
وعـــــــــــــــده بــــهــــــارن مــلـک و بـهـار وعـده بــهـارن
قـاصد هـر نـه فـکر آمـان یـارن یـه وقت وعـده صـاحب اقرارن
ترجمه: وعده ظهور در بهار است و به بهار قسم که وقت ظهور ماه بهار است و قاصد ظهور حق و جارچی طلوع طلعت رب منتظر اجازه است که پیام خود را به گوش جهانیان برساند و بگوید این وقت وعده ظهور صاحب شرط و مالک پردیور است.
پس از 12 روز (از اول اردیبهشت الی یوم دوازدهم) که حضرت بهاءالله در باغ نجیب پاشا اقامت فرمودند و امر خود را علنا آشکار نمودند و پیروان به جشن و سرور پرداختند. عاقبت ایشان را به اسلامبول (استامبول) سرگون نمودند.
دفتر شیرخان:
بگیریم نه ور بغدادوسمت حول بـد یـم و غـارت بـرج استمبول
ترجمه: بغداد و سمت حول را تصرف نماییم شهر اسلامبول را.
دفتر حضرت رستم:
بدن نه طبل کوس شادی وبشارت بغدا و استمبول کُل بکیم عارت
ترجمه: کوس شادی و بشارت بزنید و بغداد و اسلامبول را کلا غارت کنیم.
در اینجا توضیح این مطلب لازم است که منظور از غارت و چپاول بغداد و اسلامبول همانطور که در بند بعدی کلام فوق ذکر شده و میفرماید ماوریم چپاو ذره و ذاتشان [7] منظور غارت و چپاول شهرت و عظمت و مقام روحانیت و پیشوایی آنهاست که باید در زمان ظهر این ستارگان عالم شریعت سقوط نمایند و از مقام ظاهره بیفتند وگرنه غارت کردن و چپاول مال و حشم بدیهی است که در شأن غارتگران و دزدان طریق است نه در ذات صاحبکار و پیروان امر خداوندگار. قیام یاران و مومنان امر یزدان قیامی است روحانی نه اقدام به قتل و غارت و آدم کشی.
باری منظور اینست که این بزرگان دین در هر دوره از ظهور برای حفظ مقام دنیوی خود به مخالفت علیه حق قیام نموده اند و سد راه ایمان و عرفان مردمان شده اند باید از عظمت و جلال ظاهره ساقط گردند و حرفشان از تأثیر بیفتد و فتوایشان از تنفیذ باز ماند.
عــالــم عـالـمـان بـیـن شـرمـسـار پوچ بی حرفشان چون حلقه دستار
لــقــمــه دیـاری کـردن نـا دیــار ایـسـاد یـار بــی نــه حـضـور یـار
باری بعد از ورود به استامبول مدتی بعد آن حضرت را به ادرنه و بالاخره به عکا که هر دوی این بنا در کنار دریای سیاه واقع است و عکا در خاک بیت المقدس قرار گرفته سرگون نمودند. [8]
عـجـب سـواری ابـر و تـال و تَـنـد مـخـیـزو نسمت سمت سرای هند
مودای دم دو هاچ مگیرش و کف مـبـونـه غـوغـا و نـصـحرای نجف
بـغداد و استمبول رومات و فرنگ مـمـالـوچین چین تـا و سیاه رنگ
ترجمه: عجب سواری قیام مینماید که شمشیر دودم در دست دارد و می آید از واقعه نجف و بغداد و اسلامبول و روم و فرنگ را به دفعات تصرف مینماید و می آید تا کنار دریای سیاه.
و بالاخره آخرین نقطه استقرار حضرت بهاءالله خاک بیت المقدس و شام و مرج عکا بود. دفتر حضرت رستم:
شـام هـا نـشـام غـلام نــه تــبـریــز بـایـسـت بـکران شـیـن رستـاخـیز
ترجمه: پادشاه حق و حقیقت و سلطان کرم در شام است و پیشوا و مبشر او در تبریز (اشاره به حضرت باب است که پایان حیات ظاهریشان در شهر تبریز بود) باید ندبه و زاری نمود زیرا پایان حیات ظاهری این دو مظهر ظهور در این دو مکان است.
پس با این کیفیت وعده کتب مقدسه که باید مظهر تجلی کامل ذات الهی در باغ الهی و کوه خدا ظاهر و آشکار گردد به وقوع پیوست. دفتر حضرت اجاغ:
بــیــت الـمـقـدس چـراغـان مـبـو طـلـوع نـه طـلـعت دمـاغـان مـبـو
ترجمه: بیت المقدس آیین بسته میشود و چراغان خواهد شد زیرا طلوع شمس حقیقت در طلعت شخص بلند مرتبه است و چنانکه از قبل وعده داده شده بود از این مکان باید حرارت شمس حقیقت به تمام جهانیان پرتو افکند.
دفتر حضرت لاچین:
مــخــیــز و نــسـمـت ور هـلات وه دَم گِـردن نـسـمت ور آوات وه
ترجمه: امر پروردگار از سمت مشرق بلند میشود و حرارت و گرمی او از سمت مغرب زیاد خواهد شد. در این مکان که کوه مقدس خدا و لانه و آشیانه انبیاء است امر الهی به جهانیان ابلاغ شد و خیمه یگانگی و سراپرده یکرنگی برافراشته شد.
لسان عظمت به این بیان مقدس عالمیان را مخاطب فرمودند: « ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگی یکدیگر را منگرید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار. »
دفتر حضرت مراد:
بـازم نـیـشـت نـه تـخت بی و پادشاه عـالـم و یـک رنـگ مکرو نگاه
مــــراد مـزگـانـی بـار گـه آوردیـم پـرده پـنـهـانـی آشـکـار کردیم
مـولا نیشت نـه تـخت بـگیر و دیوان مـثـقـال کیش کرو ترازو میزان
مثقال کیش کروت یا نه ذره و ذات یاران و یک جم مپوشان خلات
ترجمه: ذات ذوالجلال بر کرسی سلطنت جهان مستقر شد و عالم را به ظل سراپرده یکرنگی فراخواند، مراد به تو مژده داد که پرده پنهانی و اسرار نهانی آشکار نمودیم، مولای عالمیان و سرور جهانیان بر تخت داوری نشسته و دیوان اعلی بهاءالله بر پا شده حساب خلایق را خواهد رسید و جامه باطن و ذات مردمان را سنجش خواهد نمود، امید است یاران و دوستان حضرت سلطان در این جم مجتمع شده و خلعت ایمان و ایقان برتن نمایند. اینست کلام مراد و مراد و مقصد مراد و مراد و منظور مراد و آرزوی همه یاران و دوستان مراد.
مطلب دیگری که برای تنبه و تذکر دوستان عزیز اهل حق لازم است تشریح شود اینست که اکثر مردم یارستان بنابر استنباطی که از معانی ظاهری کلام و دفتر نموده اند تصور مینمایند که در زمان ظهور باید جنگ عظیمی در جهان بر پا گردد و چنان کشت و کشتاری روی دهد که شهرهای بزرگ ویران و جویبارهای عظیم از خون جاری گردد و امراض گوناگون هر لحظه هزاران هزار مردم را هلاک کند و قحطی و تنگدستی سبب نابودی عمومی شود و چنان دنیا بر علیه یکدیگر بخروشد که اثری از حیات و نشانه ای از زندگی باقی نماند. ولکن اگر توجه بیشتری به معانی حقیقی این کلمات و انذارات و مواعید بشود خواهیم دید که این استنباط اصولا با موازین دفتر و کلام و همچنین با موازین علمی و عقلی مباینت و مخالفت دارد. زیرا مظاهر حق در هر دوره که ظاهر شده اند کان لطف و محبت و موهبت بوده و برای تحکیم اساس الفت و اتحاد قیام نموده اند علی الخصوص در زمان آخر که پایان دور بدی و ظهور و بروز کور نیکی و راستی است باید جنگ و خونریزی که از مظاهر پلیدی و کژی است از میان رود و آنچه از مظاهر نیکی و رحمانی است ظاهر و عیان شود. بنابراین پس از آنکه شمس حقیقت اشراق نمود و به نور معرفت جهان را گرمی و حرارت بخشید و اساس وحدت عالم انسانی را تأسیس فرمود انتظار آنکه دست به شمشیر برد و دنیایی را به خاک و خون کشد استنباطی است خلاف و بسیار از حق و حقیقت به دور و غریب. ولکن حین ظهور مظاهر مقدسه چنانکه در گذشته نیز واقع شده مردمان جاهل و نادان و پیشوایان مذاهب و ادیان از آنجا که ظهور امر الهی و بروز مظاهر سلطانی را خلاف هوای نفسانی و تمایلات ناروای خود میبینند به مخالفت و دشمنی قیام مینمایند و چنان ظلم و جور و طعن و لعن و اذیت و آزاری بر آن جواهر مقدسه و پیروان ایشان وارد میاورند که از هر جنگ عمومی و حرب و قتال جهانی وحشتناکتر و مشمئز کننده تر است بطوریکه از ریختن خون آن ذوات نورانی و وجودات روحانی نه تنها زلزله بر ارکان عالم خواهد افتاد بلکه سُکان ملاء اعلی به ندبه و زاری خواهند افتاد و ساکنین ملکوت خدا به ماتم و اندوه گرفتار خواهند شد چنانکه شهادت حضرت روح الله عیسی مسیح با آنکه دو هزار سال از آن میگذرد هنوز دیده ها را از مظالم وارده بر آن وجود فرید اشک ریزان است و قلوب از آن مظلومیت کبری در آه و فغان. واقعه صحرای کربلا با آنکه بر حسب ظاهر جنگی بسیار مختصر بود و مقتولین تعدادی بس قلیل معذالک ندبه و زاری و شیون و سوگواری مردمان از ریختن خون آن مولای جهانیان و شهادت آن بی گناهان تا ابدالآباد بلند است و ذات بی آلایش سیاوخش با آنکه در سه هزار سال قبل به تیغ دشمنان و بدسیرتان هیکل بی سر شدند معذالک هنوز که هنوز است یارستان از ظلم و جور وارده بر آن حضرت در سوز و گداز بوده و هر دم انتظار دارد که خون سیاوش بجوش آید و انتقام خود را از مردم پلید و بد اندیش بازستاند. منظور اینست که این وقایع گذشته با آنکه علی الظاهر واقعه بسیار کوچکی بود ولکن از لحاظ کیفیت چنان موجی از خشم و نفرت ایجاد نمود که تا جهان باقی است بر بانیان و مسببین این جور و ستمکاریها سب و لعن خواهد شد. بنابراین اگر دفاتر و کلام یارستان پیشگویی جنگی بزرگ شده از لحاظ کیفیت است نه کمیت.
اهمیت این ظلم و بیدادگریها از اینجاست که امثال حضرت مسیح و حسین بن علی و سیاوش و شهدای بسیاری در زمان ظهور حضرت سلطان شربت شهادت خواهند نوشید. و در این حرب و قتال جنگجویان خونخوار و سرداران ظالم و جباری چون شمر و یزید و یافا و افراسیاب بدخو و بد نهاد دست به اذیت و آزار و کشت و کشتار خواهند زد.
پس آنچه راجع به جنگ و جدال در دفتر و کلام پیشگویی شده همانا زمان اظهار امر حضرت اعلی و حضرت بهاءالله است. چنانکه در طی تاریخ بهایی هزاران نفر ذوات مقدسی که هر یک حقا مظهری از مظاهر شهدای صحرای کربلا و ذاتی از ذوات واقعه یاران مرّنو بودند به دست ستمکاران و جبارانی که هزاران بار از شمر و یزید بدتر بودند هلاک و شهید شدند و این ظلم و جور بی قیاس و وقایع دلخراش در تاریخ ادیان از بدو خلقت الی یومنا شبه و مثل نداشته است و یقینا در آینده چنان موجی از خشم و نفرت بر این ظالمان ستمکار خواهد رسید که بر مسببین جنگهای جهانی و حرب و قتال عمومی نخواهد رسید.
پس آنچه از وعده های دفتر و کلام راجع به جنگ عمومی استنباط میشود دو مطلب است، یکی جنگ نیکی علیه بدی و روشنی علیه تاریکی که مسلما جنگی جهانی و عالمگیر است و دیگری عناد و دشمنی مخالفان و قیام ستمکاران به قتل و خونریزی مؤمنین است که از لحاظ کیفیت عظیم تر از هر جنگ عمومی است.
ذات بزرگوار حضرت خان الماس علیه بهاءالابهی در این مقال اینطور میفرمایند:
هفت شوانه روژ جنگ دین مبو آوا آسـیـاوان کـل و خــون مــبـــو
چــنـد اسـیـر ابـیـرژ عـراق مـبـو چند بگلر کشتار چند دور ساق مبو
گـردون فـلـک طـار و طـم مبو چون غوغای محشر خلق بر هم مبو
بدیهی است جنگ دین که یقینا مابین پیروان حق و مخالفین حق روی خواهد داد از آنجا که در صدر هر ظهور مؤمنین تعداد بسیار قلیلی خواهند بود اگر فی المثل جملگی کشته شوند و به دفاع برخیزند و بکشند، خون کشته شدگان به قدری نخواهد بود که سنگی بغلطاند تا چه رسد به آنکه آسیابها به حرکت آیند و یا شهادت و کشته شدن چند و نفر زندانی گشتن معدودی قلیل چنان نخواهد بود که گردون طار و طم شود و غوغا و محشر بر پا شود بلکه همانطور که گفته شد این وقایع از لحاظ کیفیت عظیم و بزرگ است چنانکه شهادت جناب ملاحسین بشرویه یا جناب قدوس یا جناب بدیع و هزاران امثال این وجودات مقدسه هر یک به تنهایی برای آنکه عالم کون و مکان را داغدار و جریحه دار نماید کافیست و اما اگر چنانچه تصور گردد جنگی در خواهد گرفت که عده کثیری از جهانیان هلاک خواهند شد قدر مسلم اینست که آنچه باقی ماند به چنان یأس و بدبینی و ناامیدی دچار خواهد شد و چنان موجی از کینه و خشم و نفرت در قلوب آنها بر پا خواهد گردید که به دنیا و هرچه در اوست و حتی نسبت به خالق و مخلوق با دیده بدبینی و کینه و دشمنی نگاه میکنند در این صورت پس از پایان جنگ بهیچ وجه انتظار نباید داشت که دنیایی از مهر و محبت و الفت و صمیمیت به وجود آید این از لحاظ عقلی و علمی ابدا قابل قبول نیست پس در اینکه حضرت خان الماس میفرمایند:
دیـوان اعـلای گـرگ و مـیـش مـبـو دورنگ پشیمان یک رنگ پیش مـبو
هـفـتـاد و دو دیـن و یـک دیـن مـبـو سـر مـذهـب و دسـت بـنـیـامـین مـبو
و یا آنکه میفرمایند:
ذلـیـل و ظـالـم و یـک جـا جـم بـــو تـمـام بــی پـروا لا قـیـد ژهـم بـــــو
گرگ و آهو و میش شیر چنی شکار وحـشـیـان کــوه بــی زور و زور دار
سـراسـر جـهـان گـرد سـر بـسـاط بـو تـمـام کـل شـئـی زنــده حـیـات بــو
هـفـتـاد و دو دیـن مـبـو و یـک دیـن پـادشـام خـوشـیـنـان وزیـر بـنـیـامین
هـیـچـکـس نـگـای بد نمکی و کس کـس قــادر نـیـن بــکـیـشـو نــفـس
آیا دنیایی که دارای چنین صفا و محبت و دوستی و صمیمیتی باشد که گرگ و میش و آهو و شیر و ظالم و مظلوم در یک جا جمع شوند و هیچ کس نگاه بد به کسی نکند ممکن است بر اثر جنگ و جدال و قتل و خونریزی به وجود آید؟ مسلما این تصور امکان پذیر نیست مگر آنکه جملگی در ظل سراپرده وحدت عالم انسانی و خیمه صلح عمومی که به ید قدرت پروردگار برافراشته شود در آیند و جام باقی از کوثر معانی نوشند و به شرف ایمان و ایقان نائل گردند چنانکه امروز در ظل شریعت مقدس بهایی مردمی از تمام ملل و مذاهب جهان که قبل از این چون گرگ و میش و آهو و شیر و ظالم و مظلوم بودند وارد گشته و به صفا و محبت با یکدیگر زیست مینمایند و به چشم یگانگی و وحدت بر همدیگر نظاره مینمایند. اینست مواعید دفتر و کلام که به تحقق پیوسته است. و اما اینکه در دفاتر مذکور گشته است که چون صاحب امر در جهان ظاهر شود ذوالفقار از نیام خواهد کشید و جمهور ناس را شکست داده و مردمان را هلاک خواهد کرد. اگر دوستان عزیز قدری در این باره تفکر و تعمق نمایند و تفسیر و تأویلی که خود دفتر از شمشیر نموده توجه بفرمایند یقین خواهد شد که مراد و مقصود از ذوالفقار و شمشیر گاهی ذوالفقار امر است که دارای دو سر است به سری نیکوکاران را حیات بخشد و به سر دیگر بدکاران را هلاک نماید و گاهی منظور لسان تبلیغ و بیان جار ظهور است.
چنان که حضرت فارغ علیه الرحمه در دفتر خود میفرمایند:
تــعــلــیــم ادب شــب دیـجـوریــم پـرشـنـگ دو سـر سـیـف لا جوریم
میفرمایند ما منادیان امر تعلیم دهنده و ادب کننده مردمان در تاریکی جهل و ظلمت هستیم و به مثابه برق شمشیر دو سری هستیم که با یک سر حیات و با سر دیگر ممات خواهیم بخشید.
و در جای دیگر میفرمایند:
ســیــف دو ســـرن نـــزبـــان مــــن شـــــوان و روژان آوو نـــان مـــــن
میفرمایند شمشیر دو سر در زبان من است این شمشیر که شمشیر امر الهی و ندای ظهور ربانی است شبها و روزها برای من به جای آب نان است و حیات معنوی من بستگی به این امر دارد.
حضرت لاچین علیه الرحمه میفرمایند:
بــلــیــزه زبــان سـیـف دو ســریــم تـعـلـیـم پـی دعـوای جنگ خیبریـم
میفرمایند شراره زبان من مانند شمشیر دو سری است که تعلیم یافته برای جنگ خیبر است که جهاد نیکی علیه بدی و جنگ عالم معنوی بر ضد حیات نفسانی است.
شهید راه حقیقت حضرت تیمور میفرمایند:
زبــان و بُــرّان لـــوی ذوالــفــقــارم مـیـانــه دو فــرق دنــگ حــشــارم
میفرمایند زبان من به تیزی و برندگی لبه ذوالفقار است و میان دو فرقه مؤمن و غیر مؤمن و بد و خوب و به مثابه نفحه آسمانی و ندای ربانی هستم.
حضرت کریم در دفتر خود میفرمایند:
هر چل دلدل مست هر چل ذوالفقار هـر چـل نـفـر صـت شمالـه تـاو دار
میفرمایند هر چهل ذات که منظور دراویش زمان حضرت آسید براگه بوده اند به مثابه دلدل که مرکب ذات حق در مصاف با مخالفان بوده هستیم و هر چل به مثابه ذوالفقار و هر چهل در موقع خود مانند باد شمال هستیم که خار و خاشاک را از سر راه امر برمیداریم. از این کلام آنچه بخوبی مستفاد میشود اینست که اگر در دفاتر حق ذکر شده که ذات حق سوار بر دلدل و با ذوالفقار ظهور خواهد نمود منظور اینست که بر مرکب اراده سوار و به سیف زبان و شمشیر کلام مجهز و امر الهی در دست و مانند نسیم حیات بخش که چون بر مردگان ایمان وزد حیات جاودانی خواهد بخشید.
حضرت رضا علیه التحیه و الثناء میفرمایند:
جــلادی جــهــان بـخـشــا و رضــا کــیــشـا زور سـیـف هـجـوم غـــزا
بر حسب ظاهر معنی کلام اینست که جلادی ساکنان زمین به رضا بخشیده شد که همه را بکشد و از بین ببرد و او شمشیر کشید و جنگ و نزاع را شروع نمود و بکشت و کشتار قیام نمود. و حال آنکه حضرت رضا بقدری صاحب قلب رئوف و مهربان بود و دارای چنان لطف و محبتی نسبت به بندگان الهی بوده اند که در تمام دوره حیات خاطر موری را آزار نداده است تا چه رسد به آنکه جلادی جهان کند و شمشیر برای جنگ بکشد او خود منادی صلح بود و برای ایجاد وحدت و دوستی و رفع کینه و دشمنی قیام نموده است پس چگونه دست به شمشیر برد و جنگ و خونریزی نماید این بغایت از جوهر مقدس بعید است. پس همانطور که گفته شد منظور از شمشیر شمشیر زبان و تبلیغ بود و منظور از جنگ و غزا شکست بدکاران و فرار دادن مظاهر بدی و پلیدی از صفحه روزگار و غلبه دادن نیکوییها بر بدیها بوده است و امثال این شواهد در دفتر و کلام فوق العاده زیاد است و از لحاظ رعایت اختصار به همین مختصر اکتفا میشود.
در خاتمه بمنظور تبصر خاطر یاران عزیز و حسن ختام این جزوه حقیر یکی از الواح حضرت عبدالبهاء ارواحناء لتراب اقدامه الفداه که به افتخار حضرت آسید رستم قطب اهل حق که از مؤمنین این امر بودند و کیفیت ایمان و ایقان و مشروح تصدیق و تسجیل ایشان در کتاب مصابیح هدایت جلد چهارم مذکور است مرقوم میشود. و طالبان مطلب به منظور اطلاع از امر میتوانید به کتاب مزبور مراجعه فرمایند.
گوران ـ جناب آقا سید رستم علیه بهاءالله الابهی
هوالابهی الابهی
ای سید بزرگوار هر چند از پیش داروی اعظم ارسال شد که نوش هر نیش بود و دریاق فاروق امراض هر بیگانه و خویش و آن نامه ای بود که عنوانش به نام بزرگواری و سلطنت ابدیه شاه خوندگار بود آن یار وفادار را اخبار کردیم که افق حقیقت به ظهور آن آفتاب جهان رحمانیت مزیّن گشت و چنان اشراقی نمود که رستاخیز عظیم بر پا شد و قیامت کبری ظاهر گشت حقایق جمیع اشیاء از حرارتش از کمون خفا به عرصه ظهور واضح و مشهود جلوه نمود و هستی جمیع ذرات نمودار گردید جشن الهی بر پا شد و مطرب الهی آغاز ترانه نمود بلبل گویا به ستایش خداوند بی همتا برخواست و مرغان چمن بر سرو سمن به تمجید نیر فلک توحید آهنگ بدیعی ساز کردند و به آواز بلند سبوح قدوس ربّ الملائکه و الروح نعره زدند و به این گلبانگ الهی انجمن رحمانی به اهتزاز آمد و در صوامع ملکوت جوامع آیات تقدیس ترتیل گشت ملاء اعلی از این نغمه بوله و طرب آمد و سکان ملکوت ابهی از این ترانه در نهایت وجد و جذب به ستایش آن دلبر بی همتا لب گشودند ولوله در آفاق افتاد و زلزله در ارکان عالم ظاهر گشت جمیع اقالیم را صیت حق به حرکت آورد و آوازه این امر عظیم در کل اقلیم بلند شد و با وجود این گوران که کشور شاه مردان بود و اقلیم محبّت و مودّت مطلع احسان تا بحال نه جنبشی نه حرکتی نه اهتزازی نه وجدی و طربی و جذب و ولهی نه شعله جهان سوزی و نه شمع شب افروزی ولی هر امری را میقاتی و هر بخشش را اوقاتی حال میقات یوم معلوم آمد و نفحات قدس مشام آن سرحلقه عارفان را معطّر نمود از فضل حق امیدوارم که چنان آتش افروزی که شعله و حرارتش به ملاء اعلی رسد و چنان بوی خوشی منتشر کنی که رایحه اش به ریاض ملکوت ابهی رسد. چنان نعره زنی که ارکان گوران را بحرکت آری و قلوب افسردگان را به نار محبّت الله مشتعل نمایی کوران را بینا کنی و کران را شنوا و گنگان را گویا مردگان را زنده کنی و پژمردگان را تر و تازه نمایی مرغ خاموش را چون خروس بهشت برین بخروش آری و به الهامات سروش غیب ملکوت الهی دمساز کنی در آن انجمن چنان چهره بر افروزی که صباحت و ملاحتش تا ابدالاباد عاشقان را به وجد و طرب آرد و بوله و جذب دمساز کند چنگ حقیقت را بنوا آری و تار هدایت را به دست گیری و به الحانی بنوازی که سنگ خارا را به حرکت آرد و گیاه خشک را به اهتزاز در آرد و نفوس مرده را حیات ابدیه بخشد و قلوب غافله را بیدار کند و محرم اسرار گرداند شمعی بر افروزی که پرتوش به جهان ابدی رسد و شعاعش در ملکوت سرمدی جاوید بماند کار این کار است و غیر آن هذیان است ناپایدار است بی قرار است و بی ثمر است و از خصایص سنگ و حجر است ملاحظه نما که چقدر نفوس در دنیا آمده اند و در قیود عزّت ناپایدار افتاده اند چه زحمتها که کشیده اند و چه تعبها که تحمل نمودند عاقبت به جهان خاموشی شتافتند و قدر عزت ابدیه عالم انسانی را نشناختند محو و نابود شدند و خاموش و مخمود گشتند نه اثری نه ثمری نه بقایی نه وفایی نه صفایی نه روحی نه ریحانی نه قربّیت درگاهی نه تقرّب بارگاهی نه سروری نه حبوری این است نهایت حال خفتگان و عاقبت احوال غافلان ولی ملاحظه نما شمعی که در شبستان الهی روشن گردد نورانیّتش انجمن عالم را روشن نماید و اثرش در جهان باقی شاهد هر محفل انسانی ابدی است و سرمدی است پایدار است و برقرار این است عزت ابدیه الهیه و این است سلطنت سرمدیه معنویه خوشا بحال آن نفسیکه به آن فائز گشت و علیک البهاء.
ع ع

________________________________________
24 . حضرت بهاءالله وزیر زاده بودند و از خانواده امیران.
25. منظور از یار در تمام کتب و دفاتر اهل حق ذات پروردگار است.
26 . چون در سفر تکوین بعد از آنکه شش روز خلقت دنیا طول کشید روز هفتم که شنبه بود به روز خدا اختصاص داده شد و در این روز خدا دست از کار کشید و به استراحت پرداخت. در اینجا منظور روز خدا و یوم آخر است.
27 . توضیح اینکه طبق عقیده اهل حق ظهور فریدون شاه و غلبه او بر ضحاک ظهور ذات و بروز خاونکار بوده است. بنابراین در دماوند دفعه اول ظهور فریدون شده و دفعه ثانی ظهور حضرت بهاءالله.
28 . ممکن است تصور شود که منظور از کلام فوق اشاره به سیر ذات در دونهای مختلف است اما با توجه به اینکه شاه خاونکار در دون آخر که ظاهر میشود بنابر شهادت دفتر و کلام رنگ دیگری بخود نخواهد گرفت و در دون دیگری ظاهر نخواهد شد.
باقی نشینن بیزار نه فانی شریک اقرار سر پنهانی
کالای ازلش استاد مهر کردن هنی هیچ رنگی و ویش نه گردن
ثانیا در بند دوم که میفرمایند ذات ها نجامه عرفه بی گمان دلیل اینست که ذات حق در عالم حیات ظاهر است و در جامه بشری است که میتوان او را شناخت، نهایت به محلی رفته که کسی نمیداند و دنبال او مردان همه جا را جستجو مینمایند چنانکه برای پیدا کردن حضرت بهاءالله تمام اعوان و انصار و پیروان در جستجو و تکاپو بودند.
29 . در بعضی از دفاتر حجر نوشته شده و اگر حجر صحیح باشد منظور اینست که ذوالفقار بر فرق کسانی که قلبشان چون سنگ است تیز خواهد شد ولی قدر مسلم آنست که قجر صحیح است زیرا مؤید این مطلب کلامهایی است که بر همین مفهوم نازل شده.
30 . مفهوم کلام اینست که غارت مینماییم ذره و ذات آنها را که منظور جلال و عظمت و مقام رهبری و پیشوایی است.
31 . در حال حاضر عکا جزء خاک اسرائیل است ولی در آن زمان از متصرفات دولت عثمانی بود و هنوز از بیت المقدس جدا نشده بود

نظر خود را بنویسید


توضیح

سعید
ارسال شده در : 1389/11/7

دوستان عزیزم، ارائۀ مطالب از منابع دوستان اهل حق اشکالی ندارد. اتفاقاً خیلی هم خوب است. چه که عقاید این عزیزان راجع به موعود همۀ ملل و ادیان نیز در کنار دیگر نبوات و بشارات آن ادیان و ملل می تواند راهگشا باشد. تحقیق حقیقت اشکالی ندارد. در عین اینکه همه انسانیم و همنوع و دوستدار هم و به عقیدۀ هم احترام می گذاریم، باورهای خود را نیز برای هم می گوییم تا بر غنای معرفتی و فکری خود بیافزاییم. در این مسیر باید بر مشترکات و وحدت موجود در همۀ ادیان ناظر باشیم. دیگر وقت آن گذشته است که تحقیقات خود را بر اساس اختلافات پیش بریم. اینک وقت اتحاد است. باید ببینیم ادیان و ملل مختلف چه نقاط مشترک و وحدتی دارند. باور بفرمایید اگر با این رویکرد جلو رویم حیرت و تعجب خواهیم کرد که چرا قرنها از این رویکرد بدور بوده ایم. زیرا اساس ادیان الهی یکیست و تفاوت ها در فروع است. باری چه لزومی به تحمیل عقاید؟! باید از هم بیاموزیم و متشکر باشیم و هر کس را آزاد گذاریم تا هر طور می خواهد قضاوت کند و به دیگران احترام گذارد.

این سایت و بند وبساطی را که


ارسال شده در : 1389/9/15

این سایت و بند وبساطی را که سرهم کردهاید تماما دکان و بازاری است که شما برای خود تان درست کردیدچرا همیشه سعی میکنید دشمن تراشی کنید دین بزرگ یارستان آنقدر ساده نیست که شما بخواهید آنرا ترویج بدید خیلی ها اومدن اینکارو بکنن ولی چون راه راست و نرفتن /نتونستند که هیچ بلکه خودشون هم فنا شدن مثل ... سلطان میفرمایدهرکس وراستی بگیرو جاده آنه دوسمن پی وشیم شاده
تورو به هرکی که می پرستید دین بزرگمان را بیشتر از این لکه دار نکنید نزارید هرکس و ناکس نظر بدن راجع به دین یاری راستی/پاکی/نیستی و ردا یادتان نرود به امید اصلاح و هدایت همه بسوی نور

بی خردی

خرد
ارسال شده در : 1389/4/7

هر گفته ای که بر پژوهش استوار نباشد دو پیامد خواهد داشت. نخست انکه ممکن است خواننده یا شنونده بی اطلاع را از حقیقت موضوع دور کند. دوم اینکه باعث تغییر نگرش عده ای نسبت به نگارنده و حامیان عقیدتی ایشان شود.
من به عنوان یک یارسان معتقدم که عقاید دینی کاملا شخصی هستند و هر گونه استفاده سیاسی بر رد یا اثبات پدیده های اجتماعی سیاسی نوعی توهین به شعور مردم می باشد.
البته مطالعه تاریخی مسائل اعتقادی می توانند به درک بهتری از فرهنگ گذشتگان ما کمک کنند.
بنابراین اگر می خواهید به همفکران خودتان اعتبار ببخشید سعی نکنید برداشت شخصی یا سیاسی خود در غالب اعتقادات مذهبی بیان کنید.
شما دارید کاری را انجام می دهید که ساهاست آخوندهای شیعه در ایران انجام میدهند. نتیجه کارشان هم گریزان کردن مردم از دینی است که اصرار به فروختن آن دارند.
در پایان جهت اطلاع بازدید کنندگان از این سایت عرض می کنم که اهمیت یارسان به خاطر حفظ بخشی از فرهنگ هند و ایرانی قبل و بعد از زرتشت ایران زمین است نه برتری این مذهب نسبت به مذاهب دیگر. راست اندیشی، راست گویی و راست کردار خاص هیچ مذهبی نیست. زیبایی دنیا به گوناگونی آن است پس سعس نکنیم دیگران را شبیه خودمان یا خودمان را شبیه دیگران کنیم.
به امید داشتن دنیایی پر از تفاوت و همزیستی

خواهشا بهايي را

نديم
ارسال شده در : 1387/5/24

خواهشا بهايي را به مذهب اهل حق نچسپانيد و براي آنها رفيق انتخاب نكنيد دين اهل حق بيشتر از آنكه شماو بزرگان شما بداند و الاتر و عظيم تر از ساير اديان ميباشد پس سعي در خدشه دار كردن آن داشته باشيد در غير اينصورت آنكه ما به آن اعتقاد داريم چنان بلايي بر سرتان خواهد اورد كه در شرح هيچ معجزه اي نگنجد .

سلام این چرت وپر

کیوان
ارسال شده در : 1386/7/22

سلام این چرت وپرت ها دیگه چیه که سرهم کرده وبه خورد خلایق میدهیداگر ازخدا شرمتان نمیایداگرازروزقیامت نمیترسیدحداقل نیم نگاهی به تاریخ بندازید تاهزاران نفر دیگرمثل همین به اصطلاح شما حضرت وغیره ببینیدکه ادعای پیامبری وبرگزیده شدن کرده اندگذرزمان انها رارسواکرده وبه فراموشی سپردهشده انددرتمام کائنات حق فقط ذات یگانه خداوند است وبس اگر هم فردی را برای هدایت مخلوقاتش بفرستد خود میداند وتوانااست که چگونه اورایاری دهد که مردم بررسالتش اکاهی یابند وبر فرستاده خود تعالیم ومعجزات بدهد تا ازسخن دیگران مایه نگذارند به امید هدایت شما به سوی خدا

وعده ایل بگی جاف

علی
ارسال شده در : 1386/5/3

ایل بگی جاف در آخرین قسمتهای اشعار خود آورده است که :
هفتاد و دو دین یگ دین دبی
سر دفتری امین دمی

فکر میکنم ظهور جدید حضرت بهاء الله همان سر دفتر امینی است که موفق می شود هفتاد و دو دین را به یک دین تبدیل کند و این اختلافات کودکانه را از میان بردارد .

درود بر ياران راستان

رستم
ارسال شده در : 1386/5/2

دوست عزیز ، بهائیان خود را ضد هیچ گروه و عقیده ای نمی دانند . جامعه کنونی بهائیان از پیش زمینه هائی از شیعه و سنی و اهل حق و مسیحی و زردشتی و غیره تشکیل شده است و بهائیان خصومتی با هیچ قوم و قبیله ای ندارند.

چرا اعتقادات یار

یک اهل حق
ارسال شده در : 1386/4/31

چرا اعتقادات یارستان را به بهاییان ضد تششیع قاطی نوشته اید با این کار چه قصدی را دنبال می کنید مطالعه تان را در مورد یارستان واقعی افزایش دهید و گزاف ننویسید با تشکر