سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
حکم نجاست:
از نظر فقهی یک انسان مشرک نجس می باشد، ولی اگر به وحدانیّت الهیّه و رسالت حضرت محمّد(ص) ایمان بیاورد و مسلمان بشود، حکم نجاست از او برداشته شده و پاک می شود.
یک فرد بهائی علاوه بر ایمان به وحدانیّت الهیّه و رسالت حضرت محمّد(ص) به آسمانی بودن کتاب قرآن ایمان قلبی داشته و آن را بیان می کند (یعنی شهادتین را در قلب فریاد می زند). پس به کدامین حجّت بهائی را نجس می دانند؟
اظهار الوهیّت باب و بها:
اکثر نویسندگان و محقّقان اسلامی در نوشته هایشان ایراد می گیرند که باب و بها اظهار الوهیّت نموده اند، امّا ای کاش این محقّقان به وظیفهء خود یعنی تحقیق و تحرّی کمی عمل کرده و به خود قدری زحمت داده، در کتب اصلی اهل بها تفحّص کرده تا متوجّه شوند که در اصول اعتقادی و فلسفهء دیانت بهائی ذات الوهیّت غیر قابل درک بوده و هرگز محاط پی به محیط نمی برد. حتّی با کمی مطالعهء آثار بهائی متوجه می شویم که اهل بها مظاهر امر(پیامبران) را تجلّی گاه فیض الهی می دانند و در همین مقام مظهر ظهور مانند دیگر انبیاء و عارفان فریاد «انّا الحق» می زند نه آن که ادّعای خدائی بکند.
باید بدانیم که باب و بها در مقام بندگی همیشه به راز و نیاز با آن ذات مقدّس الهی مشغول بوده اند. اگر باب خود را واقعاً خدا می دانست چرا نماز می خواند و چرا از خدا آرزوی شهادت در راه من یظهره اللّه را می کرد؟
سیاست و جاسوسی:
در دیانت بهائی میزان بهائی بودن یا نبودن، عمل به تعالیم و احکام است. برای نمونه در دیانت بهائی تقیّه و کتمان عقیده حرام بوده و تا زمانی که یک بهائی این حرمت را حفظ کند بهائی محسوب می شود، در غیر این صورت جامعهء بهائی او را طرد کرده و او را بهائی نمی داند.
حکم مهم و لازم الاجرای «عدم مداخله در امور سیاسیّه» نیز یکی از احکام مهمّی است که میزان بهائی بودن محسوب می شود. بنابراین هر فردی بنا به هر دلیلی وارد یک حزب سیاسی شده و یا به کار سیاسی مشغول شود از دیدگاه جامعهء بهائی از آن لحظه دیگر بهائی نیست، حتّی اگر او خود را منسوب به جامعهء بهائی بداند. از آن لحظه به بعد مسئول عمل خیر و یا شرّ او خود وی می باشد و هیچ ربطی به جامعه و دیانت بهائی نداشته و ندارد.
جاسوسی :
دولتمردان ما بهتر از هر کسی می دانند که یک بهائی معتقد، کتمان عقیده نمی کند و در تمام مجامع وقتی از او پرسیده می شود، رسماً و علناً اعتقاد و مذهب خود را بیان می کند و به هیچ وجه اعتقادش را کتمان نمی کند. جالب این که یک چنین فردی که رسماً اعتقاد خود را بیان می کند چگونه مسئولین کشور به او اعتماد کرده و میدان را برای جاسوسی او باز می گذارند؟ مسئولین کشور که یک بهائی را از کار بر کنار و اخراج کرده اند چگونه به او فرصت دخالت و جاسوسی در پست های حسّاس کشوری را داده اند؟
از طرفی یک کشوری مانند آمریکا و انگلیس که برای هر حرکت سیاسی یا حتّی انتخاب نفوس ساعتها کار و تحقیق می کنند چگونه از یک بهائی که عدم کتمان عقیده و نیز عدم مداخله در امور سیاسیّه جزء اساسی ترین تعالیم و احکام مذهبی او است برای حرکات سیاسی خود استفاده می کند. اگر اتفاقاً شخصی نسبتی با جامعهء بهائی داشت هیچ ربطی به بهائی بودن او ندارد، زیرا جامعهء بهائی این فرد سیاسی را بهائی نمی داند.
در بازجوئی در رابطه با تقدیم بیانیّه:
این بیانیّه یک حرکت سیاسی نیست، بلکه بیان دردی عمیق خطاب به هموطن مسئول است. براستی شما اگر امکان دارد برای لحظه ای به جای من قرار بگیرید و بگوئید اگر به جای من بودید چه می کردید. اکثر مسائل عنوان شده در بیانیّه را من با چشم خود دیده ام و یا حتّی خود تحمل کرده ام. من با معدّل 19.36 از دبیرستان اخراج شدم چون بهائی بوده ام؛ از تحصیل در دانشگاه محروم شدم چون بهائی بودم؛ از گرفتن پروانهء کسب محروم شدم چون بهائی بوده ام؛ شاهد اعدام عزیزترین افرادی بودم که تنها به جرم بهائی بودن غرق در خون شدند. من با چشمان خود جای چرخ های لُدر را در محل خاکسپاری بهائیان دیدم و شاهد بودم که چگونه محل شستشوی اجساد را ویران کرده و با گلولهء اسلحه تانک آب محل را سوراخ کرده بودند و آن زمان فهمیدم که حتّی پس از مرگ نیز دست از سر ما بر نمی دارند. من شاهد مصادرهء اموال و حتّی تصرّف تنها منزل عزیزانم بودم. هر کدام از این موضوعات را که شما شک دارید می توانم از نزدیک به شما ها نشان بدهم.
براستی اگر جامعهء بهائی به جای انتقام جوئی، این بی عدالتی را با بیانیّه ای به شما بازگو می کند جرمی مرتکب شده است؟ براستی کدامیک از این موضوعات بیانیّه دروغ یا تهمت است، چرا به جای بررسی یک یک موضوعات بیانیّه ورفع مسائل مطرح شده در آن فقط آن را محکوم می کنید. اگر به موضوعات آن شک دارید ما ثابت می کنیم. اگر این موضوعات بی عدالتی نیست پس چه نام دیگری برای آن انتخاب می کنید؟ به ما برچسب جاسوسی می زنید بدون اینکه کوچکترین مدرکی بدست آورده باشید و بتوانید در مجامع بین الملل نشان دهید. نمونهء آن به پروندهء من که هنوز در دادگاه انقلاب هست مراجعه کنید، تمام بازجوئی من کتباً در آن ثبت است، ملاحظه بفرمائید که حتّی یک سوال سیاسی و امنیّتی از من پرسیده نشد ولی در پروندهء من در هنگام ورود به زندان ثبت شد: «جرم جاسوسی» ( مراجعه شود به موضوع جاسوسی)
شما می توانید تمام پروندهء بهائیان را بیرون بیاورید من به شما اعتماد دارم اگر حتّی شما بپذیرید که این بازجوئی ها به اعدام این نفوس ربطی دارد من هم می پذیرم. آیا در عالم بعد از شما پرسیده نخواهد شد که چرا این بی عدالتی را شاهد بودید و هیچ عملی برای رفع آن انجام ندادید، چرا برای شناخت دیانت بهائی با یک فرد بهائی صحبت نمی کنید و به کتابهای مخالف ما مراجعه می کنید.
شخص مسئول خندید و گفت خیلی جالبه که من دقیقاً همین مطالب را به سنّی ها می گویم که چرا در کتاب ضد شیعه به دنبال حقیقت می گردید و با یک شیعهء عالم حرف نمی زنید؟
در هر صورت جو بسیار مناسبی پیش آمده و صحبت های دوستانه نا نیمه شب ادامه یافت.
تماس تلفنی:
مردی پس از یک تماس تلفنی با منزل ما شروع به ناسزاگوئی کرده که چرا بیانیه پخش می کنید و ...
در هر صورت با او ملاقات حضوری کردم او با عصبانیّت و نفرت حرف می زد و همراه با خود جزوۀ ردیۀ آقای مدرسی را آورده به من داد، من همین که جزوه را دیدم گفتم من با نویسندۀ این جزوه ارتباط دارم. ایشان متوجه شدند که بسیاری از مطالب این جزوه غلط است، ناگهان آن فرد آرام شد و گفت ولی من می دانم که شماها چقدر خانه های بی عفتی دارید که جوانان ما را گمراه می کنید، خندیدم و گفتم بیائید این منازل را به من نشان بدهید. گفت من ندیدم دوستانم گفتند. گفتم آنها را به قرآن قسم بدهید تا آن منازل را به شما نشان بدهند تا متوجه بشوید این مطالب دروغ است. بهائی ها بیش از حدی که در اسلام تاکید شده بر عفت و عصمت تاکید دارند و به حدی که مولای ما می فرماید: ذره ای عفت و عصمت اعظم از صد هزار سال عبادت و دریای معرفت است.
حتی مرد بهائی نمی تواند زن دوم بگیرد و حتی صیغه بگیرد و … . من از جوانی روی موضوع دین و خصوصاً دیانت بهائی تحقیق کرده ام. همیشه آرزو داشتم سرمویی خطا در تعالیم این دین ببینیم تا بتوانم مسلمان شوم و به رفاه مادی برسم و به دانشگاه بروم ولی هر چه جستجو کردم جز حقیقت چیزی ندیدم. گفت: چطور تحقیق کرده ای که متوجه نشدی اسلام آخرین دینه؟ خندیده گفتم: آیا خاتم النبیین یعنی آخرین دین؟ هیچ موقع روی کلمه نبی فکر کرده اید. آیا نبی یعنی دین؟ آیا هرگز فکر کرده اید که این همه نفرت و انزجاری که در درون فرقه های اسلامی رایج است تا ابد حل شدنی نیست و باید دینی دیگر عامل وحدت و صلح بین بشر باشد. خداوند از روی فضل پیامبران را که مربیان بشر هستند برای بندگان و به منظور هدایت بشر فرستاد. چگونه شد که خدا تصمیم گرفت برای همیشه این فیض و فضل را از بندگانش بگیرد و دیگر پیامبری نفرستد؟ عزیز من موضوع به این سادگی ها نیست. من سالها جستجو کردم. به حدی رسیده ام که تک تک سلولهای بدنم گواهی بر حقانیت حضرت بهاءالله می دهند و تا حد جان باختن ایستاده ام.
حالت مرد کاملاً عوض شده با چشمانی اشک آلود گفت: یعنی عمری به ما دروغ گفته اند. گفتم شما باید فکر کنید، اگر ذره ای در صدد یافتن حقیقت از طریق صحیح آن باشید، حتی المقدور شما به عنوان بیننده متوجه حق و باطل خواهید شد. او با محبت و لبخند دستان مرا فشرد و از هم جدا شدیم.
شبنامه های پستی که روزها توزیع میشوند :
پس از چاپ و تکثیر و توزیع مقاله ای سراسر بی حرمتی و دروغ با امضایی از طرف خانواده شهید باقری، با بنیاد شهید تماس گرفتم تا آدرس این خانواده را گرفته با آنها صحبت کنم. بنیاد شهید پاسخ داد ما آدرس خانواده ها را به هیچ وجه به دیگران نمی گوئیم، ولی با اصرار من توانستم با رئیس بنیاد شهید که یک روحانی بود ملاقات کرده و گفتم: چرا خانواده ای که خود را حافظ خون شهید می داند براحتی به دیگران تهمت زده دروغ می گوید، در حالی که تهمت زدن و دروغ گفتن هر یک گناهی است بزرگ و به نظر من با این گناه خون شهید خود را پایمال می کند.
چرا در مقاله عنوان کرده که بهائیان عامل قتل مرموزانه مسلمانان هستند و یا قتل شهید صدوقی نیز به کمک بهائیان صورت گرفته و … ؟
این تهمت ها با کدامین سند و مدرکی قابل اثبات است. پس از صحبت زیاد قرار شد که مدیریت بنیاد با نویسندگان مقاله تماس گرفته و مطالب من را به آنها بگوید و اگر آنها اعتراض یا سندی داشتند با من تماس بگیرند، مدیریت بنیاد در پایان اظهار امیدواری کرد که دیگر این موضوع تکرار نشود.
نتیجه پیگیری یک افترا در مطبوعات :
مطالبی مملو از دروغ و تهمت در یک روزنامه یزد چاپ شد. بلافاصله با سردبیر روزنامه ارتباط برقرار کردم و پرسیدم که چرا باید در یک نشریه مطالب کذب چاپ شود که هیچ ریشۀ تاریخی ندارد و مطالبی در آن چاپ شود که بیشتر به صحبت پیرزنهای کوچه نشین شبیه است. از جمله: «رهبران بهائی با شیرین عبادی تماس گرفته و از او خواسته اند خود را کاندید نمایندگی کند.»
روزنامه به ازای تهمت هائی که زده چه مدرک و سندی دارد، سردبیر با عصبانیّت گفت که وقت صحبت ندارد و از من خواست تا کتباً به دفتر روزنامه مطالب خود را بنویسم.
در مدرسه... :
پس از اینکه مسئول پرورشی به بچّه ها گفته بود که دخترم نجس است و نباید کسی با او ارتباطی داشته باشد، با وقت قبلی به مدرسه مراجعه و با او در حضور یکی دیگر از معلّمان پرورشی از توضیح و رد حکم نجاست گفتم: «براستی این چه تبلیغاتی است که علیه ما می کنند، قبل از انقلاب با توجه به دیدگاه مردم و برای ایجاد نفرت مردم از ما فریاد می زدند که این ها بی عفت و بی قید هستند، قرآن آتش می زنند و نجس هستند و توطئه علیه شاه می کنند، بعد از انقلاب با توجه به جوّ سیاسی کشور فریاد برآوردند که این ها جاسوس آمریکا هستند و دستشان به خون مسلمانان آغشته است.»
معلّم در حضور همکارش واکنش تند نشان می داد، ولی هنگامی که همکارش اتاق را ترک کرد بسیار ملایم حرف می زد و پاسخ می شنید، او گفت: شما باید با حراست آموزش و پرورش صحبت کنید و از طریق حراست موضوع را دنبال کنید. فردای آن روز همکار همین معلّم به همسر من گفت به شوهرتان بگوئید ناراحت نباشد و نیازی به پیگیری ایشان ندارد، ولی در هر صورت بنا به گفته دخترم محیط مدرسه از روز بعد به کلی تغییر کرد و محیط مناسب و دلپذیری شد.
باز هم اهانت دیگری از یک رسانه بشارت نو نیمه اوّل بهمن ما 1383 :
مقاله ای با نام ایدئولوژی بهائیت و سیر حرکتی آن که نتیجه سالها پژوهش حجت الاسلام و المسلمین حاج سیّد محمّد کاظم مدرسی بود در این رسانه چاپ شد.
برای من بسیار جالب است که پژوهشگران، نویسندگان و دانشمندان اسلامی که راجع به دیانت بهائی تحقیق می کنند تنها در کتب و آثاری که تنها با نفرت و غرض ورزی علیه دیانت بهائی نوشته شده تحقیق و تفحّص کرده به کشف حقایق می پردازند. مِثل آن شخصی که راجع به اسلام قصد تحقیق دارد تنها در کتاب «آیات شیطانی» جستجوی اسلام کند.
این موضوع را می توان از کتابهای معرفی شده و منابع ایشان متوجه شد. برای نمونه در قسمت احکام بهائیان آمده ازدواج با محارم آزاد است و یا این که زن می تواند در صورت بچه دار نشدن از همسر خود با مرد دیگر همبستر شود تا از او بچه دار شود و ... . این چه نوع تحقیق راجع به یک دین است و در کدام کتاب اهل بها این احکام وجود داشته و یا در کجای عالم این حکم ها اجرا شده؟ از طرفی در نکته اول قید شده که بهائیان کتب خود را به هر قیمت از دست مسلمانان می گیرند و نمی گذارند که دیگران آنها را بخوانند! این نکته جالبی است( چون که من چند کتاب به این محقق عزیز داده ام). در نکته هشتم یاآوری شده که نگاه مسئولین به این فرقه نگاهی سیاسی است. [ مراجعه شود به موضوع عدم مداخله در امور سیاسیه].
نکته دهم: در سراسر عالم این فرقه مورد حمایت اسلام ستیزان هستند. دوست محقق و دانشمند ما گویی از موقعیّت جامعه بهائی در کشور های اسلامی همچون پاکستان، ترکیه، عراق و ... بی اطّلاع هستند.
نکته یازدهم: (مراجعه شود به موضوع بیانیه).
نکته سیزدهم: چه جالب و ضد و نقیض(مراجعه به موضوع عدم مداخله در مور سیاسیه).
جالب تر اینکه اکثر نویسندگان و محققان محترم که بر ضد جامعه بهائی قلم فرسایی می فرمایند معتقد هستند که استعمار انگلیس با هدف تفرقه افکنی بین مسلمین، بهائیت را بوجود آورده در حالیکه هدف ظهور این شریعت وحدت عالم انسانی و صلح عمومی بوده و تعالیمی چون ترک جمیع تعصبات، تحری حقیقت و ... را آورده است. در حالی که علما به جای آموزش صحیح به مسلمانان با هر سیاست و سخن کذبی در امّت مسلمانان ایجاد نفرت و انزجار کرده و مردم را تشویق به جهاد می کنند و حکم نجاست می دهند براستی باید با وجدانی بیدار قضاوت کرد که چه گروه و یا چه کسانی باعث تفرقه افکنی می شود.
روزنامه جام جم 11 آبان 85 حمایت کامل از فرقه ضاله:
در یک کشور آزاد اسلامی برای چندمین بار مطالبی علیه جامعه بهائی یعنی بزرگترین اقلیّت مذهبی ایران چاپ شد. جالب این که هر چند وقت یک بار در رسانه های گروهی، بی رحمانه ترین حمله به این جامعه صورت میگیرد بدون اینکه این جامعه نشریه و یا رسانه ای در داخل ایران در اختیار داشته باشد، تا بتواند این بی حرمتی ها و نسبت های کذب را پاسخگو باشد تا به قلوب آنها این ندای قلبی تمام بهائیان را برساند که عاشق ایرانند و آرزومند سربلندی ایران را دارند. براستی کدام رسانه داخلی صدای حقیقی و پاسخ جامعه بهائی را به گوش این رسانه ها می رساند.
برای نمونه مطلبی که درروزنامه جام جم 11 آبان 85 تحت نام اسناد ملّی و با تیتر بزرگ حمایت کامل آمریکا از فرقهء ضالة بهائی چاپ شده، پس از مطالعه کامل مطالب جای خالی «حمایت کامل» را کاملاً حس می کنیم، چرا که مطالب درج شده بیشتر به یک گزارش جاسوسی آمریکا از جامعه بهائی شبیه است تا حمایت و به نظر من بهتر بود که البته (با توجه به بند 3 همان مطلب) در تیتر روزنامه نوشته می شد: «دخالتهای آمریکا راجع به حقوق اقلیتها در ایران» برای من بسیار جالب بود که از تمام مدارک به دست آمده در سفارت آمریکا از یک چنین مطلبی برای اثبات آمریکایی بودن جامعه بهائی کمک گرفته شده در حالی که آمریکا در اکثر کشورها در شعار به دنبال ایجاد آزادی و دموکراسی و دفاع از حقوق اقلیتها بوده و برای اثبات ادعای خود در جوامع بشری از حقوق اقلیتها دفاع می کند و مسائل آنها را دنبال می کند، این سیاست و عملکرد دولت آمریکا در دیگر کشورهای منطقه بوده و ربطی به حرکت جامعه جهانی بهائی که عدم مداخله در امور سیاسیه یکی از احکام و تعالیم تغییر ناپذیرش می باشد ندارد و آن را نباید به حساب حمایت کامل آمریکا دانست. [مراجعه شود به مطالب جاسوسی و عدم مداخله در امور سیاسیه].
نظر خود را بنویسید
دوستان اسلام درو
مسلمان سابق مس…ارسال شده در : 1387/5/2
دوستان اسلام دروغه حالا دیانت بهایی که در ادامه اسلام هست هم مطمئنا دروغه حقیقت فقط مسیح هست اونچه که در تورات و انجیل نوشته شده
آیا فکر میکنیذ خ
از بیرون به خو…ارسال شده در : 1387/2/12
آیا فکر میکنیذ خداوند دین را برای بشر فرستاده یا بشر در طول تاریخ دین را بوجود آورده؟ شما از روی اسلام ثابت کن آخرین ذین نیست ولی خود اسلام را چی؟ مسیحیت یهودیت و برو تا اول آیا همه اینها برای شما ثابت شدن که از روی اسلام نتیجه می گیری و به بهاییت ایمان می آوری؟ خدا انسان را نیافریده که انسان زجر بکشد برو و از زندگیت و چیزهایی که داری لذت ببر آیا اگه درست را میخوندی و به خاطر اعتقادت زندگیت را خراب نمیکردی بهتر نبود؟ ایا فکر میکنی این خواست خداست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اولا اینجانب با
جوادارسال شده در : 1386/11/25
اولا اینجانب با هرگونه برخورد غیر انسانی و تهمت وافترا علیه اقلیتها مخالفم ثانیا این فرد محترمی که خود را بهایی عنوان می کند و ظاهرا انسان منطقی و اهل تفکر است بهتر است یک بار دیگر بی طرفانه آیین دین بهایت و نحوه پیدایش این طریق را بررسی کندو با کمی تعقل خود را از زیان در دنیا و آخرت برهاند. و در اخر آنکه فقط توجه به این نکته جالب است که بدانیم آیا پدید آورندگان این فرق که ابتدا خود را نایب امام زمان و سپس خود را امام زمان معرفی کردند و در نهایت خود را پیامبری جدید دانستند آیا این طریق عوامفریبی و دروغگویی سبک و شیوه کدام یک از پیامبران راستین بوده است.و حتی در زمان فعلی هم هستند افراد زیادی که با استفاده از ساده بودن تعدادی از عوام خود را نایب امام زمان و حتی خود امام زمان معرفی می کنند و اگر مجال یابند به عنوان پیامبر دین جدیدی هم خواهند آورد.