×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

آیا هویدا بهائی بود؟
1385/03/05

اقتباس از سایت ديدگاه*
یادم هست زمانی که ایران بودم در اغلب مهمانی ها وقتی دوستان غیر بهائی به من می رسیدند سؤال می کردندکه آیا هویدا بهائی است؟ ومن در جواب آنها میگفتم اول شما به من بگوئید که ضابطه بهائی بودن به نظر شماچیست؟ تا من بگویم که هویدا بهائی هست یانه؟ ووقتی میگفتند منظورت چیست؟ جواب میدادم که اگر ضابطه بهائی بودن ازدید شما داشتن بستگان بهائی است وهرکسی راکه بستگان بهائی داشته باشد بهائی بدانید باید بگویم که هویدا بهائی است. چون پدر بزرگش بهائی بوده است. که البته در این صورت در صد زیادی ازمردم ایران بهائی به حساب خواهند آمد. چون بهائیان که از کره ماه نیامده بودند.آنان ازدرون جامعه ایران برخاستند بنابراین خیلی طبیعی است که درخانواده ای، بعضی بهائی وعده ای مسلمان یا غیر بهائی باشند. نگارنده پدر بزرگم بهائی بود و از اولادان او یک دختر(مادرم) بهائی شد وبقیه مسلمان شیعه یا غیر بهائی باقی ماندند. بنابر این از نظر ما بهائیان، بهائی کسی است که خود را بهائی بداند وبه عنوان بهائی تسجیل شده باشد یعنی بهائی بودن ارثی نیست. بطوری که بعد از انقلاب افرادی که بهائی بودند هیچگاه انکارنکردند واین مسئله در خیلی موارد به بهای ازدست دادن جان ویا مالشان تمام شد.بنابراین بااین توضیح هویدا بهائی نیست.
اگر مطالعه کنیم می بینیم کمتر خانواده ایرانی است که در میان اقوامش فردی بهائی وجود نداشته باشد. درمیان گردانندگان رژیم بعد از انقلاب نیزهستند افرادی که فامیل بهائی دارند واگر دشمنان یا رقبای این افراداین نکته را کشف کنند! از آن به منظور کوبیدن آنان سوءاستفاده خواهند نمود ودر مورد هویدا نیز همین نکته به صورتی دیگرمطرح است که با تبلیغات زیاد در مورد بهائی بودن او میخواهند از این موضوع برای کوبیدن جامعه بهائی استفاده نمایند.در این جا این سؤال پیش میآید که به فرض اگرهویدا بهائی بوده باشد آیا این افراد البته! منصف! که بهائی بودن یک نخست وزیر رژیم گذشته را نقطه ضعفی برای جامعه بهائی به حساب می آورند ونسبت به آن اصرار میورزند.آیا حاضرند مسلمان وشیعه بودن بقیه نخست وزیران رژیم گذشته رانیز نقطه ضعف جامعه مسلمان شیعه تلقی کنند؟
وقتی بعد از انقلاب اسناد سفارت آمریکابه دست انقلابیون افتاد واسامی افراد زیادی که با سفارت به نوعی ارتباط داشتند بدست آمد در باره آنان چیزها گفتند وآنان را به اتهامات گوناگون متهم کردند ولی هیچگاه دین آنان را مطرح نکردند زیرا همه مسلمان شیعه بودند!.ولی وای به اینکه اگر در میان آنان یک نفر بهائی نیز بوداولین چیزی که مطرح می شد دیانتش بود! ویا هزاران نفر مسلمان شیعه که در زندان های ایران به عنوان قاچاقچی و جنایتکار زندانی هستند هیچوقت ذکری از دیانتشان نمیشود.
عده زیادی از محققین بی نظر اعم از بهائی وغیر بهائی، در مورد بهائی بودن یا نبودن هویدا مقالات مستند ومستدل نوشتند ونتیجه گرفتند که اوبهائی نبوده است ولی می بینیم باز عده ای همچنان داستان بهائی بودن اورا تکرار میکنند وجالب این جاست که بعضی از این افراد ادعای روشنفکری نیز می نمایند و ظاهراً به حقوق بشر نیز معتقدند ومعلوم نیست که برای یک انسان روشنفکر چرا باید دین یک نخست وزیر این اندازه مهم وقابل طرح باشد. بدیهی است این افراد که اغلب شناخته شده هستند نظر تحقیقی ومطالعاتی ندارند بلکه هدف شان نزدیکی وبهره مند شدن از رژیم وگرفتن حقوق وارضاء حس کینه توزی تعصب آلود نسبت به جامعه بهائی است. مخصوصا که نوشته هایشان پراز غلط های فاحش تاریخی ودروغ بافی بوده و با توهین وتحقیرنیزهمراه است به نظرنگارنده جواب چنین نوشته هائی باید فقط سکوت باشد بعنوان مثال میدانیم که پیروان همه ادیان، ادیان بعد از خودرا قبول ندارند مثلاً متجاوز از یک بلیون مسیحی به جنبه الهی دین اسلام معتقد نیستند همان طورکه جامعه اسلام آئین بهائی را قبول ندارد یعنی مسیحیت نسبت به اسلام همان حالتی را دارد که اسلام نسبت به بهائی دارد ولی محققین مسیحی هیچگاه در نوشته هایشان مسلمانان را جامعه ضالٌه (گمراه) نمی نامند.در حالی که خیلی اوقات مسلمانان به اصطلاح محقق، پیروان آئین بهائی را فرقه ضالٌه خطاب میکنند یعنی این جا دیگر مسئله اعتقاد داشتن ونداشتن نیست بلکه مسئله ادب، انسانیت وتربیت است که متاسٌفانه عده ای فاقد آنند. چنین نوشته هائی که با تحقیر وتوهین ودروغ وافترا همراه هست از همان ابتدا نشان می دهد که هدف نویسنده ارضاء حس کینه توزی وخالی کردن عقده ها و یاانجام وظیفه شغلی است لذا ازدید افراد منصف با هر طرز فکری که باشند قابل اعتنا نبوده وارزش جواب گوئی ندارند. بنابراین ما فقط به نوشته هائی پاسخ میگوئیم که با هدف تحقیق وتوام با حسن نیت نوشته شده باشد ولو اینکه با اشتباهاتی همراه باشد. نویسندگان چنین نوشته هائی ازدید ما احترامی خاص دارند زیرا در جستجوی حقیقت هستند که از تعالیم دیانت بهائی است وماباکمال احترام خوشوقت خواهیم شد که به رفع سوءتفهیم ها بکوشیم و پاسخ گوی سؤالات آنان به منظور ایجاد محبت ووحدت باشیم نه مبازه ومقابله با آنان. چون هدف دیانت بهائی ایجاد محبت والفت بین همه افراد بشر است
*//www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=12352

نظر خود را بنویسید