×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

كاركرد دين (با تكيه بر بيانيه بيت العدل اعظم خطاب به رهبران اديان )
1386/06/17

در آغاز هزاره جدید با توجه به بیانیه بیت العدل اعظم الهی خطاب به رهبران دینی
كاركرد دین در آغاز هزاره جدید مسئله ‌ ای است كه از ابعاد مختلفی می ‌ توان بدان نگریست دیدگاههای متنوع موجوده با تكیه بر قسمتی از واقعیتها از دین انتظار كاركردهای متفاوتی را دارند كه این طیف از حاكمیت كامل و مطلق آن بر تمام شئون و امور بشری تا كنار زدن كامل آن از عرصه حیات بشری متغیر است. پدیده دین كه زمانی حاكمیت مطلق در آسمان وزمین منحصر به بود و حتی سلاطین و پادشاهان بزرگ می بایست مشروعیت خود را از رهبران دینی گاه مستقیم و بعضا محترمانه تكدی می نمودند هنوز بسیار نزدیكتر است به تاریخ ما تا آنكه انتظار داشته باشیم از خاطره ها محو شده باشد. البته اعلان مرگ خدا نیز با جسارت اهل علم همین خاصیت را داشت و این دو رفتار متناقض یك پدیده به نظر می ‌ رسد كه از غرائب روزگار و از عجایب امور است. عجیبتر این است كه انتظار عقلای جهان بر تسلط كامل و سیطره علوم و فنون بر تمام عرصه های حیات بتدریج در حال تغییر بوده و دیدگاههای بینابینی و آشتی گرایانه بین علم و دین در حال جایگزین شدن است . در كنار تمام بحثهای مختلفی كه می ‌ توان حول این مسائل طرح كرد بی مناسبت نیست كه لااقل ذكر شود پیش بینی اتمام دوران دین و دینمداری كه از عصر روشنگری با شور و اشتیاق كاملی ارائه می ‌ شد با شكست قطعی روبرو شد و ثابت شد كه به همین سادگی هم نیست كه در ماشین جهان قطعه دین را با قطعه دیگری جایگزین كرد و در عین حال كارایی بهتری هم داشته باشد و خرابی كمتر و یا استهلاك كمتری برای عالم بشریت بدنبال داشته باشد. این دید ماشین ‌ وار در تعویض قطعه ناموفق نبود بلكه احتمالا در شناخت كامل ساز و كار دین در ماشین جهان تخصص نداشت و به معلومات اندكی كفایت كرد كه تنها متوجه به بخشی از كاركرد دین بود و نه تمام آن. بعبارتی این قطعه بسیار پیچیده بود و شناخت آن با استمداد از ابزار علم پی بردن به قسمتی خاص بود نه كل آن. البته تقصیری بر علم نیست چه كه دین قسمتی غیر علمی دارد و علم هم در پی حذف این قسمت غیر علمی كه غیر ضروری نیز می ‌ نمود گام مثبتی بر داشت و هم خود را بكار بست اما در عمل جایگزین و یا مشابه ها خوب كار نكردند این قضیه از بمیدان آمدن مجدد دین بدست می ‌ آید كه اگر خوب كار كرده بودند دین مجالی برای به میدان آمدن نمی ‌ یافت. شاید هم بشر نتوانست به مرحله موجودی یك بعدی تنزل نماید و زندگی راحت و بی ‌ دردسری را برگزیند و این ضعف را بحساب ضعف بشری بتوان گذاشت. عرفا «عشق» را مقصر می دانند كه «برهم زننده جهان» است و مقید به عقل و حتی دین نمی ‌ شود. «معجون بودن» وجود «آدمیزاده» نه اختیار انسان بلكه فیض جاودان بود و چه عجب اگر به «دنیا و عقبی» سر فرو نیارد.
خالی از اینكه مجمعی حسابرسی به جهت عقل یا علم یا دین یا عشق فرا آورده و به شناسایی جرم و مقدار آن پرداخته شود سعی می ‌ شود كه تنها با سیر مختصر و سریعی در بیانیه «بیت العدل اعظم الهی خطاب به روسای ادیان» برخی كاركردهای دین مورد اشاره قرار گیرد. مشخص است كه بحثی در باب دین و مفهوم آن و نیز پیش فرضها و پیش زمینه ‌ های این بیانیه خود موضوع مهمی است كه نیاز به بررسی كامل داشته و خود مبحثی مهم است كه در اینجا بدان پرداخته ‌ نمی ‌ شود. مواضیعی كه بصورت فهرست ‌ وار می ‌ آید تنها به معرفی اهم مسائل دین در جهان معاصر پرداخته و آینده متحول و پر چالشی كه شدت آنرا نوع برخورد صاحبان ادیان تعیین می ‌ كنند توصیف می ‌ شود.
گر چه رهبران دینی مدعیان اصلی دین و قدرت دین و اذعان به لزوم دین می ‌ باشند اما به نظر می رسد كه رهبران دینی نیز هیچگاه تا این حد خود را ناتوان و در حاشیه مشاهده نمی كرده اند و حتی حاضر نشدند كه به علت یابی این حوادث بپردازند در هنگامی كه این رهبران مشغول تكفیر و طرد و لعن مظاهر تغییر در جهان بودند متاسفانه علیرغم فتاوی آنان جهان تغییر نمود و حالیا سخت است كه قدری از سنگرهای جزم اندیشی خود به دنیای واقع نظر كنند و عادات قدیمه را سخت بی بنیاد و بی رونق ببینند. البته كه بسیاری از دین مداران نیز به فكر تطابق با زمان افتاده و یا كوششهایی بسیار قابل ستایشی در این راه انجام دادند اما این گروه اندك و مساعی آنان به همین نسبت در مقابل گروه عظیم سنت گرایان وافی به مقصود نبود. این عقب ماندگی از دین و رهبران آن پذیرفته نیست «بسیاری از رهبریهای دینی نتوانسته اند در این امر ضروری یعنی وحدت بشر روش قدیم خویش را تغییر دهند در حالیكه سایر بخشهای اجتماع نه تنها مفاهیم وحدت عالم انسانی را با آغوش باز پذیرفته ... » [1] اما توجه به این امر نیز به معنای تقبیح و انتقاد نیست بلكه توجه دادن به اهمیتی است كه باید در این مسئله نیز ایفا می شد و یا حد اقل از دین انتظار می رفت كه در این تغییرات نیز سردمدار اگر نیست مددكار و همراه باشد «مقصد از ذكر آنچه رفت آن نیست كه ادیان متشكل جهانی را محكوم نماییم بلكه آن است كه نشان دهیم كه دین چه نیروی بی همتایی در درون خود نهفته دارد چنانكه می ‌ دانیم دین ریشه محركات معنوی و سوائق آدمی است و هر وقت دین به روح و مثال بینانگذاران آسمانیش كه نظامهای بزرگ اعتقادی مردم را تدارك دیده ‌ اند وفادار بوده محبت و عفو و خلاقیت و جرات و شهامت و رفع تعصبات و فداكاری در راه خیر عمومی و رام كردن غرایز حیوانی را در میان جمهور خلق رواج داده است و شكی نیست كه نیرویی كه طبیعت تمدن خواه بشر را بارور ساخته همانا نفوذ مظاهر الهی است كه از صدر تاریخ یكی بعد از دیگری در عالم ظاهر شده ‌ اند آن نیرویی كه در زمانهای پیشین چنان اثراتی داشته اند شعله ‌ اش هرگز در وجدان انسانی خاموش نمی گردد. با وجود مشكلات بی پایانی كه در مقابل دارد و با آنكه تشویق و حمایت معقولی نیز از آن پشتیبانی نمی ‌ كند دین هنوز می ‌ تواند میلیونها نفوس را در تلاش معاش مدد كند و باز در همه جا قهرمانان و پارسایان مقدسی را خلق كند كه حیاتشان بهترین دلیل برای صحت تعالیم كتب مقدس دینشان باشد تاریخ تمدن جهان نشان داده است كه در بنای روابط اجتماعی بشر نفوذ دین بسیار شدید بوده است به نحوی كه مشكل است تصور كنیم كه هیچ پیشرفتی در تمدن بشری رخ داده باشد بدون آنكه از سرچشمه جاودانی دین جاری نشده باشد ...» [2] دین همواره تاثیرات خاصی را اعمال می ‌ نماید كه از دیگر عوامل ساخته نیست و كار انحصاری دین محسوب است نه اینكه در برخی وهله ‌ های زمانی باید این كار ها را از غیر دین خواست و یا دین را ضعیف در بر ‌ آورد آن محسوب داشت معنا بخشی به زندگی و ارزش دادن به زندگی بشری نتیجه ثانوی تاثیر دین است كه «چون كار دین تزكیه واعتلاء فضائل انسان و هماهنگ ساختن روابط اجتماعی او است در سراسر تاریخ بزرگترین و والاترین مرجعی بوده كه توانسته است به زندگانی انسان معنایی ببخشد. در هر عصر دین سبب ترویج خیر گشته و خطاكاران را به راه راست باز گردانده و منظری را بر هر بیننده مشتاقی عرضه نموده است كه در آن استعدادها و قابلیتهای جدید و بی سابقه ‌ ای ظاهر گردد. دین با راهنماییهای خود نفس عاقله را بر انگیخته كه بر محدودیتهای این جهان فانی غالب آید. و خویشتن را به فوزی عظیم رساند. [3] » باید باور رهبران دینی بر این باشد كه در عین محال شمردن الفت و اتحاد بشر بدون مدد دین به گرداب تفكر انحصاری در یك دین خاص نیز مبتلا نشوند اما قدرت دین است كه در همه زمانها می ‌ تواند (نه به یك نحو) اعمال شده و برای بشریت فایده تمام باشد «دین چنانكه به تجربه رسیده همواره نیروی اصلی در اتحاد بخشیدن مردمان مختلف در جامعه ‌ های گسترده و پیچیده و بغرنج بوده كه از بركت آن استعدادات و قابلیات افراد پرورش یافته و در عالم امكان نمایان شده است. بزرگترین مزیت عصر ما در این است كه دورنمایی را عرضه كرده و مقابل تمام مردم جهان نهاده تا ببینند كه سیر تمدن پدیده واحدی را به وجود آورده كه جهان مار را با عالم الهی پیوند می ‌ دهد جامعه بهایی با چنین بینشی نهضت بین ادیان را از آغاز پیدایش ترویج و حمایت كرده ‌ است و از پیوندهایی كه به وجود آورده خوشوقت است و گذشته از آن بهائیان از نهضت مذكور چنین استنباط می ‌ كنند كه كوشش ادیان در نزدیك به یكدیگر موافق با اراده الهی برای بشر است كه حال به مرحله بلوغ اجتماعیش وارد می ‌ شود ما در این راه از آنچه از دستمان بر ‌ آید كوتاهی نخواهیم كرد و چون در این كوشش با دیگر شریكان خویش مشتركیم بر ذمه خود می دانیم كه به صراحت نظر خویش را در باره فعالیتهای بین ادیان اظهار داشته و بگوییم كه اگر قرار باشد این كوششها درمان دردهایی گردد كه امروز بشر نا امید را فرا گرفته باید با كمال راستی و درستی بی هیچ گونه طفره و مجادله ‌ ای به این حقیقت پر اهمیت كه علت ایجاد نهضت بین ادیان بوده بپردازیم و قبول كنیم كه خدا یكی است و دین یكی است و تفاوتهای فرهنگی و تعبیرات بشری نباید ما را از قبول یگانگی ادیان منحرف سازد.» [4]
الف: در راس تعالیم بهایی و بعبارتی هدف تمام تعالیم واصول بهایی اصلی است كه از آن به «وحدت عالم انسانی» تعبیر شده است. معرفی و اصول اساسیه و مقدمات و هدف این اصل خود مطلبی است كه به جرات می ‌ توان گفت تمامی آثار بهایی حول آن نازل شده و بدیهی است كه در حد یك مقاله و یا كتاب نمی ‌ توان به این مطلب پرداخت. در اینجا به صورت بسیار محدود به نمود این اصل در بیانیه بیت العدل اعظم الهی خطاب به رهبران جهان پرداخته می شود. در اعتقاد بهایی جهان آینده جهان واحدی است كه در آن «عالم یك وطن و من علی الارض اهل آن» [5] محسوب می ‌ شوند. این وحدت طریقی است كه خداوند به جهت حل مشكلات بشری در این مرحله از سیر تكاملی او كه مرحله بلوغ نامیده می ‌ شود ارائه نموده و بر بشر ارزانی داشته ‌ است. طبیب الهی این دارو را تنها راه علاج دردهای مزمن هیكل بشری تشخیص داده و بدین جهت تا هیكل بشری از این درمان استفاده نجوید درد او تسكین نپذیرد بلكه روز بروز بر شدت آن افزوده شود. از سویی حصول این وحدت امری كاملا اختیاری و انتخابی برای بشر نیست بلكه در نقشه عظیم الهی حصول آن مقدر گشته و به عبارتی بشر خواسته و یا ناخواسته باید به این امر گردن نهد. این امر را گذر زمان نیز به نوعی اثبات نموده است چنانچه از اظهار این اصل توسط حضرت بهاءالله در قرن نوزدهم تا بحال اثرات شدیده آن جهان را دگرگون ساخته است ...«میراث پایداری كه از قرن بیستم به ما رسیده ‌ آن است كه مردم جهان ناچار خویش را اعضاء یك قوم انسان شمارند و كره زمین را وطن مشترك آن قوم دانند» [6] تمام هم جامعه جهانی بهایی بر این است كه نوع و زمان وصول به این طریق را سهل و سریع نماید و الا در حصول آن شك و شبهه ‌ ای نداشته وندارد . «...اما می ‌ توان گفت كه بشر بتدریج با آفریدن موازین و سازمانهایی نوین در بنیان نظم جدیدی كه باعث التیام روابط بین انسانها باشد و به درد مظلومان برسدقدرتی بیشتر می ‌ یابد. نكته ‌ ای كه باید بخاطر آورد این است كه امروز انسان در مسیری گام نهاده ‌ است كه دیگر راه برگشت ندارد. قواعد اساسی آن نظم جدید معین گشته و شهرتی عظیم و عام یافته و به نحوی روز افزون در هیكل سازمانهایی كه قادرند سایه آن قواعد و اصول را بر رفتار عامه مردم اندازند حلول می ‌ یابد. پس جای شك و شبهه ‌ ای نمی ‌ ماند كه هر چند تقلایی كه با آن روبرو هستیم طولانی باشد نتیجه ‌ اش جز این نیست كه ناچار روابط میان قاطبه مردم جهان بكلی دگرگون خواهد شد...» اما هر لحظه كه از درك اهمیت و ضرورت این مسئله تاخیر می ‌ رود خسارت بزرگی بر روح و جسم جامعه بشری وارد می ‌ شود كه تاوان قسمت اعظمی از آن را باید رهبران ادیان بزرگ و مدعیان جانشینی پیامبران الهی بپردازند «افسوس چه بسا سازمانهای دینی كه وجودشان برای خدمت به امر برادری و صلح و آشتی است بر عكس چنان رفتار كرده ‌ اند كه خود یكی از بزرگترین موانع در راه آن گشته ومثلا تعصب دینی را مشروع دانسته ‌ اند» [7] از این رو كه سهم عظیمی در این امر داشته و یا بعبارتی سهم خود را به اندازه ادا ننموده بلكه بر مقابله با آن برخاسته ‌ اند. علوم و فنون در این طریق بسیار مساعی نموده و روز بروز در سهولت این طریق گام بر می ‌ دارند و نیازی به ذكر نیست كه هر روز عرصه ‌ هایی كه نظر گاه آنها جهانی واحد است در حال فزونی است . اما دین نتوانسته همگام با این عرصه ‌ ها گام بردارد و در بسیاری از موارد نیز قولا یا فعلا بر مخالفت خود و یا طرد چنین تفكری اقدام نموده است «...بسیاری از رهبریهای دینی نتوانسته ‌ اند كه در این امر ضروری یعنی وحدت بشر روش قدیم خویش را تغییر دهند در حالی كه سایر بخشهای اجتماع نه تنها مفاهیم وحدت عالم انسانی را با آغوش باز پذیرفته ‌ اند و آن را قدم ضروری دیگری برای ترقی تمدن انسانی دانسته ‌ اند بلكه از آن هم بالاتر رفته اذعان كرده ‌ اند كه در این زمان پر بحران تاریخ جمعی بشر هویتهای محدودتر و كوچكتر جهان همه تحقق كمال مطلوب خویش را در مفهوم بزرگتر وحدت بشر دریافته ‌ اند با تمام این احوال اكثر ادیان متشكل جهان در آستانه آینده فلج و عاجز مانده ‌ اند و هنوز به همان افكار و عقاید قدیم تمسك جسته هر یك ادعا می ‌ كند كه حقیقت منحصرا در دست اوست. این طرز تفكر سبب ایجاد شدیدترین جنگ و جدالها گشته است كه سبب تفرقه مردمان جهان شده و جز ضرر و خرابی چیز دیگری ببار نیاورده است و امروز نیز به رفاه و آسایش عالم انسانی مددی نمی ‌ نماید.» [8] همانگونه كه ذكر شد در ادامه سیر كلی و هدف غایی دیانت بهایی كه بر اساس وحدت بشر استوار است در این بیانیه مطالب جنبی فراوانی را می ‌ توان یافت كه همه به نوعی مستقیم و یا غیر مستقیم به جهت حصول این امر مهم كمك می ‌ نماید. یكی از مسائل بسیار مهم مسئله تعصبات است كه ترك آن به عنوان یكی از موانع اصلی وحدت همواره در دیانت بهایی مورد عنایت بوده و در این بیانیه نیز بنحو خاصی موكد گشته است.
ب: یكی از اهم تعالیم بهایی كه توسط شارع اعظم این امر عظیم تاكید گشته مسئله ترك تعصبات است. بنظر می ‌ رسد كه در جهان معاصرو آینده ‌ ای كه در پیش رو داریم مسئله تعصبات بعنوان معضل اصلی و یا معضلی كه بسیاری از مشكلات از آن منتج می گردد در حال نمود است. این گفتار به معنای نفی واقعیت تلخ كاركرد منفی تعصبات بخصوص تعصبات مذهبی و نژادی در دروان گذشته نیست و نیازی به یاد ‌ اوری حوادث تلخ جنگهای صلیبی و كشتارهای نژادی در خلال جنگهای اول و دوم نبوده و تنها اینها برخی از شواهد بروز تعصبات است. اما تاكید موكد و مجدد این پدیده كه به اشكال مختلف خود را نمایان می ‌ ساخته و در هر شكل نیز تاثیرات و مشكلاتی خاص را برای بشریت به همراه می آورد بدان سبب است كه آینده بشریت بواسطه این معضل در تهدید شدیدتری قرار گرفته است. جهان فعلی كه به تعبیر زیبای گفته شده «دهكده جهانی» نامیده می ‌ شود نمی ‌ تواند با انواع تعصبات اما با تلفات قبل به حیات خود ادامه دهد بلكه تلفات و مضرات انواع تعصبات در این كره بهم پیوسته بیش از حد تصور بوده و از ساده ‌ لوحی بیش از اندازه است كه فرض نماییم ادیان با تمام دعاوی انحصاری قبل خود می ‌ توانند عامل موثر و مفیدی بحساب آیند. شواهد ذیل به انواع تعصبات ملی ، قومی ، نژادی و بخصوص دینی اشاره می ‌ كند و بنظر می ‌ رسد كه بیت العدل اعظم الهی موثر ترین و اولین كاركردی كه از دین انتظار دارند ختم انحصار و تعصبات است كه ارتباط تنگاتنگی با یكدیگر داشته و می ‌ توان از جنبه ‌ ای علت و معلول محسوبشان نمود. این امر بقدری اهمیت دارد كه حتی تبلیغ و دعوت به ایمان به دین خاصی و یا تغییر دین در بین افراد انسانی را( كه در راس مهام امور در دین محسوب می ‌ شود) به اندازه ‌ ای تحت ‌ الشعاع قرار داده و كم اهمیت جلوه ‌ می ‌ دهد كه باید در درجه بعدی قرار گرفته و بحث آن در جهان فعلی امری غیر لازم است. «...شاید سر چشمه مخالفت با این افكار این است كه بپنداریم كه اگر تمام ادیا بزرگ را كامل متساوی بشناسیم و هم را از جانب خدا شماریم نتیجه ‌ اش تشویق مردم است كه به آسانی از دینی به دین دیگر بگروند. این تصور چه درست باشد و چه نباشد اهمیتش بسیار كمتر و بی آرزش ‌ تر ای فرصت مغتنمی است كه تاریخ بشر در این عصر بوجود آورده و در اختیار كسانی نهاده ‌ است كه به جهانی فراتر از این جهان خاكی معتقدند و از مسوولیت خطیری كه بر دوش دارند آگاهند. هر یك از ادیان بزرگ در جهان می ‌ تواند به شواهد معتبر و چشمگیری استناد نماید و ببالد كه در پرورش خصائل اخلاقی انسان با موفقیت تاثیر داشته است. به همین تقدیر هیچ یك از ادیان نمی ‌ تواند ادعای قابل قبولی بتراشد و بگوید تعالیم و عقاید هر دینی از ادیان تبیشتر یا كمتر در ترویج تعصبات و خرافات جهان مسوولیت داشته است. اما در جهانی كه در حال یكپارچه شدن است طبیعی است كه نحوه مقابله و ارتباط با آن تحول نیز دستخوش تغییراتی مداوم می ‌ گردد و در چنین مسیری سازمانهای موجود از هر قبیل لازم است به خود آیند و ملاحظه كنند كه چگونه از این تحولات می ‌ توان برای ترویج وحدت و یگانگی استفاه كرد. ضامن توفیق در این امر از لحاظ روحانی و چه اخلاقی و چه اجتماعی در این است كه جمهور مردم عادی كره زمین اعتقاد و اطمینان یابند كه اداره جهان در دست پروردگار داننده مهربان است نه در تسلط اوهام وامیال بشر ناتوان.» [9] البته مقدمات طرد و مبارزه با این عامل منكر در جهان آماده شده و روزبروز نیز در تشدید است «با آنكه در این زمان جنگ و ستیز افق عالم را تیره و تار ساخته است ولی اغراض و تعصبات كه همواره تصور می ‌ شد جزیی جداناپذیر از طبیعت بشری است امروز دیگر رو به زوال نهاده ‌ است» [10] و... تغییرات مقدره كه جهان را بسوی وحدت سیر می ‌ دهد در كار است «چون قرن بیستم آغاز شد تعصبات دینی بود كه بیش از هر تعصب دیگری به نحوی مشهود مغلوب نیروهای تغییر و تحول گردید» [11] و «هم چنین موانع و حدودی كه روزگاری دراز خانواده انسان را در بلیه هویتهای ناسازگار فرهنگی و قومی و ملی به جدایی انداخته بود كم كم از میان برمی ‌ خیزد» [12] نیز انواع دیگر این تعصبات نیز بازار رسمی و پایگاه مستحكم قبل خود را ندارند «تعصبات نژادی و قومی نیز به همین منوال در مسیر تاریخ به وادی بطلان افتاده و تاب تحملش برای كسی نمانده است و در این زمینه مردود شناختن گذشته بسیار اهمیت دارد زیرا چون به گذشته بنگریم می ‌ بینیم كه نژاد پرستی با فجایعی كه در قرن بیستم به وجود آورده چنان روسیاه گشته ‌ است كه دیگر آن را نوعی از بیماریهای معنوی می ‌ انگارند.» [13] و منشاء این مسئله نیز از غیر دین تقویت شده است « پیشرفت در تشكیل ائتلاف نژادی چیزی نیست كه فقط زبانی و از روی احساسات و استراتژی گفته شود بلكه از شناسایی این نكته سر چشمه می ‌ گیرد كه مردم كره زمین از یك جنس ‌ اند و تفاوتهایی كه در آنان مشاهده می ‌ شود بالذات سبب امتیاز و برتری یا ضعف و عقب ماندگی افراد یك نژاد نمی ‌ گردد.» [14] اما اینگونه نیست كه اولا تمام این تغییرات تنها از منشاء دین بوجود آمده باشد و بعبارتی در دیدگاه این بیانیه دین تنها عامل اصلی تغییر جهان محسوب نمی ‌ شود بلكه عوامل مختلفه در كارند كه دین نیز بعنوان یكی از عوامل موثره بر حوادث جاری هم می تواند مساعدت كلی نماید و هم می تواند معضلی بر معضلات بیفزاید « پیداست هر روز شمار بیشتری از مدرم جهان آگاهی می ‌ یابند كه جوهر حقیقت تمام ادیان یكی است این آگاهی در نتیجه مناقشات علوم الهی حاصل نشده بلكه از بصیرتی پدید آمده است كه ناشی از تجارب روز افزون دیگران بوده است كه وحدت عالم انسانی را پذیرفته ‌ و نوع بشر را اعضاء یك خاندان شمرده ‌ اند» [15] سایر نگرشهای مانع وحدت كه تكیه بر تعصب جنسی نیز داشته ‌ اند تحت شمول زمان ویا به اعتقاد بهایی تحت نیروهای مقدره منشاء گرفته از امر الهی در این زمان دچار دگرگونی شده و حتی با عقاید دینی موكد و صریح (كه زمانی و تاریخی بوده اند و برخی رهبران دینی حاضر نیستند این واقعیت را گردن نهند ) نیز قابلیت پذیرش عمومی را از دست داده ‌‌ اند حتی در بین مومنین آن « اما بر عكس مفهوم تساوی زن و مرد در سطح جهانی عملا جهانگیر گشته و از اصول مقبول جهانی بشمار آمده است و حتی بسیاری از جمعیتهای دانشگاهی و رسانه ‌ های گروهی از آن طرفداری كرده ‌ اند و این تجدید نظر در باره مقام زن و مرد چنان در جهان پا گرفته كه دیگر طرفدارن تفوق مرد برای یافتن حامیان خویش باید درجاهایی جستجو كنند كه صاحبان افكار سلیم را در آنجا راهی نیست» [16] و در ارتباط با همین مطلب تاكید شده كه « ...آزادی زنان نیز به همان نحو سبب شد كه هم تشكیلات جامعه انسانی و هم افكار عمومی همه قبول كنند كه از لحاظ اجتماعی و زیست شناسی و اخلاقی هیچ دلیلی نیست كه باعث محروم كردن زنان از حق تساوی با مردان و یا مانع از تعلیم و تربیت دختران همانند پسران باشد» [17] تعصب ملی نیز در همین راستا سرنوشت بهتری را نپیموده است « سپاه محصور ملیت پرستی نیز به همان سرنوشت دچار گشته زیرا بحرانی كه در امور جهانی رخ می ‌ دهد تشخیص این نكته را بهتر و آسانتر می ‌ كند كه میان عشق به وطن كه بر ارج و غنای حیات انسانی می ‌ افزاید با سر سپردن به حماسه سرائیهای آتشین كه حس تنفر و ترس از دیگران را تحریك می ‌ كند تفاوت عظیمی موجود است» « هم چنین تقدیر از مساعی بعضی از ملل در ایجاد تمدنی بین المللی دلیل آن نیست كه وهم موروثی قدیم را زنده دارند و بگویند كه فقط آن ملتها هستند كه در این راه ممتازند و ملل دیگر در آن راه هیچ یا بسیار كم كوشیده ‌ اند» [18]
اما همین تعصبات و بخصوص نوع مذهبی است كه بیشترین عامل بروز اختلافات و جنگها محسوبست. از دین انتظار می ‌ رود كه بیش از پیش بتواند با این امر مبارزه نموده و آن را از ضمیر مومنان خود حذف نماید تجویز تعصب دینی به اضافه همه موانع موجوده و قبلیه مسله ‌ ای بود كه دقیقا به ادیان راجع بود و هر گاه كه این امر مجاز شمرده می ‌ شد بر مشكلات بشر اضافه می ‌ شد در این صورت باید كاركرد دین این باشد كه تعصبات را از هر نوع كنار گذارد نه آنكه همه را به نفع تعصب دینی غیر مجاز شمرده و تمام كاركردهای آن تعصبات مختلفه را از تعصب دینی بخواهد و آنرا شدت بخشد . جنگهای بین ادیان كه خود را منادی صلح و یگانه ملجاء ‌ آرامش معرفی می ‌ نموده ‌‌ اند در دوران گذشته معرف این معضل است و هم چنین حركتهای افراطی و بنیادگرای حاضر كه با هر گونه رفتاری از قبیل ترور ، ‌ بمب گذاری در اماكن عمومی و ساختمانها و وسایل نقلیه و حتی اماكن متبركه و مقدس دیگر ادیان به این قبیل اعمال دست می ‌ زنند احتیاجی به توضیح ندارد. « افسوس چه بسا سازمانهای دینی كه وجودشان برای خدمت به امر برادری و صلح و آشتی است بر عكس چنان رفتار كرده ‌ اند كه خود یكی از بزرگترین موانع در راه آن گشته ومثلا تعصب دینی را مشروع دانسته ‌ اند» [19] دفع انحصار جویی مذهبی باید از كاركردهای دینی باشد كه به مومنین از سوی رهبران دینی تاكید و توجه داده می ‌ شود « ... با تمام این احوال اكثر ادیان متشكل جهان در آستانه آینده فلج و عاجز مانده ‌ اند و هنوز به همان افكار و عقاید قدیم تمسك جسته هر یك ادعا می ‌ كند كه حقیقت منحصرا در دست اوست. این طرز تفكر سبب ایجاد شدیدترین جنگ و جدالها گشته است كه سبب تفرقه مردمان جهان شده و جز ضرر و خرابی چیز دیگری ببار نیاورده است و امروز نیز به رفاه و آسایش عالم انسانی مددی نمی ‌ نماید لزومی ندار كه در این مقال اشاره به حوادث دهشتناك این زمان نماییم و به تفصیل به وقایع ناهنجاری كه امروز نوع بشر را به واسطه رواج تعصبات مذهبی گرفتار ساخته و نام دین را لكه دار نموده اشاره نماییم زیرا این امری نیست كه اخیرا با آن مواجه شده باشیم همینقدر كافی است كه بگوییم كه مثلا در اروپای قرن شانزدهم دین بود كه سبب هلاكت 30 درصد از تمام جمعیت اروپا شد. باید بیندیشیم كه این بذر مسموم كه د روجدان عمومی بشر به دست ارباب تعصبات فرقه ‌ ای و مذهبی كاشته شده و سبب اینهمه جنگ و جدال گشته عاقبت چه ببار خواهد آورد؟ اگر بر آن حساب خیانتی را كه آن طرز فكر ببه خرد و عقل آدمی وارد آورده است بیفزاییم ملاحظه می ‌ كنیم بزرگترین عاملی بوده است كه دین را از نیروهای نهفته ذاتی و موثرش در تنظیم و شكل دادن امور جهانی محروم می ساخته است و نیز سازمانهای دینی كه برنامه كارشان سبب تشتت و فساد كوششها و نیروهای بشر گشته است غالبا عامل اصل و علت عمده ‌ ای بود كه بشر را از اكتشاف حقایق و به كار بردن استعدادات فكری بكه سبب ا متیاز انسانی اوست منع ساخته است» [20]
«و چون به كتابهای منصوص اغلب ادیان بزرگ عالم بنگریم می ‌ بینیم كه هر كدام به گونه ‌ ای اصل تكاملی را كه در جوهر ادیان است بیان كرده ‌ اند ولی چیزی را كه نمی ‌ توان اخلاقا توجیه كرد و پذیرفت آن است كه همان میراثهایی را كه بر غنا و تجارب فرهنگ روحانی بشر افزوده وسیله قرار داد تا بر آتش تعصبات و بیگانگی ها دامن زد زیرا همواره نخستین وظیفه هر نفسی آن است كه در جستجوی حقیقت باشد و بر طبق حقیقتی كه به دنبالش می ‌ رود زیست نماید و كوششهای دیگران را كه در همان راهند احترام كامل گذارد» [21]
واقعیت این است كه رهبران ادیان مواردی از انحصار و جزمیت را كه در زمانشان معمول بوده باید مورد بازبینی قرار داده و مصادیق آن را از اصول اساسی دین تفكیك نمایند زیرا بسیاری از موارد جزمیت به شدت مشمول مرور زمان بوده و به جهت موقعیت خاصی مورد تاكید بوده كه البته در زمان حاضر وجهه جهان تغییر و آن موقعیتها بكلی متحول شده اند. هر یك از ادیان بزرگ در حین ظهور بر امری به جهت هدایت و استمرار و تقویت ایمان تاكید نموده ‌ آند چنانچه قوم یهود بر قومیت و برگزیدگی و یا در ابتدای اسلام و بخصوص در مدینه مبارزه با مشركین وقتال با آنان (به جای گذشت و تسامح مكی) سفارش اكید می ‌ شد اما این مسائل اساسی و دائمی و اصولی دین نیست و با غلبه و گسترش دین و رفع خطر ریشه كنی دین دیگر محلی برای اجرا نمی ‌ یابد زیرا این بر عهده رهبران دینی است كه عاملی كه در ابتدا ممكن است سبب حفظ دین شود در زمان گسترش و غلبه دین باید بر امور دیگر كه سبب عزت دین است تبدیل شود چنانچه در زمان پیامبر هر دین نیز در زمان و مكان خاص ٬ ‌ مسائل خاصی مطرح می شود و همین نشانه قابل تغییر بودن است . این البته سوال «تاریخی» است و نیاز به تفكر و استخراج نحوه عمل با استفاده از منابع دینی و با دقت و علم به حوائج روز بشری است « چنین دعوتی معنایش آن نیست كه حقایق هیچ دینی از ادیان جهان را انكار نماییم بلكه درست بر عكس آن است زیرا ایمان در نفس خود ضروریات و مجوزاتی مخصوص دارد و آنچه دیگران بدان اعتقاد دارند یا ندارند حجت قابلی برای وجدان دیگران نیست پس آنچه كلمات مذكور را بدون شبهه تایید می ‌ نماید این است كه تمام دعاوی انحصار و خاتمیت كه ریشه ‌ اش را بر گردن حیات معنوی پیچیده ‌ است و بزرگترین عامل خفقان اتحاد و یگانگی و مروج نفرت و تجاوز و خشونت بوده و هست بكلی باطل شماریم و به یكسو افكنیم. به اعتقاد ما اگر مفهوم رهبری دینی بخواهد در این جامعه جهانی كه از بطن تجارب تحول انگیر قرن بیستم نشات گرفت مشروعیت و معنایی داشته باشد باید پیشوایان دینی برای این سوال تاریخی پاسخی بیابند» [22]
تعصب دینی در این زمان می ‌ تواند خطرناكتر از گذشته عمل نماید چنانچه حوادث اخیره جهان چون حادثه یازدهم سپتامبر در آمریكا و وقایع اخیر عدم رعایت تكریم موسسین ادیان بزرگ در دانمارك و كشورهای اروپایی و ... موید این امر است. حتی همین مسئله اخیر كه كشورهای اروپایی از مقابله و حل آن عاجز مانده ‌ اند یك نمونه كوچكی است كه شدت این امور را نشان می ‌ دهد كه چه از سوی مجریان و چه از سوی افراد ذی نفع چكونه بر تمام روابط انسانی اثر می ‌ گذارد. «هر روز كه می ‌ گذرد بر این خطر افزوده میشود كه شعله تعصبات دینی آتشی در جهان خواهد افروخت كه نتایج دهشتناكش از حد تصور ما بیرون است و بقدری شدید است كه دولتها و حكومتها به تنهایی از فرونشاندش عاجزند. هم چنین نباید خود را بفریبیم كه فقط از راه موعظه و تمنای بردباری و شكیبایی آتش جنگ و جالی را كه مردم آن را از مشروعیت الهی برخوردار می ‌ دانند می ‌ توان خاموش ساخت . نفس چنین بحرانی كه ما را فرا گرفته از رهبران دین می ‌ خواهد كه گذشته را به یكسو افكنند و همان راهی را پیش گیرند كه جامعه بشری را از تعصبات نژادی و جنسی و ملی كه مانند تعصبات مذهبی هادم بنیان عالم انسانی است نجات بخشید. نفوذ معنوی و اعمال قدرت در امور اعتقادی وقتی مشروعیت دارد كه در خدمت رفاه بشر باشد و در این زمان كه نقطه عطف روشنی در تاریخ تمدن انسانی است لزوم چنین خدمتی را هرگز نتوان انكار نمود حضرت بهاء الله می فرمایند : مقصود اصلاح عالم و راحت امم بود این اصلاح و راحت ظاهر نشود مگر به اتحاد و اتفاق.» [23]
كاهش تعصبات و جزم اندیشیهای دینی می تواند زمینه بهتری برای مشاركت بین ادیان بوجود آورد البته كه سایر جنبه ‌ های بشری چون علم نیز این زمینه را فراهم می ‌ اورد «در مغرب زمین پیشرفتهای علمی بی محابا بعضی از ستونهای اصلی انحصار جویی مذهبی را در هم فروریخت» اما این دین است كه از این فرصتهای طلایی باید بهره گیرد «... و رهبران پارلمان ادیان با نیت بلند خویش به یقین پیش بینی می ‌ كردند كه پیروان ادیان در رفع اختلافات و مخاصمات دیرینه ‌ شان بیداری و فرصتی تازه یافته ایند تا روح جدید برادری را كه از لوزم ضروری رفاه و ترقی جهان است در آنان بدمند. به این نحو نهضتهای بین الادیان از هر قبیل ریشه گرفت و متداول شد . نشریات و نوشته ‌ های بسیاری در زبانهای گوناگون به انبوه مردم جهان چه دیندار و چه بی دین تعالیم ادیان بزرگ را شناسانید و بعدا در رادیو و تلویزیون و فیلمها و بالاخره در اینترنت ترویج این شناسایی ادامه یافت. » [24]
«در زمینه تغییرات و تحولاتی كه انسان از شناخت خویش حاصل كرد نهضتهایی كه به مقصد اتحاد بین ادیان تشكیل می ‌ شد بیش از همه نوید می ‌ بخشید....در سال 1893 در آمریكا در نمایشگاه جهانی كلمبیا كه به نام كریستف كلمب منعقد می ‌ شد نهضت معروف پارلمان ادیان كه از بینشی روحانی سازشی اخلاقی حكایت می ‌ كرد آغاز شد و در تمام قاره ‌ های عالم چنان خیال انگیز و گیرا شد كه حتی اختراعات شگفت انگیز علمی و صنعتی و تجاری را كه در ان نمایشگاه عرضه شده بود تحت الشعاع خود قرار داد و برای لحظه ‌ ای مختصر امید آن می ‌ رفت كه دیوارهای كهن فروریخته ‌ اند چه كه اندیشمندان صاحب نفوذ دینی گفتند كه این مجمع «در تاریخ بشر بی سابقه است» و به گفته بانی اصلی پارلمان ادیان آن مجمع «جهان را از تعصب و كوته نظری رهایی می ‌ داد» [25]
دین فارغ از انحصار و تعصب نگرش خاص به سایر پدیده ‌ ها بخصوص علم خواهد داشت و باب مصالحه و هماهنگی و قبول فیمابین گسترش خواهد یافت در علم نیز این امر شروع شده چنانچه دین از میدان بیرون شده توسط علم باز توسط همین علم به مركز علم بازگشته است « موسسات عالی آموزشی شعبه ‌ های تطبیق ادیان را در برنامه ‌ های خود آغاز كردند و برای آن موضوع در دانشگاهها درجه علمی مقرر داشتند» اما در صورت نگرش انحصاری كه حقیقت مطلقا در دست دین (رهبران ادیان) است نمی ‌ توان هیچ امر قابل توجهی را در جهان یافت نمود حتی علم و پیشرفتهای آنرا اما در این بیانیه قبول متقابل و همكاری نزدیك و بی وقفه را مد نظر داشته اند كه در آن حتی قبول تجارب بی ‌ طرفانه علم با طیب خاطر بر دین تكلیف شده است. «... اگر رهبران دینی بخواهد این مفهوم اخیر را جوابی گوید باید اول قبول كند كه دین و علم دو نظام جدایی ناپذیر دانش و بینش انسانند كه به آن وسیله استعداد و امكانات وجدان انسانی پرورش می ‌ یابد. پس دین و علم با یكدیگر نزاعی ندارند بلكه هر دو روشهای ضروری و لازم و ملزوم یكدیگرند كه عقل انسان در اكتشاف حقیقت از هر دو استفاده می ‌ كند. در زمانهای نادری كه دین وعلم در تاریخ بشر مفیدتر و پر ثمرتر از همیشه ‌ بوده ‌ اند وقتی بوده كه مكمل یكدیگر شناخته شده و هر دو را به كار گماشته اند. بینش و كاردانیهایی را كه پیشرفتهای علمی پدید آورده باید همیشه منضم به تعهدات اخلاقی و روحانی باشد تا بتواند مورد استفاده صحیح قرار گیرد و از سوی دیگر اعتقادات دینی نیز هر چند نزد ما عزیز باشد باید بر تجارب بیطرفانه ‌ ناشی از روشهای علمی با طیب خاطر و امتنان گردن نهد» [26]
دین عاری از انحصار و خاتمیت مناسبت خود را همانگونه كه با علم تغییر می ‌ دهد و متناسب نیاز بشر حاضر می ‌ سازد در زمینه قدرت وتعامل با سیاست نیز باید تغییر نگرش داده و در این سو راهكار مناسبی را برگزیند ضمن اینكه خود دین نیز چنانچه تجارب قبل قرون وسطایی و هم چنین تجارب جدید حكومتهای دینی نیز ثابت نموده استعدادی خاص در مبدل شدن به زمینه قدرت دارد و اگر رهبران دینی بر مسند قدرت ظاهری قرار گیرند به پشتوانه دین ممكن است خود دین را حتی بصورت ناخواسته در محراب قدرت قربانی گردد. پس كاركرد دیگری كه از دین انتظار می ‌ رود این است كه در ارتباط خود با قدرت محققانه و مدبرانه عمل نماید «وسوسه اعمال زور و قدرت در امور اعتقادی از جمله وساوسی است كه دنیا را فرا گرفته و عجیب نیست اگر ببنیم كه رهبران ادیان متاسفانه به دام چنین امتحانی افتاده ‌ اند. برای آن كسانی كه سالیان دراز از عمرشان را صرف دعا و عبادات و تحصیل علوم دینی كرده اند لازم نیست این امر بدیهی را تذكر دهیم كه قدرت بالقوه سبب ایجاد فساد می ‌ گردد و هر چه بر دامنه قدرت بیفزاید خرابی و فساد بیشتری ببار می ‌‌ آورد. شكی نیست كه پیروزیهای معنوی كه عده بیشماری از روحانیون در طی قرون و اعصار حاصل كرده ‌ اند یكی از منابع عمده قوه خلاقه ادیان متشكل بوده ‌ است و آن را باید یكی از توفیقات و امتیازات بزرگ آن دینها شمرد. به همان تقدیر چون دیگر رهبران دینی تسلیم وسوسه قدرت گردیدند تخم بد گمانی و ناامیدی و فساد را در همه جا پراكندند . بدیهی است كه در این مقطع تاریخ اگر رهبران ادیان به مقتضای مسوولیت اجتماعی خویش رفتار نمایند چه نتایج بزرگی حاصل خواهد شد.» [27]
امر مهمی كه از رهبران دینی انتظار می ‌ رود در این بیانیه تحت عنوان «دسترسی» به «حقیقت نامحدود» است كه از انحصار یا تفكر انحصاری خارج گشته و تمام نوع بشر را در بر می ‌ گیرد . بعبارت دیگر تمامی نوع بشر به فراخور حال خود می توانند از حقیقت روحانی بهره مند گردند و این تنها علما نیستند كه قابلیت استفاده از آثار الهیه را منحصرا دارند. این آثار برای همگان قابل فهم و كاربرد است.
«از انبان فرسوده عقاید جزمی و مناسك و اصطلاحات و قانونهای مذهبی كه از دنیای نابود شده گذشته به ما رسیده ‌ احساس بدیعی بیرون می ‌ ریزد حاكی از اینكه حیات روحانی انسان مانند وحدتی كه در ملیتها و نژادها و فرهنگهای گوناگون پدیدار گشته حقیقت نامحدودی است كه همه جا در دسترس همه كس می ‌ باشد برای آنكه این احساس ترویج یابد و بتواند در بنای جهانی پر از صلح و صفا تاثیر شدید نماید لازم است كه رهبران دین نیز كه هنوز مرجعیت دارند و هم چنین توده مردم از آنان طلب هدایت می ‌ كنند آن را صمیمانه تایید و قبول كرده بر آن صحه گذارند » [28]

________________________________________
[1] - ترجمه بیانیه بیت العدل اعظم خطاب به روسای ادیان آپریل 2002
[2] - همانجا
[3] - همانجا
[4] - همانجا
[5] - منتخبات آثار حضرت بهاء الله
[6] - ترجمه بیانیه بیت العدل اعظم خطاب به روسای ادیان آپریل 2002
[7] - همانجا
[8] - همانجا
[9] - ترجمه بیانیه بیت العدل اعظم خطاب به روسای ادیان آپریل 2002
[10] - همانجا
[11] - همانجا
[12] - همانجا
[13] - همانجا
[14] - همانجا
[15] - همانجا
[16] - همانجا
[17] - همانجا
[18] - همانجا
[19] -همانجا
[20] - همانجا
[21] - همانجا
[22] - همانجا
[23] - همانجا
[24] - همانجا
[25] - همانجا
[26] - همانجا
[27] - همانجا
[28] همانجا

نظر خود را بنویسید