×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

مروری بر ایام
1386/06/23

اقدام اخیر روزنامه جام جم در انتشار ویژه نامه ای تحت عنوان «بهائیت آنگونه که هست» بهانه ای گردید تا کارنامه دشمنان راستی و حقیقت به روایت خودشان مورد بررسی قرار گیرد.
گرچه تاکنون جوابیه های متعددی از سوی جامعه بهائی به اکاذیب و اراجیفی که نشر نموده اند داده شده ولی چون نشریاتی مانند جام جم و کیهان اساسا به جهت تحریف حقیقت و نشر اباطیل و اوهام دائر هستند علی رغم تصریح قانون مطبوعات از درج پاسخها خودداری می ورزند. خوشبختانه این نشریات به سبب عملکردشان هیچگونه وزن و اعتباری نزد هم میهنان منصف و خردمند ندارند.
جام جم در گذشته نیز افترائات بیشرمانه ای به دیانت بهائی وارد ساخته بود، ازجمله نوشته بود که سید باب، یعنی کسی که پیروان خویش را حتی از استعمال دخان منع نموده بود، را متهم به تجارت تریاک و مومنین دیانتی که حتی حمل سلاح را مجاز نمی داند، را به سردمداری تروریسم متهم کرد. از آنجا که بقول معروف «کافر همه را به کیش خود پندارد»، اینان گمان نموده اند بهائیان هم مانند اهل وزارتخانه متبوع این نشریات، برای کسب و حفظ قدرت و ثروت حاضر به انجام هر اقدامی هستند.
این به ظاهر تقبیح کنندگان تروریسم در یکی از مقالات اخیر (ایام ص40) ترور سه جوان پاک ایرانی را که در فیلیپین به فعالیتهای انسان دوستانه و تسکین آلام روحی زندانیان مشغول بودند (بعلت بهائی بودن مقتولین) مورد تحسین و ستایش قرار میدهند و آنرا «عملیات غافلگیرانه و هشدار دهنده» و«اعدام انقلابی» می خوانند. کاش در دل این متعصبین ذره ای عِرق وطن و حس نوعدوستی نیز وجود داشت تا این چنین با بی غیرتی تام، قاتلین جوانان وطنشان را تحسین نمیکردند. تعمیم همینگونه نگرشهاست که باعث شده اکنون فِرَق اسلام قتل برادران دینیشان را صواب پندارند و جنایتکاری را موجب قربیت الهی بدانند.
در اعترافی دیگر (ص47) اعلان میگردد که ریشه بسیاری از فتنه های عالم در اینجاست. دادگاهی در مصر حکم بر آن میدهد که در کارت شناسائی بهائیان مانند اهل مذاهب دیگر ذیل عنوان دین، کلمه بهائی قید گردد. اما اعطای همین حق مسلم ابتدائی باعث میشود که متعصبین تنگ نظر در اینجا خوابشان آشفته گردد و بیضه اسلام را در خطر ببینند و با تحریک و تحمیق علمای مصر ایشان را به عکس العملهائی وادارند که منجر به ریخته شدن آبروی اسلام و علمای الازهر در رسانه های مصر و جهان عرب گردید.
نگارندگان از شدت تعصب و حرص در محکوم کردن دیانت بهائی عنان اختیار از کف داده اند و از افشای اموری که حیثیت نظام اسلامی را نیز لکه دار میکند ابا نکرده اند. فی المثل مقاله ای علل اصلی وقایع پانزده خرداد را دو مطلب می شمارد، یکی مخالفت آیت الله خمینی با جایگزینی سوگند به کتاب آسمانی بجای سوگند به قرآن در انتخابات شوراهای ایالتی و ولایتی و دیگری مخالفت ایشان با حق رای زنان که به قول نگارنده مقاله «نشأت گرفته از رأی عباس افندی» بود (ص52). پس خونهائی که ریخته شد تنها برای این بود که نگذارند غیر مسلمانان «و در رأس ایشان بهائیان» در شوراهای ولایات انتخاب شوند و نیز نگذارند زنان حق رأی بیابند.
در مقاله ای دیگر (ص50) ضمن درج نامه آیه الله بروجردی به شاه، نگارنده ناخودآگاه مسئولیت اعدام و حبس ده نفر بهائیان بیگناه را در واقعه ابرقو برگردن شخص آیه الله بروجردی می اندازد و ریشه همه فتنه و آشوب و قتل و غارتی را که فلسفی بپا کرد از او میداند. در ابرقو اعضاء یک خانواده شامل مادر و فرزندان به علت سوء نظر یکی از خوانین محل به قتل می رسند و شخص مذکور برای فرار از مجازات وقتی جو عمومی را بر علیه بهائیان (به لطف فلسفی) پر التهاب میبیند گمان میکند که اگر قتل را به گردن بهائیان بیندازد از اتهام خواهد رهید. به صرف عنوان همین اتهام و بدون هیچ مدرکی ده نفر از بهائیان را در نقاط مختلف دستگیر کردند که اغلب ایشان در مسافتهای چند صد کیلومتری از محل جنایت زندگی میکردند و عاقبت دادگاهی که به سبب فقدان مدرک حکم بر علیه متهمین صادر نمیکرد، بنا بر مطالب مندرج در این مقاله با نامه آقای بروجردی به شاه، مجبور به صدرو حکم اعدام برای یکی از بهائیان و حبسهای طویل المدت برای بقیه گردید. اسناد تاریخی و قضائی غیر قابل انکار دال بر بیگناهی این افراد موجود است. قلم همواره در انحصار ستمکاران متعصب نخواهد ماند و برگهای تاریخ جز ننگ برای مسببین این وقایع شرم آور نخواهد نگاشت.
نگارندگان ایام در جای جای مجله افراد بسیاری را در پستهای مختلف، بهائی معرفی نموده اند. علی الاصول رسیدن به مقامات عالیه نشانه لیاقت و قابلیت است. جدا از افرادی همچون هویدا و ثابتی و خسروانی و دیگرانی که تنها بستگان بهائی داشته اند و عملکردشان ارتباطی با جامعه بهائی نداشته ، نویسندگان مقالات روشن نساخته اند که از این همه بزرگان بهائی که بعضا صاحب افتخارات جهانی هستند چه خطائی سر زده. بهائیان بنابر تعالیم و هدایات الهی کسب کمالات انسانی وتحصیل علوم را از وظایف دینی خویش میدانند و بطور طبیعی در دورانی که علما اسلام کسب علوم جدیده را حرام میدانستند بهائیان توانستند به مدارج عالیه علمی دست یابند و در دورانهائی که تبعیض کمتری در جامعه حکمفرما بود به مقامات و مناصب بالائی برسند که البته هیچگاه از چشم حاسدین و متعصبین دور نبودند و علی رغم خیرخواهی همواره در معرض افتراء، توطئه، مصادره اموال، اخراج، ترور و اعدام در قبل و بعد از انقلاب بوده اند.
در مجموع مطالب مندرج در نشریه ایام آنچنان سخیف و خیالی و مبتنی بر اسناد مجعول و تحریف شده است که لایق هیچگونه پاسخ نیست ولکن چون این افترائات و توهینها و هتک حرمتها از طریق یک نشریه عمومی صورت گرفته قابل پیگرد قانونی است. اگر توهین به اسلام در حد یک کاریکاتور شایسته آن همه عکس العملهاست که شاهد بودیم و اگر امثال سلمان رشدی سزاوار فتوای قتلند پس حساب نگارندگان ایام و امثال آن با «کرام الکاتبین» است.
لکنت دونوئی گفته است: «عظمت کاخها را از سایه هایشان و عظمت ادیان را از مخالفانشان میتوان دریافت»
البته همه این دسایس و اقدامات مذبوحانه به یاری حق عقیم خواهد ماند زیرا که:
«چراغی را که ایزد برفروزد هرآنکس پف کند ریشش بسوزد»
ایام به کام

نظر خود را بنویسید