سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
خداوند متعال در هر عصر نفوس مقدسه ای را جهت هدایت خلق برانگیخته و ایشان را مأمور ابلاغ پیام خویش در میان خلق فرموده ا ست .وقتی به تاریخ نظر می افکنیم مشاهده می کنیم در مسیر ابلاغ پیام الهی، مظاهر ظهور دچار زجر و حبس و مخالفت و حتی شهادت گردیده اند. تاریخ شاهدی گواه بر این مدعاست که چگونه حضرت ابراهیم برای حفظ عقائد و مرامشآن آواره بیابان شد و یا حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل دائماً مورد ظلم و جور فرعون قرار گرفتند و حضرت عیسی چگونه در ابلاغ رسالتشان جام شهادت نوشیدند ، و حضرت محمد (ص) و عائله مبارکه و مومنین از ظلم و جورقوم قریش، دائماً در عذاب و حتی مورد سوء قصد قرار گرفتند .انان بر حسب رسالتشان از هیچ کس و هیچ نفسی نترسیدند چنانچه در سوره هود می فرمایند : «فاستقم کما امرت» .داستانها و قصصی را که ان حضرت در قران کریم نقل می فرمایند همگی تلویحا حاکی از ایذاءو اذیت تمام مظاهر مقدسه و مومنین است مقصد از بیان قصص قرانی، یاداوری داستانهائی است که بشر غافل در آینده نیز دچار چنان غفلت نگردیده و خود را از سلسبیل معرفت محروم نسازند .اما چه سود که در 164 سال پیش در ظهور حضرت اعلی، بشر غافل متنبه نشده ان حضرت رااز شهری به شهری دیگر سرگون نمودند. اینچنین اعمالی دائما در تاریخ تکرار شده و میشود و بشر به زعم خویش به انکار و تکذیب ان حضرت پرداخته حضرت اعلی با وجود ایذاءو اذیت فراوان از جانب دشمنان همچنان بر ادعای خویش مصرانه تاکید می فرمودند ولی غافلان از توبه نامه ایشان سخن می رانند .اگر به زعم ایشان توبه نموده بودند چرا محکوم به تیر باران شدند ؟در جایی که ملا محمد ممقانی که فتوای قتل حضرت باب را امضاءکرده بود ،خود در کتاب «بیان حقایق» اقرار بر اصرار ان حضرت بر عقیده خویش نموده است،چگونه می توان سخن از توبه نامه گفت؟
با توجه به اینکه سن جوانی سنی است که جوان بیشتر تمایل به لذایذ دنیا داشته ولی ان حضرت بر حسب مأموریت الهی خویش از تمام لذایذ و زخارف دست کشیده با تحمل مشقات و مصیبات و سختی ها شهید شدند .گذشته از همه اینها،در توبه نامه ای که مسمی به ایشان است و برخی با مباهات و افتخارانرا در انظار جلوه می دهند،هیچ نشانی از هیچگونه توبه و کتمان ادعا نیست .
مساله دیگر اینکه برخی نیز انتظار دارند که موعود منتظر در هنگام ظهور فوراًجهان را به صلح و صلاح هدایت نموده و با شمشیر ها بر قلع و قمع افراد ظالم، قیام کند .
خداوند متعال که خالق جهان هستی است سیاستش بر محبت و صلح استوار است و بر تمام کائنات فیاض است .چگونه می شود بر گزیده ای که فرستاده و پیام اورنده و مبشر از جانب اوست بر عکس ایشان عمل نماید بخواهد جهان را با زور و شمشیر به صلح هدایت نماید آیا جهانی که اینگونه در علم و تکنولوژی پیشرفت نموده و مجهز به انواع و اقسام سلاح های مخرب گشته، نمی تواند چنین شخصی که شمشیر به دست گرفته و بو سیله ان در پی صلح و صلاح است را نابود نماید؟ ایا چگونه مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و فرق متعدد دینی که حتی در قبول دیانت اسلام تردید دارند را بر حسب اجبار مطیع و منقاد خواهد ساخت؟
بشر غافلی که تا حال در ایذاء و اذیت مظاهر مقدسه کوتاهی نکرده ایا نمی توانند قصد جان ایشان را نمایند. اگر ائمه اطهار گمان می نمو دند که ایشان بعد از اظهار امر در امان خواهند بود همان زمان به افشاء نام ایشان مبادرت می کردند چنانچه در بحار الانوار جلد 1ص 202 از امام محمد باقر مذکور است که :
«نظر کنید به کسی که ولایتش بر مردم مخفی می ماند او صاحب شما است بدرستی که از اهل بیت به کسی اشاره نکرد ه اند و او را در السن و افواه ذکر نکرده اند مگر اینکه از غیظ هلاک کردند یا او را کشتند.»
حال باید انصاف داشت شخصی که نامش در ان زمان فاش نشده چگونه امروز با فاش شدن نامش در امان خواهد ماند امروز که دشمنان بیشتر از ان زمان هستند و دیانت اسلام به فرقه های متعددی تقسیم شده و هر یک دارای رأی و نظر خاصی هستند .
حضرت محمد (ص) در سوره رعد آیه 11 می فرمایند : "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم ." مضمون ایه مبارکه در قران این است که خداوند سرنوشت و وضعیت اشخاص را تغییر نمی دهد مگر انکه خود ان اشخاص پیشقدم شوند ونفوس خود را تغییر دهند .
افراد خود تعیین کننده سرنوشت خویش هستند . با زور هیچگاه عقائد و اراء افراد تغییر نمی یابد اگر ما اراءو اختیارات خود را به طیب خاطر عوض نکنیم انگاه خداوند متعال تنها با سلاحی که در دست دارد و ان انزال بلایا است بشر غافل را متنبه نمو ده و او را اگاه می سازد راهی که با عقل ناقص خود انتخاب نموده راه درستی نیست بلکه انچه او تشخیص می دهد همان به صلاح او است .
در کتاب بحار الانوار جلد 1 ص 184 امده که امیر المومنین در مدینه خطبه ای خواند بعد از حمد و ثنا و صلوات بر پیامبر فرمود :
بدرستی که خدای تعالی در روزگار هیچ ظالم را هلاک نگردانید مگر بعد از مهلت دادن و شکست جماعتی را نیست مگر بعد از شدت و بلا و بعد از بلائی که بی شمار می اورد و می گذرد به بلائی دیگر و امتحان دیگر مبتلا می شوید هر صاحب قلب، عاقل نیست و هر صاحب گوش، شنوا نه و هر صاحب چشم ،بینا نه .
حال اگر بینگاریم که حضرت اعلی نیز به زور به قلع و قمع ظالمان باید می پرداخت و بغتتاًصلح را رواج میداد این فکری بس باطل است بلکه بلایای پی در پی سبب اصلاح و تنبه انسان خواهد شد نه چیز دیگری .
نظر خود را بنویسید