سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
یكی از مهمترین سؤالاتی كه همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و همهء مكاتب مادی و الهی، به خصوص مكاتب فلسفی، در صدد پاسخگویی به آن بودهاند این است كه مبدأ آفرینش چیست؛ این جهان چرا خلق شده و این خلق چگونه صورت گرفته و هدف غائی آن چه میتواند باشد. این چیستی و چرایی و چگونگی طبیعتاً به انسان كه تنها جزء ذیشعور این عالم است نیز تعمیم یافت.
بسیاری از نفوس كه در این باب تفكر كردند، بسته به پاسخی كه از مشرب فكری خویش گرفتند، مسیر زندگی را انتخاب و با توجه به هدف و معنایی كه یافته بودند نقشی را در این عالم به عهده گرفتند. بسیاری از نفوس هم هستند كه بدون آن كه در خلقت خود و عالم تفكر كنند و معنای زندگی و هستی خویش را دریابند به حیات خود ادامه میدهند، همسر اختیار میكنند، به كسب و كار میپردازند، بدون اینكه هرگز درك كنند به چه علت به این امور پرداختهاند. بزرگان و دانشمندان بسیاری در این خصوص به ارائهء نظر پرداختهاند ولی همهء مكاتب الهی بر این نكته متفقند كه مبدأ آفرینش و خالق این جهان نامحدود نمیتواند فاقد شعور باشد و موجودی دارای شعور خلق كند، و نیز همه معتقدند كه علت خلق ممكنات حب بوده: احببت خلقك فخلقتك (دوست داشتم تورا خلق كنم، پس تو را خلق كردم). همچنین در خصوص هدف از خلق این عالم نظراتی مطرح شده كه اگر دقت كنیم حقیقت همهءآنها یكی است و آن این است كه بشر خلق شده تا مبدأ و خالق خود را بشناسد و او را عبادت كند و ترقی و تعالی یابد.
سؤال و پرسش بعدی این بود كه چگونه؟ چگونه میتوان خدا را شناخت؟ طریق شناسایی حق چیست؟ اما به نظر من سؤال اساسیتر این است كه آیا اصولاً بشر میتواند با ابزاری كه دارد خدا را بشناسد. انسان چیزی را میتواند بشناسد كه با آن مشابهت یا به آن احاطه داشته باشد، یعنی خود از آن برتر باشد. اگر به مخلوقات نظر كنیم مشاهده میكنیم كه شیء مادون نمیتواند قدرت مافوق را درك كند. سنگ، درخت، حیوان، هرچه ترقی كنند نمیتوانند به حقیقت انسان پی برند. پس چطور انسان كه مخلوق است توانایی درك حقیقت خداوند را داشته باشد؟ هرگز مرغ بینش مردمان زمین به فراز آسمان دانش او نرسد.
پس این تناقض از چه روست؟ از یكسو مأمور به شناخت او شدهایم و از سوی دیگر از شناخت او عاجزیم. اگرچه ادراك انسان هیچوقت به خدا نمیرسد، اما محروم از شناخت او نیست. هر از چندی انسان كاملی ظاهر میشود كه تجلیگاه خداوند بر روی زمین است. جمیع كمالات و مواهب خداوند در او نمایان است بدون اینكه حق از مقام بلند خود تنزل كرده باشد، مثل آینه كه خورشید در او نمایان میشود. پس تنها راه شناخت بشر از خداوند شناخت مظاهر نفس اوست در روی زمین: هیكل ظهور قائم مقام حق بوده و هست. اوست مطلع اسماء حسنی و مشرق صفات علیا. معرفت مبدأ و وصول به او حاصل نشود مگر به معرفت و وصول این كینونات مشرقه از شمس حقیقت.
نظر خود را بنویسید
اگر کمی به عربی و
95ارسال شده در : 1386/10/30
اگر کمی به عربی وارد باشید می فهمید که در جمله لا اله الا انا که بها الله می فر مایند حصر وجود دارد و اینگونه ترجمه میشود کهیچ خدایی جز من وجود ندارد یعنی فقط من خدا هستم و این کفر محض است
قال خاتم نبیین م
azizارسال شده در : 1386/10/30
قال خاتم نبیین محمد(ص):انا بشر مثلکم یوحی علی
من انسانی مثل شما هستم که به من وحی می شود و هیچ وقت نگفت لا اله اله انا
و احادیثی و آیاتی که اورده اید همه مصداق نفخت من روحی هستند ما معتقدیم روح خدا در ما دمیده شده و در آیه ای از قرآن داریم که:انا لله و انا الیه راجعونکهمه از خداییم و به سوی او باز می گردیم ولی نه اینکه بگوییم خداییم یا صوت لا اله الا انا سر دهیم
man be onvane mosalmane roshan
ashkanارسال شده در : 1386/7/2
man be onvane mosalmane roshanfekr az dianate shoma bahaeian hemayat khaham kard, va khod omide an daram ke roozi yek bahaei be shomar biayam....!